kayhan.ir

کد خبر: ۸۶۲
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۳۹۲ - ۰۹:۱۳

اينجا؛ محضر خداست ...

مقاله زير را يکي از دانشجويان دانشگاه تهران برايمان فرستاده بود؛ چند روزي از انتشار آن خودداري کرديم به اين دليل که قصد تعريف از خود را نداشته و نداريم. اما اين روزها که مديران تازه از راه رسيده جملات قصارشان گاهي شامل حال ما نيز مي‌شود گفتيم شايد بد نباشد قسمتي از نظرات جوانان و دانشجويان را درباره کيهان منتشر کنيم تا آقايان به ياد بياورند که حاميان ما هميشه توده‌هاي درد کشيده مردم بوده و هستند، نه صاحبان قدرت و ثروت، و يا عده‌اي شمال شهرنشين تهران که از راه افتادن پرواز تهران-واشنگتن خوشحالند.
مقاله زير را يکي از دانشجويان دانشگاه تهران برايمان فرستاده بود؛ چند روزي از انتشار آن خودداري کرديم به اين دليل که قصد تعريف از خود را نداشته و نداريم. اما اين روزها که مديران تازه از راه رسيده جملات قصارشان گاهي شامل حال ما نيز مي‌شود گفتيم شايد بد نباشد قسمتي از نظرات جوانان و دانشجويان را درباره کيهان منتشر کنيم تا آقايان  به ياد بياورند  که حاميان ما هميشه توده‌هاي درد کشيده مردم بوده و هستند، نه صاحبان قدرت و ثروت، و يا عده‌اي شمال شهرنشين تهران که از راه افتادن پرواز تهران-واشنگتن خوشحالند.
« الآن، اينجا محضر خداست. آن وقت كه قلم بدست مي‌گيريد و مي‌نويسيد، بدانيد كه فكر شما، قلب شما، قلم شما، دست شما، زبان شما، همه در محضر خداست. / امام‌خميني (ره) » [12/12/59]
لابد اين سخن امام را همه شنيده اند و قبول دارند که «تمام رسانه‏ها مربي يک کشور هستند؛ بايد تربيت کنند کشور را و افراد يک کشور را».[25/02/58] پس چقدر خوب مي شد روزي صاحبان اين زنجيرهاي بسته به پاي دکه ها، که بي ملاحظه قلم مربيگري ملت را به دست هر ازسياست بيگانه اي- از بازيگر و فوتباليست و خواننده و نوازنده و غيره – [سرمقاله‌هاي شرق 4/8/92] مي سپارند، بيايند قلم را خودشان بردارند و بي تعارف معيارشان را در اين دکان مربيگري که به راه انداخته اند به ملت اعلام کنند. بگويند در اظهاراتشان شاخصه اي جز مخالفت با مواضع کيهان در نظر دارند يا نه؟ اينگونه تکليف آنهايي که مي خواهند هر ازچندگاهي به دکان آنها هم سرکي بکشند، روشن مي شود که با خاطر جمع بيايند کيهان بخوانند و پس از مطالعه ي هر مطلب جهت مخالف آن را زير سربرگ فلان روزنامه و فلان نشريه تصور کنند و وقت شريفشان را به يغما ندهند. در وقت و سرمايه و کاغذ و غيره صرفه جويي مي شود که هيچ، بروبچه هاي آن رسانه دوست و برادر هم مي توانند با خيال راحت درب دکان را ببندند و بروند آن طرف آب به محفل ياران سفر کرده شان بپيوندند. آن وقت کيهان هم ديگر وجدان درد نمي گيرد که نکند از اظهار نظر در فلان مساله غفلت گردد که بازار دوستانمان کساد و کميت‌شان لنگ شود. ليکن صحبت ما بر سر اين روي کيهان ستيزي قضيه نيست. چراکه چند روز قبل، عزيزمان مفصلا از «دم رضاخاني»[سرمقاله کيهان5/9/92] برخي گفته بود و آخر سر هم آب پاکي را روي دستشان ريخته بود که بدانند کيهان با اين هياهو ها کوتاه بيا نيست. ما هم به سهم خودمان عهد مي بنديم فراموش نکنيم اين فرموده حضرت امام (ره) در جمع کيهاني ها را که: «از آن طرف، نشريات زيادي هست که مي‏بينيد که فاسد است و مي‏خواهند به فساد بکشند. بايد شماها در مقابل اينها، نشرياتتان يک نشرياتي باشد که وقتي دست مردم برسد، در ذهنشان بيايد که خوب، اين يک تعليمي است دارند به ما مي‏دهند؛ يک مدرسه‏اي است که به اين صورت باز شده است براي تعليم؛ و راضي باشند از شما کساني که الهي هستند. شما درصدد اين نباشيد که منحرفين را راضي کنيد، درصدد اين باشيد که منحرفين را اصلاح کنيد. منحرفين را بخواهيد راضي کنيد، شما را مي‏کشند به انحراف.». [امام خميني/ ديدار با اعضاي تحريريه کيهان]صحبت ما برسر مساله‌اي است که برخي کيهان ستيزان با سخنان زيبا و چهره هاي حق به جانب مطرح مي کنند و بعيد نيست ذهن برخي کيهان دوستان را هم مشغول کرده باشد و آن اين است که: «چرا در کيهان غالبا مطالب مربوط به آن روي سکه برجسته تر است؟» به عنوان مثال در مورد چند ديدار اخير مقام معظم رهبري که ايشان به همه ابعاد مذاکرات پرداخته بودند اين تفاوت در تيترهاي اصلي آشکار بود. مثلا پس از ديدار با فرماندهان سپاه درحاليکه نشريات مورد اشاره با تيتر هايي از قبيل «معتقد به نرمش قهرمانانه در ديپلماسي هستم»[شرق27/6/92] و «استفاده از تاکتيک نرمش قهرمانانه»[اعتماد 27/6/92] اين بخش از سخنان معظم له را بزرگنمايي کرده بودند، چرا کيهان با تيتر اصلي «تغيير دنيا نمي تواند بهانه تغيير آرمانهاي انقلاب باشد»[کيهان27/6/92] به ميدان آمده و آن طرف قضيه را پررنگ مي کند؟ يا وقتي پس از بيانات ايشان در مراسم دانش آموختگي ارتش در تمام آن روزنامه هاي معلوم الحال «حمايت از ديپلماسي روحاني در نيويورک»[شرق14/7/92 و با همين مضمون بهار و اعتماد] برجسته مي شود، چرا بايد کيهان بنويسد «برخي کارها در نيويورک نابجا بود»؟[کيهان14/7/92] همچنين پس از ديدار رهبري با بسيجيان، آنها تيتر کنند که «با ملت آمريکا دشمني نداريم»[اعتماد30/8/92] ولي کيهان با «ايران از حق خود يک قدم هم عقب نشيني نمي کند»[کيهان30/8/92] روي دکه بيايد؟ پس از توافق اخير هسته اي نيز چرا کيهان ساز قلمش را جور ديگري کوک مي کند و به جاي اينکه از «آغاز فروپاشي سازمان تحريم»[اعتماد4/9/92] و «دستان بن بست شکن ظريف‌کري»[شرق4/9/92] بگويد از قابل اعتماد نبودن آمريکا به دليل انکار حق غني سازي ايران تنها يک ساعت پس از توافق ژنو سخن به ميان مي آورد؟[کيهان4/9/92]
اين شبهه افکنان غالبا با سوء استفاده از مفاهيمي همچون نيمه پر ليوان را ديدن و اصل بر برائت بودن و از اين دست ژست هاي رئوفانه و انسان دوستانه، شبهه مي‌کنند که خط و مشي کيهاني مخالف با تعاليم اخلاقي و انساني است. البته پيش از پاسخ به اين شبهه لازم به ذکر است که هيچ گاه کيهان يک جانبه به موضوعات نگاه نکرده و نمي کند و همواره سعي دارد با پايبندي بر رسالت مبتني بر صداقتي که بر دوش گرفته تمام ابعاد يک موضوع را به خوانندگان فهيمش منتقل کند که نمونه‌هايش در موارد فوق الذکر نيز واضح و مبرهن است. اما در اين باره سوال نخست اينست که آيا نيمه ي پر ليوان را ديدن –که بي‌شک در اکثر مواقع با تعاليم ديني و اسلامي ما نيز همخواني دارد- بايد در چه شرايطي مد نظر قرار گيرد؟ در صحنه‌اي که به تعبير رهبر معظم انقلاب، صف آرايي دشمنان و دهان هاي با حقد و غضب گشوده شده و دندان هاي با غيظ بهم فشرده شده آنها عليه انقلاب و امام و آرمانها ديده مي‌شود،[رهبري14/6/88] آيا جايز است با تساهل و تسامح از مکر و حيله و دشمني شياطين عالم و عناصر خودفروخته و فتنه افروز داخلي شان غافل شد؟
و سوال دوم اينکه اگر نقش مطبوعات را در اين صحنه به چراغ هايي تشبيه کنيم که وظيفه روشنگري عرصه نبرد را دارند، آيا جايز است در روزگاري که همه چراغ ها روي سنگرهاي خودي متمرکز شده اند و بيم آن مي رود که ديگر نقاط عرصه، تاريک و مبهم باقي مانده و فرصت تحرک به دشمنان قسم خورده بدهد، همين معدود چراغ هاي روشنگر را از نقاط تاريک صحنه به سوي واضحات چرخاند؟ بي ترديد هر انسان عاقل و بالغ و برخوردار از قلب سليمي شهادت مي دهد که اين نه تنها جايز نيست، بلکه آن را خيانت در حق ملتي مي داند که سالهاست در عرصه ي رويارويي با دشمنان اسلام و انقلاب از بذل هيچ داشته اي دريغ نکرده است. مگر امام (ره) نفرمود : «من يک هشداري مي‏دهم به روزنامه‏نويسها، به راديو و تلويزيون، به جمعيتهايي که هر کدام حالا پيدا شدند، به همه جمعيتها. اين يک هشداري است که همه جمعيتها اگر بخواهند خيانت نکنند به ملت، اگر بخواهند خدمت بکنند به کشور، مطالعه کنند ببينند مسير اين ملت چه بود؟ چرا اين ملت به خيابانها ريخت و اللّه‏اکبر گفت؟ چرا جوانهايش را داد و شب پشت‏ بامها رفت و فرياد زد و مرگ بر که و زنده باد که گفت؟ اين براي چه بود؟ براي اسلام بود. اينها اسلام مي‏خواستند.» [امام8/3/58]
مثال عيني و ملموس براي تقريب به ذهن تان مي تواند همين توافق هسته اي باشد که روشنايي يک چراغ کيهاني در اردوگاه تاريک دشمن، بسياري از همان منحرفيني را که امام فرموده بود برافروخته و خشمگين کرد. بياييد از چند ماه قبل مرور کنيد و شخصيتي فرضي را در نظر بگيريدکه بدون توجه به اخبار و تحليل هاي رسانه هاي انقلابي از پنجره ي همان مطبوعات منحرف به روند مذاکرات هسته‌اي نظاره مي کند. يعني از همان جايي که حذف شعار مرگ بر آمريکا را به امام منتسب و از آن حمايت کردند. آنگاه از يک سو شروع کردند به تبليغ و ترويج اينکه مشکل آمريکا و غرب فقط با برنامه صلح آميز هسته اي ماست و دشمني ها و تحريم هاي آنان فقط به دليل بي اعتمادي به ايران در مساله عدم دستيابي به سلاح هسته اي است و از سوي ديگر همان هايي که اکثر مشکلات کشور را در دولت قبل به بي مديريتي مسئولان نسبت مي‌دادند اين بار يکصدا شدند که حلال همه مشکلات رابطه با آمريکاست! بعد هم آن قدر از ديپلماسي تلفني و لبخند و چه و چه نوشتند و از عمل به وعده ي صدروزه ي دولت گفتند که وقتي بچه هاي انقلاب از پلکان هواپيما بالا مي رفتند، خوب مي دانستند که پس از اين همه وعده‌اي که به مردم داده شده، قبل از صدمين روز آغاز دولت يا بايد با يک توافق برگردند و يا ديگر برنگردند! البته درمورد فرستادن تيم هسته اي با يک چنين معذوريت خودساخته‌اي به ميدان سخت و طاقت‌فرساي مذاکره سخن بسيار است که از حوصله اين نوشتار خارج است. اين رسانه ها آن زماني هم که درست يک روز قبل از پايان مهلت صدروزه توافقي نه چندان رؤيايي امضا مي‌شود، به صورت کاملا خوشبينانه از اظهارات متناقض و عهد شکنانه ي حريف چشم مي پوشند و از بزرگترين توافق قرن صحبت مي کنند. اکنون بعد از تصويري که براي شخصيت فرضي مورد اشاره از آمريکا و تحريم ها ساخته شده و بعداز آنکه از نتايج شيرين رابطه با آمريکا برايش گفته شده و بعد از آنکه تحقق توافق موعود، با اين عظمت تبليغ شده، فرض کنيد طرف غربي به سخناني که يک ساعت پس از امضاي توافق از تريبون‌هاي رسمي اعلام کرده بود جامه ي عمل بپوشاند و قابل اعتماد نبودن خود را –که وزير محترم امور خارجه نيز در گفت و گوي تلويزيوني به آن اشاره نمود و امر بعيدي هم نيست- براي هزارمين بار ثابت کرد و دوباره شد همان آش و همان کاسه اي که بود. آيا اکنون شخصيت فرضي فوق حق دارد رسانه هايي که مدتها او را در توهم دستاوردي بزرگ نگاه داشته بودند دروغگو و خائن بداند و از اين عقب ماندگي احساس خسران کند؟!  و اين تنها گوشه‌اي از عواقب خاموشي چراغ هاي کيهاني است و البته که مي‌تواند خطرها و آسيب هاي جبران ناپذير سياسي، اجتماعي و اقتصادي بزرگتري را براي ملت و نظام به بار بياورد که انشاءا... در فرصت هاي ديگر به آن خواهيم پرداخت. پس تصديق مي کنيد که منطق کيهان در برجسته کردن ابعاد مغفول مانده مسائل مختلف، منطقي متقن است و حتي مي توان آن را از اولويت هاي اجتناب ناپذير در حوزه ي مسئوليت هاي يک رسانه ي پايبند به آرمانهاي انقلاب دانست. منطقي که حتي از ديدگاه همان رسانه هاي کيهان‌ستيز هم قابل قبول بوده و آنها نيز هرچند با تفسير غلطي که از اين اصل دارند، خود را متعهد به اجراي آن مي دانند. از آنجا که بديهيست نشريات مذکور طبق عادت هميشگي خود درصدد مخالفت با کيهان و انکار اين موضوع بر خواهند آمد، بخشي از يادداشت يکي از روزنامه نگاران اصلاح طلب را براي قضاوت خوانندگان مي آوريم. او در سرمقاله پيش‌شماره دوره جديد روزنامه توقيف شده  هم ميهن، خط و مشي خود را چنين تعريف مي کند: «...برمبناي همين گفتمان مي توان حتي دولت را نقد کرد اما تا زماني که دولت در حصار تندروي هاي مخالفان قرار دارد، شرط انصاف حمايت از دولت است. اصلاح طلبان در شرايط امروز حمايت از دولت را يک وظيفه ملي و راهبردي مي‌دانند..» ملاحظه مي‌کنيد که گرچه اصلاح‌طلبان براساس اظهارات آشکار و پنهان خودشان به اين دولت به چشم يک پل گذار و نردبان مي‌نگرند و به برخي مواضع رئيس جمهور محترم -همچون نطق انقلابي ايشان در مجمع عمومي سازمان ملل- انتقاد‌هاي شديدي دارند اما چون به زعم خود احساس مي کنند که دولت در حصار تندروي هاي مخالفان قرار گرفته، شرط انصاف را سکوت درباره  اين اختلافات و برجسته کردن نقاط قوت مورد تفاهم مي دانند. به هر حال اين روزها که نشريات زنجيره اي نفسي تازه کرده اند و بيش از پيش بر عرصه ي دکه ها جولان مي‌دهند و سنگيني اين رسالت را بر دوشمان دوچندان مي‌کنند، اگر پذيرفتيم « تقواى سياسى يعنى هر كس كه در كار سياست است، سعى كند با مسائل سياسى، صادقانه و دردمندانه و از روى دلسوزى برخورد كند. امام خامنه‌اي (حفظه الله)»[5/5/81] آنوقت ديگر نمي شود برخورد صادقانه وزير خارجه را تيتر نکرد و برخي اقدامات نابجا را بجا به شمار آورد. ديگر نميشود دلت از تاراج آرمانهاي امام مان توسط ياران نيمه راهش به درد بيايد و آنگاه که جامه مي درانند و سينه چاک ميکنند که مرگ برآمريکا نگوييد، خاموش نشست و خاطرات پريشان شنفت! و ديگر نميشود دلسوزانه از دست چدني شيطان بزرگ سخني به ميان نياورد وقتي همه شان سر بر دستکش مخملينش، در روياي پرواز مستقيم ايران-ناکجاآباد سير مي‌کنند! پس درست زماني که «حمايت از فرزندان انقلاب که به ميدان دشوار رويارويي با حريفان و دشمنان کهنه کار مي‌روند، وظيفه اي ملي است»[جمله گزارشگر صداسيما] و رهبري با حمايت ها و مردم با دعاها و مجلس با طرح دو فوريتي و صدا و سيما نيز آب و آيينه به دست[گزارش صداسيما با عنوان «به سلامت»] به بدرقه فرزندانشان مي روند، ماهم احساس وظيفه ميکنيم «چهره واقعي شيطان بزرگ»[تيتر کيهان12/8/92] را نشان دهيم و يادآور شويم که «آمريکا در قبال امتياز نقد وعده نسيه هم نمي‌دهد»[تيترکيهان11/8/92] و درست زماني که نمي‌خواهيم «در چهار چوب نگرش ها و تحليل هاي سياسي، اين وظيفه ي مهم مورد غفلت قرار گيرد و خواسته يا ناخواسته موقعيت حريفان آن طرف ميز تقويت شود» قلم به دست مي‌گيريم و مي نويسيم مگر «قرار اين نبود که..» [عنوان سرمقاله کيهان ??/?/????] «لبخند فريب گرانه دشمن کسي را دچار اشتباه و خطا نکند»[رهبري12/8/92] و از تعطيلي بخش قابل توجهي از فعاليت هاي هسته اي کشورمان و باج دادن به حريف و تقويت آن طرف ميزي‌ها گلايه مي کنيم. [سرمقاله کيهان??/?/????] حمايت از فرزندان انقلاب يعني وقتي رهبرمان بارها فرمود «من به مذاکرات خوشبين نيستم» و «هر دولتي به آمريکا اعتماد کند ضربه خواهد خورد»،[کيهان13/8/92] برويم و اين را از لابلاي زنجير روزنامه هاي کنار پياده رو به چشم آن پيرمردي که ممکن است چند قدم آن طرفتر دوربيني سر راهش سبز شود برسانيم تا ديگر نگويد «نسبت به آينده مذاکرات خوشبين هستم» و از ماموران دولتش رفع يک شبه ي همه تحريمها را انتظار داشته باشد. اين گونه است که به وظيفه روشنگرانه ي خود عمل کرده و براي يوم‌الحساب، خويش را آماده نموده ايم چرا که امام به ما فرموده است «بايد توجه به اين معنا بکنيد که ما يک روز ديگر هم داريم. اين را شک نکنيد. ما يک روز محاسبه داريم، از همه چيزها محاسبه مي‏شود. آن روز خود انسان خودش را محاسبه مي‏کند، آن روز قلمها مي‏آيند شهادت مي‏دهند، دستها شهادت مي‏دهند، چشمها شهادت مي‏دهند.. امام‌خميني (ره)-ديدار با اعضاي کيهان-جماران».
*  دانشجوي علوم سياسي دانشگاه تهران
*علي سرشار