دانشگاه در جبهه- 163
دانشجوی شهید غلامرضا حطم
شهید غلامرضا حطم در سال ۱۳۴۷ در شهرستان دزفول دیده به جهان گشود. دوره ابتدایی و متوسطه را با موفقیت سپری کرد و با شرکت در کنکور دانشگاه امام حسین(ع) موفق به پذیرش در این دانشگاه شد
شهید غلامرضا حطم شرکت در جبهه را مسئولیتی عظیم میدانست لذا دانشگاه را رها کرد و 5 اسفند 66 همزمان با عملیات والفجر ۱۰ برای چندین بار به گردان حماسه ساز بلال لشکر ولیعصر(عج) پیوست و سرانجام در فروردین ماه ۱۳۶۷ در عراق به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
وصیتنامه شهید
دفتر قلبم را باز مىکنم و بر اول برگش نام تو را مىنویسم و سخنم را با نام تو آغاز مىکنم. اى آفریننده جهان هستى و اى قادر متعال، اى کسى که همه قدرتها در ید قدرت توست. اى درهمشکننده ستمگران و یارى دهنده مظلومان اى محبوب دلهاى شکسته، به تو پناه مىآورم.
چه گناهان و چه معصیتها که در پیشگاهت مرتکب شدهام پروردگارا در محضرت به کدامین گناهم اعتراف کنم که خود ناظر به تمام اعمالم بودهاى.
پروردگارا مىدانم که گناهانم آنقدر بزرگ است که قابل بخشش نیست و اما این را هم مىدانم که تو آنقدر کریمى و رحیمى که هر که را بخواهى عفو میکنى و من نیز امید به عفو و گذشت تو دارم. پروردگارا با عدالت با من رفتار مکن بلکه با عفو و بخشش با من رفتار کن.
پروردگارا مرا در راهى که قدم گذاشتهام ثابت قدم و استوار بگردان پروردگارا!
اى معبود من! اى امید آرزوى من! آرزوهایم این است که در دنیا زیارت حسین ابن على(ع) و در آخرت شفاعت امام حسین(ع) را نصیبم گردانی.
پروردگارا مرگم را شهادت و زندگیم را قدم گذاشتن در راه شهیدان قرار بده.
پروردگارا امام امت را تا انقلاب حضرت ولى عصر(عج) حفظ بگردان و امت امام را، توفیق پیروى از امام عطا بفرما.
خطاب به دوستان: نصیحت برادر کوچکتان را عمل کنید همیشه بیاد خدا و پیرو خط امام باشید. مسجد را ترک نکنید و جلسات قرائت قرآن را همیشه برگزار کنید.
خطاب به پدر و مادرم: مىدانم که از بدو تولدم تا به حال غیر از ناراحتى و درد سر چیزى برایتان نداشتهام مادر عزیزم مىدانم که در زندگى مصیبتهاى زیادى را دیدهاى و این بار فراق من نیز برایت مشکل خواهد بود ولى صبر را پیشه خود کن که خدا با صابران است.
و اما پدر عزیزم مىدانم که تو نیز چون مادرم در زندگیت مصیبتهاى زیادى را دیدهاى ولى همیشه دیدهام که از همه صابرتر بودهاى این بار نیز صبر داشته باش.