رؤیای انگلیس از اسفند تا اسفند!(یادداشت روز)
95 سال پیش مثل همین روزها بود که چند نوکر تمام عیار انگلیس، لشکر قزاق را به سوی تهران روانه کردند و خیلی زود، پایتخت را به تصرف خود در آوردند. «رضا خان» و«سیدضیاء» گام به گام برنامه روباه پیر را اجرا کردند و موفق شدند سلسله حقیر و عقب مانده پهلوی را به روی کار بیاورند. آنها تا سالهای سال نوکری را ادامه دادند و برای ارباب اول و ارباب دوم یعنی آمریکا خوش رقصیها کردند و ایران را به ویرانی و عقب ماندگی کشاندند ... تا آنگاه که دست خدا از آستین امام راحل (ره)بیرون آمد، طومار آنها را در هم پیچید و به زبالهدان تاریخ فرستادشان.
اکنون و حدود یک قرن بعد از آن روزهای شوم، روباه پیر، مکارتر شده و در عوض انقلاب ما جوانتر و پرانرژیتر. چنگ و دندان روباه پیر که روزگاری میتوانست به طرفهًْالعینی پایتخت ایران را فتح کند و نوکر خود را به کرسی بنشاند، با ضرب شست مردم ایران شکسته و کند شده ولی سودا و بلندپروازی دیرین را از سر نرانده و هرشب آرزوی بازگشت به ایران را در خواب میبیند! اما روزگاری است که نه کاری از دست رضا قلدرها بر میآید و نه تهران قابل فتح است؛ پس چه میکند!؟
1- « وزیر خارجه انگلستان گفته است که ما منافع داریم در ایران و ما نمىتوانیم یک کسى که منافع ما را تأمین مىکند- قریب به این معانى- یک کسى که منافع ما را تأمین بکند، از آن پشتیبانى نکنیم. ما دنبال همین معنا هستیم؛ ما هم همین ادعا را داریم .» این سخن حکیم فرزانهای است که سلسلهجنبان بیداری ملت ما بود. امام خمینی(ره) به روشنی پرده از کار آنها بر انداخت و نشان داد آنها تنها از کسانی حمایت میکنند که منافع انگلیس را تامین میکند و لاغیر. به همین خاطر است که در طول سلطنت سلسله منحوس پهلوی، مدرسها زیر سختترین فشارها و تهدیدها و تبعیدها بودند و فرجام کارشان به شهادت ختم میشد و در مقابل، تقیزادهها و کسرویها و ... در صدر مینشستند و از همه گونه حمایتی برخوردار بودند. خود و خانوادهاشان نزد انگلیسیها منزلتی- در حد یک نوکر- داشتند و آزادانه به فرنگ رفت و آمد میکردند و در هر انتخاباتی مورد حمایت تام و تمام انگلستان بودند.
2- اما باید پرسید چرا مدرس تبعید شد و در تبعید با دستور انگلیسیها به شهادت رسید!؟ چرا پیشتر از او امیر کبیر تبعید و با زبان روزه به شهادت رسید!؟ و چرا تقیزادهها همیشه مورد حمایت انگلیسیها بودند؟ آنها چه میکردند که مورد غضب بودند و اینها چه میکردند که مورد نوازش نوکرانه بودند!؟ واقعیت این است که امیرکبیر راه عزل و نصبهای سفارت انگلیس را بسته بود و اجازه نمیداد با یک اشاره، دزدها و دشمنان ملت به سر کار بیایند. مدرس هم مخالف سرسخت قراردادهای استعماری بود. نه اجازه میداد امتیازی به روسها داده شود و نه به انگلیسیها. او یک تنه، مزاحمی جدی بر سر راه زیادهخواهیهای انگلیسی بود و پس از چند بار ترور ناموفق، سرانجام به دستور انگلیس تبعید شد و در آنجا مظلومانه به شهادت رسید. اما تقیزاده و دیگر نوکران آن روزها، ایران و منافع و منابع آن را دو دستی تقدیم انگلیس میکردند و برای ایران و ایرانی و فهم و سواد و توان او، کمترین ارزشی قائل نبودند و مردم خود را به بدترین وضعی تحقیر میکردند و رسما شعار میدادند که باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم!
3- تا اینجا معیار و ملاک دوستی و دشمنی انگلیسیها معلوم شد. آنها هر که را جاده صافکن منافع انگلیس و تحقیرکننده ملیت ایرانی باشد عزیز میدارند و هر که در برابر زیادهخواهی و غارتگری آنها بایستد، دشمن میدارند تا آنجا که او را به قتل میرسانند. حال باید پرسید پس از حدود یک قرن، در سپهر سیاسی انگلیس چه اتفاقی افتاده؟ آیا آنها از خوی تجاوزگری و استعمارگری خود دست برداشتهاند یا نه همچنان مترصد روزنه و رخنهای برای غارت منابع ملتهای عالم هستند؟ شواهد متعدد و غیرقابل انکار نشان میدهد که این روباه خبیث، هرچه پیرتر شده، حرص و توحش و خباثتش هم بیشتر شده و برای دستیابی به منابع ملل مظلوم عالم، از هیچ جنایت و دسیسهای فروگذار نیست. در این بین ایران عزیز ما هم از این طمع مستثنی نیست. به خصوص آنکه ما با تکیه به نیروی لایزال الهی و همت مردممان، آنها را از خانهامان راندهایم و داغ ننگی فراموش نشدنی بر پیشانیشان زدهایم و همین عقده و کینه آنها را بیشتر و بیشتر کرده است.
4- خوب در چنین شرایطی آنها چه میکنند!؟ مثل سوم اسفند 1297 به تهران قشون میکشند و تهران را فتح میکنند!؟ اصلا عرضه این کار را دارند!؟ و آیا ایران همان ایران عقب نگه داشته شده سالهای سیاه کودتا است!؟ واضح است که نه آنها عرضه دارند و نه یک ملت بیدار چنین اجازهای میدهد. اما این به معنی دست برداشتن انگلیس نیست. آنها همان گونه که امام راحل اشاره فرموده بودند، به دنبال حمایت از کسانی هستند که حافظ منافعشان باشند. این را تاریخ انقلاب ما به روشنی گواهی میدهد. به برخی چهرههای دوره اصلاحات توجه کنید؛ مواضع و رفتار سیاسی آنها را ببینید و به وضع امروزین آنها هم نیم نگاهی بیندازید تا به خوبی این معنا برایتان روشن شود که انگلیس برای نوکرهایش چتر حمایتی میگشاید. به عنوان نمونه، مهاجرانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران و وزیر ارشاد دولت اصلاحات را به یاد بیاورید که برای تهاجم فرهنگی و عقیدتی دشمن فرش قرمز پهن کرد و همه درها را برای ورود غارتگران فرهنگی گشود.رمضانزاده همکار او در معاونت فرهنگی را و یا رجب مزروعی، نماینده هتاک و افراطی مجلس ششم را به یاد بیاورید. آنها روزگاری در ایران به انحاءمختلف، حافظ منافع انگلیس بودند و از هیچ خدمتی برای ارباب فروگذار نکردند و در لباس نیروی خودی، سرباز تمام عیار و وفادار ملکه پیر بودند. اکنون همگی آنها در آغوش انگلیس، مزد سالهای خوش خدمتیشان را میگیرند. گاهی با بیبیسی مصاحبه میکنند، گاهی برایش مینویسند، گاهی مشاوره میدهند و خلاصه به پاس سالها نوکری، نوالهای میگیرند و...اما آنها نسل آخر از حافظان منافع انگلیس نبودند. درست است که مردم با هوشیاری دست آنها را خوانده و از سر سفره بلندشان کردند، اما انگلیس هنوز در سودای پیشین است. سفارت آنها –که روزگاری در ایران بسته شده بود- امروز بازگشایی شده و روباه به ایران راهی پیدا کرده است. فرنگیهای مکار فکر میکنند همین بازگشایی سفارت، نشانه محکمی است از اینکه در ایران اتفاقی افتاده و باید تا دیر نشده سهم خود را از این غنیمت بزرگ و چرب بدست بیاورند! برخی رفتارها باعث شده که آنها بوی کباب به مشامشان برسد و فکر کنند که خبری است! در این مقطع چه میکنند؟
5- 28 مرداد 1332 روز سرنگونی دولتی است که نفت را با کمک مجلس و آیتالله کاشانی و زیر صفیر گلوله نواب صفوی و یاران پاکبازش، ملی کرده بود. انگلیس و آمریکا در یک طرح اهریمنی و با بکارگیری اراذل و اوباش خیابانی و زنان بدکار، دولت مصدق را سرنگون کردند. اما چگونه؟ آنها پس از سازماندهی عوامل خود در درون کشور، منتظر فرصت مناسب ماندند و آنگاه «اسم رمز عملیات »را از «بیبیسی» خواندند. بله بیبیسی نقشی مهم و محوری در آن واقعه شوم و ننگین داشت و نامش در صحیفه ذهن ملت ایران به خباثت و پستی ثبت شد. امروز اگر نظر هر ایرانی وطندوست را با هر گرایش سیاسی و عقیدتی، حتی با نگاه مخالف انقلاب، درباره انگلیس و رسانه آن یعنی بیبیسی بپرسید، بیتردید جز نفرت و کینه و خشم، پاسخی نخواهید شنید. نام آنها مترادف با خیانت، حقهبازی، دورویی و نیرنگ است و این از ذهن مردم زدودنی نیست و اصلا در بین مردم، «انگلیسی بودن» صفتی زشت و نامی ننگین به شمار میرود.
6- به نظر میرسد آنها امروز هم همان روش را در پیش گرفتهاند. از مدتها قبل روی برخی از جریانات سرمایهگذاری کردهاند تا نسل جدید نوکران را تربیت کرده باشند و حالا چون به نظرشان میرسد که وقت مناسب کودتا است، اسم رمز را از بلندگوی رسانهای روباه پیر میخوانند و رسما الگوی رای دادن و رای ندادن برای مردم ترسیم میکنند! حماقت آنها تا بدان حد است که فکر میکنند میلیونها ایرانی، گوششان را به صدای شوم آنها دادهاند و منتظر فرمان از اتاق کودتای لندن هستند. حال آنکه بیداری مردم، سالهاست خواب آنها را آشفته کرده و آرزوی بازگشت به ایران را به گور خواهند برد هرچند که نوکرانشان، نفوذ زیادی داشته باشند.
7- اما باید در کنار تحلیل رفتار حریف، نیمنگاهی هم به داخل افکند. امروز چه شده که رهبر انقلاب میفرماید: « انگلیسیها دلشان تنگ شده برای دخالت کردن در ایران»! چه شده انگلیسی که در همه انتخابات گذشته، مردم را به تحریم انتخابات دعوت میکرد و حتی کوردلانه راهپیماییهای ملی را نادیده میگرفت و بیشرمانه مدعی میشد جمعیت میلیونی حاضر در خیابان، «درخت» است، امروز طرفدار نظام اسلامی ما شده و مردم را به حضور پرشور در انتخابات و مشارکت در سرنوشتشان دعوت میکند!؟ آیا انگلیس از رفتار گذشتهاش پشیمان شده!؟ آیا انگلیس میخواهد به جبران مافات بپردازد یا نه،کسانی را پیدا کرده که میتواند روی آنها سرمایهگذاری کند!؟ واقعیت این است که اصرار روباه پیر به رای ندادن به عمارهایی چون آیتالله جنتی، آیتالله مصباح و آیتالله یزدی، دقیقا یادآور بغض و کینه آنها به شهید مدرس است که به معنی واقعی صدای ملت ایران بود و چون رعد بر سر نوکران انگلیس میغرید. در مقابل حمایت آنها از جریانی خاص، یادآور تقیزادهها و مهاجرانیهاست که تا توانستند به ملت و میهن و فرهنگ خود خیانت و ناجوانمردی کردند. امام(ره) دست آنها را برای ما رو کرد و یادمان داد که هرکه مورد حمایت آنهاست، حتما تامینکننده منافعشان است و از قول وزیر خارجه اشان فرمود: «ما نمىتوانیم یک کسى که منافع ما را تأمین مىکند، از آن پشتیبانى نکنیم» ما هم جواب آنها را در هفتم اسفند خواهیم داد.
حسین شمسیان