يک عاشقانه صهيونيستي (نگاه)
يک استاد دانشگاه تل آويو که پيش از انقلاب چند سالي را در ايران گذرانده است، زماني از يک مقام وزارت خارجه وقت ايران پرسيده بود؛ چرا تهران رسماً اسرائيل را به رسميت نميشناسد؟ و پاسخ شنيده بود؛ اين يک رابطه عاشقانه است، بدون اين که قرارداد ازدواجي وجود داشته باشد!
يک استاد دانشگاه تل آويو که پيش از انقلاب چند سالي را در ايران گذرانده است، زماني از يک مقام وزارت خارجه وقت ايران پرسيده بود؛ چرا تهران رسماً اسرائيل را به رسميت نميشناسد؟ و پاسخ شنيده بود؛ اين يک رابطه عاشقانه است، بدون اين که قرارداد ازدواجي وجود داشته باشد!
پاسخ مقام حکومت پهلوي، در عين اختصار، واجد واقعيتي ظريف است که گرچه چندين دهه از آن ميگذرد اما بدون شک براي پاسخ به برخي سوالات کليدي امروز، ارزشمند است.
رژيم صهيونيستي توافق هستهاي ژنو را «فاجعهاي تاريخي» ميخواند و مقامات آن از اين کشور به آن کشور ميروند و عليه آن جار و جنجال به راه انداخته و مستاجر کاخ سفيد را به خاطر پذيرش اين توافقنامه موقت، ظاهرا ملامت ميکنند.
برخي نيز در داخل کشور، ميگويند يکي از دستاوردهاي ديپلماسي دولت ايجاد اختلاف و شکاف ميان صهيونيستها و يانکي هاست و سروصداي اسرائيليها را يکي از نشانههاي لزوم خوشبيني به توافق ژنو قلمداد ميکنند. آيا واقعاً چنين است و نفس تحرکات تل آويو، نشانگر تامين منافع جمهوري اسلامي در توافقنامه ژنو است؟
به نظر ميرسد براي پاسخ به اين سوال بايد سه موضوع را در نظر گرفت و درکي درست و دقيق از آنها داشت.
1- رابطه ايران و اسرائيل پيش از انقلاب
در اين باب تاکنون پژوهشهاي متعددي صورت گرفته و اسناد و مدارک فراواني هم موجود است. چندين سال پيش از تولد نامشروع اسرائيل، آژانس يهود دفتر خود را در تهران افتتاح کرد و رژيم صهيونيستي اولين مدرسه اسرائيلي خارجي را نيز در تهران تاسيس کرد و موساد در پايهگذاري، گسترش و کمک به جنايات ساواک، نقشي کليدي داشت.
موساد در ايجاد، گسترش و پشتيباني از ساواک نقشي اساسي داشت و وقتي اعراب در بحبوحه جنگ با اسرائيل، شيرهاي نفت را بستند، اين رژيم پهلوي بود که با نفت ايران، به ياري صهيونيستها رفت. در يک کلام اگر فلسطين براي صهيونيستها ارض موعود بود به قول خودشان، ايران بهشت آنها بود!
ذکر نمونهاي ديگر از اين رابطه خالي از لطف نيست. ميان تل آويو و تهران به طور روزانه پرواز مستقيم برقرار بود اما مبدأ و مقصد به طور رسمي فهرست نميشد.
جمال محمود رياض دبيرکل اتحاديه عرب زماني وارد ايران شد و از ديدن هواپيماي «ال عال» - متعلق به رژيم اسرائيل- در فرودگاه تعجب کرد. رياض از وزير امور خارجه ايران پرسيد چطور چنين چيزي ممکن است؟
وزير امور خارجه ايران ميگويد: تا آنجا که من ميدانم پروازي از تل آويو به تهران وجود ندارد ولي من اين موضوع را با شاه در ميان ميگذارم.
رياض پيش از ترک ايران از وزير امور خارجه پرسيد آيا موضوع را بررسي کرده است که وي پاسخ داد: بله بررسي کردم و هواپيماهاي ال عال در ايران فرود نميآيند.
رياض تاکيد ميکند: اما من با چشمان خودم اين هواپيما را ديدم.
وزير امور خارجه ايران ميگويد: آيا شما ميخواهيد به جاي سخنان شاه به چشمان شما اعتماد داشته باشم؟!
2- مناسبات رژيم صهيونيستي و جمهوري اسلامي
وضعيت امروز رابطه تهران و تل آويو روشنتر از آن است که نيازي به تفسير و توضيح حتي اجمالي داشته باشد. تل آويو امروزه عملاً تهران را مانع واقعي مقاصد توسعهطلبانه و تجاوزکارانه خود ميشناسد.
اغلب اعراب که روزي هويت خود را در دشمني و مبارزه با اين رژيم تعريف ميکردند، امروزه نه تنها اين هويت را از دست دادهاند بلکه از اعلام آشکار همراهي با اين رژيم در برخي حوزهها نيز ابايي ندارند.
چند روز پيش شاهزادهاي عربستاني در مصاحبه با يک شبکه آمريکايي اعلام کرد اعراب از حمله احتمالي اسرائيل به ايران حمايت ميکنند و نتانياهو نيز همين هفته مدعي شد اعراب و اسرائيل درباره موضوع هستهاي ايران، همصدا هستند.
البته بايد به اين نکته نيز توجه داشت که اعراب در صحنهاي که اين شاهزاده سعودي و نخست وزير رژيم صهيونيستي ترسيم ميکنند، کساني نيستند جز حاکمان فاسد و دستنشانده چند رژيم که بايد حساب آنها را از قاطبه مردم مسلمان عرب جدا کرد.
رژيم صهيونيستي سياست خصمانه خود عليه جمهوري اسلامي را بيپروا در حوزههاي مختلف ديپلماتيک، رسانهاي، امنيتي و ... پيگيري کرده است. البته نبايد از اين حجم دشمني و خصومت صهيونيستها با جمهوري اسلامي ايران، متعجب شد. چرا که انقلاب اسلامي، بهشت ايران را براي رژيم صهيونيستي تبديل به کابوسي بيپايان کرد.
اين رژيم که سرمست از پيروزي در تمام جنگهاي خود با اعراب، ميرفت تا به اسطورهاي شکستناپذير تبديل شود، در جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه، شکستي مفتضحانه خورد و البته تل آويو بهتر از هر کس ديگري ميداند که اين دو سيلي را چه کسي به صورت کريه او نواخت و خواب خوش 60 ساله اين رژيم را به هم زد.
3- روابط آمريکا و اسرائيل
درباره روابط واشنگتن - تل آويو، سخن بسيار رفته است تا جايي که برخي آمريکا را کشوري تحت نفوذ و سيطره صهيونيستها ميدانند. حتي اگر اين تعبير را افراطي و غلوآميز بدانيم، واقعيات موجود نشان ميدهد رابطه آمريکا و رژيم اسرائيل چيزي فراتر از رابطه دوستانه و يک اتحاد بر اساس منافع مشترک است. براي فهم اين ماجرا برخي شواهد را مرور ميکنيم.
خريد و فروش تصميمات سياسي در آمريکا آزاد است و تحت فرآيند «لابي» انجام ميشود و صهيونيستها قويترين لابي در اين کشور هستند. اين نفوذ تا جايي است که پژوهشگران معتقدند با جابه جايي روساي جمهور، تغييري در سياستهاي خاورميانهاي واشنگتن ايجاد نميشود.
در حوزه مهم قانونگذاري، از مجموع 435 نماينده مجلس نمايندگان آمريکا، 219 نفر از عوامل صهيونيستي در ازاي راي آنها به حمايت از اسرائيل، پول دريافت کردهاند. فساد حتي ميان سناتورهاي آمريکايي مشهودتر است و از 100 سناتور آمريکايي، 94 نفر آنها وجوه عوامل صهيونيستي را به دليل وفاداري خود به اسرائيل دريافت کردهاند.
جالب آنکه ميزان دريافتي اين سياستمداران با ميزان وفاداري آنها به منافع تل آويو رابطهاي مستقيم دارد و طبق آمارها از 100 هزار تا يک ميليون دلار در نوسان بوده است.
در ساير عرصهها نيز وضع به همين منوال است. براي مثال نيويورک تايمز به عنوان يکي از اصليترين مطبوعات آمريکايي چگونه ميتواند مستقل باشد وقتي فرزند اتان برونر گزارشگر آن، جزو ارتش اسرائيل است؟! و يا ايزابل کرشنر که به نظر ميرسد نوشته هايش مستقيما از وزارت خارجه اسرائيل آمده است. او با هريش گودمن، يکي از مشاوران امور امنيتي اسرائيل ازدواج کرده است.
تعداد قابل توجهي از مقامات کليدي آمريکا تابعيتي دوگانه دارند و آمريکايي - اسرائيلي هستند. جک لو وزير خزانهداري اوباما که نقشي کليدي در تحريمهاي ايران دارد، يکي از آنهاست. چهرهاي که معتقد است تا تسليم کامل ايران، نبايد رژيم تحريمها را لغو کرد.
آمريکاييها براي نمايش اين وضعيت عجيب و غريب دو اصطلاح خاص دارند. اصلاح ZPC که مخفف «Zionist Power Configuration» به معناي «پيکربندي صهيونيستي قدرت» است و ديگري «Israel Firsters» که به آمريکاييهايي اطلاق ميشود که در هر شرايطي و به هر قيمتي منافع اسرائيل را اولويت ميدانند. حتي اگر اين منافع 180 درجه با منافع کشور خودشان در تضاد باشد.
با در نظر گرفتن اين سه سرفصل و فهم عميق ارتباط آنها با يکديگر، بهتر ميتوان توافقنامه موقت ژنو و دورنماي توافق نهايي را تحليل کرد. البته جمهوري اسلامي هرگز به سينه ديپلماسي دست رد نزده است اما اين که ما چه درک و برداشتي از آن سوي ميز و اهداف آن و پشتصحنه لبخندهاي ديپلماتيک داشته باشيم بسيار مهم است. خوشبيني به ديپلماسي يک موضوع است و خوشبيني به آمريکا يک چيز ديگر.
چندي پيش وندي شرمن – معاون وزير خارجه آمريکا- در مصاحبه با شبکه 10 تلويزيون رژيم اسرائيل گفت: اسرائيل از هر توافقي که با ايران به دست آوريم مطلع خواهد بود و ما درباره آن با اسرائيل مشورت ميکنيم چرا که امنيت اسرائيل پايه و اساس است و ما هيچ رابطه امنيتي نزديکتر از رابطه با اسرائيل با کسي نداريم.
صهيونيستها ميدانند که زورشان به ما نميرسد اما اين مانع از آن نيست که زورشان را نزنند. آنها هنوز هم براي مرهم نهادن به کابوسهاي خود، خواب شيرين آن رابطه عاشقانه را ميبينند.