«تبجیل حضور امام خمینی(ره) در ایران و بازتاب آن در شعر معاصر»
مردی از شرق برخاست
علی خوشه چرخدرآنی
مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی فصلی تازه در شعر و نثر به وجود آمد. پیوند شاعران و نویسندگان با باورهای عمیق و ارزشهای جوشیده از مکتب انقلابی و حرکت آفرین اسلام باعث شد تا سرودهها و نوشتهها از عناصر اعتقادی سرشار گردند و بهگونهای میتوان گفت این ارتباط شاعران با رهبران و پرچمداران انقلاب اسلامی تا حد زیادی از سراخلاص و اعتقاد و دلدادگی بود و بنابراین تمامی رویدادهای متاثر از این انقلاب در قالب شعر و نثر بر مبنای اصول و تحول والایی بود که زمینهساز برخاستن دلیر مردان با هدف استقامت و ثبات انقلاب و تحکیم نظام اسلامی صورت پذیرفت. بیشک با عنایت به نقش کارآمد و بایستههای حضرت امام خمینی(ره) در پیروزی انقلاب اسلامی که به نوعی تداعیکننده قیام عاشورا بود، باعث گردید که حضرت امام خمینی(ره) در شعر معاصر ما جایگاهی ویژه به خود گیرد. پاسداشت این رهبری هدفمند که فینفسه دارای ارزش فراوانی است از مراحل مختلف و پر فراز و نشیب هدایت امام و حتی در آغازین مراحل که قیام علیه ظالم و ظلم بود در قالبهای متعدد شعر معاصر یافت میشود.
یکی از خاطرهانگیزترین حوادث انقلاب اسلامی ما لحظات حضور حضرت امام خمینی(ره) در دوازدهمین روز بهمن 57 به ایران اسلامی بود. در مضمون بزرگداشت حضور امام در ایران که زمینههای این رویداد از مدتها پیشبینی شده بود و مردم با عشق و علاقه و دلدادگی منتظر آن بودند، سرودههایی از شاعران این دوره در دست است که مؤید دلبستگی خاطر و عشق وافر ایرانیان به حضرت امام(ره) و انقلاب شکوهمند ایشان است.
شب، شبی بیکران بود
دفتر آسمان پاره پاره
برگها زرد و تیره
فصل، فصل خزان بود
ناگهان نوری از شرق تابید
آتشی در شفق زد
مردی از شرق برخاست
آسمان را ورق زد.
قیصر امینپور
آری! این تابندگی و پایان یافتن فصل فسون و نیرنگ و جهل و خفقان، قطعاً با همت و گامهای استوار مردی سبز و مهربان تجلی یافت؛ هم او که با آمدنش آیینههای زلال را که از وحشت سنگ تحقیر، در خویش فرومانده بودند را تابندگی افزون بخشید و هم او که آینده را تفسیر و فردا را به جان گره زد.
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرات فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ زهره دریا شدن نداشت
گم بود در عمیق زمین شانه بهار
بیتو دلی زمینه دریا شدن نداشت
دلها اگر چه صاف ولی از هراس سنگ
آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سر وا شدن نداشت
سلمان هراتی
به ابیاتی دیگر از یک چهار پاره که با کنایات ظریف و دقیق شاعرانه، وضع سیاسی و اجتماعی قبل از انقلاب را که فضایی آشفته و ناهنجار و نابرابری بود و با تحول مبارک قیام امام خمینی(ره) رقم خورد، اشاره میگردد.
همه جا حکم قتل باران بود
حکم آنان کویری و در سنگ
روح دریا مشوش و مغشوش
روح صحرا کبود و پرآهنگ
میکشیدند بادهای خزان
دم به دم طرح انهدام بهار
تا بمیرند بیشه و بستان
تا بخشکد زرع و شالیزار
یک شب آخر فرشته باران
جادوی نحس دیو را بشکست
جنگل و باغ را به شوق آورد
برکه و چشم را به هم پیوست
با قدوم مبارک باران
فصل رویش دوباره شد آغاز
تا که نازل شد آن حقیقت سبز
رخت بر بست روح زرد مجاز
احمد زارعی
ضمن این که نباید از توجه به نقش الهی و داهیانه حضرت امام خمینی(ره) در هدایت دفاع مقدس هم غافل شد که از این منظر هم شاعران فارسیگوی معاصر بیاطلاع و بیتوجه نماندهاند و به این اصل واقفاند که حضور امام بهسان آفتاب هدایتگر کشتی انقلاب و حمایتگر رزمندگان در ساحت مقدس نبرد هم بود.
پاکبازان عشق را شور و شراری دیگر است
نوح این دریا نگاهش برکناری دیگر است.
حسین اسرافیلی