اشرف پهلوي نيز بيايد کار کند چه اشکالي دارد؟!
سعید مستغاثی
گويي اين جماعت مدعي انقلاب و اصول گرايي و جذب دگرانديشان، دست از سر فيلمساز کهنه کار سينماي ايران برنميدارند و به هر لطايف الحيلي که شده ميخواهند او را جذب انقلاب و گفتمان انقلاب اسلامي کنند! و هر چه اين بنده خدا قسم و آيه ميخواند که بابا جان! من به همان فضاي 40-50 سال پيش دلخوشم، آدمهاي من مال آن دورهاند و من از اين حرفهايي که شما ميزنيد مثل سينماي انقلابي و اسلامي سر در نميآورم!! بازهم رهايش نميکنند. بعد از اينکه سه سال پيش به يکي از ضعيفترين و اهانت آميزترين فيلمهايش، سيمرغ بلورين جشنواره فيلم فجر را دادند (و از هول حليم توي ديگ هم افتادند) و در همان جشنواره، بساط تجليل و تحسين از فيلمسازي که هرگز ادعاي همراهي با انقلاب و نظام اسلامي نداشته را برپا ساختند، نوبت پيشگو خواندنش رسيد و گفتند که او با يکي از فيلم هايش در سال 1356 (سفر سنگ) اصلا وقوع انقلاب اسلامي را پيش بيني کرده است!
جل الخالق !! آن هم با فيلمنامهاي از بهزاد فراهاني که در آن زمان چپ ميزد و مدعي سوسياليسم بود و با تهيه کنندگي اسي منفردزاده که به خون انقلاب اسلامي، تشنه است و البته با پول و سرمايه مهرداد پهلبد ( شوهر خواهر شاه) که در آن زمان، وزير فرهنگ و هنر طاغوت بود!!!
و حالا نوبت سپردن يک ساعت از آنتن تلويزيون بيت المال ملتي است با همه آرمان ها و ارزشهاي انقلابي و اسلامي به کسي که اساسا با اين آرمان ها و ارزش ها مشکل دارد (اگرچه هرگز عليه آن نيز فعاليت علني نداشته است).
خب، طبيعي است وقتي بخواهيد به زور دگنک، يک نفر را به انقلاب و اسلام و ارزشهاي نظام اسلامي بچسبانيد و به اصطلاح جذبش کنيد (و همه دريافتتان از جذب حداکثري هم همين باشد) نتيجه آن ميشود که هر چه او بگويد تاييد کنيد، حتي اگر مغاير با همه باورها و عقايدتان باشد و نتيجه آن ميشود که در واقع شما و برنامه و تلويزيون تان جذب او شده ايد! چگونه؟ به اين صورت:
او ميگويد که با مراکز قدرت ارتباطي نداشته و چون مامور اطلاعاتي معروف احضارش کرده بوده رفته. در اينجا از کماطلاعي مجري استفاده کرده و ادامه ميدهد: همچنان که اگر چه گوارا و رژي دبره را ماموران اطلاعاتي کشورشان احضار کرده بود ميرفتند، غافل از آنکه اولا امثال چه گوارا و رژي دبره اساسا با رژيمهاي خود درگير بودند و اگر پرشان به پر سرويسهاي اطلاعاتي آن رژيم ها ميگرفت، دمار از روزگارشان درمي آمد! و ثانيا سرويسهاي اطلاعاتي رژيمهاي وابسته و ديکتاتوري مانند شيلي ژنرال پينوشه و کوباي باتيستا و بوليوي باريه نتوس، چه مشابهتي با وزارت اطلاعات نظام جمهوري اسلامي دارد که با همه جهان سلطه و ديکتاتوري درگير است؟! در اينجا مجري بدون آنکه کليت حرف فيلمساز کهنه کار را دريابد، همين طور سر تکان ميدهد و تاييد ميکند!
او ميگويد که هيچ فيلمي را بنا به خواست آن مامور اطلاعات نساخت اما نميگويد که چگونه با لابي انجام گرفته، خوانندهاي معلومالحال را که به همسري موقت خود درآورده بود، پس از 20 سال از کشور خارج کرد تا هم از درآمد کنسرت هايش بهره بگيرد و هم بتواند راهي براي خود در خارج کشور باز کند. ( صرف نظر از اينکه حضور آن خواننده، چه تبعاتي براي انقلاب و نظام اسلامي داشت و وي در مصاحبههاي مکرر خويش، عليه نظام و نهادهاي انقلابياش لجنپراکني کرد و از کمکهاي همسر سابقش گفت!که هنوز آن مصاحبهها برروي صفحات اينترنت موجود است.)
اما مجري برنامه در برابر چندين بار اظهار برائت فيلمساز، سکوت کرده و سر تکان ميدهد!! و از اينکه فيلمساز تلاشي براي خارج شدن از کشور به خرج نداده، ابراز خشنودي ميکند !! غافل از آنکه وي در همان پروسه قبلي، اين تلاش را به خرج داده و ظاهرا براي ساخت دو فيلم "مانکن" و "تسخير شدگان"بيش از دو سال در کانادا به سر برد و وقتي نتوانست هيچ کدام را حتي به مراحل پيش توليد برساند، دست از پا درازتر به مملکت بازگشت! مجري همچنان وي را تاييد و تشويق ميکند!!!
او ميگويد از هيچ يک از مراکز قدرت پول نگرفته و براي آنها فيلم نساخته است، درحالي که اغلب فيلم هايش در دوران طاغوت را براي مراکز و استوديوهايي ساخت که وابسته به مراکز قدرت بودند: از رضا موتوري ( که براي علي عباسي و سازمان سينمايي پيام ساخت که دربار و اشرف پهلوي در آن سرمايهگذاري کرده بودند) تا داش آکل ( که با سرمايه سينما تئاتر رکس متعلق به برادران رشيديان از وابستگان MI6 و دربار شاه توليد کرد ) تا فيلمهاي خاک و بلوچ و گوزنها ( که با پول مهدي ميثاقيه بهايي از نوکران رژيم شاه ساخته شدند ) تا غزل ( که با هزينه تلويزيون قطبي و تل فيلم و کانون سينماگران به اصطلاح پيشرو وابسته به دفتر فرح ساخته شد) و تا سفر سنگ ( که بنا به گفت و گوي خود فيلمساز با نشريه سينما در سال 1356 با حدود يک ميليون تومان پول پهلبد، وزير فرهنگ شاه جلوي دوربين رفت).
بازهم مجري برنامه، بدون دقت و بررسي، سر تکان ميدهد و حرفهاي نادرست فيلمساز را تاييد ميکند!!!
بالاخره او از فراريان و گريختگان از کشور ميگويد و ضمن شماتت برخي از آنها، بعضي ديگر که کارنامه سياهشان از آن شماتت شدگان صدها بار سياهتر است را به کشور فرا ميخواند و ميگويد چه اشکال دارد بهروز وثوقي به کشور بازگردد و در فيلمهاي اين سينما بازي کند؟! و جناب مجري، اين حرف را هم تاييد ميکند و سر تکان ميدهد!!
موجودي که در همان زمان طاغوت از طريق رابطه با سمبلهاي فحشاء و تباهي همچون اشرف پهلوي به قله سينماي طاغوت هل داده شد. عباس شباويز تهيه کننده فيلم قيصر و مدير آريانا فيلم در مصاحبه چندين سال پيش با نگارنده، پرده از اين موضوع برداشت که براي قطع رابطه نزديک وثوقي و اشرف، به دستور دربار زمينههاي ارتباط وي با گوگوش (همسر بعدي جناب فيلمساز کهنه کار) در همان آريانا فيلم و همچنين سازمان سينمايي پيام متعلق به علي عباسي فراهم آمد. در حالي که در آن زمان، وي همسر محمود قرباني ،کاباره دار معروف بود و نکته جالب اينکه خود وثوقي در خاطراتش ميگويد که براي فيصله دادن پيوندش با گوگوش، هويدا، نخست وزير وقت هم به ميدان آمد!!!
اگر همه اين فساد و فحشاء را فراموش کنيم، چگونه ميتوان عملکرد و اعمال ضد انقلاب و عليه ملت ايران را در اين سالهاي اقامت در خارج کشور ناديده گرفت که تا همين سال گذشته و بازي در نقش اول فيلم ضد ايراني "فصل کرگدن" ادامه داشته است؟ فيلمي که به خيال خود همه هويت و ريشههاي ايراني بودن را لجن مال ميکند!!
چگونه از تريبون رسانه ملي يک ملت که بيش از 35 سال است براي پاسداشت همان هويت و باورها و ريشه ها، در برابر همه دنيا ايستاده، موجودي همچون بهروز وثوقي (که با کارنامه سياه تاريکش تا همين امروز همراه و همپاي دشمنان اين سرزمين، آن ارزش ها و باورها را تحقير کرده) دعوت به کار در سينماي ايران ميشود؟ و مجري برنامه هم، همدلانه تاييد ميکند؟!!!
اصلا چطور است از خود اشرف پهلوي دعوت شود؟! چه اشکال دارد بيايد و در سينماي ايران کار کند؟! او اگر از بهروز وثوقي سينماييتر نباشد، کمتر از وي هم نبوده است!(سرمايه گذاري در استوديوهاي فيلمسازي معروف آن زمان همچون آريانا فيلم و سازمان سينمايي پيام و سينما تئاتر رکس و استوديو ميثاقيه و ...همه از سوابق سينمايي اشرف است، علاوه براينکه در سالهاي آخر رژيم شاه، سازمان گسترش سينمايي را نيزحتما براي گسترش و توسعه سينماي ايران تاسيس کرده بود و خود رياستش را برعهده داشت). ضمن اينکه رفيق گرمابه و گلستان، همان هنرپيشه طاغوتي هم بوده است!