نگاهی به مال و ثروت در سبک زندگی اسلامی
ابوالفضل میراحمدی
دین مبین اسلام همواره طالب سعادتمندی بشر است، و خداوند متعال برنامه جامع زندگی را در قرآن کریم برای انسان ذکر نموده و توسط پیامبر گرامی اسلام(ص) فرستاده است. یکی از مهمترین بخش زندگی بشر، بحث اقتصاد و میزان درآمد آن است که با آن بتواند در جامعه زندگی خود و خانواده خود را اداره کند.
بنابراین انسانها به طرق مختلف در جهان به کسب درآمد مشغولند و بسیاری عمر خود را فقط بر سر این کار میگذرانند و در آخر هم کار را به جایی نمیرسانند و عدهای هم تلاش میکنند و وقتی به جایی میرسند عمرشان کفاف نداده و برای باقیماندگان بعد از خود باقی میگذارند، اگر بشر برنامه زندگی خود را با آموزههای اسلامی اداره کند و طبق آن پیش برود، هم میتواند موجبات سعادت خود را فراهم آورد و هم اینکه در تمام ساعات زندگی اش در رفاه بدون دغدغه زندگی کند. در این مقاله به بخشی از این امور با نام «اخلاق اقتصادی در سبک زندگی اسلامی» اشاره شده است.
نظر اسلام درباره ثروت
ممكن است كسی بپندارد كه اسلام اساساً ثروت را مطرود و به عنوان يك امر پليد و دور انداختنی میشناسد، چيزی كه پليد و مطرود و دور انداختنی است، ديگر نمیتواند مقرراتی داشته باشد، به عبارت ديگر، مكتبی كه نظرش درباره يك شیء معين اين است كه آن چيز دور افكندنی است، آن مكتب نمیتواند مقرراتی درباره آن چيز داشته باشد، همه مقرراتش اين خواهد بود كه آن چيز را به وجود نياوريد، دست به آن نزنيد، دست به دست نكنيد، مصرف نكنيد.
همچنانكه درباره مشروب چنين مقرراتی آمده است: «لعن الله بايعها و مشتريها و آكل ثمنها و ساقيها و شاربها» «فروشنده و خریدار و ساقی و نوشنده شراب از رحمت خداوند به دور است» (کافی، ج6، ص 399)
در اسلام مال و ثروت هيچ وقت تحقير نشده است، نه توليدش، نه مبادلهاش، نه مصرف كردنش، بلكه همه اينها تأكيد و توصيه شده و برای آنها شرايط و موازين مقرر شده است و هرگز ثروت از نظر اسلام دور افكندنی نيست بلكه دور افكندنش (اسراف، تبذير، تضييع مال) حرام قطعی است.
اسلام، با هدف قرار دادن ثروت، یعنی اينكه انسان فدای ثروت شود مخالف است؛ به عبارت ديگر، اسلام پول پرستی و اينكه انسان برده پول باشد، پول را به خاطر خود پول و برای ذخيره كردن و اندوختن بخواهد كه نام اين حالت حرص و آز است، و يا پول را فقط برای پركردن شكم و برای عياشی و بيكاری و ولگردی بخواهد كه نام آن شهوترانی است، اينها را محكوم كرده است.
«كسانى كه طلا و نقره را گنجينه و ذخيره مىكنند و در راه خدا انفاق نمىكنند آنها را به عذابى دردناك بشارت ده» (توبه- 34)
اين حالت پول خواستن توأم است با دنائت و پستی و محو شخصيت انسانی در پول و فقدان هرگونه شخصيت انسانی و شرافت معنوی. نقطه مقابل، اين است كه انسان پول را به عنوان يك وسيله برای فعاليت و عمل و تسهيل و توليد بخواهد، در اين صورت پول تابع آن هدف كلی است كه انسان، پول را برای آن هدف میخواهد. حديثی است از رسول اكرم که میفرمایند: «نعم المال الصالح للرجل الصالح» «چه نیکوست مال و دارایی صالح برای انسانی صالح» (بحار الانوار، ج 70، ص 63)
تشبيه ثروت و انسان به دريا و كشتی از آن نظر كه در يك وضع او را غرق میكند و در خود محو میكند و شخصيت او را محو میسازد و در صورت ديگر نه تنها ضربه به شخصيت او نمیزند، بلکه وسيلهای منحصر است برای رسيدن به مقصد و تكميل شخصيت او، فوقالعاده تشبيه خوبی است.
آيه كريمه «كلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَيَطْغَى أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنى» «راستى كه انسان سركش و مغرور مىشود چون كه خود را در غناء و دارايى ببيند» (علق 6-7) نقش پول را در فاسد كردن شخصيت انسانی بيان میكند، همچنين آيه كريمه: «مَّنَّاعٍ لِّلْخَيرْ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ» «و خلق را هر چه بتواند از خير باز مىدارد و به ظلم و بدكارى مىكوشد» (قلم ـ 12) و نيز آيه كريمه: «زيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ» (آلعمران- 14) همان طور كه هدف، دور انداختن و ترك گفتن عملی زن و فرزند نيست، هدف دور افكندن پول و ثروت هم نيست. (مرتضی مطهری، نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص 17).
اسلام پول پرستی را محكوم كرده است
نه پول و ثروت را
اسلام پول پرستی را محكوم كرده است، پول و ثروت را محكوم نكرده است، زيرا:
الف) توليد ثروت مانند: كشاورزی، دامداری، صنعت و غيره توصيه شده است.
ب) مبادله ثروت: يعنی تجارت و داد و ستد توصيه شده است.
پ) به مصرف رساندن ثروت در حدود احتياجات فردی، خالی از هر نوع تجمل و اسراف كه مُفسِد انسان است، توصيه شده است.
ت) تبذير و اسراف و تضييع آن ممنوع است.
ث) مقررات سخت قضائی و جزائی در مورد حيف و ميلها و سرقتها و خيانتها وضع شده است.
ج) دفاع از مال در حكم جهاد، و كشته شده در اين راه، شهيد تلقی شده است: «المقتول دون اهله و ماله ...» «کسی که در راه دفاع از ناموس و مال کشته شود، شهید است» (الخصال، ج 2، ص 155).
چ) برای مال بر انسان حقوقی قائل شده است.
ح) خود ثروت در كمال صراحت در قرآن كريم به عنوان «خير» ناميده شده است، «كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقين» «دستور داده شد كه چون مرگ يكى از شما فرا رسد اگر داراى متاع دنياست وصيت كند براى پدر و مادر و خويشان به چيزى شايسته عدل و به قدر متعارف. اين كار سزاوار مقام پرهيزكاران است» (بقره -180)
دنيا طلبى مانند دریا، تشنگان خویش را به هلاكت مى رساند
طلبيدن افراطی دنيا و حرص و آرزو و آمال طولانى در آن، نمى تواند رضايت آدمى را تأمين نمايد، ولى پذيرفتن دنيا و ادامه اميد و آرزو براى كارهاى خير و شايسته كه به ثواب و پاداش آخرت بر مى گردد، مطلوبتر و رضايت انسان را بهتر جلب مى نمايد.
امام موسى كاظم(ع) فرمود: «مثل الدنيا مثل البحر كلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتى يقتله» «مثل مال پرستى و دنيا طلبى مانند آب شور دريا است هر اندازه آدم تشنه از آن بياشامد تشنهتر گردد تا جایى كه خوردن زياد آب شور او را به قتل مى رساند» (کافی، ج 2، ص 137)
بهتر آن است كه حرص و آز، بخل و امساک، اجتناب از خيرات و مبرات، در زندگى يك آدم عاقل و متعهد تبلور پيدا نكند، چرا كه هرگز دنيا اهلش را سير نكرده، و رضايت هيچ طيف و گروهى را جلب نكرده است.
مذمّت بیکاری و سربارِ جامعه بودن
کار و تلاش و كوشش براى تأمين زندگى و حفظ آبرو و پاسدارى از حريم خانواده، يكى از بهترين كارهاى اخلاقى هر مسلمان است، و حاصل دسترنج او صرف عزت و كرامت نفس خواهد شد.
آنچه كه براى انسان غيرتمند ننگ است، بيكارى و بيعارى است و آنچه كه موجب عزت و صولت اوست، كار و عمل است. بيكارى در اسلام به شدّت مذمّت شده، زيرا ارزش كار است كه شرافت انسان را حفظ مى نمايد.
امام باقر(ع) به پيشگاه خداوند عرضه داشت: «بارالها، كداميك از بندگانت نزد تو بيشتر مورد خشم و غضب است؟ فرمود: آن كسى كه در شب مانند مردارى افتاده و در روز، عمرش را در جامعه به بطالت و بيكارى مى گذراند و كار نمىكند و مى خواهد از دسترنج مردم ارتزاق نمايد». (بحار الانوار، ج13، ص 355)
بیکاری و نیازمندی در نهایت، چنین افرادی را به آدمهاى كلاش و اراذل و اوباش تبدیل میکند و گاهی به كارهاى بى ارزش و بى اهميت و چه بسا نامشروع مشغول شده و ارزش اجتماعى و خانوادگى آنان از بین میرود و موجبات بدبختى و ننگ در خانواده و اجتماع را فراهم مى نمايند.
مردى به حضور حضرت صادق(ع) عرضه داشت: يابن رسول الله، من انسانى هستم كه نمى توانم با دستم كار كنم [گویى دستش عيبى داشت كه فاقد قدرت كار بود] و سرمايهاى هم ندارم كه تجارت كنم و نيازمند و محتاجم. حضرت فرمود: كار كن و كالائى بسر نهاده، خود حمل نما و از مردم بى نياز باش و نان با عزّت بخور و با عرق جبين ادامه حيات بده، با كار و تجارت يا صنعت، عزّت خود را حفظ كن. (کافی، ج5، ص77)
حضرت به کسی که حتی دارای مشکل جسمی است، توصیه به کار کرده و او را از بیکاری منع میکند. این از آن جهت است که عزت مومن را زحمت، تلاش و کار حفظ میکند. کسی که سعی و تلاش نمیکند، دچار فقر میگردد و پیامبر(ص) در مذمّت آن میفرماید: «كاد الفقر ان يكون كفرا» «فقر نزدیک است که به کفر بینجامد» (الکافی، ج3، ص748) و اين دعاى پيامبر بزرگ اسلام است كه از فقر و كفر به خدا پناه مى برد و عرض مى كند: «اللهم انى اعوذ بك من الكفر و الفقر» «بارالها! من از كفر و فقر به تو پناه مى آورم». مردى كه اين دعا را از پيامبر(ص) شنيد عرض كرد: آيا كفر و فقر معادل و برابر يكديگرند؟ حضرت در پاسخ فرمود: بلى. (همان، ج4، ص 403)
بوسه بر دستان سعد
پيامبر(ع) دست زبر و خشن سعد را بوسيد و این عمل پیامبر(ص) تأیید و تشویق به کار و فعالیّت در اسلام است.
دستى كه پيامبر(ص) بوسيد، از آن كشاورزى بود كه از شدت سختى كار، زبر و خشن شده بود. انس بن مالك گويد: وقتی كه رسول اكرم(ص) از جنگ تبوك مراجعت مىكرد، سعد انصارى به استقبال آمد. حضرت با او مصافحه كرد، و دست سعد را زبر و خشن ديد، فرمود: چه صدمه و آسيبى به دستت رسيده است؟ عرض كرد: يا رسولالله من با وسايل كشاورزى كار مىكنم و با درآمدم، خرج معاش خانوادهام را مىپردازم. رسول الله(ص) دست او را بوسيد و فرمود: اين دستى است كه هرگز آتش با آن تماس نمیگیرد. (لسان العرب، ج1، ص 728)
بلى، دستى كه براى حفظ آبرو و تأمين معاش، با كارهاى سنگين زبر و خشن مى شود، آن دست با آتش نمىسوزد.
راهکارهای اسلام
در تعامل با ثروت و دارایی
۱) قناعت
ذاتا آدمى، ماديگرا و دنيا طلب است و مال و متاع دنیا را به شدت دوست مىدارد، و براى بدست آوردن مال و داراییهای دنیوی، از تمامى وجود خويش مايه مى گذارد و آن را دنبال مىكند، اما قرآن و انبياء عظام مردم را دعوت به پرهيز از طمع و حرص و آز نموده، و بطور كلى جامعه بشرى را از آن بر حذر مىدارند.
قناعت از فضایل اخلاقی است و در اسلام بسیار بر آن سفارش شده است. علی(ع) در این زمینه میفرمایند: «ما احسن بالانسان ان يقنع بالقليل و يجود بالجزيل» «چه شايسته است كه انسان به كم قناعت كند و بسيار ببخشد» (تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 377).
ناگفته نماند قناعت به كم در خوراك و پوشاك و وسائل زندگى، به معناى كم كردن تلاش و زحمت براى كار و كسب و تجارت نیست بلکه به كار در اسلام توصيه فراوان شده است و از طرفی كسى كه مال ندارد، بذل و بخشش هم ندارد، در حالی که به انفاق و بخشش در آیات و روایات سفارش شده است.
۲) ميانهروى و اعتدال
ميانه روى و اعتدال و اقتصاد در زندگى از اخلاق انبياء و اولياء و بندگان صالح خداوند است و تبلور زيباى اقتصاد، در زهد از دنيا حاصل مىگردد.
علی(ع) در فواید و ثمرات میانه روی و اعتدال میفرمایند: «من صحب الاقتصاد دامت صحبه الغنى له و جبر الاقتصاد فقره و خلله» «كسى كه ميانهروى و اقتصاد را شيوه خود سازد، ثروت و بىنيازيش دوام خواهد داشت، و روش اعتدال، فقر و مشكلات زندگى او را جبران خواهد كرد» (غرر الحكم و درر الكلم، ص 718، جامع احاديث الشيعة، ج 22، ص 250)
ضد معنا و مفهوم اقتصاد و قناعت و میانهروی، حرص و بخل است كه حاصل شك و ترديد داشتن به رزاقيت خداوند است. حضرت على(ع) فرمود: «على الشك و قله الثقه مبنى الحرص و الشح» «حرص و بخل، مبنا و اساسش بر پايه شكّ و بى اعتمادى به خداوند است» (غرر الحكم و درر الكلم، ص 453)
و امام صادق(ع) در مذمّت حرص فرمود: «حرم الحريص خصليتن و لزمته خصلتان، حرم القناعه فافتقد الراحه و حرم الرضا فافتقد اليقين» «انسان حريص از دو خصلت محروم، و ملازم دو خصلت است، از قناعت و رضاء محروم و ملازم عدم راحتی و یقین است» (الخصال، ج1، ص 70)
ضد دیگر میانهروی، طمع است. على(ع) میفرماید: «ثمرهًْ الطمع ذل الدنيا و الآخرهًْ» «ثمره و ميوه طمع ذلت در دنيا و آخرت است» (مكارم الاخلاق، طبرسى، ص 215)
با اين صفت زشت، طمعكار نزد اهل دنيا و آخرت خوار و ذلیل است. عزت و شرافت خويش را با طمع به مال دنيا از دست مىدهد. امام باقر(ع) به جابر جعفى چنين فرمود: «و اطلب بقاء العزّ باماتة الطّمع و ادفع ذلّ الطّمع بعزّ اليأس» «اى جابر، بقاى عزت خود را در نابود ساختن طمع در ضمير خود طلب كن، و ذلت طمع را، با عزت نااميدی از آنچه در دست مردم است دفع نما» (بحار الانوار، ج75، ص 164)
۳) مشورت با صاحبان علم و خرد
از راهکارهای خوب و بایسته جهت استفاده از مال و داراییهای دنیوی و اعراض و دوری از آفات دنیا، مشورت کردن است. در مشاوره بر معلومات و معارف اشخاص اضافه شده و در تجربیات دیگران سهیم میشوند. البته مشاور هم صفاتی دارد و هر کسی هم صلاحیّت آن را ندارد. على(ع) در ارتباط با شرایط و ویژگیهای مشاور خوب میفرمایند: «خير من شاورت ذوى النهى و العلم و اولوا التجارب و الحزم» (بهترين كسى كه با او مشورت مى نمائى، صاحب عقل و بازدارنده از بديها و صاحب علم و تجربه و دورانديش باشد) (غرر الحكم و درر الكلم، ص 356) و حضرت رسول(ص) در این زمینه میفرمایند: «استر شد العاقل، ترشدوا ولا تعصيه فتندموا» «از عاقل و خردمند راهنمائى و رهبرى بجوئيد تا به راه راست برسيد و وى را نافرمانى نكنيد كه پشيمانى بريد» (بحار الانوار، ج 1، ص 96)
۴) کوتاهی آرزو
آرزو از لوازم پیشرفت است و عاملی برای تحریک و سعی و تلاش انسان هاست امّا آرزوهای بسیار، سبب مال زدگی انسانها میشود. برای رسیدن به آرزوهای خود (حال آرزو رسیدن به مال دنیا باشد یا به دست آوردن شهرت یا منصب و ریاست و...) خدا و آخرت را فراموش کرده و حتی شرع را زیر پا میگذارند. پس آرزوها باید کوتاه و معقول و دست یافتنی باشد و در راه به دست آوردن آن، تن به هر کاری ندهیم و آخرت را فدای دنیا نکنیم. این یک اصل در بهرهمندی از دنیا و راه رسیدن به آن میباشد.
اميرالمؤمنين علی(ع) میفرمایند: «طوبى لمن قصر امله و اغتنم مهله» «مرحبا بر كسى كه آرزوهايش در دنيا کوتاه، و اوقات پر ارزش زندگى را غنيمت بشمارد» (غرر الحكم و درر الكلم، ص 423) آرزوهاى مادى و دنيائى هر چه كوتاه تر، غمها و غصهها كمتر و عمرها طولانىتر خواهد شد، و زندگى به کام آدمى، خواهد بود، چرا كه آنچه مقدر شده خواهد رسيد، البته اين به معناى آن نیست كه آدمى كار و تلاش، و تفكر را دنبال نكند. همين طور فرصتهاى گرانبها از دست مىرود، چه بهتر آدمى به نحو احسن از اوقات، به خير دنيا و آخرت خويش استفاده و از دنيا طلبى و آرزوهاى دراز اجتناب نمايد.
و یکی از دستورالعملهای اسلام جهت کوتاهی آرزوها، یاد مرگ است. از پيامبر گرامى اسلام(ص) وارد شده است که: «اكثروا من ذكرالموت فانه يمحص الذنوب و ينزهه فى الدنيا» مرگ را بسيار ياد كنيد، چرا كه ياد مرگ گناهانتان را پاك نموده و انسان را به دنيا بى اعتناء مىنمايد» (بحار الانوار، ج 75، ص 347)
۵) رفاه و توسعه مالی بر اهل و عیال
رفاه و توسعه مالی بر اهل و عيال براى صاحبان نعمت لازم است. حضرت رضا(ع) فرمود: «صاحب النعمه يجب عليه التوسعه على عياله» بر صاحبان نعمت واجب است كه بر خانواده خود توسعه دهند و به زندگى آنان گشايش بخشند. (کافی، ج 4، ص 11).
اين سخن درر بار امام رضا(ع) صاحبان مال را از بخل و امساك پرهيز مى دهد و به بذل و بخشش و توسعه بر اهل و عيال، تأكيد مىفرمايد. بنابراين يك مسلمان مكتبى موظف است از درآمدهاى مشروع خود بر اهل و خانوادهاش توسعه دهد، و هرگز آنان را در مضيقه مالى قرار ندهد. تلاش و کوشش برای برطرف کردن مایحتاج زندگی آنقدر ارزش دارد که در روایات در ردیف جهاد قرار گرفته است. امام صادق(ع) فرمود: «الكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل الله» «تلاش و زحمت انسان براى تأمين اهل و عيال همانند مجاهد در راه خدا است». (همان، ج 5، ص 8)
اسلام توسعه بر اهل و عيال را يك واجب شرعى دانسته و در عين حال از نظر داشتن به اموال غير، پرهيز مىدهد و باز مىدارد، پيامبر(ص) فرمود: «من اتبع بصره بما فى ايد الناس طال همّه و لم يشف غيظه» «كسى كه چشم خود را براى نگاه كردن به اموال و ثروت دیگران بگشايد اندوهش طولانى و غم و غضب و غصهاش هرگز شفاء نمىيابد». (تفسير نور الثقلين، ج3، ص 408) یعنی همیشه دردمند و خشمگین است.
۶) انفاق و صدقه
از آموزشهای دین مبین اسلام در ارتباط با اموال و داراییها، انفاق و صدقه است. در اين رابطه پيامبر بزرگ اسلام(ص) فرمود: «و ان الصدقة لتطفى غضب الرب و تدفع ميته السوء» «صدقه خشم خداوند را فرو مى نشاند و از بد مردن و مرگ ناگوار جلوگيرى مىكند». (نهجالفصاحة، ص 283)
و بر انفاق و صدقه بر خویشاوندان و ارحام تأکید بیشتری شده و یکی از مصادیق صله رحم دانسته شده است «ان الصدقة على ذى قربه يضعف اجرها مرتين» صدقهاى كه به خويشاوندان دهند پاداش مضاعف دارد. (همان، ص 283)
البته باید مراقب بود که صدقات را با منّت و اذیّت دادن و یا ریا، باطل نگردانیم. در قرآن کریم آمده است که: «اى اهل ايمان، صدقات خود را به سبب منّت و آزار تباه نسازيد مانند آن كه مال خود را از روى ريا [براى جلب توجه ديگران] انفاق كند و ايمان به خدا و روز قيامت ندارد. مَثَل اين رياكاران بدان ماند كه دانه را [به جاى آنكه در زمين قابلى افشانند] بر روى سنگ صاف غبار گرفتهاى ريزند و تند بارانى غبار آن بشويد و آن سنگ را همان طور صاف و بىگياه به جاى گذارد، كه نتوانند هيچ حاصلى از آن به دست آورند» (بقره- 264)
پيامبر(ص) فرمود: «من اسدى الى مؤمن معروفا ثم اذاه بالكلام او منّ عليه فقد ابطل صدقته» «کسى كه به مؤمن چيزى عطاء كند و به وى صدقه بدهد، سپس او را با كلام خود آزار نمايد يا بر وى منت گذارد با اين عمل صدقه خود را باطل كرده است و اثر وضعى صدقه خود را خنثی نموده است» (وسائل الشيعة، ج 9، ص 455)
یکی از نمونههای بارز و عالی صدقه عبارت است از صدقات جاریه. بر اغنیاء لازم است که با احداث مراكز عامّ المنفعه كه مورد استفاده عامه مردم قرار گيرد مانند بقاع متبركه و مساجد و مدارس و قنوات، بر مردم و جامعه، سودرسانی داشته باشد.
اين سخن پيامبر خدا است كه فرمود: «اذامات الانسان انقطع عمله الا من ثلاث، صدقة جارية...» «وقتى انسان بميرد دنباله كارهاى نيك او بريده شود، جز سه چيز براى او باقى مىماند: اول صدقه جاريه...» (تفسير نور الثقلين، ج3، ص 408)