روزه؛ کارگاه عظیم مبارزه با نفس
محمداحسان آزادی
در آموزههای قرآنی جهاد نظامی و مالی مصداق جهاد اصغر و جهاد علمی و فرهنگی مصداق جهاد کبیر و جهاد با هواهای نفسانی مصداق جهاد اکبر دانسته شده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا نقش ماه رمضان را در تحقق جهاد اکبر بیان کند.
***
هواهای نفسانی، دشمنترین دشمنان
انسان موجودی با تمام صفات متضاد و متناقض است؛ زیرا آینه تمام نمای خداوند میباشد. از آنجا که خداوند دارای صفات متناقضی چون «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن»(حدید، آیه 3) و مانند آن است به طور طبیعی انسان نیز چنین استعداد و ظرفیتی را دارا میباشد.
البته باید دانست که این، اقتضای حقیقت وجود است؛ زیرا وقتی وجود، همه هستی را پر کرده و عدم و نیستی تنها یک اعتبار ذهنی است، به طور طبیعی هر وجودی باید چنین باشد؛ اما حدود و مرزهای وجود که از آن به ماهیت یاد میشود، بهرهمندی برخی از موجودات را از این مقتضی کاهش میدهد؛ مانند روزنهها و پنجرههای کوچکی که از همه نور خورشید تنها میباشد. به اندازه ظرفیت برمیگیرد.
پس هر انسانی از نظر ظرفیت وجودی میتواند آینه تمام نمای وجود مطلق یعنی خدای سبحان باشد؛ البته ایجاد این ظرفیت واقعی با ایمان واقعی است؛ زیرا پیامبر(ص) میفرماید: «ان لله تعالی فی الارض اوانی الا و هی القلوب؛ برای خداوند در روی زمین ظروفی است؛ بدانید و آگاه باشید این ظرفها همان قلوب است.» (میزان الحکمه، ج 5، ص 217) و در روایت دیگر در توضیح آن آمده است: «لا یسعنی ارضی و لا سمائی ولکن یسعنی قلب عبدی المؤمن؛ زمین و آسمانم گنجایش مرا ندارند، ولی قلب بنده مؤمن من دارد.» (بحار الانوار، ج 55، ص 39)
بنابراین، انسان از این ظرفیت خدایی شدن برخوردار است (بقره، آیه138) و میتواند با عبودیت و ایمان و تقوا به آن دست یابد و خدایی شده و مظهر ربوبیت خداوندی شود. (آل عمران، آیه 79) منتها به شرطی که در خانه قلب خویش کسی جز خداوند را راه ندهد؛ چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: «القلب حرم الله فلا تسکن فی حرمالله غیرالله؛ قلب، حرم خداست و در حرم خدا غیر او را جای نده» (بحار الانوار، ج 67، ص 25؛ جامع الاخبار، ص518)
اینکه گفته میشود انسان موجودی مرکب از روح و جسم است؛ در یک تحلیل ذهنی است و در حقیقت همانند تحلیلی است که انسان نسبت به موجود انجام میدهد و میگوید موجود، مرکب از وجود و ماهیت است.
به سخن دیگر، آنچه در خارج واقعیت دارد یک چیز بیشتر نیست که همان چیز اصیل است و همان نیز اصالت دارد. پس همان طوری که وجود اصالت دارد و به تحلیل ذهنی و عقلی، ماهیت را به عنوان مرزهای وجود و موجود اعتباری میکنیم، نفس انسانی نیز یک چیز بیشتر نیست. از همین رو گفته شده: «النفس فی وحدته کل القوی؛ نفس در یکتایی خودش همه قوا است.» پس این طور نیست که ما در خارج دو یا چند چیز داشته باشیم، بلکه همه صفات و اسمایی که برای نفس میگوییم، صفات یک حقیقت و عین ذات نفس است؛ چنانکه در توحید و عینیت صفات و اسمای الهی گفته میشود.
این بدان معنا خواهد بود که قوه عقل، قوه غضبی، قوه شهوی و دیگر قوای انسانی همان نفس است. پس وقتی ما از نفس لوامه و سرزنشگر و وجدان سخن میگوییم (قیامت، آیه 2) و یا از نفس اماره بالسوء حرف میزنیم (یوسف، آیه 53) و یا به خوبی از نفس مطمئنه یاد میکنیم (فجر، آیه 27) در حقیقت از یک ذات و ماهیت و واقعیت سخن به میان میآوریم.
بر همین اساس، نفس اگر در مسیر اظهار و فعلیت همه صفات جلال و جمال الهی در خود گام بردارد و با حرکت در صراط مستقیم عبودیت و شریعت اسلام وحیانی بخواهد و خلیفه و ربانی شود، به کمال مطلق میرسد و به استغنایی دست مییابد که به اتصال و لقاء و فناء با خدای غنی حمید (فاطر، آیه 15) فراهم میآید؛ اما اگر کژ راهه رود و مسیر مخالف را بپیماید، همان نفس با تمام ظرفیت خود، دشمن میشود و او را از خداوند دور میسازد و اینگونه است که به جای آنکه خدا را معبود و اله خود قرار دهد، نفس خویش را خدا قرار میدهد و به جای خلیفهگری، جای مستخلف عنه مینشیند و براساس اومانیسم و انسان محوری و خودمحوری عملمیکند و هواهای نفسانیاش یعنی قوه غضب و شهوت و مانند آنها، خدا و معبود و اله او شده و خدامحوری و خدامداری کنار نهاده میشود. چنانکه خداوند در آیه 43 سوره فرقان و 23 سوره جاثیه میفرماید: افرایت من اتخذ الهه هواه؛ آیا آن کس که هوای نفس را به خدایی گرفته بود دیدی؟
از همینجاست که همین نفس با همه ظرفیتهای خدایی و ربانی و خلیفه شدنش، دشمنترین دشمنان انسان میشود؛ چنانکه پیامبر(ص) میفرماید: اعدی عدوک نفسک التیبین جنبیک؛ سرسختترین دشمنت نفس تو هست که در میان دو پهلویت قرار دارد. (تنبیه الخواطر، ورام بن ابی فراس، ج 1، ص 59؛ بحارالانوار، ج 67، ص 64؛ حکمت نامه پیامبر، محمدی ریشهری، ج 7،ص 418)
جهاد اکبر نفس، وظیفه و تکلیف عمومی
براساس آموزههای قرآنی، جهاد دارای چند قسم است. مهمترین انواع جهاد که در قرآن بیان شده موارد زیر است:
1. جهاد نظامی و مالی که از آن به جهاد اصغر یاد میشود؛ خداوند میفرماید: یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم و ماوا هم جهنم و بئس المصیر؛ ای پیامبر، با کافران و منافقان جهادکن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامی است. (توبه، آیه 73) و یا در جایی دیگر میفرماید: ان الذین آمنوا و هاجر و وجاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیلالله....؛ کسانی که ایمان آورده و هجرت کردهاند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نمودهاند (انفال، آیه 72)؛
2. جهاد علمی و فرهنگی و دفع شبهات که از آن به جهاد کبیر علمی یاد میشود. خداوند در این باره میفرماید: فلا تطع الکافرین وجاهدهم به جهادا کبیرا؛ پس، از کافران اطاعت مکن و با قرآن با آنان به جهادی بزرگ بپرداز (فرقان، آیه 52)؛
3. جهاد نفس که از آن به جهاد اکبر یاد میشود. از جمله آیاتی که شاهدی بر این نوع جهاد است میتوان به آیه 6 سوره عنکبوت اشاره کرد. خداوند میفرماید: و من جاهد فانما یجاهد لنفسه ان الله لغنی عن العالمین؛ هر که جهاد کند برای خودکرده است، زیرا خدا از همه جهانیان بینیاز است. در جایی دیگر میفرماید: و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین؛ کسانی که در راه ما با نفس خود و دشمن ما جهاد کردند به یقین آنها را به راههای وصول به مقام قرب خود راهنمایی میکنیم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است. (عنکبوت، آیه 69)
امام موسیبن جعفر(ع) درباره جهاد اکبر میفرماید: امیرمؤمنان(ع) فرمود: پیامبر خدا(ص) یک گروه نظامی را به جهاد فرستاد؛ زمانی که بازگشتند فرمود: آفرین به گروهی که جهاد اصغر را انجام دادهاند و بر عهده آنان جهاد اکبر است. گفته شد: این رسول خدا! و جهاد اکبر چیست؟ حضرت(ص) فرمود: جهاد نفس است. سپس افزود: برترین جهاد آن است که با نفسی که در میان خودتان است، جهاد کنید. (معانی الاخبار، ص 160، امالی الصدوق، ص 279؛ الاختصاص، ص 240؛ بحارالانوار، ج 7، ص 65؛ البته همین روایات در وسایل الشیعه و اصول کافی از امام صادق(ع) با کمی تفاوت نقل شده است؛ کافی، ج 1، ص 330)
از نظر اسلام جهاد اکبر که همان جهاد با نفس و هواها و خواستههای نفسانی آن است، مهمترین جهاد است. چنانکه پیامبر(ص) میفرماید: افضل الجهاد ان تجاهد نفسک و هواک فی ذات الله تعالی؛ برترین جهاد این است که به خاطر خداوند متعال با نفس و هواهای نفسانیات جهاد کنی (فهرست میزان الحکمه، ج 2، بخش جهاد اکبر)
از امیرمؤمنان امام علی(ع) نیز روایت است که فرمود: افضل الجهاد جهاد النفس عن الهوی، و فطامها عن لدات الدنیا؛ برترین جهاد، مبارزه کردن با هوای نفس و باز گرفتن آن از لذتهای دنیاست. (همان)
از نظر امیرمؤمنان علی(ع) جهاد با هواهای نفسانی همان مبارزه کردن با لذتجوییهای دنیوی است که نفس، گرفتار آن میشود. به سخن دیگر، هر گاه انسان گرفتار لذتجویی شود و بخواهد همه زندگی خویش را صرف لذتجویی کند، در دام هواهای نفسانی افتاده است. البته لذت جویی یک امر طبیعی است است و باید هم باشد؛ اما اگر این لذت انسان را سرگرم امور دنیوی از شهوت قدرت تا شهوت جنسی و غذایی و مانند آن کند و در دام اعتباریات بیندازد، چنین لذتی مذموم و ناپسند است بلکه باید از لذتها در حد رفع نیازهای جسمی و روحی و در جهت نیل به قرب الهی بهره برد. لذتهای مادی و دنیوی، حرص را افزایش میدهد و همانند آب شور عمل میکند که هر چه بیشتر بنوشید بیشتر تشنه میشوید، و بیشتر میخواهید و اینگونه است که سرمایه عمر خویش را در سر لذتی میگذارید که هیچ ره توشهای برای آخرت شما نخواهد بود.
ارزش جهاد اکبر در این است که انسان با خودش طوری کنار میآید که حقوق هر بخش به درستی داده می شود و ظلمی به بخشی وارد نمیشود. اگر نفس ما امانت الهی است که هست باید به گونهای با این امانت برخورد کرد که رضایت امانتگذار نیز فراهم آید.
تقوا، نتیجه جهاد نفس
از آنجا که هواهای نفسانی و خواستههای آن، موجب عبور انسان از محرمات و حدود الهی و خطوط قرمز منهیات میشود و آدمی را به ترک واجبات میکشاند، میتوان گفت که جهاد نفس که جهاد با خواستههای نفسانی و لذتجوییهای نفس و گرفتاری به دنیا و مادیات و تعلقات دنیوی است، غایتی جز تقوای الهی ندارد.
به این معنا که هدف از جهاد نفس دستیابی به تقوای الهی است؛ زیرا متقین کسانی هستند که به واجبات الهی عمل میکنند و از محرمات و نواهی اجتناب میوزند.
در آیات قرآن برای ایمان، درجات و مراتب تشکیکی و متعددی گفته شده که در یک دستهبندی کلی میتوان به سه درجه و مرتبه اساسی ایمان عام و خاص و اخص اشاره کرد. خداوند میفرماید که ایمان از چیزهایی است که قابل ازدیاد و کاهش است. (انفال،آیه 2؛ توبه، آیه 124) پس ضعف و شدت ایمان امری بدیهی براساس آموزههای قرآنی است. از همین رو خداوند در آیه 136 سوره نساء به ایمان آورندگان فرمان میدهد که ایمان بیاورند؛ یعنی بر درجه و مرتبه ایمان خویش بیفزایند. پس اگر ایمان دارای درجات تشکیکی است، این بدان معنا خواهد بود که تقوای مومنان نیز میبایست دارای شدت و ضعف و قابل اشتداد و اضعاف باشد. به سخن دیگر، تقوای الهی مؤمنان نیز دارای سه درجه کلی عام و خاص و اخص است. این را میتوان از راههای گوناگونی از جمله از راه آثار اثبات کرد؛ زیرا از نظر قرآن، نتیجه تقوا، یقین است و خداوند برای یقین سه درجه اساسی علمالیقین، عین الیقین (تکاثر، آیات 5 و 7) و حق الیقین( واقعه، آیه 95؛ حاقه، آیه 51) اثبات کرده است؛ لذا میتوان گفت که تقوا نیز دارای سه درجه اساسی است.
هر چه انسان بر ایمان و تقوای خویش بیفزاید به همان میزان به درجات یقین خود افزوده است و به یقین شهودی و حضوری دست مییابد.
روزه، بستر جهاد نفس
در قرآن راههایی برای افزایش تقوای الهی بیان شده است. همه این راهها در یک عنوان اصلی «عبودیت» خلاصه میشود. به این معنا که هر کسی تقوای الهی میخواهد باید بندگی خدا کند و هر چه را خداوند امر و نهی کرده اطاعت نماید.(بقره، آیات 21 و 63 و 179 و 183) از جمله مصادیق عبودیت میتوان به روزه اشاره کرد. خداوند در آیه 183 سوره بقره میفرماید: یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما مقرر شده است، همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بودند مقرر شده بود، باشد که پرهیزگاری کنید.
در این آیه به صراحت بیان شده که روزه بستری برای کسب تقوای الهی است. بنابراین کسی که میخواهد تقوای الهی کسب کند یکی از مهمترین راههای آن بهرهگیری از روزه است. این روزه همان جهاد نفس است؛ زیرا روزه انسان را خدایی میکند. اگر خداوند کسی است که نمیخورد و نمیآشامد و نکاح نمیکند بلکه تنها «و هو یطعم و لا یطعم؛ اطعام میکند ولی اطعام نمیشود»(انعام، آیه 14) انسان با روزه، پای بر خواستهها و لذات طبیعی خودش میگذارد و نه تنها از محرمات پرهیز میکند بلکه حتی مباحات را کنار میگذارد و به خوردن و نوشیدن و نکاح کردن نمیپردازد. اینگونه است که بخش اعظم از هواهای نفسانی و خواستههای نفس نادیده گرفته میشود و انسان بر خود و خواستههای نفس خویش مسلط میشود.
از همین رو خداوند روزه را کارگاه عظیمی برای خودسازی و مبارزه با نفس و کسب تقوای الهی دانسته است.
پیامبر(ص) بر اساس همین اصل میفرماید: «الصوم جنهًْ من النار؛ روزه سپر آتش (جهنم) است؛ یعنی به واسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود.»(کافی، الاسلامیه، ج4، ص 62، ح 1؛ تحفالعقول، ص 258) پس همانطوری که تقوای الهی انسان را از خشم الهی در امان نگه میدارد و انسان را از دوزخ دور میکند، روزه به عنوان تقوا و سپر عمل میکند و عمل وقایه و حفظ و نگهداری از دوزخ را انجام میدهد.
در آیات و روایات از ارتباط مستقیم و تنگاتنگ میان روزه و تقوای الهی و اجتناب از گناهان سخن به میان آمده است. این بدان معناست که تقوای الهی از راه روزهداری کسب میشود و اینگونه، نفس تحت سلطه عقل و قلب سلیم قرار میگیرد و از طغیان دور نگه داشته میشود.
البته در همین روایات آمده است که مراد از روزه واقعی همان روزه نفس و جهاد اکبر است. چنانکه امیر مومنان علی(ع) میفرماید: صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام؛ روزه نفس از لذتهای دنیوی سودمندترین روزههاست. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم 176، ح 3364) آن حضرت(ع) در جایی دیگر میفرماید: الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب؛ روزه پرهیز از حرامها است همچنانکه شخص از خوردنی و نوشیدنی پرهیز میکند. (بحارالانوار، بیروت، ج 93، ص 294، ح 21) و نیز آن حضرت(ع) میفرماید: صوم القلب خیر من صیام اللسان و صیام اللسان خیر من صیام البطن؛ روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 176، ح 3363)
در همین رابطه امام صادق(ع) نیز فرموده است: اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک؛ آنگاه که روزه میگیری باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزهدار باشند. «یعنی از گناهان پرهیز کند.»(کافی، الاسلامیه، ج 4، ص 87، ح 1)
از حضرت فاطمه زهرا(س) نیز روایت است که فرمود: ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه؛ شخص روزهداری که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده، روزهاش به چه کارش خواهد آمد.(دعائمالاسلام ج 1، ص 268 - بحارالانوار(ص-بیروت) ج 93، 295، ح 15)
امام علی(ع) میفرماید: چه بسا روزهداری که از روزهاش جز گرسنگی و تشنگی بهرهای ندارد و چه بسا شب زندهداری که از نمازش جز بیخوابی و سختی سودی نمیبرد.(نهجالبلاغه، صبحی صالح، ص 495، حکمت 145)
همه این روایات بر یک نکته تاکید دارند و آن اینکه تحقق روزه به اموری است که مصداق جهاد با نفس و هواها و لذات مادی دنیوی است. به سخن دیگر، روزه ارتباط معناداری با تقوا و جهاد نفس دارد. اگر کسی میخواهد جهاد نفس کند باید اینگونه عمل کند که یک روزهدار عمل میکند. از همین رو جهاد نفس در ساختار روزه تحقق یافتنیتر از جای دیگر است و همین روزه موجب کسب تقوای الهی و رهایی از دوزخ و کسب مقامات و درجات عالی یقین و عبودیت و شهود و ربوبیت و مانند آن خواهد شد.
در جهاد نفس گاه باید از لذتها حتی لذتهای حلال و مباح دست کشید تا بتوان مدیریت نفس را به دست گرفت و اجازه نداد تا هواهای نفسانی خدایی کند. همین امر در روزه مورد توجه است؛ چنانکه امام سجاد(ع) میفرماید: و اما حق الصوم فان تعلم انه حجاب ضربه الله علی لسانک و سمعک و بصرک و فرجک و بطنک لیسرک به من النار؛حق روزه آن است که بدانی این پردهای است که خداوند در برابر زبان، گوش، چشم، اندام و شکمت آویخته تا تو را از آتش بپوشاند.(تحفالعقول ص 258)
پس اگر امام علی(ع) درباره روزه میفرماید: روزه امساک از خوردن و آشامیدن نیست بلکه روزه، خودداری از تمامی چیزهایی است که خداوند سبحان آنها را بد میداند.(شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 299، ح 417) میتوان گفت که روزه، اصل اساسی در تحقق جهاد نفس است و اگر کسی میخواهد جهاد نفس کند از روزه به عنوان مهمترین ابزار جهادی نفس باید بهره جوید.
در روزه واقعی همه اعضا و جوارح در روزه به سر میبرند و مدیریت میشوند در این صورت است که جهاد نفس با روزه میتواند بهتر عملی شود و تحقق یابد. به هر حال آنچه مورد تاکید است نقش اساسی روزه در جهاد نفس و جهاد اکبر خودسازی و تزکیه نفس است که آدمی میتواند با آن سعادت را تضمین کرده و مقامات عالی الهی را بپیماید و به لقای الهی برسد و خدایی شود.
در آموزههای قرآنی جهاد نظامی و مالی مصداق جهاد اصغر و جهاد علمی و فرهنگی مصداق جهاد کبیر و جهاد با هواهای نفسانی مصداق جهاد اکبر دانسته شده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا نقش ماه رمضان را در تحقق جهاد اکبر بیان کند.
***
هواهای نفسانی، دشمنترین دشمنان
انسان موجودی با تمام صفات متضاد و متناقض است؛ زیرا آینه تمام نمای خداوند میباشد. از آنجا که خداوند دارای صفات متناقضی چون «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن»(حدید، آیه 3) و مانند آن است به طور طبیعی انسان نیز چنین استعداد و ظرفیتی را دارا میباشد.
البته باید دانست که این، اقتضای حقیقت وجود است؛ زیرا وقتی وجود، همه هستی را پر کرده و عدم و نیستی تنها یک اعتبار ذهنی است، به طور طبیعی هر وجودی باید چنین باشد؛ اما حدود و مرزهای وجود که از آن به ماهیت یاد میشود، بهرهمندی برخی از موجودات را از این مقتضی کاهش میدهد؛ مانند روزنهها و پنجرههای کوچکی که از همه نور خورشید تنها میباشد. به اندازه ظرفیت برمیگیرد.
پس هر انسانی از نظر ظرفیت وجودی میتواند آینه تمام نمای وجود مطلق یعنی خدای سبحان باشد؛ البته ایجاد این ظرفیت واقعی با ایمان واقعی است؛ زیرا پیامبر(ص) میفرماید: «ان لله تعالی فی الارض اوانی الا و هی القلوب؛ برای خداوند در روی زمین ظروفی است؛ بدانید و آگاه باشید این ظرفها همان قلوب است.» (میزان الحکمه، ج 5، ص 217) و در روایت دیگر در توضیح آن آمده است: «لا یسعنی ارضی و لا سمائی ولکن یسعنی قلب عبدی المؤمن؛ زمین و آسمانم گنجایش مرا ندارند، ولی قلب بنده مؤمن من دارد.» (بحار الانوار، ج 55، ص 39)
بنابراین، انسان از این ظرفیت خدایی شدن برخوردار است (بقره، آیه138) و میتواند با عبودیت و ایمان و تقوا به آن دست یابد و خدایی شده و مظهر ربوبیت خداوندی شود. (آل عمران، آیه 79) منتها به شرطی که در خانه قلب خویش کسی جز خداوند را راه ندهد؛ چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: «القلب حرم الله فلا تسکن فی حرمالله غیرالله؛ قلب، حرم خداست و در حرم خدا غیر او را جای نده» (بحار الانوار، ج 67، ص 25؛ جامع الاخبار، ص518)
اینکه گفته میشود انسان موجودی مرکب از روح و جسم است؛ در یک تحلیل ذهنی است و در حقیقت همانند تحلیلی است که انسان نسبت به موجود انجام میدهد و میگوید موجود، مرکب از وجود و ماهیت است.
به سخن دیگر، آنچه در خارج واقعیت دارد یک چیز بیشتر نیست که همان چیز اصیل است و همان نیز اصالت دارد. پس همان طوری که وجود اصالت دارد و به تحلیل ذهنی و عقلی، ماهیت را به عنوان مرزهای وجود و موجود اعتباری میکنیم، نفس انسانی نیز یک چیز بیشتر نیست. از همین رو گفته شده: «النفس فی وحدته کل القوی؛ نفس در یکتایی خودش همه قوا است.» پس این طور نیست که ما در خارج دو یا چند چیز داشته باشیم، بلکه همه صفات و اسمایی که برای نفس میگوییم، صفات یک حقیقت و عین ذات نفس است؛ چنانکه در توحید و عینیت صفات و اسمای الهی گفته میشود.
این بدان معنا خواهد بود که قوه عقل، قوه غضبی، قوه شهوی و دیگر قوای انسانی همان نفس است. پس وقتی ما از نفس لوامه و سرزنشگر و وجدان سخن میگوییم (قیامت، آیه 2) و یا از نفس اماره بالسوء حرف میزنیم (یوسف، آیه 53) و یا به خوبی از نفس مطمئنه یاد میکنیم (فجر، آیه 27) در حقیقت از یک ذات و ماهیت و واقعیت سخن به میان میآوریم.
بر همین اساس، نفس اگر در مسیر اظهار و فعلیت همه صفات جلال و جمال الهی در خود گام بردارد و با حرکت در صراط مستقیم عبودیت و شریعت اسلام وحیانی بخواهد و خلیفه و ربانی شود، به کمال مطلق میرسد و به استغنایی دست مییابد که به اتصال و لقاء و فناء با خدای غنی حمید (فاطر، آیه 15) فراهم میآید؛ اما اگر کژ راهه رود و مسیر مخالف را بپیماید، همان نفس با تمام ظرفیت خود، دشمن میشود و او را از خداوند دور میسازد و اینگونه است که به جای آنکه خدا را معبود و اله خود قرار دهد، نفس خویش را خدا قرار میدهد و به جای خلیفهگری، جای مستخلف عنه مینشیند و براساس اومانیسم و انسان محوری و خودمحوری عملمیکند و هواهای نفسانیاش یعنی قوه غضب و شهوت و مانند آنها، خدا و معبود و اله او شده و خدامحوری و خدامداری کنار نهاده میشود. چنانکه خداوند در آیه 43 سوره فرقان و 23 سوره جاثیه میفرماید: افرایت من اتخذ الهه هواه؛ آیا آن کس که هوای نفس را به خدایی گرفته بود دیدی؟
از همینجاست که همین نفس با همه ظرفیتهای خدایی و ربانی و خلیفه شدنش، دشمنترین دشمنان انسان میشود؛ چنانکه پیامبر(ص) میفرماید: اعدی عدوک نفسک التیبین جنبیک؛ سرسختترین دشمنت نفس تو هست که در میان دو پهلویت قرار دارد. (تنبیه الخواطر، ورام بن ابی فراس، ج 1، ص 59؛ بحارالانوار، ج 67، ص 64؛ حکمت نامه پیامبر، محمدی ریشهری، ج 7،ص 418)
جهاد اکبر نفس، وظیفه و تکلیف عمومی
براساس آموزههای قرآنی، جهاد دارای چند قسم است. مهمترین انواع جهاد که در قرآن بیان شده موارد زیر است:
1. جهاد نظامی و مالی که از آن به جهاد اصغر یاد میشود؛ خداوند میفرماید: یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم و ماوا هم جهنم و بئس المصیر؛ ای پیامبر، با کافران و منافقان جهادکن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامی است. (توبه، آیه 73) و یا در جایی دیگر میفرماید: ان الذین آمنوا و هاجر و وجاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیلالله....؛ کسانی که ایمان آورده و هجرت کردهاند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نمودهاند (انفال، آیه 72)؛
2. جهاد علمی و فرهنگی و دفع شبهات که از آن به جهاد کبیر علمی یاد میشود. خداوند در این باره میفرماید: فلا تطع الکافرین وجاهدهم به جهادا کبیرا؛ پس، از کافران اطاعت مکن و با قرآن با آنان به جهادی بزرگ بپرداز (فرقان، آیه 52)؛
3. جهاد نفس که از آن به جهاد اکبر یاد میشود. از جمله آیاتی که شاهدی بر این نوع جهاد است میتوان به آیه 6 سوره عنکبوت اشاره کرد. خداوند میفرماید: و من جاهد فانما یجاهد لنفسه ان الله لغنی عن العالمین؛ هر که جهاد کند برای خودکرده است، زیرا خدا از همه جهانیان بینیاز است. در جایی دیگر میفرماید: و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین؛ کسانی که در راه ما با نفس خود و دشمن ما جهاد کردند به یقین آنها را به راههای وصول به مقام قرب خود راهنمایی میکنیم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است. (عنکبوت، آیه 69)
امام موسیبن جعفر(ع) درباره جهاد اکبر میفرماید: امیرمؤمنان(ع) فرمود: پیامبر خدا(ص) یک گروه نظامی را به جهاد فرستاد؛ زمانی که بازگشتند فرمود: آفرین به گروهی که جهاد اصغر را انجام دادهاند و بر عهده آنان جهاد اکبر است. گفته شد: این رسول خدا! و جهاد اکبر چیست؟ حضرت(ص) فرمود: جهاد نفس است. سپس افزود: برترین جهاد آن است که با نفسی که در میان خودتان است، جهاد کنید. (معانی الاخبار، ص 160، امالی الصدوق، ص 279؛ الاختصاص، ص 240؛ بحارالانوار، ج 7، ص 65؛ البته همین روایات در وسایل الشیعه و اصول کافی از امام صادق(ع) با کمی تفاوت نقل شده است؛ کافی، ج 1، ص 330)
از نظر اسلام جهاد اکبر که همان جهاد با نفس و هواها و خواستههای نفسانی آن است، مهمترین جهاد است. چنانکه پیامبر(ص) میفرماید: افضل الجهاد ان تجاهد نفسک و هواک فی ذات الله تعالی؛ برترین جهاد این است که به خاطر خداوند متعال با نفس و هواهای نفسانیات جهاد کنی (فهرست میزان الحکمه، ج 2، بخش جهاد اکبر)
از امیرمؤمنان امام علی(ع) نیز روایت است که فرمود: افضل الجهاد جهاد النفس عن الهوی، و فطامها عن لدات الدنیا؛ برترین جهاد، مبارزه کردن با هوای نفس و باز گرفتن آن از لذتهای دنیاست. (همان)
از نظر امیرمؤمنان علی(ع) جهاد با هواهای نفسانی همان مبارزه کردن با لذتجوییهای دنیوی است که نفس، گرفتار آن میشود. به سخن دیگر، هر گاه انسان گرفتار لذتجویی شود و بخواهد همه زندگی خویش را صرف لذتجویی کند، در دام هواهای نفسانی افتاده است. البته لذت جویی یک امر طبیعی است است و باید هم باشد؛ اما اگر این لذت انسان را سرگرم امور دنیوی از شهوت قدرت تا شهوت جنسی و غذایی و مانند آن کند و در دام اعتباریات بیندازد، چنین لذتی مذموم و ناپسند است بلکه باید از لذتها در حد رفع نیازهای جسمی و روحی و در جهت نیل به قرب الهی بهره برد. لذتهای مادی و دنیوی، حرص را افزایش میدهد و همانند آب شور عمل میکند که هر چه بیشتر بنوشید بیشتر تشنه میشوید، و بیشتر میخواهید و اینگونه است که سرمایه عمر خویش را در سر لذتی میگذارید که هیچ ره توشهای برای آخرت شما نخواهد بود.
ارزش جهاد اکبر در این است که انسان با خودش طوری کنار میآید که حقوق هر بخش به درستی داده می شود و ظلمی به بخشی وارد نمیشود. اگر نفس ما امانت الهی است که هست باید به گونهای با این امانت برخورد کرد که رضایت امانتگذار نیز فراهم آید.
تقوا، نتیجه جهاد نفس
از آنجا که هواهای نفسانی و خواستههای آن، موجب عبور انسان از محرمات و حدود الهی و خطوط قرمز منهیات میشود و آدمی را به ترک واجبات میکشاند، میتوان گفت که جهاد نفس که جهاد با خواستههای نفسانی و لذتجوییهای نفس و گرفتاری به دنیا و مادیات و تعلقات دنیوی است، غایتی جز تقوای الهی ندارد.
به این معنا که هدف از جهاد نفس دستیابی به تقوای الهی است؛ زیرا متقین کسانی هستند که به واجبات الهی عمل میکنند و از محرمات و نواهی اجتناب میوزند.
در آیات قرآن برای ایمان، درجات و مراتب تشکیکی و متعددی گفته شده که در یک دستهبندی کلی میتوان به سه درجه و مرتبه اساسی ایمان عام و خاص و اخص اشاره کرد. خداوند میفرماید که ایمان از چیزهایی است که قابل ازدیاد و کاهش است. (انفال،آیه 2؛ توبه، آیه 124) پس ضعف و شدت ایمان امری بدیهی براساس آموزههای قرآنی است. از همین رو خداوند در آیه 136 سوره نساء به ایمان آورندگان فرمان میدهد که ایمان بیاورند؛ یعنی بر درجه و مرتبه ایمان خویش بیفزایند. پس اگر ایمان دارای درجات تشکیکی است، این بدان معنا خواهد بود که تقوای مومنان نیز میبایست دارای شدت و ضعف و قابل اشتداد و اضعاف باشد. به سخن دیگر، تقوای الهی مؤمنان نیز دارای سه درجه کلی عام و خاص و اخص است. این را میتوان از راههای گوناگونی از جمله از راه آثار اثبات کرد؛ زیرا از نظر قرآن، نتیجه تقوا، یقین است و خداوند برای یقین سه درجه اساسی علمالیقین، عین الیقین (تکاثر، آیات 5 و 7) و حق الیقین( واقعه، آیه 95؛ حاقه، آیه 51) اثبات کرده است؛ لذا میتوان گفت که تقوا نیز دارای سه درجه اساسی است.
هر چه انسان بر ایمان و تقوای خویش بیفزاید به همان میزان به درجات یقین خود افزوده است و به یقین شهودی و حضوری دست مییابد.
روزه، بستر جهاد نفس
در قرآن راههایی برای افزایش تقوای الهی بیان شده است. همه این راهها در یک عنوان اصلی «عبودیت» خلاصه میشود. به این معنا که هر کسی تقوای الهی میخواهد باید بندگی خدا کند و هر چه را خداوند امر و نهی کرده اطاعت نماید.(بقره، آیات 21 و 63 و 179 و 183) از جمله مصادیق عبودیت میتوان به روزه اشاره کرد. خداوند در آیه 183 سوره بقره میفرماید: یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما مقرر شده است، همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بودند مقرر شده بود، باشد که پرهیزگاری کنید.
در این آیه به صراحت بیان شده که روزه بستری برای کسب تقوای الهی است. بنابراین کسی که میخواهد تقوای الهی کسب کند یکی از مهمترین راههای آن بهرهگیری از روزه است. این روزه همان جهاد نفس است؛ زیرا روزه انسان را خدایی میکند. اگر خداوند کسی است که نمیخورد و نمیآشامد و نکاح نمیکند بلکه تنها «و هو یطعم و لا یطعم؛ اطعام میکند ولی اطعام نمیشود»(انعام، آیه 14) انسان با روزه، پای بر خواستهها و لذات طبیعی خودش میگذارد و نه تنها از محرمات پرهیز میکند بلکه حتی مباحات را کنار میگذارد و به خوردن و نوشیدن و نکاح کردن نمیپردازد. اینگونه است که بخش اعظم از هواهای نفسانی و خواستههای نفس نادیده گرفته میشود و انسان بر خود و خواستههای نفس خویش مسلط میشود.
از همین رو خداوند روزه را کارگاه عظیمی برای خودسازی و مبارزه با نفس و کسب تقوای الهی دانسته است.
پیامبر(ص) بر اساس همین اصل میفرماید: «الصوم جنهًْ من النار؛ روزه سپر آتش (جهنم) است؛ یعنی به واسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود.»(کافی، الاسلامیه، ج4، ص 62، ح 1؛ تحفالعقول، ص 258) پس همانطوری که تقوای الهی انسان را از خشم الهی در امان نگه میدارد و انسان را از دوزخ دور میکند، روزه به عنوان تقوا و سپر عمل میکند و عمل وقایه و حفظ و نگهداری از دوزخ را انجام میدهد.
در آیات و روایات از ارتباط مستقیم و تنگاتنگ میان روزه و تقوای الهی و اجتناب از گناهان سخن به میان آمده است. این بدان معناست که تقوای الهی از راه روزهداری کسب میشود و اینگونه، نفس تحت سلطه عقل و قلب سلیم قرار میگیرد و از طغیان دور نگه داشته میشود.
البته در همین روایات آمده است که مراد از روزه واقعی همان روزه نفس و جهاد اکبر است. چنانکه امیر مومنان علی(ع) میفرماید: صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام؛ روزه نفس از لذتهای دنیوی سودمندترین روزههاست. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم 176، ح 3364) آن حضرت(ع) در جایی دیگر میفرماید: الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب؛ روزه پرهیز از حرامها است همچنانکه شخص از خوردنی و نوشیدنی پرهیز میکند. (بحارالانوار، بیروت، ج 93، ص 294، ح 21) و نیز آن حضرت(ع) میفرماید: صوم القلب خیر من صیام اللسان و صیام اللسان خیر من صیام البطن؛ روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 176، ح 3363)
در همین رابطه امام صادق(ع) نیز فرموده است: اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک؛ آنگاه که روزه میگیری باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزهدار باشند. «یعنی از گناهان پرهیز کند.»(کافی، الاسلامیه، ج 4، ص 87، ح 1)
از حضرت فاطمه زهرا(س) نیز روایت است که فرمود: ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه؛ شخص روزهداری که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده، روزهاش به چه کارش خواهد آمد.(دعائمالاسلام ج 1، ص 268 - بحارالانوار(ص-بیروت) ج 93، 295، ح 15)
امام علی(ع) میفرماید: چه بسا روزهداری که از روزهاش جز گرسنگی و تشنگی بهرهای ندارد و چه بسا شب زندهداری که از نمازش جز بیخوابی و سختی سودی نمیبرد.(نهجالبلاغه، صبحی صالح، ص 495، حکمت 145)
همه این روایات بر یک نکته تاکید دارند و آن اینکه تحقق روزه به اموری است که مصداق جهاد با نفس و هواها و لذات مادی دنیوی است. به سخن دیگر، روزه ارتباط معناداری با تقوا و جهاد نفس دارد. اگر کسی میخواهد جهاد نفس کند باید اینگونه عمل کند که یک روزهدار عمل میکند. از همین رو جهاد نفس در ساختار روزه تحقق یافتنیتر از جای دیگر است و همین روزه موجب کسب تقوای الهی و رهایی از دوزخ و کسب مقامات و درجات عالی یقین و عبودیت و شهود و ربوبیت و مانند آن خواهد شد.
در جهاد نفس گاه باید از لذتها حتی لذتهای حلال و مباح دست کشید تا بتوان مدیریت نفس را به دست گرفت و اجازه نداد تا هواهای نفسانی خدایی کند. همین امر در روزه مورد توجه است؛ چنانکه امام سجاد(ع) میفرماید: و اما حق الصوم فان تعلم انه حجاب ضربه الله علی لسانک و سمعک و بصرک و فرجک و بطنک لیسرک به من النار؛حق روزه آن است که بدانی این پردهای است که خداوند در برابر زبان، گوش، چشم، اندام و شکمت آویخته تا تو را از آتش بپوشاند.(تحفالعقول ص 258)
پس اگر امام علی(ع) درباره روزه میفرماید: روزه امساک از خوردن و آشامیدن نیست بلکه روزه، خودداری از تمامی چیزهایی است که خداوند سبحان آنها را بد میداند.(شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 299، ح 417) میتوان گفت که روزه، اصل اساسی در تحقق جهاد نفس است و اگر کسی میخواهد جهاد نفس کند از روزه به عنوان مهمترین ابزار جهادی نفس باید بهره جوید.
در روزه واقعی همه اعضا و جوارح در روزه به سر میبرند و مدیریت میشوند در این صورت است که جهاد نفس با روزه میتواند بهتر عملی شود و تحقق یابد. به هر حال آنچه مورد تاکید است نقش اساسی روزه در جهاد نفس و جهاد اکبر خودسازی و تزکیه نفس است که آدمی میتواند با آن سعادت را تضمین کرده و مقامات عالی الهی را بپیماید و به لقای الهی برسد و خدایی شود.