آیا قدرت نرم آمریکا رو به افول است؟
نظامیگری وسیلهای برای پیشبرد منافع نامشروعآمریکا (پاورقی)
Research@kayhan.ir
سیده مهدیه قرشی
شاخص های قدرت نرم کدامند؟
قدرت نرم در یک کشور میتواند از سه منبع اصلی پدید آید؛ فرهنگ آن کشور ( آن بخش هایی که برای دیگران دارای جذابیت است)؛ ارزشهای سیاسی ( در مواردی که در داخل و خارج کشور مورد توجه باشند)؛ و بالاخره سیاست خارجی (در صورتی که قانونی و مسئولانه به نظر برسند). در وهله نخست فرهنگ عبارتست از دستهای از ارزشها و اعمال که به یک جامعه معنا میبخشند. وقتی فرهنگ یک کشور ارزشهای جهانی را شامل شود و بنیاد سیاستهای آن را علایق و ارزشهای مشترک جهانی شکل دهد، احتمال اینکه نتایج مطلوب با هزینه اندک و مبتنی بر قدرت نرم تحصیل شود افزایش مییابد(نای، 1387: 52). همچنین سیاستهای حکومت میتواند قدرت نرم را تقویت یا تضعیف کند. سیاستهای داخلی یا خارجی که مبتکرانه و بیتوجه به آرای دیگران و یا پیرو یک روش تنگنظرانه و یا مزورانه باشد میتواند در کاهش قدرت نرم مؤثر باشد. در این میان ارزشهایی که یک حکومت از آنها پشتیبانی میکند به شدت بر عملکرد دیگران اثرگذار است. این ارزشها میتواند در داخل کشور نمودهایی مانند دموکراسی و در مؤسسات بینالمللی مانند همکاری با دیگر دولتها و در سیاستخارجی مانند گسترش صلح و حقوق بشر داشته باشد. در واقع دولتها با نفوذ الگوهای خود در جوامع میتوانند باعث جاذبه و یا دافعه شوند( همان: 56).
آمریکا و حوزه های قدرت نرم
1) فرهنگ
کارشناسان فرهنگی اغلب بین فرهنگ عالی و فرهنگ عامه تمایز قائل میشوند. برخی از ناظرین با این نظریه موافق هستند که فرهنگ عالی امریکا برای این کشور قدرت نرم تولید میکند((Nye & Donahue,2000:34 فرهنگ عامه به علت اینکه تحت کنترل مستقیم دولت نیست همیشه دقیقاً همان نتایج سیاسی مورد نظر دولتها را تولید نمیکند. از سوی دیگر همچنین میتواند بر گروههای مختلف یک کشور نیز تأثیر داشته باشد. در واقع این منبع، قدرت نرم یکسانی را فراهم نمیکند و این در حالی است که در عین حال رفتار و ادبیات حاصله از آن موقعیتی ایستا ندارد. مبادلات علمی و دانشگاهی را میتوان از زمره این موارد به شمار آورد.
2) سیاستها و ارزشها
ایالاتمتحده همانند دیگر کشورها مایل است ارزشهای خود را همان طور که میگوید نشان دهد. ارزشهای سیاسی مانند دموکراسی و حقوق بشر میتوانند جاذب قدرتمندی باشند اما صرف داشتن ادعای آنها کافی نیست. ارزشهای امریکایی ممکن است باز هم برخی از مردم را دفع و بعضی دیگر را جذب کنند. فردگرایی و آزادی برای بسیاری از مردم جذاب است اما برخی را چون بنیادگرایان از دایره جذاب بودن این عنصر خارج میکند. این مسأله در کنار عملکرد امریکا در چگونگی اجرای ارزشهای سیاسی در داخل کشور ارتباط مستقیمی دارد(نای، 1387: 116).
3) سیاستخارجی
جذابیت ایالاتمتحده تا حد زیادی به ارزشهای اظهار شده در مفاهیم و روش سیاستخارجی نیز وابسته است. همه کشورها در سیاست خارجی، منافع ملی خود را تعقیب میکنند و در عین حال به این مهم توجه دارند که در گام ابتدایی، حوزه و محدوده آن را مشخص نمایند. معمولاً سیاستهایی که بر پایه تعاریف گسترده و دوراندیشانه از منافع ملی استوار باشند برای دیگران در قیاس با سیاستهای محدودتر و فاقد دوراندیشی، جذابتر به نظر میرسند. در واقع در صورتی که سیاستهایی که ارزشهای مهمی را ارائه میکنند با سایر ارزشهای رایج در جوامع دیگر مشترک باشند، احتمال جذابیتشان بیشتر خواهد بود. با توجه به منابع سهگانه قدرت نرم، امریکا با استفاده از این منابع به اقناع افکار عمومی در جهان پرداخته و با طرح مباحثی چون تروریسم و اسلامهراسی و تبلیغ زندگی امریکایی بر پایه ارزشهای لیبرالی سعی میکند بیش از گذشته از این منابع در جهت دستیابی به منافع خاصه خود استفاده کند. با توجه به موارد ذکر شده آن چه که در حال حاضر میتواند در قالب قدرت نرم به جهتدهی افکار جهانی به سمت و سوی ارزشهای لیبرال – سرمایهداری امریکایی بپردازد، استفاده از دیپلماسی عمومی است که پیشینه تاریخی داشته و از قبل آن در خلال جنگهای جهانی، تجربیات قابل استفادهای را به بار آورده است. در تحقيقي كه در سال 1981 به منظور ارزيابي ارتباط كمكهاي مالي آمريكا و وضعيت سياستخارجي آمريكا صورت گرفت مشخص شد با وجود هزينهها و كمكهاي مالي فراواني كه آمريكا به كشورهاي مختلف كرده است اما هيچكدام منافع آمريكا را تأمين نكرده است. كشورهايي نظير مصر و پاكستان كه كمكهاي مالي فراواني از آمريكا دريافت ميكردند به ارزشها و سياستهاي آمريكا اهميتي نميدادند و فرقي با كشورهايي كه اين كمك را دريافت نميكردند نداشتند. در عوض بيشتر با ارزشهاي كشورهايي نظير كوبا كه سهم زيادي در اعطاي كمكهاي مالي خارجي نداشت همسو بودند .در اينكه اهداف قدرت نرم وزارت خارجه و سازمان توسعه بينالملل آمريكا در خصوص ديپلماسي، كمكهاي مالي خارجي، برنامههاي تبادلي و شبيه آن شگرف و بزرگ هستند و اهداف صحيحي را دنبال ميكنند و از سوي ديگر اهداف قدرت سخت به عكس اهداف نادرستي را دنبال ميكنند اما آنچه از شواهد و مدارك پيداست قدرت سخت نسبت به قدرت نرم تأثير مثبت و بيشتري در پيشبرد اهداف آمريكا داشته است.»(Foreign Policy,April 2011) . بنابراین امریکا همچنان به استفاده از گزینه سختافزاری و نیز دنبالهروی از برنامههای یک جانبهگرایانه خود در سیاستخارجی اصرار میورزد.
اگرچه نمی توان این مورد را از نظر دور داشت که قدرت نرم ایالاتمتحده امریکا در سالهای اخیر بر نفوذ این کشور در اذهان مردم از طریق اخبار و رسانهها استوار بوده است. این کشور در راستای قدرت نرم برای گسترش و نفوذ در جوامع هدف از روشها، ابزارها و شیوههای متنوع، پیچیده و مؤثر بهره میگیرد. در حقیقت از طریق این ابزارها و شیوهها با توجه به امکانات، ظرفیتها و توانایی که دارد با ساماندهی جنگ نرم، کشور مد نظر را مورد هدف قرار میدهد. در این راستا آن چه اهمیت قدرت نرم را مضاعف نموده و سرعت و تأثیر این مهم را در عرصه سیاست جهانی ارتقا بخشیده است، حضور رسانهها و سیستمهای ارتباطی جدید است. با توجه به این مسأله، امروزه نمیتوان نقش رسانهها را در ساختن افکار عمومی جهان و انتشار هنجارها و ارزشهای فرهنگی به جهانیان نادیده گرفت. از این رو نقش نهادها و رسانهها در تولید و توزیع هنجارها و ایستارها حائز اهمیت است( قوام.ب،1384: 123). از دید نظریهپردازان امریکایی، بهترین ابزار برای تقویت قدرت نرم امریکا در مناطق مختلف جهان استفاده از رادیو و تلویزیون و صنعت سینمای این کشور به ویژه هالیوود1 بوده که بخشی از امپراتوری رسانهای امریکا را تشکیل میدهد. آموزش عالی نیز ابزار دیگری برای قدرت نرم این کشور محسوب میشود. همچنین میزان ثبتنام از دانشجویان خارجی، میزان برندگان جایزه نوبل، میزان انتشار کتب و مقالات علمی – پژوهشی و بسیاری دیگر از موارد آموزشی و پژوهشی را به عنوان یک منبع و ابزار قدرت نرم که توانایی تأثیرگذاری بر تصمیمگیریها و اعمال قدرت در اختیار دارد. ابزار دیگر مورد استفاده امریکا در بخش تکنولوژی است. فنآوری اطلاعات و ارتباطی امریکا که بخشی از آن در استفاده از سیستم عامل ویندوز وجود دارد به نوعی، سلیقه کاربران را تغییر میدهد و انتشار ارزشها و سلیقههای امریکایی را بر عهده دارد. همچنین در حوزه ورزش و صنایع غذایی، امریکا از ابزار و امکانات لازم برخوردار است (یزدانی و شیخون، 1391: 105). براساس گزارشات منتشر شده از سوي آژانس اطلاعات آمريكا، مهمترين فعاليتها و برنامههاي ديپلماسي عمومي آمريكا كه به اشكال مختلف از سوي دستگاه ديپلماسي كاخ سفيد در عرصه بينالمللي دنبال ميشود، عبارتند از: توسعه شبكههاي ماهوارهاي به زبانهاي مختلف، تهيه و توليد فيلمهاي سينمايي با محوريت سياستهاي آمريكايي، گسترش شبكههاي اجتماعي از طريق فضاي سايبري، توسعه شبكههاي جهتدار خبري بينالمللي، توسعه خدمات عمومي در عرصه بينالمللي از طريق مؤسسات و بنگاه هاي بينالمللي خيريه نظير آژانس توسعه بينالمللي آمريكا(usAID)، استفاده از چهرههاي علمي و هنري در تلاشهاي ديپلماتيك ( مانند حضور آنجليا جوليا، بازيگر هاليوود با پوشش شبه اسلامي در پاكستان سيل زده) شناسايي و حمايت از نخبگان ملي كشورها، ارتباط گسترده و مستقيم با مردم جوامع مختلف از طريق اينترنت، مطبوعات، برنامه هاي ماهوارهاي و كالاهاي فرهنگي، نفوذ در محافل دانشگاهي، تلاش در جهت تغيير كيفيت برنامههاي آموزشی و سایر موارد( زادبود،1389).
منابع در دفتر روزنامه موجود است