بار دیگر اربعین ...
اربعین در راه است... بازماندگان کاروان عشق با دلی محزون و چشمیگریان و قامتی که زیر بار فراق عزیزان خمیده است، مجروح و دلشکسته منزل به منزل به سوی کربلا پیش میروند... فرسخها آنسو از تاریخ 61 هجری در سرزمینی که خون آزادگی و شور دلدادگی در رگهایش میجوشد و شعر ایثار و شعور جانبازی از فرهنگ و اندیشه مردمانش میتراود، جامه در عزای قافله سالار دین سیه کرده و سینه در ماتم غروب خورشید وفا شرحه نمودهاند... صفای آسمانی عشق به خاندان پاک رسول الله، ارادت قلبی فرزندان شیعه به ثارالله و شیدایی ندبههایی که آدینه به آدینه شوق انتظار دیدار بقیهًْ الله را در قلبها آفریده است، مجمر دلها را همچنان به شرارههای الفت و ارادت میافزود...افهام خِرد پیش عصمت نهضت بزرگ عاشورا و ژرفای عشق ثارالله زانوی ادب بر خاک نهادهاند و قلمها جاودانگی عاشورا و شرح دلدادگی جانهای تشنه میقات را نگاشتهاند کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا...
...آری عاشورا فراتر از کربلا و پر شورتر از نینوا، مکتب بزرگ اسلام را با خون سرخ آزادی، کلک بیداری و جوهر عظمت انسانی میآراید...تاریخی که در سکوت ملکوتی حراء، پای سجاده توحید امی عرب آفرینش یافت، در لیله المبیت قوت گرفت، بر قامت بلند نخلهای مدینه، تکبیر زد...در طوفان بدر شکفت و در شکاف احد بر زخمهای آخرین فرستاده خداگریست... تاریخی که بر قلعه خیبر بانگ هل اتی زد و اذان اسلام را از نای غلام حبشی به گوش جهان رساند...تاریخی که درسقیفه بنی ساعده مهجور ماند... در میانه در و دیوار نیلوفرانه شد... و در خلوت شب، پای سکوتهای غمزده علی(ع) در خاک نهفت...تاریخی که بغض تنهائیش را در دل نخلستانهای کوفه سر در چاه شکست و شاهبال همای وجودش در محراب کوفه، به جوهر سرخ شهادت آراست... تاریخی که با حُسن حَسن، در صلابت حُجر بن عدی تداوم یافت...تیشه یاران بیگانه، زخمی اش کرد و زنجیر دوستان سست پیمان و دین فروشان زاهد نما، پای در بند صلحش...و سرانجام نیم قرن پس از رحلت پیامبر اسلام در صحرای تفتیده کربلا، از لابه لای نیزههای شکسته، سروهای در خون فتاده، خیمههای در آتش تعصب سوخته، شمشیرهای به خون آغشته، شالهای پر از اندوه غربت، پاهای تاول زده اسارت، گونههای کبود سیلی خورده، قامت خمیده مادران داغ دیده، بر خشک چوب نیزهها سر برآورد.. شرافت هابیل رقم خورد و شرارت قابیل قلم... عصمت یحیی از قلب تاریخ جوشید و خون آزادگی، شرافت را در رگهای خشک انسانیت گرفتار در عبودیت اموی، تراوید...... از آن فرهنگ بزرگ و اندیشه متعالی وفای عباس، صبر زینب، اشک رباب، بیتابی رقیه و شکیب سکینه به یادگار مانده است که از مناره عاشورا برمیخیزد وکوچههای پر پیچ و خم چهارده قرن تاریخ اسلام را پر از نوای جانسوز نینوا میکند...
محرم فراتر از جغرافیای کربلا و گستردهتر از حصار تاریخ 61 هجری، در تفکر علوی ریشه دوانید و با تیشه عاشورا قرن به قرن بر بیستون ایمان نقش شرف، ایثار و تقوا زد...بر طاغوتهای جاهلی و بردگان قدرت و دریوزگان مکنت تاخت... زنجیر اسارت اربابان زور و حلقه بندگی طاغیان مزدور را از پای انسانیت در بند بگسلاند و تقویم به تقویم، عصر به عصر و نسل به نسل تشنگان حقیقت و جویندگان معرفت را به وادی ایمن رهنمون ساخت... عاشورا اندیشهای به وسعت تاریخ بود که با قلم سرخ شهادت زیر شرارههای تیغ آفتاب سوزان و در میان زبانههای تشنگی بر صفحه روزگار مکتوب و تشنگان بلا را جرعه صبر بخشید و جرأت ایثار...پیراهن عشقی که هر که بر تن نمود چشم بر سیرت حقیقت گشود و تیه ظلمت وجودش را با طور رحمت روشنی افروخت...قلبهای منقلب از مکتب عاشورا و چشمهای بیدار بر حقیقت آفتاب، انتباه خویش را وامدار سیرت قیامی میداند که طفل رباب دیباچه اش را نگاشت و شعر عاشقیاش در ویرانههای شام؛ آنجا که گلبرگهای رخساره کودکی در تنهایی و اندوه فرقت پدر پرپر شد؛ آفرینش یافت...در این مکتب انسان ساز که آموزگاران بزرگ انسانیت و پرچمداران شرافت، فصل فصل اندیشه اش را با خون سرخ خویش نگاشتند هر آنکه افتخار شاگردی داشت و تاج غلامی شان را بر سر نهاد سایههای سنگین بیداد را بر نتافت و بیزار از اریکه تعلقات دنیایی که زورمندان دنیاپرست و زرمداران ذلت پسند، بر رخ ساییدهاند، پا در رکاب شجاعت نهاد تا دیگر بار درفش آزادی و پرچم عدالت بر بلندای قلههای غرور انسانیت برافرازد و این چنین است که تاریخ تشیع عاری از شکوه قیام سرخ حسینی و جنبشهای علوی بر علیه بیداد تعبیری نخواهد داشت... آری عاشورا تنها روایت سروهای در خون غلتیده، جانهای در آتش عشق مشتعل گردیده، پاهای به تیغ مغیلان خلیده، دستهای از بدن جدا گشته،مشکهای بر زمین فتاده، چشمهای بر صحنه قتلگاهگریسته، رد پاههای برهنه بر صفحه شنهای تفتیده، خیمههای در آتش غضب سوخته، شمشیرهای برهنه و آهیخته، لبهای بر زخمه خیزران با تبسم آراسته، تلاوتهای بر بلندای منارههای نیزه، سرهای به میهمانی راهب مسیحا رفته، تنور خانه خولی، اشک لیلی در غم شبه پیمبر نیست، عاشورا صلای عدالت به میدان نبرد با بیداد است، دعوت به نور، جلوه رهایی از ظلمت؛ یخرجهم من الظلمات الی النور، عروهًْ الوثقی و حبل المتین تودههاست، دعوت تمام تاریخ به آزادی و رهایی از زنجیرهای طاغوت، ایستادگی در برابر نمرودهای جاهلی و بتهای هبلی...
اینک دیگربار اربعین میآید...دلدادگان کوی حسین (ع)و پرورندگان آئین عشق گرد هم آمدند، تا رساله عاشورا در کوچه سار عشق بخوانند و میثاق وفای خویش را با ارباب وفا توشیح نمایند... پرچمهای عدالت خواهی، بیرقهای عاشقی، جامههای سیاه در سوگ سالار عشق، شعلههای شور حسینی را در دلها میافروزد.
سعید نیاکوثری