انقلاب اسلامی و عملیات «رینو»(یادداشت روز)
جمهوریخواهان محافظهکار در آمریکا برای تحقیر کسانی که به ادعای آنان به اندازه کافی به اصول حزب جمهوریخواه پایبند نیستند از یک عبارت تحقیرآمیز استفاده میکنند؛ رینو (RINO مخفف عبارت Republican In Name Only) به معنای: جمهوریخواه فقط در نام.
تاملی در رویکرد آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی نشان میدهد آنان تمایل دارند جمهوری اسلامی را وارد فاز «رینو» کنند، یعنی «انقلابی فقط در نام» (revolutionary in name only) کشوری که شاید در حرف و مواضع رسمی، انقلابی باشد اما در عمل و بزنگاه مانند یک کشور عادی- و به عبارت دقیقتر کشوری که نظم بینالمللی مبتنی بر هژمونی آمریکا را پذیرفته است- رفتار کند. این خط قابل تامل که نسبت به انقلابیگری، رویکردی موریانهوار دارد با صفات به ظاهر پسندیدهای مانند عقل و عملگرایی توسط برخی جریانات سیاسی و رسانهای در داخل کشور نیز دائما مورد ترویج و تبلیغ قرار میگیرد.
برخی مواضع و رفتارهای مسئولان کشور نیز غربیها را نسبت به این قضیه - انقلابی بودن ایران فقط در نام- به طمع انداخته است. از نظر آنان تنش اخیر میان ایران و عربستان یک فرصت بالقوه برای تمیز کردن چهره «شیطان بزرگ» و جایگزین کردن آن با عربستان است. تبلیغات ریشهدار غرب درباره دوقطبی کاذب عرب- عجم در این مسیر یک پشتوانه و ابزار کارآمد برای نیل به چنین هدفی است. از منظر واشنگتن، تشدید اختلافات میان ریاض و تهران میتواند عاملی برای سوق دادن و تمایل ایران به سوی آمریکا باشد.
دشمنی و خصومت میان آمریکا و ایران بیش از آنکه با معادلات سیاسی در روابط بینالملل قابل توضیح باشد، یک مسئله ایدئولوژیک است. روزنامه انگلیسی کریستین ساینس مانیتور چند روز پیش در این رابطه نوشت؛ «سؤالی که مطرح میشود این است که آیا ایران میتواند به کشور متفاوتی تبدیل شود؟ جواب این سؤال به تقابل و جنگ قدرت داخلی در میان نخبگان ایران بر سر این موضوع بستگی دارد که آیا رهبر معظم ایران که اکنون آیتالله علی خامنهای است همچنان میتواند از قدرت سیاسی تقریبا مطلق برخوردار باشد و همچنان به عنوان «ابزار خدا» در امور سکولار باشد یا خیر.» همانگونه که این روزنامه اذعان دارد، آنچه برای غربیها از اهمیت ویژه برخوردار است و طی 37 سال گذشته هرگز از حد و مرز آرزوی آنان تجاوز نکرده است، فقط در سکولاری عمل کردن رهبر است.
مذاکرات طولانی و به دنبال آن توافق هستهای – مبتنی بر تاکتیک نرمش قهرمانانه- غربیها را دچار این توهم کرده است که جمهوری اسلامی در حال گذار از دوره انقلابیگری به دوره پساانقلابی است. روزنامه لسآنجلس تایمز در این خصوص مینویسد؛ «مشکل اینجاست که ایران هنوز نتوانسته درباره آنچه هنری کیسینجر چندین سال پیش مطرح کرد، تصمیمگیری کند، اینکه یک کشور است یا یک آرمان - یک کشور معمولی است یا یک کشور انقلابی.»
اعطای مدال فتح به فرماندهان، تقدیر چند باره و حتی حضوری رهبر معظم انقلاب از پاسداران جوانی که تفنگداران آمریکایی را –علیرغم وجود ریسک تنشی فراگیر- در خلیج فارس تحقیر کردند، پیامی در این زمینه است. اینکه ایشان میفرمایند این حرکت باید الگوی همه مسئولین سیاسی نیز باشد، پاسخی به طرف غربی و جریان داخلی است که جمهوری اسلامی نه فقط در حرف و نام، که در عمل نیز انقلابی است و خواهد ماند، پاسخی که پیش از این نیز به صراحت از حضرت آقا شنیده بودند، آنجا که فرمودند؛ من دیپلمات نیستم، انقلابیام.
نگرش و عملکرد انقلابی در برهههای مختلف کارایی خود را نشان داده است و اساساً جدال جمهوری اسلامی و حریف بر سر همین مسئله است. دشمن و در راس آن آمریکا، درصدد القای این گزاره است که انقلابی بودن پرهزینه، بیفایده، غیرعقلانی و مغایر منافع ملی است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار هفته گذشته دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، حضرت امام(ره) را به عنوان شاخص اصلی انقلاب اسلامی و موارد تکرارشونده در بیانات ایشان را «مبانی انقلاب» معرفی کردند. اضلاع اصلی این مبانی به فرموده ایشان عبارت است از؛ «مردم»، «استقلال کشور»، «تدین و پایبندی به مبانی اسلامی»، «مبارزه با استکبار و زورگویی»، «مسئله فلسطین»، «موضوع معیشت مردم»، «توجه به مستضعفین و رفع فقر»، که ترکیب آنها «هندسه انقلاب» را ترسیم میکند.
تکاپوی عجیب و غریب دشمن و بازوی داخلی آن برای تحریف حضرت امام(ره) نیز دقیقاً از همین مسئله ناشی میشود. از دل محکمات امام(ره) نه تنها سازش با دشمن و وطنفروشی و معامله بر سر ارزشها و... بیرون نمیآید، بلکه این خط و مکتب، پرورشدهنده سیدحسن نصراللهها، شیخ زکزاکیها، شهید نمرها و امثالهم است که میلیونها نفر را بیدار کرده و علیه استکبار و عمالش، به خروش میخواند. راز عصبانیت روزافزون غرب از بنیانگذار انقلاب اسلامی نیز به همین مسئله بازمیگردد. اول همین ماه بود که روزنامه کریستین ساینس مانیتور در قامت دلسوز اسلام و شیعهشناس! ظاهر شده و نوشت؛ «این ایده که یک امام شیعه میتواند حاکم سیاسی هم باشد هنوز برای بسیاری از متکلمان شیعه قابل پذیرش نیست. اما در دهه 1970، آیتالله روحالله خمینی ایده ولایتفقیه را مطرح کرد و توسعه داد. بر اساس مفهوم سنتی که از مدتها پیش رایج بود ملاها راهنماییها و ارشادات معنوی خود را به یتیمان، بیوهها و دیگران ارائه میکردند و نقشی در سیاست نداشتند.(امام) خمینی این ایده را تغییر داد و به روزرسانی کرد تا بتواند حاکمیت اسلام را بعد از انقلاب سال 1979 در ایران تایید کند.»
اولین گام برای تهی کردن انقلاب اسلامی از معنا، تحریف خط امام(ره) است. روی کار آمدن جماعتی که در زبان به حضرت روحالله ابراز ارادت میکنند اما در عمل خلاف سیره ایشان را میپیمایند. هشدارهای موکد و متعدد رهبر معظم انقلاب درباره خطر تحریف امام راحل(ره) ناظر به این پروژه است. ایشان بیستم مهرماه سال جاری در دیدار مدیران و دستاندرکاران صدا و سیما تحلیل عمیقی درباره این پروژه دشمن ارائه کرده و هدف از این « جنگ نرمِ فکرشده و حسابشده» را « استحاله جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن» بیان کردند. این نبرد چنان پیچیده است که حتی «باقی ماندن نام جمهوری اسلامی و حضور یک معمم در رأس آن نیز مهم نیست». اینکه دولت آمریکا مدعی است دیگر به دنبال براندازی جمهوری اسلامی نیست از جهتی درست است. بله! آمریکاییها دنبال براندازی جمهوری اسلامی نیستند چون همه راههای ممکن برای این هدف را پیموده و به در بسته خوردهاند. آنها فقط دستور کار خود را عوض کردهاند؛ باید کاری کرد از جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، تنها نامی باقی بماند؛ خالی از هرگونه معنا و موج. نبرد سنگین و پیچیدهتری در راه است و هوشیاری مضاعفی میطلبد.
محمد صرفی