kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۹۴۹۸
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۱
گفت‌وگو با دکتر صادقی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران

تجمل‌گرایی چگونه بنیان جامعه را به هم می‌ریزد؟


یکی از مهم‌ترین آفت‌های سبک زندگی که در شیوه‌های مصرف و اقتصاد جامعه تأثیر مستقیم دارد، تجمل‌گرایی و مصرف‌زدگی است، امری که رهبر انقلاب درباره‌ آن می‌فرمایند: «اگر یک جامعه‌ای بخواهد از لحاظ استحکام درونیِ اقتصاد خود به نقطه‌ای برسد که آسیب‌پذیر نباشد، یکی از کارهای واجبی که باید انجام بدهد، این است که اسراف و زیاده‌روی و زیاد مصرف کردن و مانند اینها را کنار بگذارد.» بر همین اساس، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR گفت‌وگویی با سرکار خانم دکتر صادقی، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران پیرامون ماهیت و چرایی تجمل‌گرایی انجام داده است.
***
* تعریف اشرافی‌گری چیست؟ اصولا به چه نوع رفتاری تجمل‌گرایی گفته‌ می‌شود؟
اشرافی‌گری یک معنای ثابت و معینی ندارد. این رفتار با توجه به بعد زمان، فرهنگ و مکان جغرافیایی می‌تواند متفاوت باشد. در واقع اشرافی‌گری و تجمل‌گرایی مفهومی سیال است. به‌طور مثال بسیاری از لوازمی که ما امروز به شکل عادی و معمولی از آن استفاده می‌کنیم، در ۴۰ یا ۵۰ سال پیش بسیار اشرافی و تجملاتی تلقی می‌شدند. در فرهنگ‌های مختلف هم همین‌طور است، ممکن است برای ما یک کالایی لوکس حساب شود، اما همین کالا از دید یک آدمی که در یک کشور پیشرفته‌تر زندگی می‌کند جزو ضروریات زندگی باشد. پس نباید انتظار داشته باشیم که با یک مفهوم ثابت روبروییم، چون ماهیتاً، این مفهوم زیر بار تعریف مشخصی نمی‌‌رود، بلکه باید در یک زمینه ‌و بستر فرهنگی- اجتماعی تعریف شود.
از طرفی دیگر، تجمل‌گرایی یک معنای سنتی دارد که به انتظار عموم جامعه از قشر ثروتمند مبنی بر خرید پوشاک خاص یا وسایل خاص، نظیر اتومبیل لوکس اشاره دارد. اما در معنای جدید به‌نظر می‌آید که با مفهومی متناقض‌نما روبرو هستیم. در واقع به این دلیل که تعریف ثابتی ندارد، این مفهوم با مفهومی دیگر به نام تجربه پیوند می‌خورد و آن اینکه آدم‌ها برای ارضای نیاز‌های شخصی و رسیدن به یک احساس خوب، به استفاده از کالای لوکس روی می‌آورند. یعنی انسان درصدد پاسخ‌گویی به مفهومی به نام (desire) یا همان میل و هوس است.
* تجربه جوامع غربی در مواجهه‌ با تجمل‌گرایی چگونه است؟
جامعه‌ غربی، تحت تأثیر نظام سرمایه‌داری اداره می‌شود و ذات نظام سرمایه‌داری مبنی بر سود‌آوری و مصرف‌گرایی است. لذا هر روز ذائقه‌های مردم در خصوص مصرف کالاها، پوشاک، اتومبیل و غیره تغییر می‌کند، به‌عبارت دیگر مصرف‌گرایی بی‌رویه، ناشی از نیازهای واقعی مردم نیست. بلکه ناشی از نیازهای کاذبی است که به‌صورت‌های مختلف بر آنها تحمیل می‌شود. نظام سرمایه‌داری، دنیایی را برای مردم به‌صورت جاعلانه می‌سازد و آنها را با شیوه‌های فریب‌کارانه و متنوعی به‌سوی آن دنیا و ساز و کار‌های آن فرا می‌خواند تا حداکثر سود خود را تأمین کند. در جوامعی که روح سرمایه‌داری بر آن‌ها غلبه پیدا کرده است، میل و هوس، بیشتر تظاهر بیرونی می‌یابد و بحث نیاز کمتر جلوه‌گری می‌کند. در واقع نظام سرمایه‌داری به‌خاطر حس منفعت‌طلبی و ثروت ‌اندوزی بیش از حد، همواره در تلاش است تا این امیال را در ما ایجاد کند و یا در صورت وجود داشتن، باز‌تولید کند. این تغییر دائمی نشان می‌دهد، که گرایش به تجمل‌گرایی، ریشه در خود ما ندارد، بلکه بیشتر تحت تأثیر فشارهای بیرونی، ایجاد می‌شود. یعنی انسان‌ها برای اینکه از قافله عقب نمانند، مجبورند به این امیال ساختگی پاسخگو باشند.
بنابراین وقتی تجمل‌گرایی با مفهوم سرمایه‌داری پیوند می‌خورد، شاهد پدیده‌ اغوای دائمی انسان خواهیم بود. یعنی یک جریانی، امروز یک کالای خاص را برای شما مهم و حیاتی جلوه می‌دهد و فردا همان کالا را بی‌اهمیت می‌سازد و کالای دیگری مهم تلقی می‌شود. در واقع نظام سرمایه‌‌داری، با خلق ایدئولوژی‌هایی دائما در حال فریب انسان است. نظام سرمایه‌داری انسان‌ را به این بهانه اغوا می‌کند که با این کالاها می‌توانید یک زندگی راحت و آسوده داشته باشید، همه‌ این کالاها در تصرف و اختیار شما است، اما واقعیت این است که این وسایل هستند که انسان را به تصرف می‌گیرند.
البته پاسخگویی به نیازهای دنیوی و مرتفع ساختن آنها تا حدی که زمینه‌ آرامش ما را فراهم کند، بلامانع است کما اینکه ما در دعا‌های خود از خداوند طلب خیر دنیا و آخرت می‌کنیم. اما مشکل دقیقا از جایی آغاز می‌شود که رفع نیاز‌ها به شکلی افسارگسیخته ادامه ‌یابد و ذائقه‌ ما به‌طور غیر‌ارادی دائما عوض ‌شود.
* نقش خانواده در کنترل این جریان چگونه ارزیابی می‌شود؟
نظام سرمایه‌داری با اقتضائاتی که بیان شد، ساخت خانواده را چنان درهم می‌ریزد، که دیگر نقش مهمی در سرنوشت و زندگی اعضای خود ایفا نمی‌کند و نمی‌تواند رفتارهای غلط و انحرافی اعضا را مدیریت کند. برای مثال امروزه کاملا جایگاه خانواده‌ هسته‌ای که پارسونز از آن به‌عنوان «خانواده طلایی» نام می‌برد و مبنای آن تفکیک نقش‌های جنسیتی بود، متزلزل شده است. به‌عبارت دیگر، اقتضائات نظام سرمایه‌داری دیگر وجود خانواده‌ ثابت که در طول هفته در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند و ارتباط پایدار دارند را برنمی‌تابد. چنین خانواده‌ای دیگر مقبول نظام ‌سرمایه‌داری و پساسرمایه‌داری نیست. این نظام به آدم‌های در دسترس نیاز دارد، به آدم‌هایی که هر زمان نیاز بود مانند یک سرباز، آماده‌ انجام وظیفه باشند. در این حالت، دیگر خانواده به‌معنای لنگرگاه معنا ندارد، خانواده‌ لنگرگاه باید از بین برود و تبدیل به یک چیزی شود به نام ایستگاه شلوغ، خانواده‌ای که زنش در غرب زندگی کند، مردش در شرق، بچه‌هایش هم جای دیگری زندگی کنند و سالی یک بار برای کریسمس به‌صورت موقتی دور همدیگر جمع ‌شوند. این اقتضائات جامعه‌ سرمایه‌داری است که خانواده‌ هسته‌ای را متلاشی می‌کند و به زن، مرد و بچه‌هایش به‌صورت منفک و مستقل نگاه می‌کند و هرکدام را به نوعی درگیر روزمرگی می‌کند و می‌توان تصور کرد که چنین خانواده‌ای که هر یک از اعضای آن مسیر خود را می‌روند به نوعی درگیر حقه‌های نظام سرمایه‌داری هستند و هیچکدام نمی‌توانند رفتارهای یکدیگر را تعدیل کنند؛ در حالی که خانواده در حالت معمول به تعدیل رفتارهای اعضای خود می‌پردازد.
* آیا می‌توان تجمل‌گرایی را یک رفتار مطلقا منفی دانست یا این رفتار دارای طیفی از انواع مثبت و منفی است؟
قطعا برخورداری از سطحی از رفاه و مواهب دنیوی طبیعی است، زیرا به نیازهای طبیعی ارتباط می‌یابد و بدون شک پاسخگویی به نیازهای اولیه، نیاز به امنیت، آسایش و حتی زیبایی را نمی‌توان نادیده گرفت. اما در رفتار افراطی، پاسخگویی به نیازها فراتر از نیازهای طبیعی می‌شود و می‌تواند کاملا جنبه‌ مرضی و پاتولوژیکال پیدا کند. این شکل مرضی‌ در قالب زیاده‌خواهی و تجمل‌گرایی نمود می‌یابد و می‌تواند به جامعه و خانواده آسیب بزند. جالب بود که مقاله ‌ای می‌خواندم درباره‌  عادات خرید در میان انگلیسی‌ها که در آن مقاله بیان شده بود یک فرد انگلیسی به‌طور متوسط در ماه ممکن است چیزی حدود ۱۸ مورد از کالا‌هایی چون لباس، کفش و غیره بخرد که فقط یک یا دو عدد از آن‌ها را مصرف می‌کند و بقیه‌اش را هیچ وقت مصرف نمی‌کند. یعنی وقتی که در معرض اغوا و وسوسه‌  مراکز خرید قرار می‌گیرند، دست شان به سمت چیزهایی دراز می‌شود که اصلا نیاز ندارند.
آدم‌ها در غرب اعتیاد به خرید دارند بدون آنکه به آن کالا نیاز داشته باشند، امری که به آن شاپاهولیک (shopaholic) گفته‌ می‌شود. امروز می‌بینیم که برای این اعتیاد به خرید، تئوری‌هایی نیز خلق شده است و سعی می‌شود یک پشتوانه‌ نظری و علمی برای آن ایجاد شود. می‌گویند برای اینکه نسبت به خودت حس خوبی داشته باشی، خرید کن. برای مبارزه با افسردگی، خرید کن. به خطا انسان‌ها برای حل مشکل خود به این راه پا می‌گذارند و فکر می‌کنند مشکل‌شان حل می‌شود، در حالی‌که این احساس حل مشکل موقتی و آنی حل شده است، اما به‌صورت اساسی و درست حل نشده است.
* آیا می‌توان دلیل و علتی را برای روی آوردن افراد به تجمل‌گرایی و عادت به این رفتار ذکر کرد؟
انسان‌محوری و لذت‌گرایی و به تبع آن خودپسندی و فخرفروشی، یکی از علت‌های اصلی است. در اینجا لازم است تا یک نکته مشخص شود و آن تفاوت بین انسان‌مداری غربی و انسان‌مداری در معنای اسلامی است. انسانی که غربی‌ها از آن حرف می‌زنند، ربطی به خدا و سرمنشأ وجودی ندارد، انسان غربی یک موجود خود‌مختار افراطی است که محور همه چیز است. چنین موجودی، سعی دارد تا نهایت لذت مادی را از زندگی دنیوی ببرد و لذت برای او اصالت می‌یابد. اما انسان در اسلام، خلیفه‌ خداوند و اشرف مخلوقات بر روی زمین است، در واقع در دایره‌ هنجاری که خدا برای او تعریف کرده، می‌تواند عمل کند. در حقیقت یکی از علت‌های تجمل‌گرایی همین تفاوت در مفاهیم بین ما و غرب است.
متأسفانه در جامعه‌ ما گروهی از افراد مبتلا به بیماری تجمل‌گرایی و اشرافیت شده‌اند و این نیاز به علت‌کاوی دارد. علت‌ها را می‌توان در سطح خرد و کلان شناسایی کرد. برای مثال در سطح خرد، یکی از مهم‌ترین علت‌های تجمل‌گرایی افراطی به «نحوه‌ تصور از خود» بر می‌گردد. انسان‌هایی که تصورشان از خودشان مثبت نیست یا از عزت نفس کافی برخوردار نیستند، بیشتر از سایرین به‌سمت این رفتارهای مریض‌وارانه متمایل می‌شوند. در نظر بگیرید آدمی که احساس نامرئی بودن دارد و فکر می‌کند که من خیلی کوچک هستم و نادیده گرفته می‌شوم، حالا می‌خواهد خودش را نشان دهد و درد مرئی شدن دارد، چون در قالب‌های دیگری نمی‌تواند خودش را اظهار کند، موبایلش را به شما نشان می‌دهد یا دائما سعی می‌کند مارک لباسش را به شما نشان دهد. یعنی به جای اینکه به ایده و فکرش تکیه کند، به ماشین گران قیمتش تکیه می‌کند. در صورتی که فرد صاحب فکر و عزت نفس، هیچ‌گاه برای دیده‌شدن حاضر نیست دست به هرکاری بزند.
اما در سطح کلان این معضل از تعاملات اجتماعی ما با دیگران شروع می‌شود. یکی از مواردی که ریشه‌ تجمل‌گرایی است، تحقیر در روابط اجتماعی است. در جامعه‌ای که آدم‌ها دائما یکدیگر را به‌خاطر نوع لباس، نوع تفکر، نوع گویش تحقیر می‌کنند، طبیعی است که جوان ما باور می‌کند که مقبولیت در این است که استانداردهای تحمیلی دیگران را در همه‌ شئون زندگی‌ بپذیرد. متأسفانه تقلید افراد از الگوهای ظاهری و رویه‌های تقلیدی در بیشتر موارد ربطی به زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی ما ندارد. برای مثال می‌توان به جراحی‌های زیبایی، تناسب اندام و نوع آرایش چهره‌ها اشاره کرد که عمدتا ارتباطی به سلیقه و زمینه‌ فرهنگی و اجتماعی ما ندارد، اما به شکل انبوه در میان افراد جامعه رواج می‌یابد. یک سیستمی افراد را مقلد خودش کرده است و وقتی که در جامعه قدم می‌زنید، می‌‌بینید چقدر دختران شبیه یکدیگر شده‌اند و یا چقدر از پسر‌ها به یک شکل خاص و شبیه یکدیگر هستند.
* اگر به تجمل‌گرایی به عنوان یک ناهنجاری نگاه کنیم، این ناهنجاری چه آسیب‌هایی می‌تواند به فرد و خانواده وارد کند؟
مفهوم تجمل‌گرایی در بعد مرضی خود با مفاهیمی مانند ریخت‌ و پاش کردن، هدر دادن ثروت، دنیازدگی، مصرف‌گرایی و حتی چشم و هم‌چشمی پیوند می‌خورد. در این میان از همه مهم‌تر این است که انسان در زندگی‌اش دچار یک جور تقلیدگرایی می‌شود و تمام انسانیت، عزت نفس و معنویتش تقلیل داده می‌شود به نوع مصرف کالاهای مادی. اگر تیپ‌شناسی کنیم و آن آدم‌هایی که به حد نهایی تجمل‌گرایی رسیده‌اند را بررسی کنیم، می‌بینیم افرادی هستند که می‌دانند انتهای این راه چیزی نیست. بسیار زیادند بازیگران، سلبریتی‌ها و افرادی که در غرب به انتهای توجه، شهرت و ثروت رسیده‌اند و در آخر از شدت یأس و ناامیدی دست به خودکشی زنده‌اند. یکی از مهم‌ترین پیامد‌های تجمل‌گرایی از دست دادن سرمایه ‌است. سرمایه‌ انسان امروزی مصرفی است، لذا وقتی شما بدون فکر مصرف کنید، سرمایه را از دست داده‌اید و به جایش چیزی بدست نیاورده‌اید. ما در آموزه‌های دینی و فرهنگی خود داریم که بخشی از ثروت در گرو قناعت است. قناعت به این معناست که دخل و خرجت را با یکدیگر سازگار کنی، ولی وقتی شما به‌سمت تجمل‌گرایی تمایل پیدا کردی دیگر بحث قناعت از بین می‌رود.
* در حوزه‌ خانواده تجمل‌گرایی چه آسیبی وارد می‌کند؟
در حوزه خانواده یکی از علت‌های تضاد بین اعضای خانواده و بالا رفتن فشار و استرس درون خانواده همین تجمل‌گرایی اعضای خانواده است. چون سرعت تجمل‌گرایی به مراتب بیشتر از سرعت افزایش سرمایه‌های اقتصادی خانواده است، به‌همین دلیل بین این تقاضا و توان پاسخ‌گویی به آن، یک شکاف عمیق وجود دارد. یعنی دائما تقاضاهایی شکل می‌گیرد که توان پاسخ‌گویی برای آن وجود ندارد. این میل به مد یا میل به تجمل، خیلی وقت‌ها بیشتر از توانمندی اقتصادی خانواده است. کاملا قابل مشاهده است که در حال حاضر یکی از مشکلات جوانان با پدر و مادر خود همین کشمکش بین خواستن کالای لوکس و عدم امکان تهیه آن از سوی خانواده است. این نزاع در خانواده باعث می‌شود که نقش والد‌گری والدین به چالش کشیده شود و باعث افزایش فشارهای روحی و روانی در خانواده ‌شود. تداوم این نزاع و فشار می‌تواند یک انفصال و یک فاصله میان اعضای خانواده ایجاد کند. یعنی خانواده زیر یک سقف زندگی می‌کند ولی فاصله‌ای بین ‌وجود دارد. جایی‌که خانواده نتواند پاسخگوی این تجملات باشد، راه‌های کج‌روانه ایجاد می‌شود. وقتی فرد نتواند از راه‌های معقول و متعارف به خواسته‌هایش برسد، ممکن است به راه‌های غیر‌متعارف و غیر‌قانونی روی بیاورد.
* پیشنهاد شما برای اصلاح این نگرش چیست؟
برای اصلاح این نگرش، نیاز است تا ما مقداری به عقب بازگردیم و یک مقدار فرآیند‌های رسانه‌ای، آموزشی و تربیتی جامعه را مرور کنیم. با یک نگاه کلان، باید عناصر و نهاد‌هایی که در جامعه‌پذیری و آگاهی‌بخشی به افراد جامعه نقش دارند، مورد بررسی و بازبینی قرار گیرند. یک بخشی از این اصلاح به نهاد خانواده بازمی‌گردد، نوع تربیت اخلاقی و تربیت صحیح دینی نقش زیادی در نوع نگرش افراد در جامعه دارند. همچنین آموزش و پرورش که نقش اساسی در زمینه‌ جامعه‌پذیری کودکان و نوجوانان را ایفا می‌کند، باید با رویکردی واقعی و امروزی به مسائل آنها بپردازد و با اصلاح نگرش‌ها، به شکل‌گیری تصور مثبت از خود و مرئی شدن آنها به‌صورت صحیح کمک کند. رسانه‌ ملی و همچنین سایر رسانه‌ها در انتقال ارزش‌ها بسیار مهم هستند در حالی‌که متأسفانه امروزه رسانه‌هایی چون تلویزیون و سینما بسیار بد عمل می‌کنند. برای مثال در اکثر فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی، خانواده‌ها در تهران زندگی می‌کنند، اتومبیل‌های لوکس سوار می‌شوند، در خانه‌های مرفه و تجملاتی زندگی می‌کنند. حتی در مورد شاخص‌های طبقاتی بسیار غلو می‌شود، مثلا طبقه‌ متوسط را بسیار لوکس و تجملی نشان می‌دهد، در حالی‌که در واقعیت چنین نیست. با اینگونه تصویر‌سازی‌ها نمی‌توان انتظار داشت که مردمی که این فیلم‌ها را می‌بینند، تحت تأثیر قرار نگیرند. اتفاقا در مواردی همین رسانه‌ها مروج سبک زندگی اشرافی و تجمل‌گرایی بوده‌اند.
ضمن اینکه مردم از مسئولین تأثیر می‌پذیرند، یعنی وقتی ببینند یا احساس کنند که مسئولین خود زندگی اشرافی دارند، طبیعی است که این سبک زندگی در بین مردم رواج می‌یابد و آن‌ها برای اینکه خود را به طبقه بالا و نخبه جامعه نزدیک کنند به ‌سمت تجملات پیش می‌روند. بدین‌ترتیب نیاز است تا اصلاحاتی قانونی در توزیع عمومی ثروت صورت بگیرد. عدالت اجتماعی در جامعه تضمین شود و حقوق و مزایای مسئولین به شکلی شفاف رصد شود، تا عموم مردم نسبت به محفوظ بودن حق خود اطمینان داشته باشند تا برای پیشرفت خود متوسل به راه‌های غیر‌قانونی نشوند.