kayhan.ir

کد خبر: ۵۳۱۹
تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۱:۳۸

مُشت مانکن‌ها بسته ماند (یادداشت روز)


ویترین حاکمیت ایالات متحده آمریکا، به غایت فریبنده است. این حاکمیت، استراتژی و اصول ثابتی دارد که هرگز از آنها کوتاه نیامده است. با این وجود، ویترین حکومت آمریکا بسیار گول‌زنک است. یکی از این تاکتیک‌های چشم‌بندی، ایجاد تنوع در دولتمردان و استفاده حاکمیت از مهره‌ها و کارگزاران زن یا سیاه‌پوست است. دور از ذهن می‌آمد در حاکمیتی که نماد سرکوب صاحبان رنگین پوست (سیاه‌پوست و سرخ‌پوست) سرزمین آمریکاست، روزی یک سیاه‌پوست‌ رئیس‌جمهور شود. اما اوباما رئیس‌جمهور شد تا تحمل در حاکمیت آمریکا را تداعی کند. هرچند کمتر پرسیده شد که تفاوت اوبامای سیاه‌پوست با بوش و کلینتون و ریگان و کارتر سفیدپوست در راه‌اندازی انواع جنگ‌ها و جنایت‌ها- برای مثال در افغانستان و بحرین و یمن و سوریه و لبنان و فلسطین و مصر- چیست و آیا اوباما جز بردگی و کارگزاری سیستم سیاسی غالب در آمریکا کار دیگری هم کرده است؟ یا مثلا دشمنی و خباثت دولت 5 ساله اوباما علیه ملت ایران کمتر از دوره 8 ساله دولت جرج بوش بوده است؟
همین سیستم سیاسی غالب، در چینش ویترین حاکمیت آمریکا از زنان نیز استفاده می‌کند. مادلین آلبرایت، کاندولیزا رایس و هیلاری کلینتون از جمله کارگزاران و مهره‌هایی بودند که در جایگاه وزیر خارجه به کار گرفته شدند بی‌آنکه ذره‌ای از خشونت و خوی تعدی‌گری آمریکا در حوزه سیاست خارجی کاسته شود. افکار عمومی منطقه غرب آسیا و جهان از خاطر نمی‌برند که خانم رایس در بحبوحه بمباران جنوب بیروت از سوی رژیم صهیونیستی (سال 2006) و به خاک و خون کشیده شدن روزانه ده‌ها زن و کودک، با خونسردی تمام گفت «این درد زایمان خاورمیانه جدید است»! 10 سال قبل از این سخنان (21 می 1996- 22 اردیبهشت 1375) مادلین آلبرایت وزیر خارجه دولت بیل کلینتون در برنامه 60 دقیقه شبکه CBS پاسخی سرراست و صریح به یک سوال داد. لزلی استال مجری سی‌بی‌اس از آلبرایت پرسیده بود «ما شینده‌ایم که نیم میلیون کودک عراقی در اثر تحریم‌ها جان باخته‌اند. این تعداد، از کودکان کشته شده در هیروشیما هم بیشتر است. آیا رسیدن به اهداف آمریکا با چنین هزینه و بهایی می‌ارزد؟» آلبرایت که بعدها به جانور سیاسی معروف شد در پاسخ گفت «این سوال سختی است اما در مورد بهای آن فکر می‌کنم بله می‌ارزد. The Price is worth it». به همین سادگی! خلف این دو جانور سیاسی، خانم هیلاری رودهام است که به نام همسر خود (بیل کلینتون) شناخته می‌شود. او 2 سال پیش تاکید کرد باید با تحریم‌های فلج‌کننده و گزنده ایران را به زانو درآورد. آماج اصلی این تحریم‌ها، ملت ایران بودند.
سیاه‌پوست اگر در نگاه افکار عمومی جهانی نماد مظلومیت و معصومیت است، در ساختار مافیایی حاکمیت آمریکا به عنوان گلادیاتور جنایتکار استفاده می‌شود و صرفا دستکشی مخملین بر روی دست چدنی است. و زن اگر در نگاه عمومی، نماد عاطفه و نرم‌خویی و مهربانی و لطافت طبع است، در این ساختار مافیایی تنها به کار ویترین‌آرایی و گمراه‌سازی ذهن مخاطب از واقعیت پشت ویترین می‌آید. درست در همین دوره زرق و برق ویترین آمریکا با مانکن‌هایی نظیر باراک اوباما و هیلاری کلینتون- و در حالی که برخی تحلیلگران ساده‌دل یا مامور وطنی مسحور این ویترین بودند- شیطان بزرگ به سیم آخر زد و طبیعت درنده خود را پدیدار ساخت. 3 سال پیش، سوخت 20 درصد رآکتور اتمی تهران به پایان رسید. آمریکایی‌ها خیال کردند نقطه ضعف مهمی  را در ما به دست آورده‌اند. جان 800 هزار بیمار در گرو رادیوداروهای رآکتور تهران بود و شیطان بزرگ همین را به گروگان گرفت. سبُعیت از این آشکارتر؟ این همان آمریکای خوش‌خط و خال دوره اوباما و هیلاری کلینتون بود. اما کمر شیطان بزرگ شکست وقتی دانشمند گمنام شهید دکتر شهریاری و یاران سختکوش وی، سوخت 20 درصد را روی میز گذاشتند. مشابه همین اتفاق در ماجرای تحریم فروش بنزین به ایران تکرار شد.
3 سال از ماجرای سوخت 20 درصد و بنزین و تحریم دارو و سپس تحریم نفت و بانک و بیمه و کشتیرانی می‌گذرد. شاید ابهامی در این میان وجود داشت و سازمان غول‌پیکر ناتوی فرهنگی به کمک برخی تحلیلگران رسانه‌های وطنی «خوش خیال» یا «مامور و معذور» به این تردید و ابهام دامن می‌زد که نکند علت این همه خصومت، سرسختی طرف ایرانی در عدم نرمش و مذاکره و تفاهم و توافق است. آنچه در 6-7 ماه اخیر پس از روی کار آمدن دولت جدید در حوزه سیاست خارجی پدید آمد، در حقیقت تخلیه همین تصورات انباشته  اما به دور از واقعیت بود و فرصتی فراهم کرد که ابهام فربه شده، تن به تیزاب واقعیت بسپارد. مکالمه تلفنی رئیس‌جمهور محترم با اوباما و 4 دیدار وزیر خارجه کشورمان با جان کری در کنار چند و چون تفسیر توافق ژنو و نقض متواتر آن از سوی طرف آمریکایی در کنار شکسته شدن رکورد تعداد تهدید به حمله نظامی علیه ایران در یک مدت زمانی کوتاه، با همه تلخی‌ها و ابهاماتش فرصتی را پدید آورد تا افکار عمومی جهان را به یک باور استراتژیک رهنمون سازد و همین باور را نزد ملت ما، عمیق‌تر از گذشته سازد مبنی بر این که در برابر شیطان بزرگ و روحیه تعدی‌گرانه وی، نه دو گزینه بلکه تنها یک گزینه وجود دارد؛ راه استقلال و پیشرفت و صراحت و قاطعیت  به موازات انسجام و اقتدار درونی.
گذشت زمان هرچه بیشتر برای این مدعا سند روی سند خواهد گذاشت که شیطان بزرگ یک بار دیگر در مصاف با حکمت و تدبیر نظام ولایت فقیه، در تله خود چیده گرفتار شد، همان‌گونه که 14سال پیش در ماجرای اردوکشی به شرق و غرب ایران- افغانستان و عراق- به دام خودساخته فرو افتاد. چند سال بعد، از وزیر خارجه آل سعود گرفته تا روزنامه واشنگتن پست و دانیل پایپس مشاور ارشد بوش و رئول مارک گرکت افسر عالی‌رتبه سیا و... گویا که سوزنشان روی چند عبارت کلیدی قفل شده باشد، به تواتر گفتند «آمریکا، عراق را روی یک سینی طلا گذاشت و تقدیم دشمن خود ایران کرد»، «ما در عراق هزینه و تلفات دادیم، اما فرزندان معنوی آیت‌الله خمینی روی کار آمدند»، «آمریکا در عراق و افغانستان از یک ژنرال سپاه پاسداران به نام قاسم سلیمانی شکست خورد» و... انبوهی از این تعابیر که می‌توان با جمع‌آوری آنها چند جلد کتاب نوشت. 10 سال بعد، آمریکا سیاست اغوا و فریب را جایگزین پتک،  و پتک را چاشنی فریب کرد؛ راهبرد فشار و مذاکره! مذاکره، عامل سرآمدن همه تهدیدها و فشارها تلقی می‌شد اما در این 6 ماه، تهدید و توهینی نبود که یانکی‌های بی‌سرو پا نثار ملت ایران نکرده باشند. از فریبکار خواندن ژن ایرانیان، تا تاکید بر این که با ایران به عنوان یک طرف قابل اعتماد مذاکره نمی‌کنند بلکه ایران را متهم می‌شمارند. هنوز ساعتی از اعلام توافق بر سر بیانیه ژنو- بیانیه‌ای که در عالم واقع هرگز امضا نشد- نگذشته بود که جان کری اعلام کرد «ما حق غنی‌سازی را برای ایران به رسمیت نمی‌شناسیم.»
مشت دولت دورو، بی‌صداقت، عهدشکن و خودبرتربین آمریکا در همین 6-7 ماه به اندازه همه 35 سال گذشته نزد ملت ایران باز شد. بی‌تردید از فشار روانی افکار عمومی و انزجار و نفرت پدید آمده نسبت به رفتار آمریکا بود که یکی از نشریات زنجیره‌ای اصلاح‌طلب بعد از ماه‌ها تبلیغات و نشان دادن «در باغ سبز» در حوزه مذاکره و القای تابوشکنی، 6 بهمن‌ماه جاری در سرمقاله‌ای به قلم مدیر مسئول خود اذعان کرد:« با درایتی که ایران در مذاکرات 5+1 از  خود نشان داد اکثر تحلیلگران بر این باور شدند که این رویکرد مثبت و سازنده، بهانه را برای ادامه ادبیات بی‌ادبانه، توهین‌آمیز و تهدیدآمیز از سیاستمداران آمریکایی خواهد گرفت. پیش‌بینی می‌شد آنان هم مثل وزیر خارجه مودب و رئیس‌جمهور محترم ایران، محترمانه با طرف مقابل صحبت خواهند کرد. متاسفانه سخنان تهدیدآمیز سیاستمداران آمریکایی که هر از چند گاهی بیان می‌شود، نشان می‌دهد تحلیلگران سیاسی تصور و تصویر اشتباهی از اوضاع و احوال و رویکرد آمریکاییان داشته‌اند...اگر کسانی حرف کریمانه و محترمانه ملت ایران را نفهمند، فرزندان این مرز و بوم که در طول 34 سال گذشته با عوامل و واسطه‌های آمریکا دست و پنجه نرم کردند، آمادگی دارند امروز درس رشادت و قهرمانی را به خود آمریکایی‌ها نشان دهند.»
حکیمان گفته‌اند ضربه‌ای که تو را نکشد حتما قدرتمندتر می‌کند. به تصریح لس‌آنجلس تایمز قرار بود تحریم‌ها مانند شوک باشد و فلج کند نه اینکه ملت ایران را واکسینه نماید. این نشانه روشن عداوت و خباثت، از پشت ویترین خوش‌نمای آمریکا بیرون زد و بسان ضربتی سخت بود که  هم بر استحکام جبهه ملت ایران ‌افزود و هم مشت دشمن پنهانکار را گشود و می‌تواند  ذهن‌های خواب‌زده و خوش‌باور را از خیال و رویا به حقیقت واقعیت رهنمون کند. اینها به انضمام مذاکرات چند ماه اخیر هر چند بی‌هزینه نبود اما در سرجمع محاسبه هزینه و فایده، به سود استراتژیک ملت ایران تمام شده است. این معنای همان حکمتی است‌که رهبر معظم انقلاب فرمودند ما باذن الله در این مذاکرات ضرر نمی‌کنیم و سود می‌کنیم. فردا که آفتاب سی و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب کبیر اسلامی از مشرق ایمان و اراده و امید بدمد، رصدگران دقیق سیاسی و اطلاعاتی غرب در جشن خودجوش ملت ایران خواهند دید که حقیقت تابناک ملت ایران در پس همه وارونه ‌نمایی‌ها و کوچک نمایی‌ها و تحقیرها کدام است. فردا همه گمانه‌زنی‌ها و تخمین‌های خام دشمنان ملت ایران در برابر حقیقت قدرت‌نمایی ولی‌نعمتان و صاحبان اصلی انقلاب اسلامی، رنگ خواهد باخت.
فردا دشمنان به محتوای این حکمت جاری بر زبان رهبر انقلاب پی خواهند برد که انقلاب اسلامی هر چند با چالش‌های بزرگی روبرو شده اما واقعیت بزرگتر، غلبه انقلاب اسلامی و ملت ایران بر همین چالش‌ها و تندبادها در 35 سال گذشته است. ملت ما به تأسی از امام خمینی(ره) باور کردند که بن‌بست و گم شدن مقصد در مسیر حق معنا ندارد. «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.» همانا راه در پیش چشمان ما نمایان خواهد بود اگر که اهل عزم و اراده و سخت‌کوشی در پیشرفت متکی به  پروردگار و مستقل از طاغوت‌ها و ابرقدرت‌ها باشیم. فردا هنگام سخن گفتن صریح و از سر عزت با دشمن است. فردا، روز طلوع دوباره مرگ بر آمریکاست.

محمد ایمانی