kayhan.ir

کد خبر: ۴۲۱۳
تاریخ انتشار : ۰۸ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۱:۵۲
درد دل‌های فیلمساز دفاع مقدس با فرزندان شهدا

وقتی بغض حاتمی‌کیا شکست


گروه ادب و هنر-
خانواده و فرزندان شهیدان درحالی به پاسداشت خالق فیلم‌های ماندگار دفاع مقدس رفتند که گویی ابراهیم حاتمی‌کیا مدت‌ها منتظر چنین فرصتی بود تا در جمع بچه‌هایی که او را «عمو ابراهیم» خطاب می‌کردند، محرم دل خود را بیابد، بغض خود را بگشاید و ناگفته‌هایش را بگوید.
خانواده‌ها و فرزندان شهیدان محمدجواد تندگویان، محمود کاوه، محمدابراهیم همت، عباس کریمی، عباس ورامینی، مهدی زین‌الدین، حمید باکری، حسن تهرانی مقدم، کاظم رستگار، احمدکشوری، مصطفی چمران، عباس رودکی و ... دوشنبه شب در موسسه اوج، میزبان ابراهیم حاتمی‌کیا بودند. این آئین به بهانه پایان تولید فیلم «چ» درباره شهید چمران و حضور این فیلم در سی و دومین جشنواره فیلم فجر برگزار شد.
همسر شهید حسن تهرانی‌مقدم در این آئین گفت: سفره پهن شده امشب ویژه شهداست.
وی ادامه داد: تنها شهدا نماد ایثار نیستند، افرادی هم هستند که با عمل خودشان در صنف ایثارگران و فداکاران قرار می‌‌گیرند و این مسئله را با انجام فعالیت‌ها و اعمال خودشان نشان می‌دهند و آقای حاتمی‌کیا از جمله این افراد است. ایشان یک هنرمند انقلابی و جهادی هستند و مسلماً اخلاص ایشان باعث تولید فیلم‌های ارزشی شده که جوانان ما را با فعالیت‌های واقعی بزرگ‌مردانی مثل شهید چمران آشنا می‌کند.
صحبت‌های فرزندان شهدا
سلیمه رودکی فرزند دریادار شهید عباس رودکی که اجرای مراسم را به عهده داشت، متنی را در خصوص خاطراتش از تماشای از کرخه تا راین حاتمی‌کیا همراه با پدر شهیدش خواند و در ادامه فرزند شهید عباس جولایی خطاب به حاتمی‌کیا گفت: آقا ابراهیم به امید روزی که ده‌ها سرلشکر بسازی اما در مورد شهیدان فقط یک آرزو دارم آن هم اینکه پس از ساختن آخرین فیلم دفاع مقدسی‌ات در 100 سالگی به شهادت برسی.
در ادامه این مراسم کلیپی پخش شد که در آن علی مدق فرزند شهید مدق، بنت‌الهدی ترابیان فرزند شهید ترابیان، افرا آبشناسان فرزند شهید آبشناسان، زهرا کاوه فرزند شهید کاوه، محمد صالحی فرزند شهید صالحی، رضا شفیع‌خانی فرزند شهید شفیع‌خانی، مصطفی رمضان فرزند شهید رمضان و فرزند شهید آبشناسان از خاطرات خود پس از تماشای فیلم‌های حاتمی‌کیا سخن گفتند و هرکدام در پایان این کلیپ از کارگردان متعهد سینمای ایران خواستند تا همچنان در این مسیر باقی بماند.
در ادامه این مراسم، فرزند شهید رستگار که در زمان شهادت پدرش تنها 40 روز داشت با بیان متنی گلایه‌آمیز از اینکه چرا قهرمانان معاصر کشور به فراموشی سپرده‌شده‌اند گفت: ملت‌های دیگر قهرمانان جنگ‌های خود را بلند آوازه می‌کنند و آنها الگویی برای جوانانشان هستند، قهرمانان جنگ‌های جهانی اول و دوم هنوز سوژه فیلم‌های غربی است و کارخانه رویا پردازی هالیوود هنوز قهرمانانی می‌سازد از جنگ‌هایی که هیچ افتخاری ندارند اما ما را چه شده است که بهترین فرزندان آفتاب و خاک خود را به فراموشی سپرده‌ایم.
در بخش بعدی مراسم علی کشوری فرزند شهید کشوری گفت: از حاتمی‌کیا تشکر می‌کنم بخاطر اینکه در بین فرزندان شهدا حضور دارد اما چرا آنقدر دیر، من از آنجایی که هنر خوانده‌ام دلم می‌خواهد کسانی که مثل شما دفاع مقدس کار کرده‌اند تصور نکنند که دفاع مقدس دیگر تمام شده و دعوت بسازند.
وی ادامه داد: الان احساس قلبی من این است که دل‌های بچه‌های شهدا پر از درد است و دلم می‌خواهد تقدیر اینچنینی که شایسته شما و خیلی از فیلم‌سازان دیگر است انجام شود اما یک سؤال دارم و آنهم این است چرا کسانی که براساس مستندات تاریخی می‌خواهند فیلم بسازند فریاد فرزندان شهدا را درمی‌آورند و من در فیلم «چ» شهید چمران را ندیدم و حتی شهید کشوری را هم ندیدم چرا که شهید کشوری در عملیات پاوه و حصر آن حضور داشت و امیدوارم بار دیگر مستندات تاریخی را مرور کنیم و نقش شهدای ارتش بخصوص تیمسار فلاحی را جدی‌تر ببینیم اما همچنان معتقدم اگر یک فیلم در کل سینمای ایران خوب باشد همچنان آژانس شیشه‌ای است و امیدوارم آثار جنگی که بر ما تحمیل شد هرگز فراموش نشود و این موضوع را دوست دارم بعنوان یک فرزند شهید از من بشنوید.
در ادامه این مراسم با حضور لیلا زین‌الدین فرزند شهید زین‌الدین، فاطمه مرقاطی فرزند شهید مرقاطی، سید ناصر نامجو فرزند شهید نامجو، حسن آزما فرزند شهید آزما، رضا رودکی فرزند شهید رودکی، مهدی همت فرزند شهید همت و جلال کاوند از عموابراهیم فرزندان شهدا با اهداء کتابی تقدیر شد.
فرزند شهید رودکی در هنگام تقدیم این هدیه به حاتمی‌کیا گفت: هدیه‌ای که برای شما تدارک دیده شده یک کتاب است، کتابی که دلنوشته بچه‌های شهداست، خیلی از ما پدرانمان را ندیدیم اما با دیدن این فیلم‌ها فکر کردیم اگر پدرانمان بودند همان صحنه‌ها را بعنوان خاطره برای ما تعریف می‌کردند و این کتاب پیرنوشته دل ما است.
درد دل های حاتمی‌کیا
 با فرزندان شهدا
در ادامه، ابراهیم حاتمی‌کیا، با بازگویی یک خاطره از عملیات بدر، صحبت‌های خود را شروع کرد و گفت: در حال عبور بودیم که یک‌هو یکی پای من را گرفت. برگشتم و دیدم کسی است که نیمی از بدنش در آب و نیمی بیرون است. پای من را به‌قوت چسبیده و بچه‌ها هم دارند رد می‌شوند، سفت پای من را چسبیده بود. پرسیدم: برادر، چه‌کار داری؟ حرفی نمی‌توانست بزند، صورتش سفید سفید در اوج معصومیت. من اگر بخواهم یک پری دریایی مردانه را تمثیل کنم به او اشاره می‌کنم، آمده بود من را به امتحان بکشد، پای من را ول نمی‌کرد و آدمها داشتند می‌رفتند و خمپاره‌ها قوت می‌گرفتند، می‌دانستم استمداد جان می‌کند، اما چاره‌ای نداشتم، شروع کردم انگشتانش را نرم نرم باز کردم، سعی می‌کردم بدون اینکه فشاری به آنها بیاید پای خودم را نجات بدهم و سر آخر گفتم من می‌روم به امدادگرها می‌گویم که بیایند کمک. همچنان جای دست آن عزیز، هنوز روی پای من چسبیده است و از من جدا نمی‌شود.
وی ادامه داد: همین ساختمانی که داخلش هستید، ساختمان سپاه تهران بود و من دم همین در کشیک‌ها دادم، از اینجا به مأموریت‌ها رفتم و کلی خاطره دارم از این ساختمان در آن هشت سال.
حاتمی‌کیا در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: دیدم در حرف‌ها و محبت‌هایی که می‌کنید حرمت نگه می‌دارید و البته با اشاره ظریفی از برخی فیلم‌ها می‌گذرید. اما من باید بگویم که هنرمند و اهل هنر اگر برای آنچه باید بگوید به‌اجبار بیفتد آن اثر دیگر اثر نمی‌شود. من هم مثل همه شما در این جامعه زندگی می‌کنم، طغیان بشریت را می‌بینم و آزارم می‌دهد و از آنچه طغیان بشریت علیه خداوند می‌نامم در «دعوت» سخن می‌گویم. برخی می‌گویند تو فقط از جهاد و باروت و خون بگو؛ اما من این طغیان را می‌بینم و نمی‌توانم از آن بگذرم. من باید از جوان‌ها بگویم، باید «گزارش یک جشن» بسازم و این گزارش در تاریخ این مملکت بماند، هرچند ممکن است خیلی‌ها هم خوششان نیاید.وی تصریح کرد: آقای کشوری (فرزند شهید کشوری)، امیدوارم زنده بمانم و فیلم شما را از پدرتان ببینم و چه‌کسی بهتر از شما. خودتان وارد شوید و بسازید و درک کنید که این چه مسیری است، چقدر سخت و پیچیده.
کارگردان «چ» افزود:من خیلی جسارت کردم و فیلم چمران را ساختم، اما باید بگویم که  این فیلم صرفاً فقط در مورد چمران نیست، واقعاً واقعیت آن ماجراها آن‌قدر غلیظ و پیچیده است که ما یا اصلاً حرف نمی زنیم یا اینکه اصلاً گفتنی نیست. اما من تیرم را رها کردم و «مارمیت اذ رمیت...» و  بقیه‌اش را نمی‌دانم چه اتفاقی بیفتد.
حاتمی‌کیا در پایان خطاب به فرزندان شهدا گفت: من را دعا کنید، خدا نکند که من در بستر عافیت بمیرم. در قنوت سحر همیشه می‌گویم که اصلاً قرار ما این نبود. هروقت از این ساختمان خارج می‌شدیم با پیکانی که دست ما بود به این قصد می‌رفتیم که برنگردیم و به خیل این کاروان بپیوندیم. اما چاره‌ای نیست، ما بازماندگان قطعاً به چیزهای دیگری هم مشغول می‌‌شویم، این را رد نمی‌کنم، مثل خود شماها. امیدوارم خدا به من این اجل را بدهد که سر صحنه‌ای بمیرم که شرمنده نباشم. ان‌شاءالله که دعای خیر شما پشت سر من باشد و نفس شما مطهر کند این مسیری را که من می‌روم.