kayhan.ir

کد خبر: ۷۵۹۶۵
تاریخ انتشار : ۰۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۵

انقلاب اسلامی در مسیر اسلام انقلابی


یکی از مسائلی که اخیرا توسط برخی چهره‌های سیاسی مطرح و متاسفانه از سوی برخی جریان‌ها مورد سو‌ءاستفاده قرار گرفت بحث تقابل «اسلام‌ انقلابی و انقلاب اسلامی» بود، البته با توجه به پیشینه کسانی که نخستین بار چنین سخنانی را مطرح کرده‌اند جای شک و تردیدی باقی نمی‌ماند که انگیزه آنان هرچه بوده، قطعا اثبات تقابل میان این دو موضوع نبوده است و در واقع در این ماجرا به دلیل عدم ارائه توضیحات، سوءتفاهمی ایجاد شده است که با ارائه توضیحات ذیل قابل برطرف شدن می‌باشد، به ویژه اینکه همین افراد در پیشینه خود، وابسته و برخاسته از جریان اسلام انقلابی بوده و به همین دلیل نفی اسلام انقلابی از جانب آنان و معارض دانستن آن با انقلاب اسلامی مصداق ضرب‌المثل معروف «برشاخه نشستن و بن بریدن» خواهد بود، مگر اینکه مقصود آنان از این مفهوم هم چیز دیگری باشد که به نظر می‌رسد همین‌گونه باشد.
در این میان سؤال مهمی که برای جریانات انقلابی می‌تواند مطرح باشد این است که آیا به راستی اسلام انقلابی چه نسبتی با انقلاب اسلامی دارد و آیا اساسا امکان تغایر و تباین میان این دو مفهوم وجود دارد؟ و اگر این امکان وجود ندارد مفهوم سخنانی که اخیرا مطرح شده است چیست؟ چرا که این سخنان اگر چه با انگیزه‌هایی غیرانقلابی صورت نگرفته است اما در عین حال ریشه‌هایی دارد که اگر مورد توجه قرار نگیرد و بر اساس ظاهر آن معنا شود قطعا موید طرفداران جدایی اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی خواهد بود.
پاسخ به این سؤال این است که اگر با نگاه اسلامی و مکتبی و براساس دیدگاه رهبران انقلاب اسلامی به ویژه امام خمینی(ره) به موضوع نظری بیافکنیم به سادگی درخواهیم یافت که میان اسلام انقلابی با انقلاب اسلامی تعارضی وجود ندارد بلکه انقلاب اسلامی گامی در مسیر اسلام انقلابی تلقی می‌شود به طوری که سنگ بنای انقلاب اسلامی را باید در تفکر اسلام انقلابی دانست و اگر پدیده‌ای تحت عنوان اسلام انقلابی نبود چیزی به نام انقلاب اسلامی هم معنا نداشت.
برای درک این مطلب لازم است اشاره نماییم که با گذشت چندین سال از ظهور اسلام، دو تفکر در جامعه اسلامی بروز کرد که یکی تفکر عافیت‌طلبانه بود که به لحاظ کلامی ریشه در افکار جبرگرایانه داشته و هرگونه اراده آزاد بشری و امکان تغییر و تحول اجتماعی را نفی می‌کرد؛ تفکری که به صورت طبیعی باب طبع دستگاه‌های ظالمانه بوده و توسط نظام‌های حاکم نیز تبلیغ می‌شد و در واقع بهترین سوپاپ اطمینان نظام‌های طاغوتی به شمار می‌رفت.
در مقابل، شاهد تفکراتی بودیم که برای اراده آزاد بشری و امکان تغییر و تحول براساس سنن الهی سهم ویژه‌ای قائل می‌شد که تفکر سیاسی شیعه ریشه در چنین تفکری دارد و انقلاب اسلامی ایران نیز بر مبنای چنین تفکری شکل گرفت. البته در درون تفکر شیعه نیز تفکراتی وجود داشت که اگر چه نمی‌توانست مبانی کلامی تحول‌آفرین شیعه را انکار نماید اما به بهانه‌های مختلف همچون تقیه و فراهم نبودن شرایط قیام و امثال آن مسیر عافیت‌طلبی را انتخاب کرده و از هرگونه تلاش برای تغییر و تحول اجتماعی پرهیز می‌کرد. بر این اساس این دو خرده گفتمان شیعی، نماینده دو تفکری شدند که از نخستین آنان به عنوان اسلام انقلابی و دومی اسلام غیر انقلابی می‌توان یاد کرد. طرفداران اسلام انقلابی معتقدند انقلاب و قیام برای احیای ارزش‌های اصیل دینی و تغییر و تحولات اجتماعی صرفا وابسته به زمان و مکان خاصی نبوده و حتی شرایط غیبت نیز نمی‌تواند انسان‌ها را  از عمل به این واجب الهی باز دارد، هر چند این سخن به معنای بی‌پروایی نامعقول که در شرایط فراهم نبودن زمینه‌های قیام رخ می‌دهد نمی‌باشد. استناد این گروه به ادله و شواهدی است که هدف از بعثت پیامبران را اقامه قسط و عدل و پیام قرآن را قیام برای خدا معرفی می‌کند چنانکه امام خمینی(ره) هم در نخستین بیانیه انقلابی خود که در دهه 20 شمسی صادر شده است و هم در مواضع دیگری که داشته است با اشاره به آیه قرآنی «قل انما اعظکم بواحدهًْ ان تقوموا لله مثنی و فرادی۱» قیام به خدا را بهترین پیشنهاد خداوند به بشر برای اصلاح دو جهان معرفی کرده است۲. نظیر همین تعبیر را بارها در فرمایشات حضرت امام(ره) می‌بینیم تا جایی که از مجموع فرمایشات ایشان می‌توان دریافت که از منظر ایشان، اسلام و بلکه کلیه ادیان آسمانی ذاتا انقلابی بوده، سکوت در برابر طاغوت‌ها را برنتابیده و انسان‌ها را به مبارزه فرا می‌خوانند و فلسفه ارسال انبیاء نیز جز این نمی‌باشد چنانکه خداوند متعال نیز در قرآن کریم هدف از بعثت انبیاء را اقامه قسط و عدل معرفی می‌کند۳. با توجه به این توضیح، سخن گفتن از اسلام انقلابی در برابر اسلام غیرانقلابی نه تنها سخن درستی است بلکه انقلاب اسلامی مدیون چنین تفکری محسوب می‌شود و به همین دلیل امام خمینی(ره) بارها در مواضع خود بر اسلام انقلابی و همنوایی انقلاب اسلامی با اسلام انقلابی تاکید داشتند به عنوان مثال ایشان بارها از پیروزی اسلام انقلابی به عنوان یکی از اهداف انقلاب اسلامی یاد کرده است۴ و یا در منشور روحانیت یکی از دستاوردهای مهم هشت سال دفاع مقدس را استمرار روح اسلام انقلابی معرفی نموده است۵.
حال با توجه به این نکته مهم، وقت آن است این سؤال پاسخ داده شود که چرا شخصیت‌هایی همچون شهید مطهری در دیدگاه‌های خود اسلام انقلابی را در تقابل با  انقلاب اسلامی معرفی کرده‌اند؟
پاسخ به این سؤال این است که اگر چه شهید مطهری در سخنان خود دو مفهوم اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی را از هم تفکیک کرده و آنها را در تقابل با یکدیگر معرفی می‌کند اما واقعیت این است که ایشان معنای دیگری از مفهوم «اسلام انقلابی» داشتند که با آنچه امروزه به صورت عرفی از این اصطلاح برداشت می‌شود کاملا تفاوت دارد و به همین دلیل استناد به سخن شهید مطهری برای تقابل میان مفهوم اسلام انقلابی با انقلاب اسلامی عین مغالطه می‌باشد. از طرفی درک مفهوم این موضع شهید مطهری جز با در نظر گرفتن زمینه‌هایی که به طرح این موضوع از سوی آن شهید منجر شده است امکان‌پذیر نمی‌باشد، چرا که شهید مطهری در زمانه‌ای زندگی می‌کرد که برخی جریان‌های سیاسی و فکری که گاه ظاهری اسلامی نیز داشته و حتی ادعای اسلام واقعی بودن را داشتند و به تاسی از جریان‌های چپ‌گرایانه تلاش می‌کردند تا انقلابی‌گری را به عنوان یک ارزش اصیل و حتی هدف زندگی معرفی نموده و کار را به جایی می‌رساندند که حتی نیروهای منتسب به انقلاب اسلامی را به بهانه اینکه انقلابی واقعی نیستند مورد تخطئه قرار می‌دادند تا جایی که یکی از وابستگان به چنین تفکری شهید مطهری را به شهادت رساند، چنین تفکری بیش از آنکه ریشه در آموزه‌های اسلامی داشته باشد ریشه در افکار امثال مارکس داشت که سرشت جامعه بشری را تضاد مستمر می‌دانست و به همین دلیل انقلاب را خاصیت یک جامعه پویا می‌دانست، از طرفی دیگر صاحبان این تفکر از یک سو ریشه در جامعه مسلمان ایرانی داشته و امکان ارائه مارکسیسم عریان را نداشتند و از سوی دیگر در مکتب شیعه آموزه‌هایی وجود داشت که بر حرکت، قیام، انقلاب و آموزه‌هایی از این دست تاکید داشت لذا این جریان تلاش می‌کرد تا اسلام را به‌گونه‌ای تفسیر نماید که مطابق با آموزه‌های چپ‌گرایانه باشد که یکی از این آموزه‌ها همانطور که اشاره شد هدف بودن مبارزه و انقلاب می‌باشد، از این روی این جریان مفهومی را معرفی می‌کردند تحت عنوان «اسلام انقلابی» که در آن انقلاب و مبارزه هدف بود و خود اسلام و اجرای شریعت به عنوان هدف اسلام، هیچ‌ جایگاهی نداشت که چنین برداشتی از اسلام عین انحراف بود و به همین دلیل شهید مطهری که سردمدار مبارزه با هرگونه انحراف و کجروی بود نسبت به این موضوع واکنش نشان داده و در برابر چنین برداشتی از اسلام قرار گرفت و آن را مغایر با «انقلاب اسلامی» دانست که به دنبال برپایی حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام بود اما این سخن هرگز به معنای عدم اعتقاد ایشان به انقلابی بودن اسلام نبود چنانکه آن شهید بزرگوار در همان سخنانی که درباره تقابل اسلام انقلابی با انقلاب اسلامی دارند ابتدا اشاره به خاصیت انقلابی اسلام کرده و چنین می‌گویند: «بدون شک اسلام یک دین انقلابی است، اسلام دین مبارزه است. ... اسلام خصوصیتش این است که به مردم خودش حس پرخاشگری و حس مبارزه و حس طرد و نفی وضع نامطلوب را می‌دهد. جهاد و امر به معروف و نهی از منکر- هر کدام در جای خود-]این روحیه و حس را در افراد ایجاد می‌کند.[ امر به معروف و نهی از منکر یعنی اگر وضع حاکم نامطلوب و غیراسلامی بود تو نباید تسلیم وضع بشوی و تمکین وضع بکنی؛ تو باید برای طرد، نفی و انکار این وضع جهت برقرار ساختن وضع مطلوب و ایده‌آل کوشش کنی. جهاد هم همین‌طور است. مسیحیت که اساسش بر تسلیم و تمکین است قرنها از اسلام انتقاد می‌کرد که اسلام چه دینی است! در دین که نباید شمشیر و جهاد باشد، دین باید دم از صلح و صفا بزند، دین باید بگوید اگر به طرف راست صورتت سیلی زدند طرف چپ صورتت را پیش بیاور. ولی اسلام هرگز چنین منطقی ندارد. اسلام می‌گوید افضل الجهاد کلمه عدل عند امام جائر۶(من در یک جا نوشته‌ام که همین جمله کوتاه چقدر حماسه در دنیای اسلام آفریده!) یعنی با فضیلت‌ترین و برترین جهادها این است که انسان در برابر یک پیشوای ستمگر دم از عدل بزند و سخن عدل را مطرح کند. سخن عدل را مطرح کردن یعنی نفی و انکار او و اعتراض به او. اگر در مکتبی عنصر تعرض و تهاجم نسبت به ظلم و ستم و اختناق وجود داشته باشد این مکتب می‌تواند بذر انقلاب را در میان مردم خود بکارد.»۷
با این حال آن شهید بزرگوار در صفحه‌ای دیگر بحث تقابل میان اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی را مطرح می‌کند که اگر مفهوم آن عدم وجود انقلاب و یا روحیات انقلابی در اسلام باشد هم با سخن اول ایشان در تعارض خواهد بود و هم با انقلاب اسلامی سازگاری نخواهد داشت، چرا که اسلامی که فاقد روحیه انقلابی باشد اساسا انقلاب آفرین نخواهد بود و مفهوم انقلاب اسلامی نیز خود متناقض خواهد بود. به همین دلیل استاد شهید مرتضی مطهری معنای دیگری از اسلام انقلابی در نظر می‌گیرد که هم با انقلاب اسلامی در تعارض است و هم با برداشتی از اسلام انقلابی که امروزه متبادر می‌شود و آن همان مفهومی است که در شرایط آن روزها برخی جریان‌های سیاسی فکری مذهبی و البته التقاطی مطرح می‌کردند یعنی اسلامی که هدف و آرمان نهایی آن، انقلاب و مبارزه و نه اجرای اسلام بود که چنین برداشتی از اسلام مغایر با انقلاب اسلامی است که هدفش اجرای اسلام است، به همین دلیل شهید مطهری هم به تعریف و تبیین این دو مفهوم پرداخته و هم توضیحات مفصلی درباره علت متباین دانستن این دو مفهوم با یکدیگر ارائه می‌کند:
«انقلاب اسلامی یعنی راهی که هدف، اسلام و ارزش‌های اسلامی است، انقلاب و مبارزه برای برقراری ارزش‌های اسلامی است، یعنی مبارزه برای ما هدف نیست وسیله است، اسلام و ارزش‌های اسلامی برای ما هدف است. ما انقلاب می‌کنیم برای ارزش‌های اسلامی، مبارزه می‌کنیم برای ارزش‌های اسلامی، پس هدف برای ما اسلام است، مبارزه و انقلاب برای ما وسیله است. اما عده‌ای میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی اشتباه می‌کنند یعنی برای آنها مبارزه و انقلاب هدف است، اسلام وسیله‌ای است برای مبارزه و انقلاب. نتیجه‌اش این است که از اسلام انتخاب می‌کنیم؛ هرچه از اسلام ما را در مسیر مبارزه قرار بدهد آن را قبول می‌کنیم و هرچه از اسلام- لااقل فکر کنیم- ما را در مسیر مبارزه قرار ندهد آن را از اسلام طرد می‌کنیم. آن وقت بر اساس این که ما اسلام را هدف و مبارزه و جهاد را وسیله‌ای برای برقراری ارزش‌های اسلامی بدانیم یا مبارزه را هدف بدانیم تفسیرها از اسلام، انسان، توحید، تاریخ، جامعه و تفسیرها از آیات قرآن متضاد و متناقض می‌شود. آن که مبارزه را هدف می‌داند می‌گوید من همیشه باید در حال مبارزه باشم و اصلا اسلام آمده برای مبارزه. نه، اسلام نیامده برای مبارزه، در اسلام عنصر مبارزه هست. اسلام خیلی دستورها آورده است یکی از آنها مبارزه است اما نه این‌که اسلام آمده فقط برای مبارزه و هدفی جز مبارزه ندارد. اسلام آمده برای این که بشریت را به سعادت برساند، یکی از وسایلی که در شرایط خاص از آن وسایل استفاده می‌کند مبارزه است.» ۸
طبیعی است چنین برداشتی از مفهوم «اسلام انقلابی» در حال و هوای آن روزگاران و با توجه به توضیحاتی که امثال شهید مطهری ارائه می‌دادند کاملا مشخص بود و تغایر آن با انقلاب اسلامی نیز به راحتی قابل درک بود اما نکته مهم اینجاست که چنین برداشتی از این اصطلاح پس از مدتی رنگ باخت و به ویژه پس از آنکه امام خمینی(ره) از مفهوم اسلام انقلابی برای توصیف مکتبی که انقلاب اسلامی مرهون آن بود استفاده کرد دیگر معنای سابق خود را از دست داد تا جایی که کمتر کسی بود که وقتی از این مفهوم استفاده می‌کند منظورش اسلام انقلابی مورد نظر گروه‌های التقاطی همچون فرقان باشد و امروزه نیز با توجه به نابود شدن صاحبان افکاری از این دست که مبارزه و انقلاب را هدف اسلام معرفی می‌کردند در فضای جامعه انقلاب اسلامی ایران، چنین برداشتی از اسلام انقلابی اساسا وجود خارجی ندارد و در نتیجه حتی اگر کسی قصد دارد این موضوع را به عنوان یک موضوعی که در تاریخ رخ داده است مطرح نماید. لازم است ابتدا نسبت به ابعاد مختلف ماجرا و زمینه‌های فکری طرح مسئله در آن مقطع توضیحات کافی ارائه نماید تا از هرگونه سوءاستفاده و شبهه‌پراکنی پیشگیری شود و به بهانه اینکه امثال شهید مطهری اسلام انقلابی را با انقلاب اسلامی در تعارض و تقابل می‌دیدند جریان‌های هواخواه اسلام انقلابی (به معنای مصطلح امروز که معنایی همراستا با انقلاب اسلامی دارد) طرد نشوند که اگر چنین اتفاقی رخ دهد در نهایت انقلاب اسلامی نیز آسیب خواهد دید تا جایی که نه از اسلام انقلابی و نه انقلاب اسلامی اثری برجای نخواهد ماند و این قطعا مطلوب مسئولان و چهره‌های سیاسی منتسب به جریان انقلاب اسلامی که این سخنان را اخیرا مطرح کرده‌اند نمی‌باشد.
سیدروح‌الله لطیفی
ـــــــــــــــــــــــــــ
۱‍ سبا/46.
۲- رک: صحیفه امام، ج 1،‌ص 21.
۳- حدید/25.
۴-رک: صحیفه امام، ج 16، ص 362.
۵-همان،‌ج 21،‌ص 283.
۶- کافی، ج 5/ص 60.
۷- مجموعه آثار، شهید مرتضی مطهری، ج 24، ص 170
۸- همان، ص172.