kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۲۴۵۰
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۷:۵۲
نگاهی به فیلم «ساعت 5 عصر»

در دفاع و انتقاد از اولین فیلم مهران مدیری


آرش فهیم
اولین فیلم «مهران مدیری»؛ عنوانی است که بیشتر از «ساعت 5 عصر» جلب توجه می‌کند. حتی واکنش‌ها به این فیلم نیز چه با نگاه انتقادی و چه اثباتی، بیش از آنکه متوجه ساختار و محتوای این فیلم باشد، کارگردان آن را هدف گرفته است. واقعیت هم این است که نام این فیلمساز -به عنوان یکی از پیشروهای کمدی در ایران- خود فیلم را تحت‌الشعاع قرار‌داده و ارزیابی آن را دشوار کرده است. اما فارغ از حواشی، اولین فیلم مهران مدیری، فاقد روایتی یکدست و یکجاست و نمی‌توان برای آن به عنوان یک کل رأیی را صادر کرد. این فیلم از بندها و تکه‌هایی جدا از هم و بر مدار بیم و امید تشکیل شده است. لحظاتی از آن ناگوار و پایین‌تر از توقع است اما برخی مواقع خلاقانه و زیبا به نظر می‌رسد.
آنچه در نگاه اول درباره این فیلم به نظر می‌رسد، پاک بودن «ساعت 5 عصر» از شوخی‌ها یا موقعیت‌های مبتذلی است که در بسیاری از دیگر آثار کمدی در حال اکران رواج دارد. اینکه در یک فیلم، عنصر طنز نه به مثابه ابزاری برای کاسبی و تجارت، بلکه با هدف انتقال و تولید پیام و معنای اجتماعی به کار رفته، خودش یک ارزش فرهنگی و سینمایی تحسین‌برانگیز است. دیگر ویژگی مثبت «ساعت 5 عصر» ساختار بصری متناسب و متوازن این فیلم است. به‌طوری که قاب بندی و دکوپاژ فیلم در خدمت فضاسازی و ایجاد حس و حال انتقادی فیلم است. طوری که در سرتاسر فیلم، هیچ نمای کاملا روشنی دیده نمی‌شود و اغلب فضاها خاکستری و غبارآلود است. اما اگر کسی در پی آن است که دچار خنده‌های پی‌در‌پی و به اصطلاح روده بر شود، این فیلم انتخاب چندان مناسبی نیست.
چون فیلم «ساعت 5 عصر» یک کمدی گروتسک و تاحدودی سیاه است؛ یعنی فیلمی است که بین تراژدی و کمدی نوسان دارد. در جای‌جای فیلم، موقعیت‌هایی ملتهب و استرس‌زا ایجاد شده است که گاهی نفس مخاطب را بند می‌آورد. اینکه شخصیت اصلی فیلم، به طور دائم دچار وضعیت‌هایی ناگوار و سخت می‌شود، بیش از آنکه خنده‌دار باشد، نگران‌کننده و دلهره‌آمیز است. این وضعیت از همان لحظه شروع فیلم جریان می‌یابد؛ لحظه بیدار شدن مهرداد در فیلم، آغاز یک کابوس است. کابوسی که گاهی به اوج وحشت و خفقان می‌رسد و در مقاطعی، به رویایی شیرین تبدیل می‌شود. مثل از راه رسیدن پرستار مهربان در بیمارستان شلوغ و به هم ریخته. لطافت و خوش اخلاقی این پرستار همان قدر اغراق آمیز است که شرایط بغرنج بیمارستان. همچنین در وانفسای بازداشت‌اشتباهی مهرداد به اتهام اخلال در نظم عمومی و وقتی همه درهای امید به روی او بسته است، یک بازجوی منطقی و بااخلاق که نقشش را خود مدیری بازی کرده، گره ماجرا را باز می‌کند. این بخش‌های فیلم درواقع،‌گریزگاه‌ها و راه‌های تنفسی روایت، در خیل شرایط عصبی و پرخاشگر داستان است.
مضمون «ساعت 5 عصر» در ادامه برنامه‌های تلویزیونی مهران مدیری قرار دارد؛ اما ساختار و فضای متفاوتی این فیلم را در بر گرفته است. پرداختن به مشکلات و فرازونشیب‌های اجتماعی به زبان طنز، مهم‌ترین دغدغه و محور کار مهران مدیری در همه برنامه‌های تلویزیونی او بوده است. از اولین برنامه‌های او «ساعت خوش» و «جنگ 77» گرفته تا آخرین کار وی یعنی «دورهمی» شاهد واکنش به ناهنجاری‌های رفتاری، اجتماعی و مدیریتی با نگاه انتقادی و طنزآمیز بوده‌ایم. اما سریال «پاورچین» محصول سال 81 که بارها از شبکه‌های مختلف سیما بازپخش شده را باید اوج کار مهران مدیری دانست. چون این مجموعه به طور خاص و مشخص به نقد طبقه‌ای نوظهور و بی‌هویت در آن زمان پرداخته است. مدیری در این سریال، فضایی برآمده از زمانه و شخصیت‌هایی ملموس را خلق کرده بود. «پاورچین»، طنزی عمیق و تحلیل مدارانه با رویکردی مردم شناسانه به طبقه‌ای داشت که از آنها با عنوان «تازه به دوران رسیده ها» یاد می‌شود.
اما مشکل مهران مدیری در فیلم اولش این است که دقیقاً مشخص نیست که کجا را نشانه گرفته است! فیلمی که با وجود ساختار شسته رفته‌اش، اما گرفتار روایتی چند پاره، نامنسجم و پرگو است. این فیلم در عین حال که به انتقاد از قشر مرفه جامعه می‌پردازد، رفتارهای مردم عادی را هم به چالش می‌کشد؛ اما به آسیب‌شناسی و علت اصلی ناهنجاری‌های هیچ گروهی هم نمی‌پردازد. در عین طعنه و نقد حاکمیت، ضد انقلاب را هم هجو می‌کند و... موضع، دیدگاه و هویت فیلم، مغشوش و نامتعین است. مدیری در یک فیلم 90 دقیقه‌ای سعی کرده تا به هر چیزی که به نظرش رسیده،‌اشاره‌ای کند، بدون اینکه یک کل و نظام دراماتیک واحد را ایجاد کند. بخش اول فیلم، هجو بخشی از جامعه امروز ماست که به‌رغم برخورداری از ثروت و امکانات زندگی اما فاقد فرهنگ و زیست متعادلی هستند. این نگاه انتقادی از همان سکانس ابتدایی فیلم شروع می‌شود؛ آپارتمانی‌اشرافی و پرتجمل در شمال شهر که ساکنانش به خاطر هزینه شارژ ماهانه به جان هم افتاده‌اند و حتی یکی از ساکنان، خودروی خود را جلوی در پارکینگ گذاشته و در اعتراض به هزینه شارژ، سد راه خروج خودروهای دیگران می‌شود. و یا در چند سکانس جلوتر، شهروندی که با خودروی گران قیمت و همراه با یک سگ غول پیکر(!) اما مسیری خلاف خیابان یک طرفه را طی می‌کند و حاضر به باز کردن راه برای دیگران نیست. مهران مدیری در این فیلم حتی به شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان هم طعنه می‌زند و نشان می‌دهد که تصاویر و اخبار منفی این رسانه‌ها علیه ایران، فریبکارانه است. شاید یکی از دلایلی که شبکه‌ای چون «بی بی‌سی فارسی» علیه این فیلم خبرسازی کرده و از فروش بالای آن ناراحت شده هم همین بخش از محتوای فیلم باشد. نگاه حاکم بر این فیلم تا اینجای کار شبیه واقعیت‌هایی است که هر روز می‌بینیم. اما صحنه‌هایی که در بیمارستان، قبرستان، جنوب شهر و... می‌بینیم، هیچ منطق و عقلانیتی ندارند. مثلا مشخص نیست که سکانس راننده معتاد چه ارتباطی با سایر اجزای فیلم دارد و قرار است کدام نگاه را نقد کند؟
 بزرگ‌ترین نقطه قوت سریال‌هایی چون «پاورچین» و «شب‌های برره» این بود که دنیای برساخته در این سریال‌ها با وجود خیالی بودن اما باورپذیر و منطقی است؛ اما بزرگ‌ترین نقطه ضعف «ساعت 5 عصر» عدم درک و باور دنیایی است که مهران مدیری در این فیلم ایجاد کرده است. ما با اینکه شاهد یک فیلم واقع‌گرا و به اصطلاح رئال هستیم؛ اما آنچه در این اثر به تصویر کشیده شده، ناکجاآبادی است که همه چیز در آن به شکلی غیرمنطقی و اغراق شده به تصویر درآمده است. فقدان منطق و عقلانیت بیش از هر چیز در شخصیت‌محوری فیلم، یعنی مهرداد (با بازی سیامک انصاری) دیده می‌شود. این شخصیت، نوعی گرته‌برداری از مسعود شصتچی در «مرد هزار چهره» است. با این تفاوت که ما در آن سریال، سادگی و بلاهت شصتچی را باور می‌کنیم؛ ولی در فیلم «ساعت 5 عصر» مشخص نیست که چرا مهرداد پرهام تا این حد خام، پخمه و ضعیف است. این مسئله که مهرداد در مقام یک وکیل دادگستری از بدون‌اشکال بودن تأخیر یک روزه در پرداخت قسط وام، بی‌اطلاع است یا اینکه وقتی می‌بیند راه خروج ماشینش بسته است، به جای اینکه با آژانس برود، حاضر می‌شود پول شارژ همه بدهکاران مجتمع مسکونی را بپردازد، رفتارهایی است که با جایگاه و موقعیت او در تضاد هستند.