kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۷۴۳۰
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۳۹۶ - ۲۰:۳۳

عزت بی‌نظیر زنان پس از انقلاب (زلال بصیرت)



برقراري نظام اسلامي که آرزوي انبياء و اوليا بوده و خداوند به دست مبارک حضرت امام(ره) آن را نصيب ما کرده است، نعمتي بزرگ است که شکر اين نعمت علاوه بر حفظ و حراست از انقلاب، به اين است که از امکاناتي که در سايه انقلاب به‌دست آمده در راهي استفاده کنيم که موجب سعادت ما شود.
يکي از نعمت‌هايي که کمتر قدر آن دانسته مي‌شود نعمت وجود جانشين امام‌(ره) است.بنده به عنوان خدمتگزار ولايت وظيفه دارم که از وجود اين نعمت شکرگزاري کنم و شکرش هم به اين است که حداقل آنچه در مورد ايشان مي‌دانم و قابل بيان است، براي ديگران بازگو کنم.
جامعه اسلامي زمان پيامبر اکرم(ص) ظاهراً از عقب‌افتاده‌ترين جوامع دنيا از نظر مادي، علمي و اخلاقي بود؛ اما خداوند بهترين و کامل‌ترين بندگانش را براي آنها فرستاد تا آنها را هدايت کند و در ظرف مدت کوتاهي همين مردم توانستند از يک طرف بر امپراطوري روم و از طرف ديگر بر امپراطوري ايران پيروز شوند. پيامبر(ص) در مدت حدود ده ‌سال، چنين عزتي را براي ملت عقب‌افتاده‌اي به ارمغان آورد.
مسلمانان در صدر اسلام، در شرایط سختی مانند شرايط دشوار بدون آب و نان در شعب ابي‌طالب بسر می‌بردند. آيا آنها واقعاً ايمان آورده بودند و يا ايمانشان ظاهري بود؟ آيا کساني که حاضر شدند به خاطر دينشان به حبشه مهاجرت کنند، به دروغ اظهار اسلام مي‌کردند؟ آيا کساني که در رکاب پيامبر(ص) مي‌جنگيدند و کشته و زخمي مي‌شدند، واقعا اسلام را باور داشتند يا دروغ مي‌گفتند؟ بسيار دور از ذهن است که بگوييم آنها واقعاً ايمان نياورده بودند.
در سال سوم بعثت، پيامبر اکرم(ص)، به امر خدا، علي(ع) را به جانشيني خودش تعيين کرد و تا حجهًْ‌الوداع اين امر بارها تکرار شد که آخرين آنها در غدير خم بود، ولي بعد از وفات پيامبر(ص) در حالي که جنازه پيامبر(ص) هنوز دفن نشده بود، کساني به دنبال تعيين جانشين براي او رفتند و اکثريت مردم هم پذيرفتند؛ آيا اينها همان‌هايي نبودند که در جنگ‌ها شرکت کرده و فداکاري‌ها کرده بودند، سال‌ها رنج مهاجرت کشيده بودند و بر فقر و گرفتاري‌هاي صدر اسلام صبر کرده بودند؟ اما چه شد که دستور پيامبر(ص) را ناديده گرفتند؟
هيچ تفسير معقولي براي اين امر وجود ندارد؛ جز اينکه با کمال مسامحه بگوييم اينها شناخت و معرفتشان کم بوده است و قصد تکذيب پيامبر را نداشتند؛ اگر داشتند در جنگ‌ها و سختي‌ها شرکت نمي‌کردند. پس مسلمان بودند، اما در اثر ضعف معرفت- و البته برخي عوامل ديگر-جانشين پيامبر(ص) را نشناختند و اين نعمت عظيم را کنار گذاشتند.
ممکن است اين واقعه در زمان ما هم تکرار شود؛ لذا اول بايد قدر اين نعمت را بدانيم و ديگران را هم از چنين نعمتي آگاه کنيم؛ الآن چه کسي را مي‌شناسيد که بتواند جانشين رهبري شود؟ البته خزانه خدا خالي نيست، اما براساس ظاهر کسي به کمالات ايشان يافت نمي‌شود، که اگر بي‌نظير نباشد، کم‌نظير است.آيا امروز رفتار عده‌اي متناسب با اين نعمت عظيم هست؛ و آيا ما وظيفه خود را نسبت به ايشان انجام داده‌ايم؟
عزت یافتن زنان پس از انقلاب
 اگر شکر نعمت کرديم، خداوند نعمت را بر ما مي‌افزايد و اگر کفران نعمت کنيم، بايد منتظر عذاب الهي باشيم، يکي از آثار نعمت انقلاب اسلامي، وضع زنان بعد از انقلاب است. زماني در پايتخت کشور شيعي ايران، به قدري وضع مدارس و دبيرستان‌ها خراب بود که خانواده‌هاي متدين، دبيرستان مناسبي براي فرزندانشان نمي‌يافتند و بسياري از آنها به خاطر وضعيت نامناسب مدارس، اجازه تحصيل در مقاطع بالاتر را به آنها نمي‌دادند؛ در دانشگاه‌ها که وضع بدتر بود.
ترديدي نيست که در مسير عزت‌بخشي به زنان در جمهوري اسلامي قدم‌هاي بلندي برداشته شده است، هر چند معتقديم هنوز هم زنان به جايگاهي که شايسته‌شان باشد، نرسيده‌اند.
خداوند متعال همسر فرعون را الگويي براي همه مؤمنين عالم- و نه فقط زنان- بيان مي‌کند و اين نهايت لطفي است که خداي متعال براي خانم‌ها داشته است و زني را که نه پيامبر و نه امام است را الگوي همه مؤمنان معرفي مي‌کند؛ خانمي که وظيفه را شناخت و به وظيفه‌اش عمل کرد.
شرط تقرب به خدا، مرد بودن يا جوان ‌بودن نيست؛ بلکه حتي ملکه مصر که شوهرش فردي ظالم بوده و ادعاي خدايي مي‌کند، مي‌تواند بنده مقرب خدا و الگوي تمام مؤمنين عالم شود.
در دوره پهلوي زنان مبتلا به ذلت و خواری بودند و زن، تنها ابزاري براي شهوتراني مردها تلقي مي‌شد- هرچند عنوان ديگري به آن مي‌دادند، اين در حالي است که عزتي که زنان بعد از انقلاب به‌دست آورده‌اند، عزتي بي‌نظير است و زناني مانند خانم دباغ، دوشادوش مردان، مانند مفيدترين رزمندگان و مجاهدين کشور، زحمت کشيده و مورد احترام امام(ره) هم بود.
بعد از انقلاب و بخصوص در دوران دفاع مقدس و همين امروز، زناني را مي‌بينيد که مايه افتخار انسانيت‌اند؛ مانند مادري که سه فرزند جوانش شهيد شدند و مي‌گفت: ‌اي کاش فرزند ديگري هم داشتم تا در راه اسلام تقديم کنم! گفتن اينها آسان است؛ ولي اينکه مادري که سر تا پا عاطفه و محبت و احساسات است، جواني را با عشق و خون دل تربيت کرده و سپس با افتخار در راه خدا و براي اسلام و انقلاب تقديم کند، بسيار تعجب‌برانگيز است، بويژه مادر شهيدي که حتي دوست ندارد به عنوان مادر شهيد معرفي شود؛ چرا که مي‌گويد: من شهيد را براي خدا داده‌ام؛ او را تقديم نکردم که خودم عنواني بگيرم!
اينها کجا و زن در دوران قبل از انقلاب کجا؟ حتي آن زني که قبل از انقلاب وزير هم مي‌شد، نتيجه‌اش چيزي غير از فساد خود و خانواده و بستگانش نبود!
مهم‌ترين وظيفه ما در مقابل اين نعمت‌ها حفظ دستاوردهاي انقلاب و تبيين آن با زبان و ادبيات مناسب براي ديگران و رشد دادن آنها و در مرحله بعد تربيت نسل آينده است.
لزوم انجام کار فرهنگی تشکیلاتی
 امروز سايت‌ها و شبکه‌هاي متعدد، دسترسي به فساد را بسيار ساده کرده است؛ لذا بايد نسل آينده را خوب تربيت کنيم. ولي تربيت به معناي اخم و تندخويي نيست؛ تربيت به معناي رشد دادن است؛ و بايد با استفاده از احساسات و عواطف پاک و تغذيه فکري مناسب، به‌گونه‌اي برخورد کنيم که جوانان اين ارزش‌ها را پذيرفته و واجد اين ارزش‌ها شوند و حاضر به دفاع از آنها باشند.
کار فردي در جامعه‌اي که اين همه شياطين با ابزارها و امکانات متنوع در حال کار کردن هستند جوابگو نيست؛ لذا بايد کار فرهنگي به صورت تشکيلاتي و دسته‌جمعي باشد، اساسنامه و برنامه داشته باشد و دائم مورد ارزيابي قرار گيرد تا نقاط ضعف حذف و نقاط قوت تقويت شود؛ و در اين مسير با ديگراني که اهداف مشترکي با ما دارند مشورت و همکاري شود، نه اينکه رقابت کنيم، چرا که هدف ما بايد فقط رضايت
امام زمان(عج) باشد.
بیانات آيت‌الله مصباح يزدي‌(دام‌ظله) در جمع گروهي از بانوان عضو حزب زنان جمهوري اسلامي‌؛ تهران؛ 29/6/96
زلال بصیرت روزهای  پنج‌شنبه منتشر می‌شود.