kayhan.ir

کد خبر: ۷۸۷۴۴
تاریخ انتشار : ۰۸ تير ۱۳۹۵ - ۱۹:۴۰
خادمان سلطه

روزنامه‌نگاران جاسوس



 علي‌اكبر صفي‌پور نيز يكي از منابع و همكاران فرمانداري نظامي و ساواك بود. هر چند در اسناد تاريخ دقيق استخدام وي مشخص نيست ولي در تأييد همكاري وي با دستگاه‌هاي امنيتي رژيم در اسناد ساواك مي‌خوانيم‌:
«علي‌اكبر صفي‌پور در زمان اقتدار سپهبد فقيد رزم‌آرا با وي همكاري نزديك داشته و محرم اسرار بوده است‌.»
او همچنين عامل سپهبد رزم‌آرا در مطبوعات جهت عملي كردن برنامه‌هايش از جمله تخريب مخالفان در ارتش بود كه مانع بلندپروازي‌هايش در رسيدن به پست‌هاي مهم و كليدي به شمار مي‌رفتند. در همين‌باره نويسنده كتاب «رجال سياسي و نظامي‌» معاصر مي‌نويسد:
«رزم‌آرا پس از شهريور 1320 با برنامه خاصي كه براي خود تنظيم نموده بود، وارد كار شد. با تني چند از روزنامه‌نگاران دوست شد و براي از بين بردن مخالفان خود در ارتش از وجود آن‌ها استفاده مي‌كرد. جزوات شرح حال تيمساران كه توسط علي‌اكبر صفي‌پور تنظيم و انتشار مي‌يافت منبعث از اطلاعاتي بود كه رزم‌آرا در اختيار او مي‌گذاشت تا افراد مؤثر در ارتش را متزلزل نموده‌، رقباي اجتماعي خود را از ميدان به در برده و مشاغل حساس آن‌ها را در اختيار دوستان خود قرار دهد.»
در ادامه اين همكاري‌، صفي‌پور متعهد شد كه همه نوع همكاري را با فرمانداري نظامي تهران و به تبع سرتيپ بختيار به‌عنوان رئيس فرمانداري نظامي داشته باشد. اين همكاري بعدتر كه ساواك تشكيل شد و بختيار در رأس آن قرار گرفت نيز به صورت درخواست مأموريت ادامه يافت‌:
«سرور معظم تيمسار سرلشكر بختيار
چون بنده طبق دعوت شركت هواپيمايي sas به سوئد مي‌روم‌، لازم ديدم به عرض برسانم كه هر گونه اوامري در طول راه اروپا، انگلستان و هر كشوري كه مقرر بفرماييد بروم براي كسب اطلاع و نتيجه‌گيري از امور مربوطه به ايران و هرگونه دستوري كه مقرر بفرماييد افتخار دارم انجام داده و پس از بازگشت به عرض برسانم‌.
 ارادتمند صفي‌پور اميد ايران‌»
روزنامه نگاراني نيز بودند كه پا را از اين عرصه فراتر گذارده و به جاسوسي براي بيگانه‌ها مشغول بودند كه از آن جمله مي‌توان به نام‌هاي داريوش همايون‌، امير طاهري‌، هما سرشار، عليرضا نوري‌زاده‌، جواد علاميردولو، شاپور زندنيا، مجيد دوامي‌، احمد احرار و... اشاره كرد.
در سندي ديگر درباره همكاري يكي ديگر از روزنامه نگاران آمده است‌:
«آقاي دكتر عاقلي رئيس بانك رفاه كارگران اصفهان‌... اظهار مي‌داشت آقاي {محمود} طلوعي سردبير خواندني‌ها مي‌خواهد در خدمت ساواك باشد يعني هرطور كه ساواك صلاح بداند خدمت معنوي به ساواك بنمايد (البته مقصود اين نيست كه كارمند ساواك يا مأمور حقوق بگير باشد بلكه قصدش اينست كه افتخاراً انجام وظيفه نمايد.»)
معاونت ساواك در اين خصوص اظهار نظر مي‌كند:
«اين‌گونه تماس‌ها از نظر ارتباط با كار مطبوعاتي مفيد است‌.»
طبق اسناد موجود مي‌دانيم كه اتومبيل‌، منزل و محل كار اميراني همانند مأموران ساواك به سه دستگاه سيستم مجهز بود و كلت كمري به همراه داشت‌، بي‌جهت نبود كه وي با اتومبيل پلاك گاراژ سلطنتي به اين سو و آن سو مي‌رفت‌. او براي خدماتش از محمدرضا شاه اتومبيل مرسدس نيز هديه گرفت‌. ساواك در سند صريحي به جاسوسي وي از سال 1332 اشاره مي‌كند:
«... آقاي اميراني كه بارها خدمات خود را به دربار و شركت سابق نفت به رخ مردم كشيده و يادآوري كرده است كه در روزهاي مرداد 1332 با اتومبيل بيسيم وارد خيابان‌ها مي‌گشته و بر عليه كودتاچيان جاسوسي مي‌كرده اينك انتظار دارد كه از پرداخت حق بيمه كارگزاران معاف شود...»
البته ناگفته نماند كه با وجود ارتباط تنگاتنگ مسئولان نشريه‌ها با ساواك و چاپ مطالب مورد نظر سازمان‌، باز هم مكاتبه‌ها و تلفن‌هاي آن‌ها كنترل مي‌شد و اين كار حتي درباره افراد بسيار نزديك به حكومت نيز انجام مي‌شد:
«گزارش‌
منظور: كنترل پستي و تلفني نسبت به مكاتبات و مكالمات سردبير مجله فردوسي (عباس پهلوان‌)
{...} به منظور پي بردن به مكاتبات و مكالمات پستي (براي مدت شش ماه‌) و مكالمات تلفني با شماره 765909 (براي مدت يك ماه‌) تحت كنترل قرار گيرد و نوار مكالمات نيز براي بهره‌برداري بيشتر دريافت گردد.»
گزارش ساواك درباره تهران مصور نيز حاكي از حاكميت اين سازمان بر نشريات و وابستگي نشريه به اين سازمان و به تبع گزارش‌هاي چاپلوسانه مدير اين نشريه است‌:
«گزارش‌
آقاي رجأ سردبير محترم تهران مصور پس از دريافت عيدي ضمن اظهار تشكر استدعا كرد دو مورد زير به عرض تيمسار رياست ساواك برسد:
1- از طرف نامبرده از تيمسار رياست ساواك در مورد محبت و كمك مادي كه در موقع بيماري ايشان فرموده‌اند و فوق‌العاده مؤثر بوده است سپاسگزاري شود.
2- از تيمسار رياست ساواك استدعا شود اگر اجازه مي‌فرمايند فعاليت‌هاي تيمسار را در سال‌هايي كه كمونيزم در خاورميانه نفوذ كامل داشت و كشور ايران روي آتش مي‌رقصيد و هر آن بيم انقلاب در تهران و انفجار پالايشگاه‌هاي آبادان مي‌رفت در نتيجه تدابير آن تيمسار امروز مردم ايران از نعمت امنيت و آرامش بهره‌مندند و به منظور اين‌كه مردم قدر امنيت فعلي را بدانند و آگاه باشند چگونه اين امنيت نصيب كشور شده است تاريخچه‌اي از فعاليت‌هاي تيمسار را در مبارزه با كمونيزم طي چندين شماره به‌طور متوالي چاپ و منتشر نمايد.»
در ذيل اين سند يادداشت شده است كه «بنويسيد حاضر داشته باشد ولي چاپ نكند تا به موقع مقتضي‌.»
نمونه چنين مقالاتي در همه نشريات كما بيش ديده مي‌شود، اين نوع مقالات كه به‌طور عموم براي جلب نظر رژيم و به‌خصوص ساواك نوشته مي‌شد، مملو از تملق‌، اغراق و دروغ بود. به‌عنوان مثال در شرايطي كه همه مردم درباره سازمان اطلاعات و امنيت شاه حقايق مخوفي را كما بيش شنيده بودند، اميراني درباره نعمت‌الله نصيري كه در جريان كشتار 15 خرداد سال 1342 فرماندار نظامي تهران بود و نقش مستقيمي در كشتار داشت‌، مي‌نويسد:
«در نصيري هم مانند هر انسان ديگري بعضي صفات پسنديده وجود دارد كه هر قدر شخص گمنام و از نظرها مستور و از اجتماعات بدور بماند مانند بوي خوب و عطر لطيف سرانجام خود را نشان مي‌دهد و به اطراف درز مي‌كند. صداقت و صراحت ارتشبد نصيري و سلامت نفس و بي‌آزاري او با وجود نظامي بودن و داشتن يك چنين مسئوليت خطيري‌، توأم با وظيفه‌شناسي صفاتي است كه نه تنها دوست و دشمن‌، بلكه هر ناآشنايي در نخستين برخورد آن را تأييد مي‌كند. مهمترين خصلت مستحسن و مفيد به حال مملكت در نصيري وفاداري مطلق و فرمانبرداري فوق‌العاده او از شاهنشاه است‌. نصيري هم مانند اويسي و هاشمي‌نژاد نظير آن خاك خوشبو تحت تأثير كمال همنشين بسياري از صفات خوب را به دوران خدمت در رياست گارد مستقيماً از محضر و مكتب مقدس شاهنشاه كسب كرده است‌...»