علم غیب و محدودیت عملی آن
خداوند به کسانی که از آنان رضایت دارد، علم غیب میدهد. چنانکه میفرماید: عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا؛ (او) داناى نهان است و کسى را بر غیب خود آگاه نمىکند، جز پیامبرى را که از او خشنود باشد، که [در این صورت] براى او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت.(جن، آیات 26 و 27)
این کسانی که خداوند از آنان رضایت دارد، همان نفوس مطمئنی هستند که خداوند در آیات 27 تا 30 سوره فجر از آنان به عنوان «رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً» یاد کرده است. اینان از علوم غیب الهی به اذن و تعلیم الهی آگاه هستند.
خداوند در آیه 105 سوره توبه میفرماید که معصومان(ع) علم غیب دارند و حتی به سر و اخفای شما آگاه بوده و نیتهای اعمال شما را میدانند و بر اساس آن در قیامت شهادت میدهند که آیا از روی نفاق و ریا ،کاری نیک کردهاید یا از روی خلوص و اخلاص : قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ؛ بگو هرکاری میخواهید، انجام دهید؛ پس به تحقیق خداوند و پیامبرش و مومنان (معصومان) آن را میبینند(یعنی ملکوت اعمال را میبینند و میدانند و چیزی بر آنان مخفی و نهان نیست).
یکی از مباحث اصول فقه ،مبحث علم و قطع است. در آنجا بیان میشود که قطعیت و علم، حجت است؛ ولی باید توجه داشت که مراد از این علم و قطع، همان علم عادی و معمولی است نه علم الغیب؛ یعنی حجیت علم و قطع در مباحث فقهی و عملی زندگی همان علم و قطعی است که از راه عادی به دست میآید نه آن علم و قطعی که از راه علمالغیب تحقق مییابد.
مرحوم کاشف الغطاء میفرماید که علم الغیب سند و مستند فقهی هیچ حکم فقهی و فتوا و عمل نیست (کشف الغطاء عن مبهمات الشریعهًْ الغراء، ط ـ الحدیثهًْ، کاشف الغطاء، ج3، ص113 و 114)؛ زیرا انسان مامور است که به علم عادی و امارات عمل کند. از این رو حضرت پیامبر(ص) در قضاوت به علم غیب عمل نمیکند بلکه به همان امارات بسنده میکند و میفرماید: إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَان؛ در میان شما جز به بینه و سوگند قضاوت و حکم نمیکنم.(الکافی، ط اسلامی ، ج7، ص414)
پیامبر(ص) با آنکه بر اساس همین ظاهر حکم میکند ولی میفرماید که بدانید اگر بر اساس همین حکم من و بر پایه شاهد و سوگند، مال حرامی را به مال خودتان افزودید، شما دارید مال حرام میخورید نه آنکه چون من پیامبر به شما دادم، حالا «حلال و ملک» شما شده است، چنین نیست، بلکه این همان قطعه آتش است که به خانه خودتان برده اید و میخورید: «فَإِنَّمَا قَطَعْتُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنَ النَّار؛ بلکه قطعهای از قطعات آتش دوزخ را جدا کردم و در اختیار شما قرار دادهام»(همان)
پس علم غیب مستند و سند فقهی نمیشود و در احکام علمی و عملی به عنوان دلیل به کار نمیرود و رفتار نباید تحت تاثیر آن باشد. از این رو امامان معصوم(ع) با آنکه میدانستند در مسجد به شهادت میرسند یا در جام زهری مرگبار است، ولی مامور به ظاهر بودند و نه به علم غیب.
اصولا علم غیب از اسرار الهی است و اگر معصوم(ع) بخواهد بر اساس آن عمل کند، دیگر مردم مجبور میشوند تا رفتار دیگری داشته باشند، در حالی که مردم مختار هستند خودشان بر اساس شخصیت خودشان عمل کنند و این گونه مورد ابتلا وآزمون و امتحان قرار گیرند. از این رو معصوم (ع) با علم غیبی که دارد و میداند شخص مجرم زنا کرده یا زنا زاده است و مانند آن، اما به همان ظاهر حکم میکند و فرزند را برای شوهر میداند و احکام آن را اجرا میکند.