kayhan.ir

کد خبر: ۳۶۸۶۴
تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۱:۴۶

جنگ نرم و فرهنگی؛ عرصه مبارزه امروز (1) (زلال بصیرت)

رحلت امام خميني(ره) مصيبت بسيار بزرگي براي جامعه اسلامي بوده و هست؛ ولي خداي متعال همان‌طور که در شهادت سيدالشهدا (ع)برکاتي قرار داد که چه‌بسا جز از آن راه ميسر نمي‌شد، براي رحلت امام و شهادت شهيدان عزيز ما نيز چنين برکاتي قرار داده است که چه‌بسا جز از همين راه نصيب جامعه ما نمي‌شد.

انسان فارغ از امور روزمره خود،باید به 25سال قبل و سال‌هاي قبل از آن و نيز هشت سال دفاع مقدس که بهترين عزيزان ما جانشان را فدا کردند، توجه كند و با مرور تاريخ آن دوران، از آن عبرت گيرد. به‌طور معمول، زندگي روزمره مجال نمي‌دهد که درباره اين‌ مسائل درست فکر کنيم؛ اينکه چرا انقلاب شد؟ در ميان همه عالماني که از صدر اسلام تا كنون بوده‌‌اند، امام چه ويژگي‌اي داشت كه توانست اين كار را انجام دهد؟ خداوند چه برکتي به اين مرد داد، در نفس او چه اعجازي آفريد، در قدم‌ها، رفتارها، نگاه‌‌ها، نوشته‌ها و سخنراني‌هاي او چه چيزي بود كه در ديگران وجود نداشت؟ پس اولاً چرا امام قيام کرد؟ ثانياً ايشان چه ويژگي‌اي داشت كه ديگران از آن بي‌بهره بودند؟ ثالثاً وظيفة ما نسبت به اين نعمت بزرگ الهي چيست؟ ما بايد دستاوردهاي انقلاب و دفاع مقدس را شناسايي كنيم و براي حفظ آنها بكوشيم و نيز آسيب‌هاي آن را بشناسيم و به ميزان توانمان پيشگيري کنيم و اگر خداي ناکرده آسيبي اتفاقي افتاد، با تمام وجود با آن مقابله کنيم.
نمونه‌‌اي از كژ‌انديشي‌ها دربارة حركت سيد‌الشهدا(ع)
بهترين نمونه موجود در تاريخ انسانيت، حرکت سيدالشهدا ‌(ع) است كه  به‌وسيله همين عزاداري‌ها و توسلات زنده ماند؛ اگر نمي‌‌بود اين عزاداري‌هايي که با اشاره، دستور و تشويق خود آن بزرگواران انجام مي‌گرفت، معلوم نبود امروز چيزي از حقيقت اسلام باقي‌ بماند، آن هم در شرايطي كه بسياري از مسلمانان ـ که البته همه‌شان هم دشمن نيستند، بلكه جاهلند ـ  مي‌پندارند امام حسين(ع) حرکتي کرد، اما چه بسا اشتباه بود؛ اگر ايشان اين كار را انجام نمي‌داد شايد به نفع مسلمان‌ها بود؛ برخي چنين نگرش‌هايي دارند؛ مي‌گويند امام حسين‌(ع) کسي بود که در دامن پيغمبر تربيت شده بود و اگر يک مقداري با اين دشمنان مدارا مي‌کرد و  پست و مقامي مي‌گرفت ـ البته آنها هم بدشان نمي‌آمد كه بگويند نوه پيغمبر با ما همکاري مي‌کند؛ لااقل حاضر بودند فرمانداري مدينه را به او بدهند! ـ و از اين فرصت از طريق درس دادن و كتاب نوشتن براي هدايت مردم استفاده مي‌کرد، موجب مي‌شد كه بعدها پيروزي‌هاي بيشتري نصيب اسلام شود؛ چرا اين کار را نکرد و با عجله به کربلا رفت و طي چند روز خودش و همه يارانش کشته شدند. برخي از برادران اهل تسنن براي سيدالشهدا‌(ع) استغفار مي‌کنند و مي‌گويند خيلي انسان بزرگي بود، پيغمبر هم خيلي او را دوست مي‌داشت و ما هم دوستش مي‌داريم؛ اما ‌اي کاش اين‌ كار را انجام نداده بود و اگر  بيشتر مي‌ماند، براي مردم استفاده بيشتري داشت.
نگرش‌هاي غلط درباره نهضت امام خميني
شبيه اين سخن‌ها را درباره نهضت امام خميني نيز بيان مي‌كردند؛ حتي  برخي روحانيان درباره دولت شاهنشاهی مي‌گفتند اين دولت شيعه است و در عالم يک پادشاه شيعه داريم و بايد آن را نگه داريد تا بتوانيد از شعارهاي شيعه استفاده کنيد؛ درباره خدماتش نيز اندكي کوتاه بياييد؛ بالاخره هر کسي عيب‌هايي دارد و بايد با اين عيب‌ها بسازيد تا سلطنت شيعه در عالم محفوظ بماند. بعدها که جنگ تحميلي نيز شروع شد، برخی از روي ناداني و بدون غرض ـ البته شايد برخي از آنها غرض نيز داشتند ـ مي‌گفتند صلح، و كار را  تمام كنيد؛ مگر قرآن نمي‌گويد صلح بهتر است؟! حيف نيست با اين‌همه خونريزي، چنين جوان‌هاي پاکي را از دست بدهيم؟! يک يا دو سال جنگيديد،‌ كفايت مي‌كند؛ اين‌همه شهرهاي ما خراب شد، اقتصادمان از بين رفت، جوان‌هايمان از دست رفتند، زن‌هايمان بيوه و بي‌سرپرست شدند، ديگر بس است!
اين نوع افکار از صدر اسلام تا كنون وجود داشته است. در همين دوران نيز چنين افرادي در گروه‌هاي مختلفي وجود دارند. داشتن چنين نگرشي وابسته به هيچ لباس، شرايط سني و پست و مقام خاصي نيز نيست. براي نمونه، هنگامي كه امام در پاريس بودند، چند نفر، از جمله مهندس بازرگان از ايران خدمت ايشان رسيدند. بازرگان در آن ايام به‌منزله يک شخصيت اسلامي و محترم مطرح بود؛ وي چند کتاب درباره اسلام نوشته بود و در زندان نيز به مثابه يک شخصيت اسلامي شناخته مي‌شد. در بين گروه‌هاي سياسي آن زمان، نهضت آزادي و جبهه ملي، به‌‌منزله گروه‌هاي دين‌دار شناخته مي‌شدند و به مرحوم آقاي طالقاني احترام مي‌گذاشتند و ايشان را از خودشان مي‌دانستند. اينها خدمت امام در پاريس رفتند و گفتند شما اينقدر به شاه حمله نکنيد؛ اگر او برود، مملکت به هم مي‌ريزد و ديگر نمي‌توان آن را جمع کرد و وضع از اين‌ که هست، بدتر مي‌شود؛ شما بگونه‌اي  با او كنار آئيد و او نيز بخشي از خواسته‌هاي انقلابيون و مسلمان‌ها را عملي کند تا کار به درگيري نينجامد؛ زيرا معلوم نيست نتيجه آن چه شود‌ و چه‌بسا کودتايي رخ دهد و به ضرر همه تمام شود. بازرگان اين سخنان را به‌خاطر دلسوزي مي‌گفت و دشمن اسلام و ايران نبود ـ  البته خود ايشان مي‌گفت براي من ايران اصل است؛ من اسلام را به‌خاطر ايران دوست دارم. وي در جايي ديگر نيز گفته بود فرق من با امام اين است که من اسلام را براي ايران مي‌خواهم؛ اما امام ايران را براي اسلام مي‌خواهد؛ اين از کلمات قصار مهندس بازرگان است ـ به هر حال، وقتي اين نصيحت‌ها و خيرانديشي‌ها تمام شد، امام فرمود شاه رفتني است؛ ارتش برادران ما هستند و وقتي شاه رفت، آنها به ما خواهند پيوست؛ شما برويد و جمهوري اسلامي را ترويج کنيد؛ يعني اين مقدمه‌چيني‌ها و بحث‌ها هيچ تأثيري در اراده امام نگذاشت. همچنين گروه ديگري گفتند: شاه را قانع کنيم که از سلطنت استعفا بدهد و براي او نايب‌السلطنه تعيين شود؛ در قانون اساسي پيشين آمده بود که اگر براي شاه مشكلي پيش آمد، افرادي مانند شهبانو، رئيس مجلس و بعضي از افراد خاص، گروهي را تشکيل دهند و نايب‌السلطنه را تعيين کنند.  امام در پاسخ اين افراد نيز همان سخنان را بيان كردند.  بنابراين، از همان روز که هنوز امام در پاريس بود، کساني از روي خيرانديشي ـ اگر نيت‌هاي ديگري هم داشتند، ما آنها را ناديده مي‌گيريم ـ  به ايشان مي‌گفتند اينقدر تند با شاه برخورد نکنيد، بگذاريد او باشد و فقط سلطنت کند؛ حکومت در دست ملت قرار گيرد و طرفداران‌ شما هم به فرد مورد تأئيدتان رأي مي‌دهند و مقاصد‌تان اجرا مي‌شود؛ اما اگر شاه برود، معلوم نيست چه اتفاقي در مملكت رخ دهد و چه‌‌بسا كودتا شود. البته اين بهترين تفسيرهايي است که مي‌توان براي اين حركت بيان كرد؛ شايد مي‌پ‍نداشتند ايران نيز مثل مصر كنوني دچار کودتاي نظامي شود و همان آزادي‌هاي مدني موجود براي سخنراني و تشکيل جلسات نيز از بين برود. اين بهترين تفسيري بود که براي اين نصيحت‌ها و خيرانديشي‌هاي امام شد؛ ولي اصولاً اينها روحيه برخورد نداشتند و مي‌خواستند با مسالمت، آرامش ايجاد شود؛ اينها با شعار، اجتماع و اعتصاب مخالف نبودند؛ اما اگر مسئله جان دادن مطرح مي‌‌شد،‌ مرد ميدانش نبودند و مي‌گفتند صلاح نيست؛ يعني مسئله فراتر از اين بود كه مصلحت نمي‌ديدند؛ بلكه مرد ميدانش نبودند.
جوانان امروز، انقلابي‌تر از گذشتگان
 اگر در آن زمان از کساني که آمادگي شهادت در راه برقراري نظام مورد نظر امام داشتند، آماري گرفته شود، درمي‌يابيد كه تعدادشان با کساني که امروز حاضرند براي بقاي اسلام و حمايت از رهبر معظم انقلاب و نگهداري از ارزش‌هاي اسلامي جان خود را بدهند، قابل مقايسه نيست. در آن زمان چون قيمت نفت از بشکه‌اي شش و هفت دلار به 85 دلار رسيده و پول‌ در اختيار مردم هم فراوان بود، عده‌اي به خوشگذراني و راحت‌طلبي عادت كرده بودند؛ اما در همان زمان نيز خداوند جوان‌هايي را ذخيره کرده بود که در مقابل کماندوهاي شاه سينه‌ سپر مي‌کردند و مي‌گفتند بزنيد كه ما به شهادت افتخار مي‌كنيم. امروز به برکت تعليمات امام خميني كه از طريق سخنراني‌ها و نوشته‌هاي ايشان به نسل جوان رسيده و نيز  تربيت شاگردان و بعد هم با جانشيني کسي که نسخه بدل امام است و خداوند او را براي ما ذخيره کرد، آمادگي براي حمايت از اسلام و ارزش‌هاي اسلامي به‌مراتب بيشتر از زمان اوايل نهضت است.
سخنرانی آيت‌الله مصباح يزدي (دامت برکاته) در جمع کاروان عاشقان حسيني، زائرين خميني  ؛ قم، 12/3/93.
زلال بصیرت روزهای پنج شنبه منتشر می‌شود.