kayhan.ir

کد خبر: ۹۹۲۶۹
تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۱

سنت پاداش و کیفر در دنیا



در مطلب حاضر نویسنده به یکی از سنتهای الهی حاکم بر جهان هستی یعنی سنت کنش و واکنش یا همان مکافات اعمال اشاره و این مقوله را بررسی کرده است که بر اساس سنت مکافات، هرکسی هر کار خوب یا بدی انجام دهد، در این دنیا مکافات و جبران آن را خواهد دید اما این به معنی جبران کامل پاداش‌ها و کیفرهای اعمال نیست بلکه بخشی از آن است و دنیا ظرفیت آن را ندارد که بتوان در بستر آن، کنشهای انسانها تماما جبران و مکافات شود ولی با این حال خداوند برای تشویق مومنان و نیز هشدار دادن و عبرت به دیگر انسانها، بخشی از قانون مکافات و کیفردهی را در این دنیا به اجرا در می‌آورد.
***
دنیا سرای انسان‌سازی
دنیا در نگرش قرآنی، مکان استقرار خلافت انسانی است. انسان در این دنیا که در اصطلاح و نگرش فقهی اسلام از آن به سرای تکلیف یاد می‌کنند، می‌بایست با تلاش و مجاهدت بسیار، ظرفیت‌ها و توانمندی‌هایی را که در او سرشته شده، به فعلیت رساند و در یک فرآیند خود را بسازد. به این معنا دنیا سرای انسان‌سازی است و این ماده خام خاکی در فرآیندی جانکاه و سخت و دشوار، قوا و توانمندی‌هایی را که در اصطلاح قرآنی از آن به اسمای الهی یاد می‌کنند به شکل و قالبی درخور یا زشت و پلید در می‌آورد. از این رو می‌تواند از فرشتگان و هر آفریده دیگری که در آفرینش است برتر شود و یا از همه آنان فروتر گردد و چون چهارپایان و کمتر از آنها درآید.
در نگرش قرآنی انسان به جهت وجود عوامل و قوای متضاد و متناقض می‌تواند از غریزه و یا غرایزی بهره برد که او را در مقام فجور می‌نشاند و یا با بهره‌برداری از فطرت و غرایزی دیگر که در او سرشته شده می‌تواند به مقام متقین وارد شود و بر هستی فخر فروشد. دنیا از چنین جایگاه مهم و بلند و بزرگی برخوردار است. از آن رو آزمون (فتنه) و بلا و ابتلا امری طبیعی است تا انسان در چالش با خود و پیرامون، بتواند ظرفیت‌ها و توانمندی‌هایش را به فعلیت درآورد.
سنت‌های الهی
دنیا از ویژگی‌هایی برخوردار است که یکی از آنها مورد نظر ما در این نوشتار است خصلت کنش و واکنش است. به این معنا که هر فعل و رفتار ما در این دنیا از خود آثار مثبت و یا منفی به جا می‌گذارد و واکنش و عکس‌العملی بروز می‌دهد. سنت‌کنش و واکنش به تعبیر قرآنی به معنادی قانون و سنت‌های طبیعی است که بر جهان و جامعه و تاریخ حاکم است.
سنت در این اصطلاح، اصول کلی حاکم بر نظام هستی است که در تشریع و تکوین جاری می‌شود. بنابراین قانون و سنت الهی مانند قانون جاذبه و یا دیگر قوانین طبیعی امری است که نمی‌توان از آن گریخت. انسان وقتی به اختیار و یا به اجبار زهری را می‌خورد به طور طبیعی بدن نسبت به آن واکنش نشان می‌دهد و اگر از پادزهر بهره نبرد، می‌میرد. این قانون و سنت الهی است که بر هستی جاری است. قوانین و سنت‌های بسیار فراوان دیگری نیز وجود دارد که درجامعه به عنوان یک پدیده و تاریخ انسانی جاری است.
علل موکول شدن عذاب مکافاتی به آخرت
یکی از سنت‌های الهی سنت پاداش و کیفر (مکافات) است. این سنت هرچند که در تبیین قرآنی به گونه‌ای است که پاداش و کیفر به دلایلی در آخرت تحقق خواهد یافت و این سرا ظرفیت اجرای کیفر و پاداش اعمال را ندارد و یا خدا نمی‌خواهد که امر پاداش‌ها و کیفرها به این سرا آورده شود و ادله فراوانی را قرآن و پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) برای این تاخیر مکافات بیان می‌کنند، ولی با این همه بخشی از پاداش‌ها و کیفرها (مکافات) در همین دنیا انجام خواهد شد. البته تعبیر به مکافات به جهت آنکه بیانگر همسانی میان عمل و عکس‌العمل و کنش و واکنش است، واژه‌ای نارساست؛ زیرا بسیاری از اعمال و کنش‌ها به گونه‌ای است که دنیا ظرفیت و امکان تکافو و همسانی را ندارد. کسی که جنایات بسیاری را مرتکب می‌شود و اعمال خلاف و بزه‌های زیادی انجام می‌دهد با کشتنش نمی‌توان مدعی مکافات او شد.
قرآن تصریح دارد که رحمت و مهربانی خداوند بر خشم و غضب او پیشی گرفته است (بقره/64) و او اراده نکرده است تا در این دنیا که دنیای تکلیف است به مجازات بدکاران و پاداش دهی به نیکان بپردازد. در بیانی دیگر می‌فرماید‌: «اگر بخواهیم مردمان را بر گناهانشان مجازات کنیم جنبده‌ای بر زمین نمی‌ماند. (نحل/ 61) از سوی دیگر کافران و مشرکان را سرزنش می‌کند که چرا به عذاب خواهی و تعجیل آن روی آورده‌اند و از خدا و پیامبرش درخواست عذاب استعجالی در دنیا را دارند. (حج/ 47، عنکبوت 53)
قرآن بیان می‌کند که هدف از تأخیر در عذاب این است تا رحمت بر بدکاران تمام شود (کهف آیه 58). با این همه برخی از پاداش‌ها و کیفرها در این دنیا انجام می‌گیرد تا از سویی عاملی برای دلگرمی نیکوکاران باشد و از سوی دیگر از گسترش دامنه فساد و تباهی به همه جامعه و اهل زمین جلوگیری کند. به سخن دیگر پیشی گرفتن کیفر از آن روست تا جلوی پیشروی غده سرطانی و بدخیمی را بگیرد تا دامنه آن روز به روز گسترش نیابد و دیگر اعضای سالم را نیز بیمار نسازد.
اقسام کیفرها و پاداش‌های دنیوی
این کیفرها و پاداش‌ها که در دنیا صورت می‌گیرد و در حقیقت بخشی از جبران و مکافات است، به دو دسته تشریعی و تکوینی تقسیم می‌شود. کیفرهای تشریعی آن دسته از کیفرهایی هستند که در قالب قانون، تنظیم و تدوین شده است و به صورت حدود و تعزیرات به آن عمل می‌شود، مانند حد قصاص و سرقت.
کیفرها و پاداش‌های تکوینی همان چیزی است که به عنوان سنت و قانون الهی کنش و واکنش از آن یاد شده است. در این نوشتار تلاش شده تا این بخش معرفی و تبیین شود.
پاداش‌ها و کیفرهای تکوینی به صورت تسبیبی (ایجاد اسباب و لوازم) انجام می‌شود. اینها به صورت‌ها و سازوکارهای متفاوت و مختلف پدید می‌آیند و تاثیر می‌گذارند. از آنجا که دنیا مکان کشت و داشت است نه برداشت نهایی و کامل، نمی‌توان امید داشت که همه آنچه رخ داده است در آن بازتاب نماید، ولی بخشی از آن به جهاتی بروز و ظهور می‌کند. به عنوان نمونه سنت الهی در پاداش این است که اجر کسی را که ایمان به خدا نداشته و یا به آخرت باور ندارد، در همین دنیا بدهد. خداوند می‌فرماید: «هر کس پاداش دنیا را بخواهد چیزی از آن به او خواهیم داد و هر کس پاداش آخرتی بخواهد از آن به او در همین دنیا می‌دهیم و به زودی سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد. (آل عمران/ 145)
و نیز می‌فرماید: «کسی که کاشته آخرت را خواهان باشد به او برکت می‌دهیم (در دنیا) و بر فرآورده‌اش می‌افزاییم و کسانی که تنها کشت دنیا را می‌خواهند، بخشی از آنچه را خواهانند به آنان می‌دهیم؛ ولی در آخرت هیچ بهره‌ای ندارند. (شوری/20) زیرا این دسته اخیر باوری به آخرت ندارد و کسی که ایمان به رستاخیز نداشته باشد،‌خواهان آخرت نخواهد بود و انتظاری از او نمی‌رود، پس خدا نیز تنها در همین دنیا به او پاداش اعمال خویش را می‌دهد.
در جای دیگر می‌فرماید: «کسانی که تنها زندگی زودگذر دنیا را می‌خواهند، آن اندازه را که بخواهیم و برای هر کس اراده کنیم فوری در این دنیا به او می‌دهیم و سپس دوزخ را برای او قرار می‌دهیم.» (اسراء/ 18-30)
به هر حال پاداش و کیفر، افزون بر نوع تشریعی آن به صورت تکوینی در دنیا پدید می‌آید و برآیند آن این است که سنت و قانون الهی بر تحقق چنین سنت‌هایی است. این پاداش‌ها و کیفرها که به عنوان سنت در جامعه و تاریخ و هستی جریان می‌یابد، به صورت فردی و اجتماعی و نیز به صورت مادی و معنوی خواهد بود. به عنوان نمونه پاداش‌هایی چون راهیابی برای حل مشکلات (یجعل لکم فرقانا)، افزایش محبوبیت اجتماعی، افزایش طول عمر و تاخیر در اجل حتمی و معلق، وجاهت اجتماعی و افزایش برکات و خیرات (مریم/ 96؛ یوسف/ 54؛ کهف/ 84) از جمله پاداش تکوینی است که در این دنیا تحقق می‌یابد.
اما در مورد کیفرهای دنیوی که به صورت تکوینی تحقق می‌یابد و بخشی از کیفرهای الهی است می‌توان به عذاب هلاکت، سختی، فساد ظاهری، تنگی در روزی، استدراج و امهال اشاره کرد.
هدف از این‌گونه کیفرها می‌تواند بیداری خود و یا دیگری و تشویق و ترغیب و تربیت انسان باشد. قرآن درباره کیفرها به مسئله بیداری دیگری در مسئله فرعون و هلاکت او و لشکریانش اشاره می‌کند.
در آیه دیگری درباره عذاب دنیوی می‌فرماید: «ما آنان را به عذاب نزدیک دنیوی پیش از عذاب بزرگ‌تر اخروی می‌چشانیم شاید بازگردند.» (سجده/ 21)
علامه طباطبایی درباره این مسئله می‌نویسد: چون که هدف از چشاندن عذاب، برگشت آنان به سوی خدا به وسیله توبه و انابه می‌باشد، پس مراد از عذاب نزدیک همان عذاب‌های دنیوی است که به منظور ترساندن و انذار، بر آنان فرو فرستاده می‌شود تا به سوی خدا توبه کنند و بازگردند و منظور از آن، عذاب استیصالی و عذاب‌هایی نیست که پس از مرگ محقق می‌شود. در این صورت مراد از عذاب اکبر روز قیامت است. (المیزان، 16، 264)
آیات دیگری چون آیه 41 سوره روم و آیه 94 سوره اعراف نیز چنین اهدافی را برای سنت کیفر دنیوی بیان می‌دارد.
بلاهای آسمانی و زمینی همچون زلزله، صاعقه، توفان، سیل‌های بنیان‌کن و خشکسالی‌ها نمونه‌ای از این کیفرهای تکوینی است.
ویژگی‌های کیفرها و پاداش‌های تکوینی
کیفرها و پاداش‌های تکوینی، هویتی حقیقی دارد و آثار وضعی همان گناهان و یا اعمال صالح است یعنی رابطه علت و معلولی با گناهان و عمل صالح دارد، حتی اگر این اعمال به شکل عمل قلبی چون استغفار انجام شود، نمی‌توان این رابطه را نادیده گرفت؛ زیرا قرآن رابطه میان آن دو را چنان ترسیم کرده است که جز رابطه علی‌ و معلولی نمی‌توان رابطه دیگری را تصور کرد.
به عنوان نمونه پرداخت زکات می‌تواند در آب و هوا و نزول فیض‌های آسمانی تأثیرگذار باشد، هر چند که فهم انسان از درک آن رابطه علی و معلولی عاجز و ناتوان است.
قرآن میان تقوا و فراوانی و نزول برکات و رزق مادی و معنوی (اعراف/96) و نیز میان استغفار و از میان برداشته شدن عذاب، رابطه برقرار کرده است. در سوره انفال آیه 33، استغفار و وجود پیامبر(ص) در میان مردم را به عنوان دو عامل برای رفع عذاب و دفع آن برمی‌شمارد و می‌فرماید: تا هنگامی که تو در میان ایشان هستی، خدا (کافران و مشرکان را که خواستار عذاب هستند) (اعراف/32) عذابشان نکند و تا هنگامی که از خدا آمرزش می‌خواهند نیز خدا عذابشان نخواهد کرد. در اینجا وجود پیامبر(ص) در میان مردم به عنوان عاملی مستقل مطرح شده است که موجبات عذاب دنیوی را برمی‌دارد. چنانکه استغفار پیاپی به عنوان عامل مستقل دیگری برشمرده شده است.
تاکید آیات قرآن بر استغفار دائمی حتی برای پیامبر (نصر / 3) بیانگر این مهم است که انسان برای رهائی همواره نیازمند درخواست بخشش از خداست. بنابراین از آنجا که در حال حاضر پیامبر در میان ما نیست تنها عامل بازدارنده از عذاب الهی در دنیا آن است که به عامل دوم یعنی استغفار دائمی چنگ بزنیم.
این آیات و دیگر آیات مشابه، بیانگر این مطلب هستند که میان استغفار و یا وجود پیامبر و تاخیر عذاب حتی نسبت به کافران و مشرکان ارتباط علّی و معلولی است. هر چند که ما چگونگی این رابطه را درک نمی‌کنیم. همچنین میان قرض‌الحسنه دادن و افزونی مال، میان صله رحم و افزونی عمر و روزی و سایر اعمال، رابطه علّی و معلولی برقرار است.
عذاب پندآموز
هر چند قرآن بیان می‌کند که سنت عام و فراگیر الهی بر این قرار گرفته است که عذاب مکافاتی را به آخرت موکول کند، ولی بخشی از عذاب را برای جلوگیری از گسترش فساد در زمین و یا پندآموزی دیگران به این دنیا انتقال می‌دهد. اگر به واژگانی که قرآن درباره این مطلب اشاره کرده بنگرید درمی‌یابید که بخش عمده‌ای از بیانات قرآنی درباره عذاب اقوام و افراد برای عبرت و پند و بیداری دیگران است. واژگانی چون نظر و عبرت این معنا را به خوبی می‌نمایاند. از آن میان درباره اقوامی که به عذاب استیصال (ریشه‌کنی) دچار شده و از زمین به طور کلی نیست و نابوده شده‌اند می‌فرماید: «فانظر کیف کان عاقبهًْ المکذبین» (زخرف/25) و نیز ده‌ها  آیه دیگر که مردم را به عبرت‌گیری و نظر در پایان کار کافران در دنیا می‌خواند.
فرعون نمونه‌ای است که خداوند مرگ او را مایه عبرت و پند دیگران قرار داده است. به نظر می‌رسد که صدام نیز نمونه امروزی فرعون است که به بسیاری از خصوصیات استکباری فرعون تجسم بخشیده است. او نیز مانند فرعون مردان را می‌کشت و زنان را به هرزگی می‌فرستاد و کودکان را در شکم مادرهایشان به قتل می‌رساند. جامعه طاغوت صدام چنان بود که کسی را یارای مخالفت نبود. مومن ال‌صدام را به بهانه‌ای بر سر دار برد و شهید صدر را به فجیع‌ترین وضعی کشت. در یک حرکت وحشیانه فرعونی مردمان حلبچه را با بمب‌هایی شیمیایی از هستی ساقط کرد. شهرها و آبادی‌ها بسوخت و دل‌های انسان‌ها خون کرد. امنیت و آسایش را از مردمانش و دیگران سلب کرد. اگر به خصلت‌های فرعونی صدام با توجه به مستندات و روایات و فیلم‌ها بنگرید به خوبی می‌توانید دریابید که چرا این مرد را این‌گونه خدا بر دار کرد تا عبرت آیندگان شود و بوش‌ها و هیتلرها و یزیدها و فرعونیان زمان به خود آیند و دیگر همان راه رفته را نروند و آزموده را نیازمایند.
* مرکز فرهنگ و معارف قرآن - قم