kayhan.ir

کد خبر: ۶۱۰۶
تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۳:۴۰

خبر ویژه

«روحانی، کاری را که موسوی و کروبی 4 سال پیش انجام دادند، افراطی وخارج از اعتدال می‌داند.»
روحانی همچنان
رفتار موسوی و کروبی را افراطی می‌داند


«روحانی، کاری را که موسوی و کروبی 4 سال پیش انجام دادند، افراطی وخارج از اعتدال می‌داند.»
این مطلب را علی افشاری نفوذی حزب مشارکت در گروهک دفتر تحکیم بیان کرد. وی در سایت روزنت با بیان اینکه شعار قیامت شدن ایران در صورت دستگیری موسوی و کروبی عملی نشد، نوشت: برای روحانی و حلقه نزدیکان وی، آزادی موسوی و کروبی صرفا در حد فیزیکی مطلوب است. روحانی نگران تداوم رفتار موسوی و کروبی است. جلوگیری از فعالیت‌های این دو راه را برای فعالیت روحانی مساعد کرده وگرنه حاکمیت در غیاب خطر آنها دلیلی ندارد حضور امثال روحانی را تحمل نماید. تمایز راهبردی جنبش سبز و گفتمان اعتدال و بنفش رقابت بین این دو گزینه را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد. از دیدگاه روحانی، تصمیمی که موسوی و کروبی در چهار سال پیش اتخاذ کرده‌اند،‌ افراطی و خارج از اعتدال است. به همین دلیل روحانی با 9 دی و جنبه آئینی بخشیدن به آن در تقویم مناسبات جمهوری اسلامی همراهی کرد. حسام‌الدین آشنا پیش از این اعلام کرد موسوی وکروبی باید بپذیرند که رفتار گذشته را تکرار نمی‌کنند.
افشاری در ادامه با انتقاد از خلط رنگ‌های بنفش و سبز و نبودن حامیان محکم برای موسوی و کروبی نوشت: در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری ریزش در جنبش سبز به وجود آمد و برخی بدون توجه به مواضع موسوی و کروبی، دنبال حسن روحانی رفتند و مشکلاتی را به وجود آوردند. بعد از گذشت 6 ماه از تشکیل دولت جدید تصور رفع حصر این دو، غلط از آب درآمده است.
در همین حال مرتضی کاظمیان از اعضای فراری گروهک ملی - مذهبی  با تخطئه اظهارات رئیس‌جمهور مبنی بر اینکه همه گروه‌ها و جریان‌ها در راهپیمایی 22 بهمن آمده بودند، نوشت: آقای روحانی! همه نیامده بودند از جمله اعضا و فعالان حزب مشارکت و دیگر احزاب مشهور دوم خردادی و اصلاح‌طلب که در مراسم 22 بهمن شرکت نکردند. آیا آقای روحانی جایگاهی برای اپوزیسیون قائل نیست که می‌گویند تا میر و شیخ و دیگر دوستان ما در بندند، ما نمی‌آییم؟
خاطرنشان می‌شود خاتمی و سران مجمع روحانیون نیز بر خلاف دعوت به حضور در راهپیمایی 22 بهمن، عملا به خاطر ترس از اعتراض مردم در این مراسم باشکوه جرأت عرض‌اندام پیدا نکردند.

شرایط باز شد
هول شدم گفتم شتر!

صادق زیباکلام اظهارات به دور از تعادل خود را به بسته بودن فضا نسبت داد و مدعی شد چون فضا باز شده، از «شتر» گفته است!
وی که چندی پیش داشتن اصل فناوری و انرژی هسته‌ای را زیر سؤال برده بود و به تازگی هم یک تنه اسرائیل را به رسمیت شناخت، در مصاحبه با تابناک می‌گوید: من می‌پذیرم که شاید(!) بخشی از رویکردهایم خیلی هم به عنوان روش درست نبوده است. همواره بر این باورم که یکی از دلایل سانسور در ایران، خود نخبگان ما بوده‌اند. هنگامی که شرایط و فضا مقداری باز می‌شود، نخبگان ما یک مرتبه گفته‌اند «شتر» و به چیزی کمتر از گفتن شتر بسنده نکرده‌اند. وقتی فضا یک مقداری باز شد، آقای صادق زیباکلام به جای اینکه بیاید و ژنو را ارزیابی کند و بگوید بخش‌ها و مفادی که در این توافق آمده چه بوده و چه نبود، یکباره می‌گوید چه کسی گفته موضوع هسته‌ای برای کشور مفید بوده است. یا به جای اینکه راجع به مناسبات با جهان عرب صحبت بکند، می‌گوید من اسرائیل را به رسمیت می‌شناسم. گلایه شما درست است. برای اینکه صادق زیباکلام‌ها باعث می‌شوند فضای باز سیاسی در کشور نتواند نهادینه شود و شکل بگیرد.
زیباکلام در حالی که هیچ محدودیتی در نوشتن تحلیل در روزنامه‌ها یا سخنرانی و مصاحبه ندارد، می‌گوید: بعضی‌ها امثال صادق زیباکلام را آنقدر در منگنه و استیصال قرار می‌دهند که وقتی مقداری فضا باز شد، مثل فنر یک مرتبه جهش می‌کنند. مثلاً اینکه هر چیزی که مسئولین فکر می‌کنند، درست است و عکس آن نباید انعکاس پیدا کند، منجر به همین جهش‌ها می‌شود. ما چوب این تفکر را بارها و بارها خورده‌ایم.
وی این را هم گفته که یک شبه می‌خواسته ره صد ساله برود و این به فضای سیاسی خدشه وارد می‌کند.
اما داریوش سجادی از مشاوران سابق مهدی کروبی و همکار نشریات اصلاح‌طلب درباره مواضع به دور از تعادل زیباکلام معتقد است: قبلاً وقتی می‌گفتن «شما فقط تا نوک دماغت رو می‌تونی ببینی» این گزاره برخوردار از ملامت و شماتت نسبت به کسانی بود که فاقد نگرش کلان و وسعت اندیشه بودند. حالا برعکس شده و در یک رقابت سنگین در تلاشند تا با جراحی پلاستیک فقط تا نوک دماغ‌شان را ببینند و ببینانند!
وی می‌افزاید: اظهارات دماگوژیک اخیر آقای «زیباکلام» را نیز می‌توان در چارچوب تا «نوک دماغ بینی» و «نوک دماغ بیناندنی» محسوب کرد که به دلیل فقد بضاعت دینی مشارالیه و اتکای صرف به محفوظات مکتسبه از مکاتب غرب و پذیرش قطعی و یقینی و «ایدئولوژیک»(!) آن محفوظات بدون ارزنی دلالت و جسارت در به چالش کشیدن مبانی آن محفوظات، به صورتی اجتناب‌ناپذیر منجر به آن می‌شود تا مبتلابه با یقینی فرض کردن «افق جهان» با «افق نوک بینی خود» دچار خود فریبی منجر به عوام‌فریبی شود.

گزینه ایران مقتدر به روایت کارنگی
اندیشکده آمریکایی کارنگی طی گزارشی در آستانه دور جدید مذاکرات ایران و 1+5 علت اصلی  دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌های غرب علیه ایران را برملا کرد. این گزارش نشان می‌دهد آمریکا اساساً با موجودیت انقلاب اسلامی و قدرت فزاینده آن دشمنی دارد و  هسته‌ای شدن ایران بهانه است.
کارنگی در گزارش خود به قدرت فزاینده و نفوذ ایران در منطقه اذعان می‌کند و می‌نویسد: ایران به مثابه هژمون منطقه‌ای بلند پروازی در نظر گرفته می‌شود که هدف مستقیم آن، تضعیف و حذف نفوذ وحضور آمریکا در خاورمیانه است. ایران همچنین به‌عنوان تهدید نظامی‌ای مطرح می‌شود که قدرت آن برای ترساندن همسایگانش می‌تواند توسط برنامه هسته‌ای در حال ظهور، اما بلند پروازانه آن، به شدت تقویت شود. ایران، به‌عنوان بزرگ‌ترین کشور شیعه و رهبر جبهه مقاومت اسلامی، از طر ف اسرائیل و برخی کشورهای عربی یک تهدید تلقی می‌شود.
کارنگی بدون اشاره به اینکه آمریکایی‌ها بارها رجز خواندند که دولت بشار اسد رفتنی است و در آخرین اقدام حتی موعد حمله به سوریه را نیز تعیین کردند ولی ناکام ماندند به نقش و نفوذ ایران در ایستادگی سوریه اشاره می‌کند و اذعان می‌دارد: «تهران به دلیل ترس و دودلی غرب، جسارت پیدا کرده و کمک خود را به سوریه افزایش داده است.»
این اندیشکده آمریکایی پس از بررسی تحولات کنونی منطقه به عنوان اقدام اورژانسی و فوری به غرب پیشنهاد می‌دهد که باید جلوی قدرت و نفوذ ایران در منطقه گرفته شود.
با این توصیفات که حاوی اقتدار و قدرت روزافزون ایران است، خوب بود این اندیشکده آمریکایی به صراحت به لفاظی‌ها و بلوف مقامات ارشد کشورش که همواره می‌گویند «همه گزینه‌ها روی میز است» می‌پرداخت و حتماً تحلیلی خواندنی می‌شد.!

عقل‌های متحجر در شوروی و آمریکا
در کار آیت‌الله خمینی درماندند

«عقل‌های متحجر چه در غرب و چه در شوروی از انقلاب گسترده مردم ایران تحت مدیریت آیت‌الله خمینی که رژيم مستبد و غرب‌گرای شاه را از پا انداخت، بهت زده ‌بودند و می‌گفتند مگر با اسلام می‌شود انقلاب یا پیشرفت کرد».
گنادی لیتوینیتسف تحلیل‌گر روس این تحلیل را در سی و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی  ایران، در تارنمای «ایران رو» منتشر کرد و نوشت: انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و تلفیق مجدد دولت و دین، بازگرداندن ملت به سرچشمه‌های معنویت، پیوند زدن زندگی معاصر بدون ترک دستاوردهای فکری و فنی آن به فرهنگ سنتی با مبانی «قدیمی» و جاویدان آن نظیر عدالت اجتماعی، اخلاق در سیاست را هدف خود اعلام کرد.
وی می‌افزاید:‌ سی و پنج سال است انقلاب اسلامی که به همت مردم پیروز شد، همه کلیشه‌ها و پیش‌بینی‌های فلسفه سیاسی غرب را نقش برآب کرده است؛ آنها با کاربرد ادبیات رایج خود به بحث درباره ارتجاع، تاریک‌اندیشی دینی و بازگشت به قرون وسطی پرداختند.
محقق روسی خاطرنشان می‌کند: امام خمینی می‌گفت اول اسلام و بعد هر چیز دیگر. به همین علت، اسلام در ایران به نیروی متحدکننده‌ای تبدیل شد که دشمنان داخلی و خارجی از پس آن برنمی‌آیند. مخالفان لیبرال و چپگرا بی‌کفایتی از خود نشان دادند. شعارهای ملی‌گرایان هم از حمایت توده‌های مردم برخوردار نشدند.
وی همین کشورهای غربی و قبل از همه، آمریکا که اکنون از «میدان اوکراین» پشتیبانی می‌کنند، در سال 1979 از شاه که به سرکوب وحشیانه مردم پرداخت، درخواست نمی‌کردند که «به زور متوسل نشود»؛ گارد و پلیس را از پایتخت بیرون بکشد و با رهبران قیام دور میز مذاکرات بنشیند. بر عکس، آنها به هر وسیله ممکن و از جمله از راه نظامی به غرق کردن قیام مردم در خون کمک می‌نمودند.
در ادامه این تحلیل آمده‌است: مخالفان «نظام آیت‌الله‌ها» در طول همه سال‌های بعد از پیروزی انقلاب چشم به راه تکان‌های شدید جدید در ایران بودند اما انتظار آنها بی‌نتیجه ماند. اگر حوادث و چرخش‌های دراماتیک فرانسه بعد از سال 1789 و روسیه بعد از سال 1917 و یورش‌ها به «همراهان»، ترور گسترده و سیلاب خون در این کشورها را به خاطر آوریم، باید اعتراف کنیم که رژیم اسلامی که تنها در دو سه سال اول می‌جوشید، درجه بالای «خود انضباطی»، تسامح و پایداری را از خود نشان داد.  انقلاب به جنگ داخلی منجر نشد و مخالفان کمونیست و لیبرال نتوانستند در برابر نفوذ تعیین کننده سازمان‌های دینی هیچ کار مهمی بکنند. جان کلام، انقلاب اسلامی به یکی از کم‌هزینه‌ترین انقلاب‌های تاریخ به لحاظ خونریزی تبدیل شد.
لیتوینیتسف در ادامه می‌نویسد: ملتی که حیثیت ملی خود را باز یافت، به لحاظ معنوی به خود آمد و به ریشه‌های دین خود روی آورد، قادر به بازسازی خود از نو و بازگشت به صحنه تاریخی به صورت نوسازی شده و شاد و با طراوت و مملو از توانمندی‌‌‌های خلاقانه جدید شد. اما سیاستمداران و نظریه‌پردازان غرب هنوز ایران را به فقدان دمکراسی و «نقض حقوق» متهم می‌کنند. ما در این زمینه شاهد گزینه کلاسیک افسانه‌سازی لیبرال هستیم. در این افسانه‌ها هر چیزی که با منافع غرب مطابقت نداشته باشد، به عنوان «نیروهای شر» وصف می‌شود در حالی که همه آنهایی که وفادار به منافع غرب هستند، از هاله آزادی و قداست برخوردار می‌شوند. گاهی رژیم‌های سرکوب‌گر کهنه، خودکامه و ارتجاعی توسط عروسک‌بازان واشنگتن و بروکسل به اردوگاه «دمکراسی» نسبت داده می‌شوند. مهم این است که آنها اراده غرب را اجرا کرده و ملت‌های خود را خوب مهار بزنند.
وی در ادامه خاطرنشان  می‌کند: هرگونه اعتراض به خودخواهی اقتصادی غرب، فلسفه بی‌اصول «جامعه مصرفی» و فرهنگ عمومی فاسدکننده و اغفال‌کننده، در «جهان آزاد» به عنوان شورشی تلقی می‌شود که باید فوراً مجازات گردد. تصادفی نیست که امام خمینی کشورهای غرب و قبل از همه آمریکا را «استکبار جهانی» نامگذاری کرد؛ نظریه‌پردازان و عوامل تبلیغات آنها نمی‌توانند حتی این اندیشه را به ذهن خود راه دهند که شاید کسی جرات کند به گونه خاص خود مفاهیم آزادی و دمکراسی را تعریف کند.