انديشه جهاني مهدويت و ضرورتهای آن
یکی از سؤالات اساسی این است كه با وجود علوم و فنون مختلف، بحث كردن در موضوع مهدويت چه ضرورتي دارد؟ آيا اين بحث، يك بحث فرعي است يا جزء مباحث مهم و اصلي زندگي است؟ آيا سخن از مهدويت، نيازي از نيازهاي امروز ماست و ميتواند تحوّلي اساسي در زندگي ما ايجاد كند؟
روشن است كه شناخت ضرورت و بايستگي اين موضوع، سبب تقويت انگيزه و نشاط در پیگيري اين بحث و به كارگيري تمام امكانات مادي و معنوي در جهت ترويج اين عقيده و راهبرد اساسي زندگي خواهد شد. بر اساس متون ديني، امامت و مهدويّت، هويت اصلي و اساسي مسلمين است و به همين دليل در رأس توصيههاي پيامبر عظيم الشأن اسلام(ص) بوده است. امامت، اصلي است كه در راستاي اصول مهم دين، يعني توحيد و نبوّت، طرح شده و مكمّل و متمّم آن اصول است.
در مطلب حاضر ضرورتهای پرداختن به بحث مهدويت در ابعاد گوناگون مورد بررسي قرار گرفته است.
***
1. بُعد اعتقادي
بدون شك، اعتقاد، ركن اصلي شخصيت انسان است كه اعمال و رفتار آدمي را شكل ميدهد؛ به همين دليل، انبياي الهي در جهت اصلاح عقايد انسانها كوشيدند. در اسلام، مردم به اعتقاد به خدا و پيامبر و سپس جانشينان پيامبر دعوت شدهاند و امام مهدي(عج) آخرين جانشين رسول خداست كه هر مسلماني مكلف است پس از شناخت او امامتش را بپذيرد و مطيع او باشد.
در متون ديني، معرفت امام، جايگاه بسيار مهمي دارد و اساس سعادت دنيا و آخرت دانسته شده است. قرآن كريم ميفرمايد: يوم ندعوا كل أناس بإمامهم(1) روز قيامت، هر گروهي را با امام و پيشواي خود فرا ميخوانيم.
و پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية؛(2) هر كس بميرد، در حالي كه امام زمان خود را نشناخته است، به مرگ جاهليت مرده است.
امام حسين(ع) نيز در پاسخ كسي كه پرسيد: «[راه] معرفت خدا چيست؟» فرمود: [راه] شناخت خدا ] و اطاعت از او[ اين است كه مردم هر زمان، امام زمان خود را ـ كه اطاعتش بر آنها واجب است ـ بشناسند. (3)
اين همه تأكيد بر اعتقاد به امام و لزوم شناختن او براي اين است كه پس از پيامبر خدا، «امام» راه مستقيم الهي است. هر كس بخواهد به خدا ايمان داشته باشد و از او اطاعت كند، بايد از امام زمانش فرمان برد و لازمه اطاعت، شناختن امام و پذيرفتن امامت اوست.
امام باقر(ع)مي فرمايد: لا يكون العبد مؤمناً حتي يعرف الله و رسوله و الائمة كلهم و امام زمانه و يردَّ إليه و يسلّم له (4)؛ هيچ بندهاي مؤمن نيست، مگر اينكه خدا و رسول او و همه امامان و امام زمانش را بشناسد و [همه امور را]به او برگرداند و تسليم [امر] او باشد.
به دليل همين اهميّت و لزوم معرفت است كه اهل بيت سفارش كردهاند كه «معرفت» را از خدا بخواهيد: - اللهم عَرَّفني حجتك فانك إن لم تُعرَّفني حجتك ضللت عن ديني؛(5)خدايا! حجت خود را به من بشناسان كه اگر او را به من نشناساني، از مسير دين الهي، گمراه خواهم شد.
نكته مهم ديگر، اين است كه «معرفت امام» مثل «ايمان به خدا»، مراتب و درجات مختلفي دارد و هر كس به اندازه شناخت و معرفتش از امامت امام، بهره ميگيرد. روشن است كه شناختِ نام و نسب امام، كافي نيست؛ بلكه كمترين حدّ معرفت، آن است كه شخص بداند امام، منصوب از طرف خداست كه به وسيله پيامبر يا امام پيشين به مردم معرفي ميشود. او برخوردار از دانش الهي ـ و نه بشري ـ و معصوم از هر گناه و خطايي است. اطاعت از او در تمام امور، واجب و به منزله اطاعت از پيامبر و خداست.
2. بُعد اجتماعي
مهدويت از نظر اجتماعي نيز اهميت دارد؛ زيرا مهدويت نگاه روشن و اميدوارانه به آينده بشريت است. جامعهاي كه آرمانش رسيدن به مدينه فاضله مهدوي است، جامعهاي اميدوار است و در پرتو دين، به حركت و نشاط و پويايي، اميد دارد و از يأس و نوميدي در امان خواهد بود.
نيز جامعهاي كه به آينده زيبا و آرماني اميدوار است، همين امروز به صلاح و اصلاح ميپردازد و با ارزشهاي اسلامي و انساني احيا ميشود. بدينسان مهدويت، بهترين عامل براي مقابله با تهاجم فرهنگي دشمن و بسترسازي براي ترويج فضائل در افراد جامعه است؛ بويژه كه شناخت عميق افراد نسبت به امام مهدي(ع) با افزايش عشق و محبت آنها، زمينه اطاعت از امام را بيشتر فراهم ميكند.
همچنين جامعهاي كه به عدالت مهدوي دلبسته است و آرمانش تحقق عدالت در همه جهان و برچيده شدن ظلم و ستم از همه زمين است، حركتي عدالتخواهانه را در پيش ميگيرد و براي آن، زمينهسازي ميكند. از همينجاست كه حركتها با رويكرد عدالت طلبي و ظلم ستيزي شكل ميگيرد؛ چنانكه انقلاب اسلامي ايران با هدف زمينهسازي براي حكومت جهاني حضرت مهدي(ع)به راه افتاد و ملّت با همين انگيزه و آرزو، تمام امكانات مادي و معنوياش را در مسير انقلاب فدا كرد.
3. بُعد سياسي
بشر در طول تاريخ خود، مكتبها و حكومتهاي زيادي را تجربه كرده است؛ ولي در هيچ يك از آنها گمشده خود را كه عدالت و صلح و امنيت است، پيدا نكرده و پيوسته در ناكامي و شكست قرار گرفته است. در دورههاي اخير كاپيتاليسم و كمونيسم نيز در پاسخگويي به نيازهاي بشر، ناكام ماندند كه نشانههاي آن، بحران اخلاقي و امنيّتي است كه به آن گرفتار شدهاند. حال تكليف اين بشر وامانده و سرگشته از ناكاميها و شعارهاي بيعمل و نظارهگر سرابها چيست؟
امروز بشريت به دنبال انديشه سياسي ديگري است كه ارزشهاي انساني را در آن بيابد و آن، انديشه سياسي اسلام و حكومت مهدوي است كه در رأس آن، شايستهترين مردم قرار گرفته است. نظريه مهدويت، يك انديشه جهاني است و اين انديشه براي جهان و اداره آن، طرح و برنامه دارد. مهدويت در عرصة حكومت، داراي اهداف بلند و ارزشي است و حتي ميتواند براي حكومت ديني در عصر غيبت، يك طرح راهبردي باشد.
به علاوه مهدويت از بُعد سياسي «نظام ولايت فقيه» را به عنوان نيابت از مهدي(ع) در زمان غيبت، طرح ميكند و الگوي مناسبي از حكومت صالحان و نيكان را به جهانيان ارائه مينمايد. اين نظام سياسي، تداوم نظام سياسي مهدوي است و پذيرش و سر سپردن به فرمان ولي فقيه، در ادامه اطاعت پذيري از امام زمان است. بنابراين مهدويت، ضامن شكلگيري يك نظام الهي به سرپرستي فقيه جامع شرايط است كه حركت جامعه اسلامي را در جهت آرمانهاي قرآني و مهدوي قرار داده، امت را براي فراهم كردن زمينههاي ظهور مهدي و حكومت جهاني او بسيج ميكند؛ چنانكه در جريان انقلاب بزرگ خميني كبير، شاهد آن بودهايم.
4. بُعد تاريخي
مهدويت از بُعد تاريخي، سابقهاي طولاني دارد. تاريخ اسلام و مسلمين از همان آغاز با اين موضوع گره خورده است. در روز بزرگ غدير، پيامبر(ص) همگام با معرفي امام علي(ع) به عنوان امام پس از خود، همه امامان و از جمله حضرت مهدي(ع) را معرفي كرد و ظهور او را به همگان بشارت داد. پس از آن، يك يك امامان از حضرت مهدي و ظهور او گفتند. بنابراين برخلاف ادّعاي بعضي از گمراهان، مهدويت، سخن امروز و ديروز نيست؛ بلكه تاريخي به گستره تاريخ اسلام دارد؛ پس بحث كردن درباره مهدويت، سخن گفتن درباره متن اسلام و قرآن و سنت پيامبر اكرم(ص) است و مهدويت، حقيقتي است كه همه تاريخ اسلام، پشتوانه آن است.
نيز تاريخ طولاني شيعه و پيروان اهل بيت گواه است كه بخش مهمي از هويت تشيع، مهدويت و انتظار ظهور مهدي(ع) بوده است؛ بويژه در طول حدود دوازده قرن غيبت امام مهدي، آثار علمي و عملي عالمان شيعه پيوسته در مسير ترويج اين حقيقت و تبيين موضوعات و مسائل آن بوده است.
5. بُعد فرهنگي
از مهمترين وظايف ما، گسترش فرهنگ مهدويت و زمينهسازي ظهور و فرج امام عصر(ع) است. در اين بخش بايد راهبردي اساسي و روشن، پيشرو داشته باشيم كه برخي از محورهاي آن به شرح زير است:
1. تبيين و ترويج فرهنگ انتظار
انتظار به معناي آمادگي براي امر ظهور است. لازم است همه امكانات و تواناييهاي جامعه در مسير زمينهسازي و تحقق ظهور سازماندهي شود و همه عناصر مؤمن و منتظر فرج براي اين هدف بزرگ، بسيج شوند. شكلگيري چنين فرايندي به يك برنامه جامع و كامل نياز دارد كه اهداف ياد شده را در نظر بگيرد و مسير روشني را براي تحقق آنها ترسيم كند.
2. آسيبشناسي
مهدويّت، يك عقيده اسلامي و راهبرد اساسي براي پيشرفت همه جوامع بشري و بويژه جامعه بزرگ اسلامي است.
همه بايد هوشيار باشند كه برخي آسيبهاي فرهنگي، سبب انحراف در عقايد و باورهاي مردم نشود و مفاهيم بلند مهدوي را به معاني پَست و فرودست نكشاند؛ براي نمونه، تفسير غلط از انتظار مهدي(ع) يا تعيين وقت براي ظهور، آسيبهايي است كه اين مجموعه فرهنگي نجاتبخش را تهديد ميكند و آثار ارزشمند و حياتبخش آن را مخدوش مينمايد. بنابراين همگان بويژه متوليان فرهنگ جامعه بايد مراقب انحرافات باشند و پيوسته مسير صحيح را براي قشرهاي مختلف بيان كنند.
3. دشمنشناسي
دشمن از هر سلاحي استفاده ميكند تا از رشد تفكر مهدويت در جامعه، جلوگيري كند؛ بويژه در اين زمان با توجّه به تنوع ابزارهاي فرهنگي، اين سياست شيطاني با امكانات بيشتري دنبال ميشود. فضای مجازی اعم از سايتها و وبلاگها و غیره، مجلات، كتب و حتي فيلمها و بازيهاي كامپيوتري عرصهاي است كه دشمن براي تخريب فرهنگ مهدويت از آنها بهره ميگيرد. معتقدان و منتظران مهدي(ع) بايد بكوشند با شناخت عميق از مهدويّت از همين ابزار و در جهت مقابله با ترفندهاي دشمن و خنثیسازي عمليات خرابكارانه مخالفان مهدويت بهترين بهره را ببرند.
*بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)
__________________________
1. اسراء، 71.
2. كمال الدين و تمام النعمهًْ، مترجم منصور پهلوان، ج2، ح9، ص409.
3و4. كافي، تهران، ج1، باب معرفة الامام و الرد اليه، ح2، ص180.
5. تمام دعا اين است: «اللهم عرفني نفسك فانك إن لم تعرفني نفسك لم اعرف نبيك. اللهم عرفني رسولك فانك ان لم تعرفني رسولك لم اعرف حجتك، اللهم عرفني حجتك فانك ان لم تعرفني حجتك ضللت عن ديني» (كافي، ج1، باب في الغيبه، ح5، ص337).