راههای نفوذ با ابزارهای فرهنگی
وقتی هنر تبدیل به اسلحه میشود
مهدی امیدی
ابزارهای اصلی نفوذ نظام سلطه جهانی با محوریت آمریکا به کشور ما، هنر، سرگرمی و سبک زندگی است. هم از این رو، جریان فرهنگی متعهد و انقلابی، امروز بیش از گذشته مسئول هستند.
همچون همیشه، رهبر معظم انقلاب جلوتر از نخبگان و روشنفکران، چالشهای پیش روی جامعه کنونی ایران را مطرح کردند. حضرت امام خامنهای روز 25 شهریور در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران فرمودند: «نفوذ فرهنگی و سیاسی خطرناکتر از نفوذ اقتصادی و امنیتی است؛ دشمن بدنبال دگرگون کردن باورهای جامعه است» البته این نخستین بار نیست که رهبری نسبت به مسائل عرصه فرهنگ هشدار میدهند. ایشان در تمام 25 سال گذشته با طرح کلید واژههایی چون تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی و این بار «نفوذ فرهنگی» افکار عمومی را متوجه واقعیتهایی خطیر اما کمتر مشخص در عرصه فرهنگ نمودند. ضمن اینکه مسئله نفوذ، اغلب به حوزههای سیاسی و امنیتی محدود بوده است و کمتر درباره عرصه حساس و مهم فرهنگ بحثهای عمیق و اساسی صورت گرفته است. با این حال، اگر درگذشته اقتصاد و سیاست و حمله نظامی، زیربنای فرایندهای استعماری و امپریالیستی بود، در دوران اخیر، فرهنگ اصلیترین ابزار توسعه لیبرال سرمایهداری در سطح جهان شده است. شبکههای ماهوارهای، فيلمها و سریالهای هاليوودي، فضای مجازی و نرمافزارهای اینترنتی، موسیقی، رمان و ... جای اسلحه و جنگ افزار را گرفتهاند و زمینه را برای تسخیر اقتصادی و سیاسی کشورها فراهم میکنند.
خود نظريهپردازها و اندیشمندان غربی نیز بارها بر چنین واقعیتی صحه گذاشتهاند. از جمله نوام چامسكي كه رسانههاي آمریکایی را ابزار سركوب مردم و ساير ملل ميداند. ريك آلتمن، استاد دانشگاه پرينستن آمريكا معتقد است که فيلمهاي هاليوودي، عامل اصلي ترويج فرهنگ آمريكایی در سطح جهان است.
البته تأثیرگذاری استراتژیک فرهنگ و هنر و کاربرد ابزارهای هنری در نفوذ و سلطه بر کشورها، قبل از غرب، توسط کمونیستها شناخته شده بود. به طوری که لنین، رهبر انقلاب شوروی میگفت: «سینما با ما، همه ارتشهای دنیا علیه ما، سرانجام ما پیروز خواهیم شد»
اما شيوه استفاده غربیها از هنر با آنچه نزد کمونیستها رواج داشت کاملا متفاوت است. به طور مثال، فيلمهاي ايدئولوژيك حكومتهاي كمونيستي، رويكردي تبليغاتي و پروپاگاندا داشتند. به همين دليل بسياري از اين گونه فيلمها، كاركردي معکوس مييافتند و نه تنها مخاطب خود را به ایدئولوژی مارکسیستی علاقهمند نميكردند كه گاهي تماشاگر را نسبت به این ایدئولوژی منزجر ميكردند. سبك و سياق هاليوود، كاملا برعكس است؛ اتفاقا بسياري از فيلمهاي آمريكايي كه ظاهري غيرسياسي و يا اعتراضي و انتقادي دارند، نسبت به فيلمهاي سياسي نافذتر هستند.
اما در اين ميان، فيلمهاي تجاري و سرگرمكننده كه هر ساله به طور انبوه و متعدد توليد شده و در كشورهاي مختلف جهان تكثير ميشوند، بيشترين نقش را در تبليغ اهداف حكومت آمريكا دارند. فيلمهايي كه در قالبي جذاب و پرزرق و برق به مثابه كلاس آموزش زندگي مصرفي عمل ميكنند. يكي از شاخصههاي اصلي ايدئولوژي سرمايهداري، مرام مصرفگرايي است. مصرفگرايي، رگ حيات سرمايهداري (كاپيتاليسم) است. چون شاكله اصلي نظام سرمايه محور جهان را شركتهاي چندمليتي و كمپانيهاي بزرگ اقتصادي و تجاري تشكيل ميدهند. اين مجموعههاي سوداگر و پولپرست، براي بازاريابي و سود بيشتر، متكي به مصرف روزافزون تودهها و ملتها در نقاط مختلف جهان هستند.
نكته مهم اين است كه اكثر كمپانيهاي توليد فيلم در هاليوود، از شعبهها و شركاي تجاري شركتهاي بزرگ اقتصادي به حساب ميآيند. به طوري كه «برنا كولمن» از كارشناسان مطالعات رسانهاي در آمريكا طي مقالهاي با عنوان «مالك واقعي رسانهها كيست؟» اذعان كرده بود كه تمامي رسانهها، روزنامهها و نشريات، شبكههاي تلويزيوني و ماهوارهاي، كمپانيهاي توليد فيلم و موسيقي و بازيهاي رايانهاي در آمريكا تحت سيطره شش شركت به نامهاي «سوني»، «نيوز كورپ»، «واياكام»، «وايوند يونيورسال»، «تايم وارنر» و «والت ديسني» هستند.
اين نويسنده همچنين در مقاله خود نوشته بود كه درآمريكا اين صاحبان منافع (سرمايهداران) هستند كه به طور مستقيم بر رسانهها تاثير ميگذارند.
اما یکی دیگر از راههای نفوذ غرب، شکار میانجی فرهنگی است. به این معنی که غربیها از طریق جشنوارهها و جوایز هنری، سعی میکنند افرادی را در میان ملتها مطرح و برجسته کنند. این افراد، لزوما هنرمندان خوبی نیستند اما به خاطر ضعف شخصیتی و شیفتگی به مظاهر فرهنگ غربی، در نقش سفیر و سخنگوی دولتهای غربی در یک کشور فعالیت میکنند. به این ترتیب که شبهروشنفکران، نویسندهها، خوانندهها، بازیگران و فیلمسازان و ... توسط غربیها و به بهانههای مختلف به محافل و جشنوارهها دعوت میشوند و تحت حمایت قرار میگیرند. این هنرمندان هم رفته رفته به عامل و میانجی غرب تبدیل میشوند. طی 35 سال گذشته، سفارتخانه آمریکا در ایران تعطیل بوده و ایالات متحده هیچ سفیری در ایران نداشته است، اما برخی از هنرمندان و محافل فرهنگی در کشور ما به مثابه سفیر آمریکا عمل کردهاند. نفی فرهنگ و ارزشهای دینی و انقلابی و حتی ملی و به جای آن تقدس بخشیدن به هر آنچه غربیها میپسندند یکی از راههای زمینهسازی نفوذ غرب به ایران توسط جریانهای شبهروشنفکر و غربزده بوده است.