kayhan.ir

کد خبر: ۵۶۰۹۶
تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۳۹۴ - ۲۰:۲۷

اگر مقاومت نکرده بودیم!(یادداشت میهمان)


امروز سی‌ویکم شهریور است، روزی فراموش‌نشدنی در تاریخ  دو ملت ایران و عراق و در نگاهی کلان‌تر، در تاریخ سیاسی معاصر. 35 سال پیش در روزگاری که انقلاب اسلامی، نهالی نوپا و نورس بود، درگیر جنگی تمام‌عیار و همه‌جانبه شد که برای نابودی یک نظام مستحکم و مستقر هم کافی بود چه رسد به نظامی که از عمر کوتاه  آن، زمان زیادی نگذشته بود. منطق محاسباتی و متعارف بشری اقتضا می‌کرد که جنگ چند روزی و یا حداکثر چند ماهی بیشتر به درازا نکشد و ارتش عراق فاتح این کارزار بشود؛ همه شواهد و محاسبات نیز این را اثبات می‌کرد. با منطق محاسباتی این روزها و براساس دو‌دوتا چهارتای مادی هر نتیجه‌ای غیر از این عجیب بود. بخصوص آنکه اساسا جنگی بین عراق و ایران در نگرفته بود و بلکه در یک سوی میدان، صدام با حمایت و همراهی مستقیم و تمام‌عیار غرب و شرق به لحاظ تجهیزات نظامی و اطلاعاتی و جاسوسی و ارتجاع عرب به لحاظ اعزام نیروی انسانی قرار داشت و در سوی دیگر میدان، ایرانی بود که حتی ارتشش هم زیر تیغ و فشار انحلال و فروپاشی بود! صدام ظاهرا با 12 لشگر زرهی به ما حمله کرد اما در پایان 8 سال جنگ لشگرهای زرهی او نه تنها کم نشد که بیشتر هم شد! در بین اسرای دشمن، از بیش از ده‌ها کشور اسیر داشتیم و حتی در مواردی، آمریکا مستقیما به رویارویی و نبرد با ما پرداخت.
اما محاسبات کاملا برعکس شد و با آنکه همه دلشان می‌خواست کار ایران یکسره شود و رئیس‌جمهور وقت آمریکا، تصریح کرده بود که ایران تاوان ایستادگی‌اش را خواهد داد و گوشمالی می‌شود، این نوکر دست‌آموز آنها بود که به فرموده امام راحل(ره) در تحمیل آن همه خسارت چیزی به دست نیاورد و دستش کوتاه شد.
اما چرا معادلات و محاسبات معمول جواب نداد!؟ آیا این محاسبات عیب و نقصی داشت یا ایران توان خارق‌العاده‌ای داشت؟ حقیقت این است که بر کسی پوشیده نیست که ایران در تامین مایحتاج اولیه جنگ هم دچار عسرت و تنگدستی بود و حتی یک روز جنگ هم با فراغ بال و آسودگی طی نشد.
راز پیروزی بر دشمن و ناکامی او را باید در چیز دیگری دانست و آن چیزی نیست جز ایمان قلبی و حقیقی به غیب و نصرت الهی. شاه‌کلید و نسخه شفابخشی که هر امتی بدان دست یازید و در راه آن استقامت کرد، شاهد پیروزی را در آغوش گرفت.
همان زمان و در حالی که بخش‌های وسیعی از خاک کشورمان زیر چکمه‌های دشمن بود، عده‌ای مبارزه با دشمن تا دندان ‌مسلح را غیرممکن و بی‌فایده می‌دانستند و از مذاکره، صلح و گفت‌وگو ... دم می‌زدند و اتفاقا خود را عاقل‌تر از دیگران می‌پنداشتند! کاملا قابل پیش‌بینی است که با منطق آنان امروز چه وضعی داشتیم؛ با آن روش، قطعا امروز استان خوزستان، تماما از کشور جدا شده بود و حالت ناپایدار و پرتنشی در غرب کشور، حاکم بود که هر از گاهی به جنگ و نزاع خونین منجر می‌گردید! تجربه‌ای که در دیگر کشورها شاهد آن بوده‌ایم و آثار شوم آن کماکان باقی مانده است. اما امام(ره) عقل آنان را در برابر اخلاص، ایثار، فداکاری و استقامت مردم به هیچ انگاشت و ثابت کرد که وعده الهی «ان‌تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم» حقیقتی محض و امیدآفرین است. اکنون 35 سال از آن روزگاران گذشته است.
عده‌ای از کسانی که برای دفاع از اسلام و انقلاب رفتند، به جوار قرب الهی شتافته‌اند و عده‌ای دیگر هم سند گویای آن روزگارانند و به تعبیر رهبر عزیز انقلاب در دیدار اخیرشان با جانبازان سرافراز، سند زنده آن روزگارانند. اما با این همه و با آنکه یادگاران جهاد و شهادت در جمع ما حاضرند، این روزها برخی حرف‌های قدیمی با ادبیاتی تازه گفته می‌شود!
حتما همه از روی میز بودن گزینه نظامی خبر دارید! گزینه‌ای که ملت ما در برخورد با آن ثابت کرد که روی میز یا در میدان واقعی برایش فرقی نمی‌کند و در مقابله با دشمن و تهدیداتش، می‌داند که چگونه عمل کند. آن هم امروز که نسبت به 35 سال قبل از اقتدار، توان و قدرتی به مراتب بالاتر و افزون‌تر برخوردار است. با این همه عده‌ای به محض شنیدن روی میز بودن گزینه نظامی یا به محض مواجه شدن با تهدیدهایی مثل تحریم و... همان حرف خودباختگان زمان جنگ را تکرار می‌کنند و کوتاه آمدن در برابر تهدید را، راه‌کار می‌دانند! بدون آنکه به تبعات آن فکر کنند و بگویند چقدر کوتاه آمدن در برابر دشمن، رافع مشکلات و خصومت آنها خواهد شد!؟ شاید برای بسیاری که جنگ را و دندان تیز آمریکا و نوکرانش را برای از بین بردن انقلاب اسلامی ندیدند، تصور روزهای پس از کوتاه آمدن در برابر آمریکا دشوار باشد و حتی با تبلیغات دروغین رسانه‌ای، تصویر بدی هم در ذهنشان شکل نگیرد! اما شاید بازسازی صحنه‌های جنگ و نمایش جغرافیای حقیقی دشمن، به شکل‌گیری بهتر موضوع کمک کند.
اگر آن روزها به توصیه‌های ظاهرا عالمانه آنها که خود را از همه عاقل‌تر می‌دانستند عمل می‌کردیم، امروز خرمشهر  در دست دشمن بود، صادرات نفت کماکان با جنگ و گریز و امتیازدهی همراه بود، عده‌ای به بهانه حمایت از خلق کرد مظلوم، کماکان کردستان را دستخوش آشوب و ناامنی می‌کردند، دزفول قهرمان، همچنان زیر آتش دشمن بود، امکان بازسازی و احیاء سرزمین‌های ویران شده به دست متجاوز وجود نداشت، ده‌ها هزار نفر از فرزندان ایران، کماکان در سیاه‌چال‌های دژخیمان اسیر بودند و صدها بلای دیگری که از یادآوری آنها، دل هر انسان فهیم و مسلمانی به درد می‌آید. و اکنون جای این پرسش مهم و حیاتی است که آیا جنگ، فقط جنگ زمینی و روی خاک است!؟ آیا دشمن دیروز ما یعنی آمریکای جنایتکار، انگلیس خبیث و فرانسه خائن و دیگر حامیان صدام، دست از خوی تجاوز و جنایت خود برداشته و عابد و زاهد شده‌اند؟! یا نه، به تلافی سیلی که از ملت ما خورده‌اند و هیمنه و اقتدار پوشالی‌اشان را در پیش چشم مردم عالم از بین برده، مترصد فرصتی برای تلافی و انتقام هستند؟ موضوعی که بارها و بارها رسما و صراحتا از زبان مسئولان آمریکایی وقیحانه اعلام شده و از اعلام آن نیز ابایی ندارند.
در چنین شرایطی، دعوت به کوتاه آمدن، مانند قبول از دست رفتن بخش‌هایی از ایران و حتی بالاتر از آن نیست؟ آنها فراموش کرده‌اند که نه آن روز سلاح ما به تنهایی دشمن را زمینگیر کرد و نه امروز چنین است. در همه روزهای پرشکوه ملت ما ایمان به غیب و نصرت‌الهی درکنار سخت‌کوشی و ایستادگی بود که سرنوشت معرکه را به نفع ما رقم زد و دشمن را عقب راند. امروز هم رمز پیروزی همان است. اگر سخت‌کوشی و ایستادگی و تکیه بر توان خودی کمرنگ شده، با تاکیدات ده‌ها و صدها باره رهبر عزیز انقلاب، بهانه‌ای و عذری از کسی پذیرفته نیست و نمی‌توان توان ملت را به دلیل ضعف مدیریت و سازماندهی مدیران، نادیده گرفت و اگر کدخدا جای خدا را در دل برخی گرفته و امید و اتکا به ذات اقدس الهی جای خود را به لبخند دشمن و روی خوش او داده، باید به خود آمد و در آن تجدیدنظر کرد که خداوند وعده فرموده: «به عزت و جلال خودم، هر کس به غیر از من به دیگری امید بندد، امیدش را ناامید می‌کنم» تجربه 35 سال پیش، چون آئینه‌ای تمام‌نما از افتخار و عزت پیش روی ماست، نباید این سند افتخار را به طاق نسیان و  فراموشی بسپاریم.


عبدالرضا صمدی