رویارویی با تمدن غرب(پرسش و پاسخ)
پرسش:
در مواجهه با فرهنگ و تمدن غرب آیا میتوان از دستاوردهای آن استفاده کرد و هویت و اصالت دینی خود را حفظ نمود؟
پاسخ: مسلمانان در مواجهه با تمدن غرب و پیشرفتهای دنیای جدید رویکردهای مختلفی را به کار گرفتهاند. اسلام مدرن یا نوگرایی اسلامی، حرکت و گرایشی فکری-عقلی است که مسلمانان در قرون 19 و 20 در مواجهه با غرب اتخاذ کردند. نوگرایی، پدیدهای مختص به اسلام نیست، بلکه در شرایطی همسان در سایر ادیان نیز به چشم میخورد. نوگرایی اسلامی یا تجددگرایی اسلامی، مفهومی است که در ترجمه Islamic Modernism اسلام مدرن به کار میرود و به طور کلی بیانگر نحوه پاسخ مسلمانان به فناوری و پیشرفتهای چشمگیر غرب در دو قرن اخیر است.برای آن که دقیقا با این مفهوم آشنا شویم، لازم است با مراحل و سیر تاریخی نوگرایی اسلامی و در واقع، سیر تاریخی چگونگی مواجهه مسلمانان با غرب و فناوری غرب، آشنا شویم. در بررسی مراحل تاریخی این جریان براساس دیدگاههای جامعهشناسان معاصر، بیشتر کشورهای اسلامی در جریان مواجهه با غرب، سه حالت داشتهاند که میتوان براساس آن سیر تاریخی جریان فوق را به سه مرحله مشخص تقسیم کرد:
1) مرحله غربگرایی:
در نخستین مرحله، مسلمانان به طور آگاهانه و برای اقتباس پارهای از شیوههای غربی، از خود نوعی گرایش به غرب بروز دادند، تا از طریق به کارگیری ابزار و شیوههای غربی، به مقابله با خود غرب بپردازند. چنین گرایشی، در ابتدا، ناشی از شیفتگی به غرب نبوده، بلکه کاملا آگاهانه و برای مبارزه با آن بوده است. آغازگر فراگرد غربگرایی در این مرحله، زمامداران اسلامی بودند. آنها برای تجدد سازمان کشورهای اسلامی، شیوهها و فرآوردههای غربی را به کشورهای اسلامی وارد کردند. در این میان، آنچه به طور عمده از غرب اقتباس شد، تاکتیکهای نظامی غرب و ساز و برگهای جنگی و روشهای اداری و سیستم آموزش غرب بود.
هرچند تعیین دقیق زمان این مرحله، اندکی مشکل مینماید، اما میتوان گفت که این مرحله در دههای آخر سده هجدهم و سالهای اول سده نوزدهم آغاز گردید و تا آغاز قرن بیستم ادامه داشت.
2) مرحله «غربزدگی»:
مرحله دوم، از آغاز قرن بیستم رخ نمود در واقع، در ایران و ترکیه به طور مشخص و در مصر و مناطق دیگر جهان اسلام نیز تا حدی، دهه اول قرن بیستم، بخصوص سالهای 1324 تا 1328 هـ.ق (1906 تا 1910م) را میتوان به عنوان سالهای پایان مرحله غربگرایی و آغاز مرحله غربزدگی قلمداد کرد. دوران فاجعهبار غربزدگی در سالهای بین جنگجهانی اول و دوم به اوج خود رسید؛ مرحلهای که باید آن را مرحله «تسلیم به غرب و تقلید چشم و گوش بسته و محض از آن» دانست.
در این مرحله، برخلاف مرحله اول که رویکرد به غرب، به نحوی آگاهانه و فقط در سطح دولتها صورت گرفته بود و توده مردم با آن بیگانه بودند، غربزدگی سطحی عمومیت یافت و طرز تفکر زندگی اجتماعی مردم را متحول ساخت. در دوره نخست، نظام آموزشی جدید از غرب اقتباس شد، و جوانان به اروپا اعزام گردیدند و در دوره دوم، همین نسل تحصیلکرده در دانشگاهها و محیطهای جدید غرب، با کمک استعمارگران خارجی گام به گام زمام امور را به دست گرفت. این جوانهای از غرب برگشته، به عنوان دیوان سالاران و نخبگان و روشنفکران، قدرت سیاسی، مدیریت اقتصادی و اداری و فعالیتهای فرهنگی، ادبی، علمی و آموزشی را در انحصار خود درآوردند.در واقع، در دوره دوم، استعمارگران بودند که در پشت پرده، رهبری جریان غربزدگی را به دست گرفتند. از آن جا که زمامداران کشورهای اسلامی هیچگونه برنامه مدون و مشخصی برای پیشرفت کشورهای خویش نداشتند، کشور را به انحصار تقلید از غرب درآورده و به تدریج به تقلید کورکورانه از غرب روی آوردند. بسیاری از آنان با دلباختهشدن به فناوری غرب، در مسیر تقلید از آن، حتی از بدیهیات احکام دین اسلام نیز چشم پوشیدند. تعطیلی مدارس دینی، منع اذان و اقامه به زبان عربی، گسترش و اشاعه نظام حقوقی سوئد به جای نظام شرع اسلام، تغییر خط عربی به لاتین، کشف حجاب و اجباری کردن پوشش غربی و دهها اقدام مشابه که آتاتورک درترکیه پیاده کرده و نیز اقدامات مشابه و خائنانه رضاخان در ایران که کاملا مقلد و تابع آتاتورک بوده و همین طور اقدامات بعدی فرزندش محمدرضا شاه، همه در همین قالب میگنجد.
ترکیه در غربزدگی گوی سبقت را از همه کشورهای اسلامی دیگر ربود، و این معلول عواملی چون فعالیتهای عناصر وابسته به غرب و نیز برخی از محافل صهیونیستی و امپریالیستی و رواج ژورنالیسم به سبک غربی بود. ظهور روزنامهها و مطبوعات متنوع در ترکیه، میتوان زنگ خطری جدی برای بسیاری از کشورهایی باشد که ظهور بیحد و حصر و بدون محدودیت مطبوعات را دلیل پیشرفت فرهنگی میدانند.