kayhan.ir

کد خبر: ۸۹۷۵۱
تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۳۹۵ - ۱۸:۵۵
کلیات و مبانی نظری سبک زندگی اسلامی(بخش سوم و پایانی)

دیدگاه اسلام درباره انسان






وحید حاتمی
در دو بخش پیشین، تعاریف اندیشمندان از سبک زندگی، بررسی و تبیین نگرش‌های کلی حاکم بر زندگی، هستی شناسی در اندیشه اسلامی و برخی از خطوط کلی هستی از نگاه اسلام مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. بخش سوم و پایانی این نوشتار به تبیین دیدگاه اسلام درباره انسان و نگرش اسلامی به زندگی می‌پردازد.
***
دیدگاه اسلام درباره انسان
انسان جانشین خداوند بر روی زمین
قرآن کریم کراراً انسان را خلیفه و نماینده خدا در روی زمین معرفی کرده است. این تعبیر ضمن روشن ساختن مقام بشر، این حقیقت را نیز بیان می‌کند که مالک اصلی همه ثروت‌ها، استعدادها و تمام مواهبی که خدا به انسان داده، در حقیقت خود اوست و انسان تنها نماینده و مأذون از طرف او است. بدیهی است که هر نماینده‌ای در تصرفات خود استقلال ندارد، بلکه باید تصرفاتش در حدود اجازه و اذن صاحب اصلی باشد. این آیه و آیات بعد دلالتی بر انحصار جانشینی خداوند در حضرت آدم(ع) ندارد. دلیل و ملاک انتخاب خداوند، علم یافتن او به اسماء الهی بود. البته فرشتگان هم علم به اسماء داشتند، اما نه همه اسماء؛ ولی انسان کامل و منتخب الهی با تعلیم خداوند به همه اسماء الهی علم پیدا کرده بود. در واقع باید گفت غرض اصلی آفرینش ما، تحقق خلافت الهی بر روی زمین بوده است و تا پایان خلقت، انسان خلیفه خدا بر زمین وجود خواهد داشت. قرارگاه این خلیفه زمین است ولی لیاقت او تا «قابَ قَوسَینِ أَو أَدنَی» (نجم ـ 9) است. از این آیه چند نکته مهم به دست می‌آید. از جمله اینکه:
انتصاب خلیفه و جانشین و حاکم الهی، تنها به دست خداست؛ گرچه همه انسان‌ها، استعداد خلیفه خدا شدن را دارند، اما همه آنها خلیفه نیستند؛ چون برخی از آنها با رفتار خود و نادیده گرفتن فطرت خود به اندازه‌ای سقوط می‌کنند که از حیوان هم پست‌تر می‌شوند. انسان، خلیفه خدا و امیر زمین است، نه اسیر هستی.
مسئولیت پذیری انسان
خداوند در آیه 72 در سوره مبارک احزاب می‌فرماید: «ما امانت (تعهّد، تکلیف، و ولایت الهیّه) را بر آسمانها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند امّا انسان آن را بر دوش کشید او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد!)»
در این آیه خداوند به پذیرفتن امانت الهی از طرف انسان اشاره می‌کند و بسیار روشن است که انسان در قبـال پذیرفتن این امـانت الهی مسئولیت دارد و مورد سـؤال قرار خواهد گرفت. لذا آیه 8 از سوره تکاثر به همین نکته اشاره دارد. خداوند در این آیه می‌فرماید: «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ «لنَّعِيمِ» «سپس در آن روز (همه شما) از نعمت‌هایی که داشته اید بازپرسی خواهید شد».
بنابراین هر انسانی در برابر هر نعمتی که خدا به او داده مسئول است و بازخواست خواهد شد. خدای تعالی انسان را آفریده، غایت و هدف نهایی از خلقتش را که همان سعادت او و منتهی درجه کمال او است، تقرّب عبودی به درگاه خود قرار داده و این تقرّب عبودی همان ولایت الهی نسبت به بنده اش می‌باشد و خدای سبحان تمامی آنچه مایه سعادت او است و از آن در سلوکش به سوی غایتی که برای آتش خلق کرده منتفع می‌شود، و آن عبارت است از همه نعمت‌های ظاهری و باطنی که در اختیار او قرار داده است. پس استعمال این نعمت‌ها به طریق خدا پسندانه که انسان را به غایت مطلوبش برساند همان طریقی است که آدمی را به غایت و هدف از خلقتش که همان اطاعت است می‌رساند و استعمال آنها به طور دلخواه و بدون در نظر گرفتن اینکه این نعمت‌ها وسیله‌اند نه هدف، گمراهی و بریدن از هدف است، و این خود معصیت است.
انسان، بنده است
خداوند بندگان خوب خود مثل عیسی(ع)، سلیمان(ع)، ایّوب(ع)، پیامبر اسلام(ص) و ... را «عبدالله» می‌خواند. برخی تعبیرهای پر عنایت خداوند نسبت به بندگان خود این چنین است: «ای بندگان من»؛ مثلاً می‌فرماید: «ای نفس مطمئنه، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که تو از او راضی هستی و او از تو راضی است، در زمره بندگان من داخل شو و در بهشت من داخل شو». به شیطان می‌گوید: «تو به بندگان من تسلط و حاکمیتی نداری». و به پیامبر(ص) می‌گوید: «به بندگان من خبر ده که آمرزنده و مهربان منم». خداوند بر این بندگی اصرار دارد و می‌خواهد که ما فقط و فقط بنده او باشیم و مولا و صاحب دیگر نداشته باشیم و کسی را در مالکیت او نسبت به خودمان شریک قرار ندهیم. اینکه خدواند همه گناهان انسان را قابل بخشش می‌داند، به جز شرک، برآمده از همین معناست.
امام صادق(ع) به یکی از شاگردانشان (عنوان بصری) می‌فرمایند: «حقیقت عبودیت در سه چیز است: اول اینکه بنده در آنچه که خداوند به او عطا فرموده است برای خود مالکیتی قائل نباشد و آن را در جایی که خدواند فرموده، به مصرف برساند در این صورت انفاق کردن برایش آسان می‌شود. دوم اینکه بنده برای خود (مستقل از تدبیر الهی) تدبیر و چاره اندیشی نکند، در این صورت مصائب و گرفتاری‌های دنیا بر وی آسان گردد. (البته این معنا منافاتی با تفکر و تدبر عقل مستقل انسانی ندارد، زیرا عقلانیت انسان اگر در مسیر گرایشات عالی انسانی باشد، با آموزه‌های وحیانی نه تنها تعارضی نخواهد داشت، بلکه مؤیدی برای آن گزاره‌های الهی خواهد بود).
سوم اینکه همه‌ سرگرمی و اشتغالش چیزی باشد که خداوند متعال او را به انجام دادن آن فرمان داده یا از ارتکابش نهی فرموده است در این صورت، دیگر فرصتی برای ستیزه‌گری و فخر فروشی پیدا نمی‌کند». (سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن، ص 177)
نگرش اسلامی به زندگی
در بحث از دیگر نگرش‌های اسلامی، به بسیاری از مباحث نگرش به زندگی نیز اشاره‌هایی شده است که در اینجا به اختصار مطالبی را یادآور می‌شویم.
زندگی (به تبع کل هستی) هدفمند است
انسان الزاماً یک مطلوب نهایی را دنبال می‌کند و کارهایی را که انجام می‌دهد برای دستیابی به آن خواهد بود، گرچه ممکن است چیزی که برای کسی هدف نهایی است، برای شخص دیگر نهایی نباشد، ولی معلوم است شخص دوم نیز نهایتاً به دنبال رسیدن به یک هدف نهایی دیگر است.
در بیان هدف نهایی از دیدگاه قرآن به مفاهیمی چون سعادت، فلاح و رستگاری می‌رسیم که دیگر تعلیل بردار نیستند، مفهوم سعادت و لذت خیلی به هم نزدیک‌اند، ولی لذت در موارد لحظه‌ای و کوتاه مدت نیز به کار می‌رود در حالی که سعادت صرفاً در مورد لذت‌های پایدار یا نسبتاً پایدار کاربرد دارد؛ درباره کسی که غذایی می‌خورد و از آن لذت می‌برد، مفهوم سعادت به کار نمی‌برند، بلکه می‌گویند: «از خوردن غذا لذت برد». در سعادت، لذت نهفته است، اما لذت همیشه همراه با سعادت نیست. سعادتمند در این جهان کسی است که لذت‌های او از نظر کیفیت و یا کمیّت نسبت به درد و رنج‌هایش برتری و فزونی دارد و در آن دو ویژگی لحاظ می‌شود.
برتری از جهت کیفیت و دوام از جهت کمّی دوام دارد. قرآن در مقایسه میان لذت‌های دنیوی و اخروی به منظور دعوت به سوی لذت کامل‌تر می‌گوید: «لذت آخرت از لذّت دنیا بهتر و پایدارتر است» (اعلی ـ 17)
قرآن مردم را به دو دسته شقی و سعید تقسیم می‌کند و جایگاه واقعی هر کدام را نشان می‌دهد...
بعضی می‌گویند: «هدف زندگی انسان، سعادت است، و سعادت بدان معناست که هر چه بیشتر و بهتر زندگی کند و از مواهب این دنیا لذت ببرد»، گاه می‌گویند: «هدف لذّت است...»، ولی در قرآن هیچ یک از این تعبیرها نیامده است. بر اساس آیات شریفه قرآن، انسان برای عبادت، کمال، فلاح و رستگاری و لقاء پروردگار آفریده شده است.
در هر صورت در قرآن، یک کلمه یا مفهوم به عنوان هدف زندگی انسان نیامده است امّا البته تأکید می‌شود که انسان بیهوده آفریده نشده است و شناخت نیز به عنوان مقدمه عبادت مطرح است. (هدف زندگی، استاد شهید مطهری)
اصل در زندگی انسان، زندگی اجتماعی است
با یک نگاه سطحی و سریع به قرآن می‌شود فهمید که اسلام دین زندگی اجتماعی است؛ شاید بشود گفت که این موضوع نیاز به توضیح و استدلال دارد. قوانین زندگی (مربوط به خرید و فروش، ازدواج، خانواده، جنگ و صلح، رابطه اخلاقی افراد با یکدیگر، بسیاری از عبادات، توجه به امور سیاسی و اداره حکومت، احکام ارث، وصیّت، دیات، قصاص و...، همه و همه)، که در قرآن آمده، بیشتر اجتماعی است البته مواردی مثل برخی عبادات نیز کاملاً فردی‌اند.
واژه‌هایی مثل «قوم»، «ناس»، «امّت»، «قریه»، «اُناس» و... هر کدام به خوبی، گویای این مطلب هست که اصل در زندگی انسان، زندگی اجتماعی است؛ به سخن دیگر، از دیدگاه اسلام، انسان از انزوا و رهبانیت و زندگی فردی منع شده است، ولی نباید چنین تلقی شود که انسان در تکالیف، نیز اجتماعی است، بلکه کاملاً برعکس است. یعنی فرد فرد انسان‌ها تکلیف دارند و هر کسی نتیجه اعمال خود را می‌بیند؛ عمل نکردن دیگران به تکلیف، به هیچ وجه دلیل و توجیهی برای عمل نکردن ما نمی‌شود.
بسیاری از بزرگان دین، انبیاء(ع)، ائمه(ع) و اولیای الهی در زمان و شرایطی به تکلیف دینی عمل می‌کردند که هیچ کس با آنها همراهی و تأییدشان نمی‌کرد، بلکه همه با آنها مخالفت می‌کردند و می‌جنگیدند.
سبک زندگی اسلامی
دین به عنوان نوعی از هدایت الهی، دگرگونی و آثار عمیق و وسیعی را در اندیشه و روح انسان پدید می‌آورد. در پرتو این دگرگونی که نظام شناخت‌ها و باورها، ارزش‌ها و گرایش‌ها و رفتارها و کردارهای انسان را در بر می‌گیرد، استعداهای درونی و فطری بشر شکوفا و هدایت می‌شود و مسیری ویژه به تکامل می‌رسد. دین می‌تواند درباره به خدمت گرفتن شاخص‌های مناسب فرهنگ گذشته، اگر مغایرتی با آموزه‌های دینی نداشته باشد، توجه و آن را تأیید کند.
سبک زندگی اسلامی عنوانی است شناخته شده در علوم انسانی در سطح بین‌الملل، امّا از زاویه‌های متعدد به آن نگاه می‌شود و مورد مطالعه قرار می‌گیرد. سبک زندگی اسلامی با تمام زندگی افراد و ابعاد آن مرتبط است و از جهتی با دیگر سبک‌های زندگی متفاوت است. در جامعه شناسی، مدیریت، علوم پزشکی و روانشناسی بالینی و غیره، نیز بحث از سبک زندگی مطرح است، امّا در این قلمروها فقط به رفتاری خاص می‌پردازند و با شناخت‌ها و عواطف ارتباط مستقیم برقرار نمی‌کنند.
اما سبک زندگی اسلامی، از آن جهت که اسلامی است، نمی‌تواند بی‌ارتباط با عواطف و شناخت‌ها باشد. بر این اساس، هر رفتاری که بخواهد مبنای اسلامی داشته باشد، باید حداقل‌هایی از شناخت و عواطف اسلامی را پشتوانه خود قرار دهد. (سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن، ص 18)
اگر بخواهیم وجوه گوناگون سبک زندگی را در چارچوب آموزه‌های دین اسلام، مطالعه و وضعیت هنجاری و شایسته آن را از این آموزه‌ها استنتاج کنیم، باید به بررسی جنبه‌های متعدد و متنوع سبک زندگی در سه سطح کلی نگرش، گرایش و کنش بپردازیم. بخش نگرش ناظر بر مجموعه‌ای نظام مند از باورهای دینی است که هویت انسان براساس آن تعریف و ترسیم می‌شود.
بخش گرایش حاکی از ارزش‌ها و هنجارهایی است که به سلیقه و توانایی ترجیح افراد و گروه‌های اجتماعی جهت می‌دهد. بخش کنش نیز مشتمل بر الگوها و شیوه‌های رفتارهای عینی برگرفته از آموزه‌های اسلامی است. بدین ترتیب، سرمایه فرهنگی برآمده از کنگره بین‌المللی فرهنگ و اندیشه‌ دینی از جهان بینی و نظام معنایی دین اسلام، در کنار نمادهای آئینی و شعائر دینی، می‌تواند مجموعه پیروان اسلام را به صورت منسجم در شکل‌دهی ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی و سلایق و ترجیحات برآمده از آن یاری دهد. البته این موضوع می‌تواند به شکل گیری الگوهای ویژه‌ای برای زندگی بینجامد و نوعی از سبک زندگی دینی را پدید آورد. (گروه هاي مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی با تاکید بر نظریه هاي مرتن و فستینگر، نامه علوم اجتماعی، شماره بیست، رحمت الله صدیق سروستانی و ضیا هاشمی، ص 150)
در سبک زندگی از دیدگاه روانشناختی، جامعه شناختی و علوم پزشکی تنها به رفتار نگریسته می‌شود، اما در هیچ یک به نیت افراد، شناخت‌ها و عواطف آنان توجهی نمی‌شود.
سبک زندگی اسلامی، نمی‌تواند بی‌توجه به نیت‌ها باشد. مانند نماز، که اگر اعتقاد به خداوند و معاد را پشتوانه خود نداشته باشد، رفتار اسلامی محسوب نمی‌شود. (تربيت اسلامي، گذر از اهداف كلي به اهداف رفتاري، محمد کاویانی، مجله پژوهش‌هاي ميان رشته‌اي قرآن كريم، ش 3، ص 45)