kayhan.ir

کد خبر: ۶۴۰۸
تاریخ انتشار : ۰۳ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۱:۲۴

اتصال به اهل بیت(ع) ، ضامن حفظ مرز پرگهر


 الآن تمام حوزه‌های علمي وامدار نجف است. يعني اگر نجف نباشد، خروجي نجف نباشد؛ حوزه‌های علميّه مثل قم و مشهد و اصفهان و سائر شرق و غرب، همه را بايد بست. براي اينكه خروجي نجف كتب أربعه، شرايع، جواهر، رسائل، مكاسب و كفايه است، خروجي نجف همه اين كتاب‌های فقهي است. نجف را سيّد مرتضي تربيت كرده، اداره كرده. نجف نه براي اينكه علي‌بن أبيطالب در آن است، او وجود مباركي است. بالاتر از علي بن أبيطالب و پر بركت‌تر از نجف، مدينه است که 6 معصوم در آنجا آرميده اند،اما هرگز خروجي نجف را ندارد! وقتي مدينه را شما بدهيد به اُبيّ بن كعب، زعيم حوزه علميه مدينه اُبيّ بن كعب باشد؛ نتيجه همان است! امّا زعيم حوزه علميه نجف سيّد مرتضي است! قداست حضرت امير، عظمت حضرت امير،‌ بركت حضرت امير عَلَي الرَّأس است و مقبول عِندَ الكُلّ، ولی 6 معصوم و بالاتر از همه، وجود مبارك پيغمبر است در مدينه است؛ مدينه يك چنين خروجي ندارد!
اين سيّد مرتضي، اين سيّد رضي؛ اين‌ها بچه‌هاي فاطمه‌اند و فاطمه هم بچه ناصر صغير است، ناصر صغير بچه ناصر كبير است كه شما اين همايش را برای اومي گيريد. اين‌ها حقّ حيات دارند نسبت به ايراني ها، تشيع را اين‌ها راه انداختند، اين‌ها خاندان عصمت و طهارت را معرفي كردند و مردم هم پذيرفتند. بنابراين قبل از انقلاب به فكر اين معارف نبودند، اصلاً به فكر اسلام نبودند، چه رسد به فكر تشيع و اينها! امّا بعد از انقلاب واقعاً ما وامدار همين خاندان عصمت و طهارتيم، بدون ترديد ما مهمان كربلائيم و وظيفه ماست که اين‌ها را احياء كنيم.
اين ديگر تاريخ بيهقي يا ناسخ التّواريخ نيست كه كسي بگويد آن سند مُرسل است يا اشكال دارد؛ اين در متن انقلاب بود، ما همه مان ديديم. 50 تا پرچم كه روي دوش رزمندگان بود؛ يك دانه اش سه رنگ نبود. همه اش يا حسن، يا حسين، يا زهرا، يا علي بود!! ما وامدار اين خاندانيم. آن يا زهرا، يا حسين اين پرچم سه رنگ هم حفظ می‌كند. من خودم در يكي از همين مانور‌ها در جنوب رفته بودم در جبهه؛ نه خاكريز اوّل، نه خاكريز دوّم؛ درهيچ كدام سرود مرز پر گهر نبود! همه اش يا حسين، يا حسين؛ كربلا، كربلابود!!
اين مرز پر گهر را آن حفظ كرده و گرنه همين مرز پر گهر در جنگ جهاني اوّل بود، در جنگ جهاني دوّم هم بود؛ هر چه خواستند گرفتند!بدون ترديد ما در كنار اين سفره ايم! و گرنه اين هم مثل جنگ جهاني اوّل و دوّم مي‌شد. به ما گفتند 17 شهر را بدهيد، گفتيم چشم؛ گفتند گاز را بدهيد شوروي، گفتيم چشم؛ گفتند نفت را بدهيد به آمريكا و انگليس، گفتيم چشم؛ ما چشم‌گو بوديم، غير از اين نبود! الان هر چه كه ما گفتيم، گفتند چشم. اين را كي گفت؟! اين كشور را بدون ترديد اين خاندان حفظ كرد!! بنابراين اتصال به  خاندان عصمت و طهارت شرف ماست، هويت ماست.
ما 10 سال جنگ داشتيم، نه 8 سال! 8 سال جنگ بيروني بود، 2 سال واقعاً ما جنگ دروني داشتيم! درسال 57 بود كه خلق تركمن آشوب كردند، بعد كردستان شد، بعد خلق عرب! هر جا سخن از تشيع ناب بود، همراه امام و شهداء و انقلاب بودند؛ هر جا جاي ديگر بود، مشكل داشتيم ما! بنابراين اگر نمك شناسي است، هويت شناسي است، حيثيت شناسي است؛ ما وامدار اين خاندانيم. آن ثواب اخروي‌اش سر جايش محفوظ؛ امّا بالاخره يك حيثيتي، يك شرفي مانده براي ما!
تأثير غير قابل انكار روحيه حسيني در پيروزي ايران
 اگر خداي ناكرده اين خوي نبود، كربلا كربلا نبود، يا حسين يا حسين نبود؛ در اين مملكت چيزي نمی‌ماند؛ 60 سال قبل ما تهران درس مي‌خوانديم، در مدرسه مروي در سال 32. كودتاي ننگين 28 مرداد اتفاق افتاد، مصدق با همت مرحوم آقاي كاشاني و سائر مليون بالاخره نفت را ملي كردند. آنوقت در اين پمپ بنزين‌ها نوشته بود شركت ملي نفت ايران و انگليس؛ تمام سرمايه ايران نفت بود، قسمت مهم را آنها استخراج می‌كردند، يك قدري به ما می‌دادند، نفت ما را خودشان می‌بردند؛ روی تمام اين تابلو‌ها در پمپ بنزين، شركت ملي نفت ايران و انگليس بود. مصدق كه قيام كرد و انگليسي‌ها را هم بيرون كرد، اين تابلو‌ها عوض شد به شركت ملّي نفت ايران و شعار رسمي مردم تهران هم (مرگ بر شاه ) بود.شاه فرار كرد و آمريكا آمد، به فكر كودتا بود؛ و ساعت 9 و نيم رسما می‌گفتند مرگ بر شاه، وقتي ساعت 10  كودتا شد و مصدق به زندان افتاد و كادر به زندان افتادند و بعد از ظهر هيأت دولت زاهدي روي كار آمد؛ بعد از ظهر همين مردم تهران شعارمرگ بر شاه آنها شد «جاويد شاه »!
امّا اينها روز 16 شهريور شعارشان مرگ بر شاه بود، 17 شهريور آن همه شهيد دادند، 18 شهريور شعارشان  تا مرگ شاه خائن نهضت ادامه دارد بود و این به بركت همين يا حسين، يا حسين بود! چهار تا راهپيمائي در ايران اتفاق افتاد كه كارساز بود. يك وقتي بختيار راهپيمائي حمايت از قانون اساسي راه اندازي كرد با 400 هزار نفر که سی وچند سال قبل، اينها رقم قابل توجه و چشمگیری بود! آنها هم چون آموزش ديده بودند، كل اين خيابان انقلاب تهران را پر كرده بودند. اما 4 تا راهپيمایي در ايران اتفاق افتاد كه هر 4 تا راهپيمایي به بركت سيدالشهداء بود. يكي تاسوعا بود، يكي عاشورا بود، يكي اربعين بود، يكي 28 صفر؛ اين راهپيمایی ميليوني كار را حل كرد! بنابراين ما در كنار اين سفره نشست‌ايم. حيثيت ما، آبروي ما، هويت ما، مملكت ما به اين است و اينها حق حيات نسبت به ما دارند، حق سياست به گردن ما دارند و ما بايد همه جوانب را بدانيم.
جمع آوري نهج البلاغه توسط سيّد رضي
مرحوم سيّد رضي فرمايشات حضرت امير را خوب جمع كرد و عاقلانه‌ترين كار را او كرد. براي اينكه وجود مبارك حضرت امير اميرانه در برابر اوّلي و دوّمي حرف‌های تندي دارد؛ آن حرف ‌ها را اگر سيّد رضي در نهج‌البلاغه می‌آورد، ديگر نهج‌البلاغه‌اي نمی‌ماند؛ آن شلاق‌هایي كه حضرت امير به آنها می‌زند! سيد رضي اينقدر عاقلانه گزينش كرده؛ حرف‌هایی كه ايجاد اختلاف بكند، حرف‌هایی كه تنش ايجاد بكند، حرف‌هایی كه آن وحدت را به هم بزند؛ آنها را ذكر نكرده!
الان تقريباً 80 درصد شرح نهج البلاغه مال علماي سني است؛ 20 درصدش مال ماست. ابن أبي الحديد می‌گويد: من فكر نمی‌كردم كمتر از 14 سال حل بشود، امّا خدا را شكر می‌كنم بعد از 10 سال حل شده است. مهمترين شرحي كه هست، شرح ابن أبي الحديد است. خيلي از جا‌ها ابن ميثم از ايشان نقل می‌كند، منت‌ها اسم نمي‌برد. او طرز فكر ابن ميثم را در بخش‌هاي ادبي و تاريخ رهبري كرده! عين عبارت ابن‌أبي الحديد در ابن ميثم هست. او وقتي حضرت امير را معرفي می‌كند، در جامعه تسنن حضرت امير با عظمت و جلال و شكوه می‌ماند! بنابراين سيّد رضي كار كمي نكرده؛ شما می‌ببينيد تالي‌تِلو قرآن درست كرده، امّا عاقلانه و مديرانه و مدبّرانه!
مديريت مدبّرانه سيّد مرتضي در اداره حوزه علميه نجف
شيخ طوسي 2تا كتاب از كتاب‌های أربعه را نوشته، تهذيب و استبصار؛ شيخ طوسي هم طلبه فاضلي بود. مرحوم بحر العلوم (رض) در اَلفوائدالرّجاليّه نقل می‌كند: مرحوم سيّد مرتضي چون وضع مالي شان يك مقدار خوب بود،تعدادی از روستاهایي را كه مالك بود، وقف كتاب و كاغذ و قلم و دوات و مركب و لوازم‌التحرير حوزه علميه نجف كرد تا وقف كردن را ياد ديگران بدهد! كه همه وقف‌ها درباره اطعام و خوردن نيست، در قلم هم هست! بحرالعلوم اين را نقل می‌كند  ومي گويد: مرحوم سيّد مرتضي نيرو‌ها را شناسایي مي‌كرد كه كي استعدادش خوب است، كي استعدادش متوسط است، كي استعدادش راقي است. ديد يك طلبه اي استعدادش از ديگران بيشتر است؛ اين را خواست و آزمود و بعد ماهي 12 دينار به او شهريه داد. ديگري را آزمود، ديد كه او به اين اندازه نيست؛ ماهي 8 دينار به او شهريه می‌داد. اين كه 12 دينار شهريه گرفته، شده شيخ طوسي؛ آن كه 8 دينار شهريه گرفته، شده قاضي ابن وَرّاج؛ از مفاخر شيعه شدند! اين نيرو شناسي كردن، استعداد شناسي كردن و اينها را به راه خاص بردن مهم است؛ و گرنه  شيخ طوسي می‌شد يك امام جماعت! وقتي فقر و فلاكت و نياز خانواده باشد، او حوزه نجف را ر‌ها می‌كند، می‌رود يك جا پيشنماز مي‌شود! اين ديگر بنشيند 2 تا كتاب از كتاب‌های أربعه بنويسد كه نمی‌شود! اين مديريت را سيّد مرتضي درست كرد!
عدم درك تفاوت «صدقه جاريه »و «صدقه جامده »، دليل احياء نشدن سنّت وقف
مي‌دانيد اوقاف متأسفانه دستشان باز نيست! بايد آن آقاياني كه مثلاً تهرانند توجه بكنند.موقوفات تا حدودي احياء شد، ولي متأسفانه وقف را نتوانستيم احياء بكنيم! وقف يا مرده است يا نيمه جان است!! موقوفات را كه می‌خوردند، يك مقداري احياء كرديم. تا حال شما چند تا وقف می‌بينيد كرده باشند؟ ما اينقدر نتوانستيم، هنر نداشتيم كه سنّت وقف را احياء كنيم! بله؛ يك موقوفاتي كه بود، جلوي خوردنش را گرفتيم. شما سالي چند تا وقف در شهرهايتان می‌بينيد؟ كسي وقف نمی‌كند.
سرّش اين است كه وقف را ما درست نتوانستيم بشناسيم؛ ما فرق صدقه جاريه و صدقه جامده را نمی‌دانیم.جوري ما گفتيم، كه وقف شده صدقه جامده! يعني اينی كه وقف شد، ديگر نمي‌شود تكان خورد! خير، وقف را عالمانه می‌شود نوشت، جاريه می‌شود نوشت نه جامده؛ بستر را وقف كنيد، عرصه را وقف كنيد، عين را نگویيد الا و لابد بايد اينجا مغازه باشد؛ كه اگر يك وقتي مغازه نشد، مدرسه بشود، درمانگاه بشود، بيمارستان بشود. اين می‌شود «صدقه جاريه ». اين وقف‌ها را وقتي ما به مردم گفتيم اينجا كه وقف است نمی‌شود تكان داد، نمی‌شود تغيير كاربري داد، نمی‌شود فلان كرد، می‌شود صدقه جامده! در آن صورت كسي حاضر نيست اين كار را بكند!
هر مالي بالاخره بعد از چند سال عوض مي‌شود! امروز اينجا خانه است، پس فردا بايد مؤسسه بشود، مدرسه بشود! شما آن عين را مقيد نكنيد، بلکه بستر را مقيد كنيد که اين وقف است. هر كاري كه از اين بر می‌آيد، حلال و طيب و طاهر است. امروز خانه است، فردا مغازه می‌شود، پس فردا برج می‌شود. در دهه وقف، وقف را جاریه می‌گویيم، جامده فكر می‌كنيم!! در این صورت مردم وقف نمی‌كنند! شما در آخر ماه صفر يك هفته، هفته وقف داريد. جرياني حرف بزند و جمودي فكر بكند، همين است! ما كجا وقف را احياء كرديم؟! غرض اين است كه ما بايد بدانيم که وقف، باید احياء بشود نه موقوف!
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته) در ديدار با اعضاي كميته علمي همايش بين المللي ناصر كبير؛  قم  ـ  بنياد اسراء ؛  1392/9/13     
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر می‌شود.