زیرپوست جنگ - ۱۲
رقابت محمد رضا پهلوی و صدام در ژاندارمی برای آمریکا در منطقه
* غسان شربل: مسئولیت [کشتار] حلبچه با کیست؟
- نزار الخزرجی رئیس ستاد کل رژیم بعث عراق: با سه نفر. صدام حسین (که دستور استفاده از سلاح شیمیایی را صادر کرد) و علی حسن المجید (که اطلاعات اشتباه به او منتقل کرد و پیشنهاد «حمله ویژه» را داد) و حسین کامل هم مسئولیتی دارد چون سازنده این سلاحها بود. علی حسن المجید حتی در عملیات انفال(۱) هم از حملات شیمیایی استفاده کرد.
* فرمانده لشگر [حاضر در شمال عراق] چطور؟ [او در کشتار حلبچه نقشی نداشت؟](۲)
-گفتم که او از این جریان خبر نداشت و به خود من هم این را گفت و دخیل کردن او مطرح هم نبود. درست بعد از حمله، ارتباطات بین نظامیان حاضر در حلبچه با فرمانده لشکر قطع شد.
* و درباره عملیات انفال در کردستان عراق چه؟
- در سالهای 1986 تا 1987، ایرانیها توانسته بودند پیشرویهای بزرگی در منطقه شمالی [خاک عراق] به دست آورند، یعنی جایی که حد فاصل سپاه اول و سپاه پنجم عراق بود. ایرانیها توانسته بودند بخشهای بزرگی از منطقه شمال را اشغال کنند. [در اینجا] دستوری صادر شد که ارتش کارهای دیگر را رها کند و فقط مشغول نبرد با ایرانیها در منطقه مرزی شود تا آنها را [از خاک عراق] بیرون کند. مأموریت برقراری امنیت و ثبات و مقابله با حرکات مسلحانه کردها هم به علی حسن المجید واگذار شد که مسئول حزب در منطقه شمال و عضو شورای فرماندهی قُطری(۳) حزب بود. با تصمیم صدام حسین، علی حسن المجید اختیارات کاملی گرفت، از جمله اختیارات شورای فرماندهی انقلاب. و تعدادی از واحدهای نظامی و واحدهایی از «الجیش الشعبی» و واحدهایی از نیروهای نظامی حزبی و چند هنگ از داوطلبهای کرد را در اختیار گرفت. واحدهای نظامیای که در اختیار علی حسن المجید قرار گرفتند، ارتباطشان با جاهایی که قبلا وابسته به آن بودند قطع شد. در سایه این اختیارات و امکانات، علی حسن المجید روند کشتار و آواره کردن [کردها] (که میخواهند بخشی از آن را به من بچسبانند) شروع کرد. ریاست ستاد مشترک هیچ سلطهای بر روی علی حسن المجید نداشت. او تابع ما نبود و ما حق دخالت نداشتیم. بعضیها میگویند پس چرا استعفا ندادی. اینها فراموش کردهاند که شورای رهبری انقلاب دستوری صادر و طی آن، استعفای کارمندان را ممنوع اعلام کرده بود.
...* وقتی یک افسر نیروی هوایی دستوری دریافت میکند که به جایی حمله شیمیایی کند، چه میکند؟
- برخیها بودند که به دلیل خوب عمل نکردن اعدام شدند، اگر مسئله تمرد در برابر دستور باشد چه خواهد شد؟
* این یعنی آن نظامیها [که بمب شیمیایی را پرتاب کردهاند] نباید محاکمه شوند؟
-این [که کسی حق تمرد نداشته] واقعیتی است که در عراق، همه میدانند.
*در ماه مارس سال 1975 و در حاشیه برگزاری کنفرانس اوپک در الجزایر، صدام با شاه ایران محمد رضا پهلوی دیدار کرد و در روز ششم مارس 1975 [15 اسفند 1353] توافقنامه الجزایر برای حل مشکلات مرزی بین دو کشور امضا شد. تو به عنوان کسی که در آن زمان عضو کابینه بودی و کسی که اولین پیغام را در این موضوع از طرف بومدین برای رئیسجمهور، [احمد حسن] البکر آوردی، جزئیات بیشتری از این داستان میدانی یا اینکه نه، پیغام را آوردی و از چیز [دیگری] خبر نداری؟
- نه، [فقط] پیغام را آوردم و دیگر از چیزی خبر نداشتم تا زمانی که توافقنامه در سال 1975 امضا شد.
*یعنی تو هم مثل بقیه مردم داستان را شنیدی؟ خبرنداری، صدام با هیچ کدام از شما درباره این موضوع صحبتی نکرده بود؟
- تا جایی که من میدانم او به هیچکس چیزی نگفته بود.
*صدام واقعا در حل این مشکل جدی بود یا میخواست [از این توافق] برای یک برهه خاص استفاده کند؟
-من نظرم بیشتر متمایل به دومی است.
*به؟
-اینکه او در این موضوع خالص و مخلص نبود.
*اصلا اساس مشکل بین عراق و ایران چه بود؟
- اختلاف بر سر تقسیم آب شطالعرب ، اختلافات مرزی مثل هر دو کشور [همسایه] ...
*مثل همه اختلافات [همسایگان].
-طمعهای شاه در خلیجفارس و بلندپروازیهای بزرگش که در مقابل برخورد میکرد به بلندپروازیهایی که صدام هم داشت.
*شاه خودش را ژاندارم آمریکا در منطقه میخواند.
-[ژاندارم] در خلیجفارس، بله.
*صدام بر سر این با او رقابت داشت؟
-وجود مخالفان اصلی [شاه] در بغداد برای مدت طولانی ...
ــــــــــــــــــــــــــ
1- عملیات گسترده ارتش عراق در حد فاصل اسفند 1366 تا شهریور 1367 ضد کردها که طبق گزارشها، در آن تعداد زیادی از کردها (رقمی که حتی دویست هزار تن هم ذکر شده) کشته شدند.
2- این مصاحبه در زمانی صورت گرفته بود که صدام هنوز بر سر کار بود.
3- «حزب بعث عربی سوسیالیستی» حزبی است قومگرا. به این معنا که همه عربها را «قومی» واحد و «ملتی» واحد میشمارد و بر همین اساس کل جهان عرب را «وطن عربی» میخواند. بر پایه همین اصل، حزب بعث از یک شورای رهبری «قومی» برخوردار است که نظراً بر همه شاخههای حزب در بخشهای مختلف «وطن عربی» نظارت و رهبری دارد و «مرجع» آن محسوب میشود. از طرف دیگر، به کشورهای عربی نیز عنوان «کشور» اطلاق نمیشود (چون این، نقض اصل حزب مبنی بر یکپارچه بودن همه کشورهای عربی است) و در عوض به هر کشور عنوان بخش یا به زبان عربی «قُطر» اطلاق میگردد. شاخههای کشوری حزب بعث نیز شاخه «قُطری» خوانده میشوند و شورایی که رهبری شاخه بعث در هر کشور را در اختیار دارد «فرماندهی قُطری» نامیده میشود. مثلا فرماندهی قُطری سوریه یعنی شورای رهبری حزب بعث سوریه و فرماندهی قُطری عراق یعنی شورای رهبری حزب بعث عراق. «ارتش مردمی». نیروهای شبهنظامی تشکیل شده از افراد داوطلب عراقی.