...آينده خانواده نسل ما! (خشت اول)
چه دليلي باعث ميشود كه تمايل به داشتن فرزند كمتر شود؟ گاهي بحث بر سر اين است كه زمان، زمان مناسبي نيست. مثلاً خانم مشغول تحصيل است؛
چه دليلي باعث ميشود كه تمايل به داشتن فرزند كمتر شود؟ گاهي بحث بر سر اين است كه زمان، زمان مناسبي نيست. مثلاً خانم مشغول تحصيل است؛ ميگويد بگذاريد تحصيل من به پايان برسد، بعد ما بچهدار شويم. كارهاي دانشگاهي و رفتوآمدها احتمال سقط جنين ميدهد. به هر حال اين مورد وجود دارد كه در شرايطي كه ثبات بيشتري پيدا شده است، مثلاً درس تمام شده يا موقعي كه مشغول نوشتن پاياننامه است و مجبور نيست در دانشگاه حضور پيدا كند، آن زمان را زمان انتخاب فرزند ميداند كه به نظر من يك مقداري عاقلانهانديشي است. البته بايد زمان را نامحدود ندانست.
نكته بعدي كه گاهي فرزندآوري را به تأخير مياندازد، تمايل به سبكبالي در اوايل زندگي است؛ مثلاً ميگويند سفري ميخواهيم برويم و بچه دستوپاگير است. لذا بعد از سفرها و گردشها صاحب بچه شويم. نكته بعد ترس از پذيرش مسئوليتهاست به صورت فوري. ممكن است يك خانمي بگويد من هنوز آمادگي مسئوليت بچهداري را ندارم. ميخواهم اين احساس مسئوليت را به تدريج در خودم به وجود بياورم. بايد به من فرصت بدهيد تا خودم را آماده كنم. الان يك باري به دوشم گذاشته شده و آن بحث خانهداري است.
عامل ديگر اين است كه ما داشتن فرزند را قدري به تأخير بيندازيم تا ببينيم ثباتي در زندگي وجود دارد يا نه؟ مشكلي كه قبلاً وجود داشت اين بود كه گاهي آن دختر و پسرها تا ازدواج ميكردند بلافاصله صاحب فرزند ميشدند، بعد در زندگي درگيري و مشكلات ايجاد ميشد و به طلاق ميانجاميد و بچه هم در دست هر دو باقي ميماند.
بخش ديگري از جوانان تصور ميكنند كه بچهداري مسئوليت دارد و آنها را درگير ميكند؛ وقت ميخواهد و گاهي مانع پيشرفتها ميشود. برخي از زوجهاي جوان ميگويند توان رسيدگي به چند بچه را نداريم و لذا اگر صاحب فرزند شوند سعي ميكنند يك بچه داشته باشند. معتقدند نميتوانيم خدمات كافي را به بچهها بدهيم. گاهي اين تفكر مطرح ميشود كه آدم يك بچه خوب داشته باشد و به يك جايي برساند خيلي ارزشمندتر از اين است كه چند تا بچه داشته باشد و اينها مفيد نباشند كه هم براي خودشان و هم براي جامعه مشكل ايجاد كنند.
عامل بعدي حاصل ضعف تفكر مذهبي است. آنها ميگويند ما نگران روزي بچهها هستيم. بالاخره اين نگراني وجود دارد كه آيا اين بچهها به دنيا بيايند ما با اين درآمدي كه داريم آيا ميتوانيم هزينههاي آنها را تأمين بكنيم؟ كساني كه ايمان ضعيفتري دارند ممكن است به اين سمت حركت كنند كه چه كسي ميتواند خرج اينها را بدهد و ما نميخواهيم بچههاي زياد داشته باشيم.
نكته بعد قياس با ديگران است؛ مثلاً خواهرم يك بچه دارد، همكلاسي من يك بچه دارد. يك مقدار الگو گرفتن از ديگران و توصيههاي ديگران كه «اطراف خودت را زياد شلوغ نكن» اثرگذار است. برخي مواقع اين توصيهها از جانب بزرگترهايي ميشود كه نسل خانوادههاي پُرفرزند بودهاند. مثلاً يك مادري ميگويد ما زياد بچهدار شديم و اذيت شديم. شما مواظب باشيد اين دردسرهاي زياد را تحمل نكنيد. آدم يك بچه داشته باشد و يا نهايتاً دو تا كفايت ميكند.
نكته ديگر مشغوليتهاي خود والدين است. مثلاً مادري يك بچه دارد و ميخواهد به اداره برود. بالاخره آن يك بچه را در مهد كودكي ميگذارد اما وجود دو، سه تا بچه، كار را براي مادر مشكل ميكند. پس ميزان اشتغال زنان هم دليل است.
يكي ديگر از عواملي كه متأسفانه در كشور ما مقداري توسعه پيدا كرده، تفكرات فمينيستي در نسل جوان است. برخي فمينيستها مادري را، بد و منفي تلقي ميكنند. مثلاً ميگويند كه زن بايد اشتغال داشته باشد و زني كه دنبال شغل نميرود بايد چه بكند؟ آب بيني بچه را بگيرد و كفپوش خانه را تميز بكند؟! اين موج، زنان را به طلاق تشويق ميكرد كه شما بياييد طلاق بگيريد. اينها دربارهي مادري و فرزندآوري زن به او ميگويند كه تو بدنت را حفظ كن. ميگويند يكي از نتايج بچهدارشدن اين است كه تناسب اندامي زن از بين ميرود. اين افكار در بعضي خانمها مانع فرزندآوري ميشود.شرايط امروز ما به گونهاي است كه «فرزند كمتر، زندگي بهتر» هنوز سيطره دارد. فرزند زياد هنوز قبيح است. اين موضوع نبايد به گونهاي مطرح باشد كه براي خانوادهاي كه بچه زياد دارد توهينآميز تلقي شود. ولي واقعيت اين است كه به هر حال ميتوانيم بگوييم با اينكه درآمدها به اصطلاح در جنوب شهر كمتر است و زندگي آنها سختتر است، ولي اين باور قويتر است كه خدا روزي بچهها را ميدهد. يا مثلاً به هر حال اينكه توقع در بچهها خيلي پرورش پيدا نكرده است. يعني در خانوادهاي كه محدوديتهاي مالي دارد، سطح توقعات پايينتر است. با اين حال فرض كنيد زمينههاي اقتصادي ديگري در آن خانوادهها وجود دارد. گاهي لباس بچه بزرگتر را ميگذارند براي آن كوچكتر و با صرفهجويي اداره ميكنند بچهها را. گاهي تختخواب او را براي بچه بعدي ميگذارند.
سن و سال هم مهم است. دير كردن در ازدواج عاملي است كه فرزندآوري كم را تحميل ميكند. چون در سن بالا زايمان سخت ميشود؛ مثلاً مشكل نگهداري بچه. تسهيل و تسريع در ازدواج، خودبهخود امكان تعدد فرزندان را در خانواده فراهم ميكند. بالا رفتن سن ازدواج يكي از موانع تعدد فرزندان است.در رسانه ها بايد روي اين موضوع كار كنيم.حتماً شرايط اميدبخش آينده را طوري به تصوير بكشيم كه واقعاً بچهها، جوانها از فرزندآوردي احساس نگراني نكنند كه اينها بيكار ميمانند. امروز در اين شرايط، كاهش نرخ تورم، بالا رفتن سطح زندگي، افزايش امكانات رفاهي و خدمات بيمهاي چيزهايي است كه ميتواند دغدغه خانوادهها را تا حدودي برطرف كند. يك مقدار اهميت روانشناختي داشتن بچههاي متعدد و اهميت جامعهشناختي آن را براي مردم باز كنيم كه چه آثار مثبتي ميتواند داشته باشد. اينها در کنار سياستهاي تشويقي دولت و نظام، مؤلفههايي است كه ميتواند به تغيير نگرش زوجهاي جوان در فرزندآوري كمك كند.
محسن ايماني، استاد يار دانشگاه تربيت مدرس