دو راهی باخت باخت! (یادداشت روز)
1-فراخوان غیرمنتظره وزرای خارجه کشورهای 5+1 برای حضور مستقیم در مذاکرات که از سوی خانم کاترین اشتون صورت پذیرفت و برخی از اخبار و گزارشهای پیرامونی دیگر حکایت از آن دارند که «وین 6» آنگونه که حریف پیشبینی میکرد، پیش نمیرود و محاسبات قبلی آنان با اختلال جدی روبرو شده است. چرا؟! چه اتفاق غیرمنتظرهای روی داده که خانم اشتون برای تصمیمسازی در برابر آن ناچار به دعوت فوری وزرای خارجه 5+1 شده است؟!
مطابق دستور کار قبلی قرار بود وزیران خارجه 5+1 به عنوان عالیترین مقام تصمیمگیرنده در آخرین روز یا روزهای مذاکرات و بعد از آن که متن توافق جامع آماده شد، برای امضاء و تائید نهایی به تیمهای مذاکرهکننده خود در وین ملحق شوند. اما، فراخوان اشتون از اتفاق جدیدی خبر میداد که حضور فوری وزرای خارجه 5+1 را ضروری ساخته بود و خبرگزاری رویترز به نقل از دیپلماتهای مذاکرهکننده اعلام کرد؛ حضور وزرای خارجه 5+1 در وین به منظور امضای توافق جامع نیست، بلکه آنان برای عبور از بنبست غیرمنتظرهای که در جریان مذاکرات پدید آمده است به وین فراخوانده شدهاند. کدام بنبست آنان را سراسیمه به وین کشانده است؟!
گفتنی است وزیران خارجه چین و روسیه به وین نرفتند. اولی برای عدم حضور خود به دوری مسافت! و جدول کاری از قبل برنامهریزی شده اشاره کرد و لاوروف ضرورت همراهی با پوتین در سفر آمریکای لاتین را پیش کشید! ولی گزارشها حکایت از آن دارند که چین و روسیه با 4 کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان درباره متن توافق نهایی اختلافنظر دارند و محدودیتهای اعمال شده را با توجه به شفافیتهای خواسته شده از ایران، «متوازن» ارزیابی نمیکنند. ضمن آن که حدس میزنند در چالش هستهای یازده ساله کشورمان، فصل جدیدی در حال ورق خوردن است.
2- و اما، همه شواهد حاکی از آنند، آنچه سیستم محاسباتی حریف را درهم ریخته و وزیران خارجه آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان را با عجله به «وین» کشانده تا به قول دیپلماتهای غربی، برای عبور از بنبست پدید آمده، چارهجویی کنند، اعلام صریح خط قرمز نظام در مذاکرات هستهای است که روز دوشنبه هفته قبل از سوی رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران و مسئولان نظام با ایشان مطرح شد.
حضرت آقا با نگاهی دقیق و فنی و کارشناسانه تاکید کردند که جمهوری اسلامی ایران به یکصد و نود هزار «سو» اورانیوم غنی شده نیاز دارد و با رونمایی از ترفند حریف گفتند «طرف مقابل به مرگ گرفته که به تب راضی بشوید».
در توضیح نقش تعیینکننده اخطار و هشدار رهبر معظم انقلاب و جایگاه آن در جغرافیای مذاکرات، اشاره به نکاتی ضروری است. بخوانید؛
3- یکی از اصلیترین محورهای مورد چالش در مذاکرات هستهای، میزان نیاز ایران به اورانیوم غنیشده برای تأمین سوخت رآکتورهای اتمی کشور است. آمریکا و متحدانش با پیش کشیدن واژه به اصطلاح حقوقی ولی در واقع من درآوردی «نقطهگریز BREAK OUT» ادعا میکنند برنامه هستهای ایران باید در محدودهای باشد که اگر تصمیم به تولید سلاح هستهای گرفت، فاصله زمانی این تصمیم تا تولید سلاح حداقل بین 12 تا 18 ماه باشد و مدعیاند این فاصله به منظور آن است که در صورت تصمیم ایران به تولید سلاح فرصت کافی برای متوقف کردن آن وجود داشته باشد و با استناد به این قانون مندرآوردی، از ایران خواستهاند اولا؛ تعداد سانتریفیوژهای فعال از 4هزار دستگاه بیشتر نباشد که نتیجه نهایی آن پایان دادن به فعالیت هستهای است - همان که حضرت آقا با عنوان به مرگ گرفتهاند از آن یاد میکنند - و ثانیا؛ مواد هستهای ذخیره شده از 2 هزارکیلو تجاوز نکند و از سوی دیگر - متأسفانه - تیم هستهای ما را به نقطهای رساندهاند که خواستار فعالیت 8 هزار سانتریفیوژ باشد و این در حالی است که برخورداری از 8 هزار سانتریفیوژ هم در حوزه و میدان غنیسازی آزمایشگاهی - پایلوت - قابل تعریف است و نه غنیسازی صنعتی که خواست و حق قانونی ایران است. بنابراین چنانچه با تعداد 8هزار سانتریفیوژ هم موافقت میکردند - یعنی همان که آقا باعنوان راضی شدن به تب از آن یاد کردهاند - باز هم ایران را در عمل از غنیسازی صنعتی محروم کرده بودند.
رهبر معظم انقلاب با تاکید بر این که نیاز ایران به اورانیوم غنیشده را خودمان تعیین میکنیم و میزان نیاز ما 190/000 سو اورانیوم غنی شده است، این ترفند باجخواهانه حریف را نه فقط خنثی کردند بلکه به باد دادند. چرا که بر فرض استفاده ما از سانتریفیوژهای نوع IR1 که ظرفیت غنیسازی آن 1/2 تا 1/8 «سو» است، برای تأمین 190 هزار سو، حداقل به تعداد 158/000 سانتریفیوژ نیاز داریم.
از سوی دیگر میزان ذخیره اورانیوم غنی شده مورد نیاز کشورمان نیز مطابق خط قرمزی که رهبر معظم انقلاب ترسیم فرمودهاند، 190/000 سو در سال است و نه دو هزار کیلوگرم مورد ادعای حریف.
4- نکته ظریف و کاملا فنی و کارشناسانه در بیانات رهبر معظم انقلاب این که، ایشان به جای تاکید روی تعداد سانتریفیوژهای مورد نیاز جمهوری اسلامی ایران، روی فرآورده نهایی سانتریفیوژها تاکید کردهاند. به بیان دیگر، آنچه مهم است تعداد سانتریفیوژها نیست بلکه خروجی نهایی آنها یعنی میزان اورانیوم غنی شدهای است که به دست میآید.
توضیح آن که «سو»- -( SEPERATIVE WORK UNIT (SWU ضریب جداسازی - یا سرعت جداسازی - اورانیوم 235 از اورانیوم 238 در یک سانتریفیوژ است که بر حسب کیلوگرم در سال محاسبه میشود. به عنوان مثال، یک سانتریفیوژ نسل اول موسوم به IR1 یا P1 میتواند در طول یک سال 1/2 کیلوگرم اورانیوم 235 را از اورانیوم 238 جدا کند. بیشترین سانتریفیوژهای فعال ما از نوع P1 با ظرفیت اسمی 1/8 و ظرفیت عملی 1/2 «سو» میباشد و البته بیش از هزار سانتریفیوژ فعال از نوع (P2) نیز در اختیار داریم که ضریب جداکنندگی آن (سو) بیشتر از نوع اول است.
حال میتوان تصور کرد که اگر حضرت آقا به جای خروجی نهایی سانتریفیوژها (190/000 سو)، نیاز کشورمان را با تکیه بر تعداد سانتریفیوژها بیان میفرمودند، هیچ تضمینی برای تأمین سوخت مورد نیاز رآکتورهای اتمی ایران اسلامی وجود نداشت.
همین جا گفتنی است که برخی از مسئولان محترم، با اشاره به سانتریفیوژهای پیشرفته IR8 که ظرفیت جداکنندگی آنها 24 سو میباشد، اعلام کرده بودند که با برخورداری از 8 هزار سانتریفیوژ IR8 میتوان نیاز سالانه کشور به میزان 192هزارسو را تأمین کرد (8000×24=192000). این محاسبه اگرچه در عرصه تئوری و نظری قابل قبول است ولی با عمل فاصلهای پر نشدنی دارد، چرا که، اولا؛ در حال حاضر تعداد بسیار محدودی از سانتریفیوژهای نوع IR8 در اختیار داریم و در حال تحقیق و بررسی برای تولید انبوه آن هستیم، ثانیا؛ در مبحث مربوط به تحقیق و توسعه « R&D » در توافقنامه ژنو و مذاکرات پس از آن، حریف تأکید کرده است که تحقیق و توسعه الزاما بایستی در حد تحقیقات جاری ادامه یابد و در تعریف تحقیقات جاری - CURRENT- به گزارش نوامبر 2013 مدیرکل آژانس استناد میکند که در آن تنها سانتریفیوژهای نوع P1 آمده است! نتیجه این که اگر قرار بود نیاز کشورمان به اورانیوم غنی شده براساس تعداد سانتریفیوژها محاسبه و اعلام شود- که متأسفانه شده بود - نه فقط از غنیسازی صنعتی دور شده بودیم بلکه غنیسازی اورانیوم در مقیاس آزمایشگاهی - پایلوت - را هم آنگونه که باید، به دست نمیآوردیم.
5- تأکید رهبر معظم انقلاب بر نیاز کشور به 190 هزار سو، ترسیم رسمی خط قرمز نظام در یکی از اصلیترین محورهای مناقشه و چالش مذاکرات هستهای است. این خط قرمز، از آن جهت سرنوشتساز و تعیینکننده است که از سوی بالاترین و عالیرتبهترین مقام جمهوری اسلامی ایران مطرح شده است و بدیهی است که به هیچ وجه قابل تغییر نخواهد بود و حریف نمیتواند و دلیلی هم ندارد که آن را یک «تاکتیک» تلقی کند. از این روی میتوان و باید گفت که حضرت آقا با ترسیم این خط قرمز غیرقابل عبور، تمامی محاسبات چند ماهه اخیر - بخوانید یازدهساله - حریف را مختل کردهاند. گفتنی آن که رهبر معظم انقلاب در بیانات روز دوشنبه خود گفته بودند، حریف با لطایفالحیل و دست زدن به ترفندهای شیطانی میکوشد سیستم محاسباتی ما را مختل کند و مسئولان ما را با ارائه آدرس غلط به نتیجه غلط برساند ولی رهبر فرزانه انقلاب با صداقت و صراحت و از موضع اقتدار، محاسبات حریف را مختل کردهاند.
6- اکنون آمریکا و متحدانش بر سر یک دوراهی یا به تعبیر گویاتر در مقابل یک بنبست قرار گرفتهاند و به قول دیپلماتها در مصاحبه با رویترز فراخوان فوری وزرای خارجه 5+1 برای عبور از این بنبست صورت پذیرفته است و نه برای امضای توافق نهایی! اما، دوراهی پیش پای حریف؛ این که میدانند خط قرمز ترسیم و اعلام شده از سوی رهبر معظم انقلاب یک «تاکتیک» و یا یک برگ روی میز برای چانهزنی نیست. بنابراین حریف باید از میان دوراهی که پیش روی دارد، یکی را برگزیند؛ یا به خواسته اعلام شده از سوی حضرت آقا تن بدهد و یا این که با ادامه اصرار بر باجخواهی و زیادهطلبیهای غیر قانونی خود، آرزوی دستیابی به یک توافق با مختصات مورد نظر خویش را فراموش کند. راه سومی وجود ندارد.
7- حریف به خوبی میداند که وقتی شخصیت برجستهای در جایگاه عالیرتبهترین مقام جمهوری اسلامی ایران، خط قرمز نظام را در مذاکرات ترسیم میکند نگران «عدم توافق» نیز نخواهد بود و این در حالی است که «توافق» نیاز آمریکا و متحدانش است که قصد داشتند با لطایفالحیل این «نیاز» خود را در قالب «امتیاز» به جمهوری اسلامی ایران تحمیل کنند.
گفتنی است که تا چند روز قبل مقامات آمریکایی از جمله جان کری و وندی شرمن با تکبر و غرور این ترجیعبند را تکرار میکردند که ایران در مقابل یک تصمیم سخت قرار گرفته است! و اکنون اعتراف میکنند که باید برای اتخاذ یک تصمیم سخت آماده شوند. تصمیمی که هر دو سوی آن برای آنان سخت و تاکنون دور از انتظار بوده است؛ چشمپوشی از توافق نهایی که برای خود یک «امتیاز بزرگ» تلقی میکردند و یا دست کشیدن از زیادهخواهی که نتیجه آن اعتراف به پیروزی ناشی از مقاومت است و این دومی برای حریف کابوسی وحشتناک خواهد بود.
حسین شریعتمداری
مطابق دستور کار قبلی قرار بود وزیران خارجه 5+1 به عنوان عالیترین مقام تصمیمگیرنده در آخرین روز یا روزهای مذاکرات و بعد از آن که متن توافق جامع آماده شد، برای امضاء و تائید نهایی به تیمهای مذاکرهکننده خود در وین ملحق شوند. اما، فراخوان اشتون از اتفاق جدیدی خبر میداد که حضور فوری وزرای خارجه 5+1 را ضروری ساخته بود و خبرگزاری رویترز به نقل از دیپلماتهای مذاکرهکننده اعلام کرد؛ حضور وزرای خارجه 5+1 در وین به منظور امضای توافق جامع نیست، بلکه آنان برای عبور از بنبست غیرمنتظرهای که در جریان مذاکرات پدید آمده است به وین فراخوانده شدهاند. کدام بنبست آنان را سراسیمه به وین کشانده است؟!
گفتنی است وزیران خارجه چین و روسیه به وین نرفتند. اولی برای عدم حضور خود به دوری مسافت! و جدول کاری از قبل برنامهریزی شده اشاره کرد و لاوروف ضرورت همراهی با پوتین در سفر آمریکای لاتین را پیش کشید! ولی گزارشها حکایت از آن دارند که چین و روسیه با 4 کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان درباره متن توافق نهایی اختلافنظر دارند و محدودیتهای اعمال شده را با توجه به شفافیتهای خواسته شده از ایران، «متوازن» ارزیابی نمیکنند. ضمن آن که حدس میزنند در چالش هستهای یازده ساله کشورمان، فصل جدیدی در حال ورق خوردن است.
2- و اما، همه شواهد حاکی از آنند، آنچه سیستم محاسباتی حریف را درهم ریخته و وزیران خارجه آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان را با عجله به «وین» کشانده تا به قول دیپلماتهای غربی، برای عبور از بنبست پدید آمده، چارهجویی کنند، اعلام صریح خط قرمز نظام در مذاکرات هستهای است که روز دوشنبه هفته قبل از سوی رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران و مسئولان نظام با ایشان مطرح شد.
حضرت آقا با نگاهی دقیق و فنی و کارشناسانه تاکید کردند که جمهوری اسلامی ایران به یکصد و نود هزار «سو» اورانیوم غنی شده نیاز دارد و با رونمایی از ترفند حریف گفتند «طرف مقابل به مرگ گرفته که به تب راضی بشوید».
در توضیح نقش تعیینکننده اخطار و هشدار رهبر معظم انقلاب و جایگاه آن در جغرافیای مذاکرات، اشاره به نکاتی ضروری است. بخوانید؛
3- یکی از اصلیترین محورهای مورد چالش در مذاکرات هستهای، میزان نیاز ایران به اورانیوم غنیشده برای تأمین سوخت رآکتورهای اتمی کشور است. آمریکا و متحدانش با پیش کشیدن واژه به اصطلاح حقوقی ولی در واقع من درآوردی «نقطهگریز BREAK OUT» ادعا میکنند برنامه هستهای ایران باید در محدودهای باشد که اگر تصمیم به تولید سلاح هستهای گرفت، فاصله زمانی این تصمیم تا تولید سلاح حداقل بین 12 تا 18 ماه باشد و مدعیاند این فاصله به منظور آن است که در صورت تصمیم ایران به تولید سلاح فرصت کافی برای متوقف کردن آن وجود داشته باشد و با استناد به این قانون مندرآوردی، از ایران خواستهاند اولا؛ تعداد سانتریفیوژهای فعال از 4هزار دستگاه بیشتر نباشد که نتیجه نهایی آن پایان دادن به فعالیت هستهای است - همان که حضرت آقا با عنوان به مرگ گرفتهاند از آن یاد میکنند - و ثانیا؛ مواد هستهای ذخیره شده از 2 هزارکیلو تجاوز نکند و از سوی دیگر - متأسفانه - تیم هستهای ما را به نقطهای رساندهاند که خواستار فعالیت 8 هزار سانتریفیوژ باشد و این در حالی است که برخورداری از 8 هزار سانتریفیوژ هم در حوزه و میدان غنیسازی آزمایشگاهی - پایلوت - قابل تعریف است و نه غنیسازی صنعتی که خواست و حق قانونی ایران است. بنابراین چنانچه با تعداد 8هزار سانتریفیوژ هم موافقت میکردند - یعنی همان که آقا باعنوان راضی شدن به تب از آن یاد کردهاند - باز هم ایران را در عمل از غنیسازی صنعتی محروم کرده بودند.
رهبر معظم انقلاب با تاکید بر این که نیاز ایران به اورانیوم غنیشده را خودمان تعیین میکنیم و میزان نیاز ما 190/000 سو اورانیوم غنی شده است، این ترفند باجخواهانه حریف را نه فقط خنثی کردند بلکه به باد دادند. چرا که بر فرض استفاده ما از سانتریفیوژهای نوع IR1 که ظرفیت غنیسازی آن 1/2 تا 1/8 «سو» است، برای تأمین 190 هزار سو، حداقل به تعداد 158/000 سانتریفیوژ نیاز داریم.
از سوی دیگر میزان ذخیره اورانیوم غنی شده مورد نیاز کشورمان نیز مطابق خط قرمزی که رهبر معظم انقلاب ترسیم فرمودهاند، 190/000 سو در سال است و نه دو هزار کیلوگرم مورد ادعای حریف.
4- نکته ظریف و کاملا فنی و کارشناسانه در بیانات رهبر معظم انقلاب این که، ایشان به جای تاکید روی تعداد سانتریفیوژهای مورد نیاز جمهوری اسلامی ایران، روی فرآورده نهایی سانتریفیوژها تاکید کردهاند. به بیان دیگر، آنچه مهم است تعداد سانتریفیوژها نیست بلکه خروجی نهایی آنها یعنی میزان اورانیوم غنی شدهای است که به دست میآید.
توضیح آن که «سو»- -( SEPERATIVE WORK UNIT (SWU ضریب جداسازی - یا سرعت جداسازی - اورانیوم 235 از اورانیوم 238 در یک سانتریفیوژ است که بر حسب کیلوگرم در سال محاسبه میشود. به عنوان مثال، یک سانتریفیوژ نسل اول موسوم به IR1 یا P1 میتواند در طول یک سال 1/2 کیلوگرم اورانیوم 235 را از اورانیوم 238 جدا کند. بیشترین سانتریفیوژهای فعال ما از نوع P1 با ظرفیت اسمی 1/8 و ظرفیت عملی 1/2 «سو» میباشد و البته بیش از هزار سانتریفیوژ فعال از نوع (P2) نیز در اختیار داریم که ضریب جداکنندگی آن (سو) بیشتر از نوع اول است.
حال میتوان تصور کرد که اگر حضرت آقا به جای خروجی نهایی سانتریفیوژها (190/000 سو)، نیاز کشورمان را با تکیه بر تعداد سانتریفیوژها بیان میفرمودند، هیچ تضمینی برای تأمین سوخت مورد نیاز رآکتورهای اتمی ایران اسلامی وجود نداشت.
همین جا گفتنی است که برخی از مسئولان محترم، با اشاره به سانتریفیوژهای پیشرفته IR8 که ظرفیت جداکنندگی آنها 24 سو میباشد، اعلام کرده بودند که با برخورداری از 8 هزار سانتریفیوژ IR8 میتوان نیاز سالانه کشور به میزان 192هزارسو را تأمین کرد (8000×24=192000). این محاسبه اگرچه در عرصه تئوری و نظری قابل قبول است ولی با عمل فاصلهای پر نشدنی دارد، چرا که، اولا؛ در حال حاضر تعداد بسیار محدودی از سانتریفیوژهای نوع IR8 در اختیار داریم و در حال تحقیق و بررسی برای تولید انبوه آن هستیم، ثانیا؛ در مبحث مربوط به تحقیق و توسعه « R&D » در توافقنامه ژنو و مذاکرات پس از آن، حریف تأکید کرده است که تحقیق و توسعه الزاما بایستی در حد تحقیقات جاری ادامه یابد و در تعریف تحقیقات جاری - CURRENT- به گزارش نوامبر 2013 مدیرکل آژانس استناد میکند که در آن تنها سانتریفیوژهای نوع P1 آمده است! نتیجه این که اگر قرار بود نیاز کشورمان به اورانیوم غنی شده براساس تعداد سانتریفیوژها محاسبه و اعلام شود- که متأسفانه شده بود - نه فقط از غنیسازی صنعتی دور شده بودیم بلکه غنیسازی اورانیوم در مقیاس آزمایشگاهی - پایلوت - را هم آنگونه که باید، به دست نمیآوردیم.
5- تأکید رهبر معظم انقلاب بر نیاز کشور به 190 هزار سو، ترسیم رسمی خط قرمز نظام در یکی از اصلیترین محورهای مناقشه و چالش مذاکرات هستهای است. این خط قرمز، از آن جهت سرنوشتساز و تعیینکننده است که از سوی بالاترین و عالیرتبهترین مقام جمهوری اسلامی ایران مطرح شده است و بدیهی است که به هیچ وجه قابل تغییر نخواهد بود و حریف نمیتواند و دلیلی هم ندارد که آن را یک «تاکتیک» تلقی کند. از این روی میتوان و باید گفت که حضرت آقا با ترسیم این خط قرمز غیرقابل عبور، تمامی محاسبات چند ماهه اخیر - بخوانید یازدهساله - حریف را مختل کردهاند. گفتنی آن که رهبر معظم انقلاب در بیانات روز دوشنبه خود گفته بودند، حریف با لطایفالحیل و دست زدن به ترفندهای شیطانی میکوشد سیستم محاسباتی ما را مختل کند و مسئولان ما را با ارائه آدرس غلط به نتیجه غلط برساند ولی رهبر فرزانه انقلاب با صداقت و صراحت و از موضع اقتدار، محاسبات حریف را مختل کردهاند.
6- اکنون آمریکا و متحدانش بر سر یک دوراهی یا به تعبیر گویاتر در مقابل یک بنبست قرار گرفتهاند و به قول دیپلماتها در مصاحبه با رویترز فراخوان فوری وزرای خارجه 5+1 برای عبور از این بنبست صورت پذیرفته است و نه برای امضای توافق نهایی! اما، دوراهی پیش پای حریف؛ این که میدانند خط قرمز ترسیم و اعلام شده از سوی رهبر معظم انقلاب یک «تاکتیک» و یا یک برگ روی میز برای چانهزنی نیست. بنابراین حریف باید از میان دوراهی که پیش روی دارد، یکی را برگزیند؛ یا به خواسته اعلام شده از سوی حضرت آقا تن بدهد و یا این که با ادامه اصرار بر باجخواهی و زیادهطلبیهای غیر قانونی خود، آرزوی دستیابی به یک توافق با مختصات مورد نظر خویش را فراموش کند. راه سومی وجود ندارد.
7- حریف به خوبی میداند که وقتی شخصیت برجستهای در جایگاه عالیرتبهترین مقام جمهوری اسلامی ایران، خط قرمز نظام را در مذاکرات ترسیم میکند نگران «عدم توافق» نیز نخواهد بود و این در حالی است که «توافق» نیاز آمریکا و متحدانش است که قصد داشتند با لطایفالحیل این «نیاز» خود را در قالب «امتیاز» به جمهوری اسلامی ایران تحمیل کنند.
گفتنی است که تا چند روز قبل مقامات آمریکایی از جمله جان کری و وندی شرمن با تکبر و غرور این ترجیعبند را تکرار میکردند که ایران در مقابل یک تصمیم سخت قرار گرفته است! و اکنون اعتراف میکنند که باید برای اتخاذ یک تصمیم سخت آماده شوند. تصمیمی که هر دو سوی آن برای آنان سخت و تاکنون دور از انتظار بوده است؛ چشمپوشی از توافق نهایی که برای خود یک «امتیاز بزرگ» تلقی میکردند و یا دست کشیدن از زیادهخواهی که نتیجه آن اعتراف به پیروزی ناشی از مقاومت است و این دومی برای حریف کابوسی وحشتناک خواهد بود.
حسین شریعتمداری