kayhan.ir

کد خبر: ۷۴۰۱۸
تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۱
در مکتب مطهر

چرا اصرار می‏ورزند «دانشگاه‌های مختلط» به وجود آورند؟!


اشاره) متن پیش روی، تلخیصی از بیانات استاد شهید مرتضی مطهری پیرامون مسئله آزادی زنان و لزوم مراعات حجاب از سوی بانوان، در شئون گوناگون جامعه می‌باشد که عیناً از «جلد19 مجموعه آثار» استاد برگرفته شده است. حال در روزگاری که «طرح‌های حمایت از عفاف و حجاب»، مانع آزادی و دگم‌اندیشانه معرفی شده  بازخوانی این بخش از نظریات «حاصل عمر خمینی(ره)» خالی از لطف نخواهد بود:
اولین ایرادی که بر پوشیدگی زن می‏گیرند این است که دلیل معقولی ندارد و چیزی که منطقی نیست نباید از آن دفاع کرد. می‏گویند منشأ حجاب یا غارتگری و ناامنی بوده است که امروز وجود ندارد، و یا فکر رهبانیت و ترک لذت بوده است که فکر باطل و نادرستی است، و یا خودخواهی و سلطه‌جویی مرد بوده که رذیله‏ای است ناهنجار و باید با آن مبارزه کرد.
ایراد دیگری که بر حجاب گرفته‏اند این است که موجب سلب حق آزادی که یک حق طبیعی بشری است می‏گردد و نوعی توهین به حیثیت انسانی زن به شمار می‏رود. می‏گویند احترام به حیثیت و شرف انسانی یکی از مواد اعلامیه حقوق بشر است.
هر انسانی شریف و آزاد است، مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه، تابع هر کشور یا مذهبی باشد. مجبور ساختن زن به اینکه حجاب داشته باشد بی‏اعتنایی به حق آزادی او و اهانت به حیثیت انسانی اوست و به عبارت دیگر ظلم فاحش است به زن. عزت و کرامت انسانی و حق آزادی زن و همچنین حکم متطابق عقل و شرع به اینکه هیچ کس بدون موجب نباید اسیر و زندانی گردد و ظلم به هیچ شکل و به هیچ صورت و به هیچ بهانه نباید واقع شود، ایجاب می‏کند که این امر از میان برود.
یک بار دیگر لازم است تذکر دهیم که فرق است بین زندانی کردن زن در خانه و بین موظف دانستن او به اینکه وقتی می‏خواهد با مرد بیگانه مواجه شود، پوشیده باشد. در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام یک وظیفه‏ای است بر عهده زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات کند. این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزی است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعی او که خداوند برایش خلق کرده است محسوب شود.
اگر رعایت پاره‏ای مصالح اجتماعی، زن یا مرد را مقید سازد که در معاشرت روش خاصی را اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند، چنین مطلبی را «زندانی کردن» یا «بردگی» نمی‏توان نامید و آن را منافی حیثیت انسانی و اصل «آزادی» فرد نمی‏توان دانست.
در کشورهای متمدن جهان در حال حاضر چنین محدودیت‌هایی برای مرد وجود دارد. اگر مردی برهنه یا در لباس خواب از خانه خارج شود و یا حتی با پیژامه بیرون آید، پلیس ممانعت کرده به عنوان اینکه این عمل برخلاف حیثیت اجتماع است او را جلب می‏کند. هنگامی که مصالح اخلاقی و اجتماعی، افراد اجتماع را ملزم کند که در معاشرت اسلوب خاصی را رعایت کنند مثلًا با لباس کامل بیرون بیایند، چنین چیزی نه بردگی نام دارد و نه زندان و نه ضد آزادی و حیثیت انسانی است و نه ظلم و ضد حکم عقل به شمار می‏رود.
برعکس، پوشیده بودن زن- در همان حدودی که اسلام تعیین کرده است- موجب کرامت و احترام بیشتر اوست، زیرا او را از تعرض افراد جِلف و فاقد اخلاق مصون می‏دارد.
شرافت زن اقتضا می‏کند که هنگامی که از خانه بیرون می‏رود متین و سنگین و باوقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ‌گونه عمدی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد، عملًا مرد را به سوی خود دعوت نکند، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنی‏دار به سخن خود آهنگ ندهد، چه آنکه گاهی اوقات ژست‌ها سخن می‏گویند، راه رفتن انسان سخن می‏گوید، طرز حرف زدنش یک حرف دیگری می‏زند.
اول از تیپ خودم که روحانی هستم مثال می‏زنم؛ اگر یک روحانی برای خودش قیافه و هیکلی برخلاف آنچه عادت و معمول است بسازد، عمامه را بزرگ و ریش را دراز کند، عصا و ردایی با هیمنه و شکوه خاص به دست و دوش بگیرد، این ژست و قیافه خودش حرف می‏زند، می‏گوید برای من احترام قائل شوید، راه برایم باز کنید، مؤدب بایستید، دست مرا ببوسید.
همچنین است حالت یک افسر با نشانه‏های عالی افسری که گردن می‏افرازد، قدم‌ها را محکم به زمین می‏کوبد، باد به غبغب می‏اندازد، صدای خود را موقع‏ حرف زدن کلفت می‏کند. او هم زباندار عمل می‏کند، به زبان بی‏زبانی می‏گوید: از من بترسید، رعب من را در دل‌های خود جا دهید.
همین‏طور ممکن است زن یک طرز لباس بپوشد یا راه برود که اطوار و افعالش حرف بزند، فریاد بزند که به دنبال من بیا، سر بسر من بگذار، متلک بگو، در مقابل من زانو بزن، اظهار عشق و پرستش کن.
آیا حیثیت زن ایجاب می‏کند که اینچنین باشد؟ آیا اگر ساده و آرام بیاید و برود، حواس پرت کن نباشد و نگاه‌های شهوت‌آلود مردان را به سوی خود جلب نکند، برخلاف حیثیت زن یا برخلاف حیثیت مرد یا برخلاف مصالح اجتماع یا برخلاف اصل آزادی فرد است؟
آری اگر کسی بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل کرد و به هیچ وجه اجازه بیرون رفتن از خانه به او نداد، البته این با آزادی طبیعی و حیثیت انسانی و حقوق خدادادی زن منافات دارد. چنین چیزی در حجاب‌های غیراسلام بوده است ولی در اسلام نبوده و نیست.
شما اگر از فقها بپرسید آیا صرفِ بیرون رفتن زن از خانه حرام است، جواب می‏دهند نه. اگر بپرسید آیا خرید کردن زن ولو اینکه فروشنده مرد باشد حرام است، پاسخ می‏دهند حرام نیست. آیا شرکت کردن زن در مجالس و اجتماعات ممنوع است؟ باز هم جواب منفی است چنانکه در مساجد و مجالس مذهبی و پای منبرها شرکت می‏کنند و کسی نگفته است که صرف شرکت کردن زن در جاهایی که مرد هم وجود دارد حرام است. آیا تحصیل زن، فن و هنر آموختن زن و بالأخره تکمیل استعدادهایی که خداوند در وجود او نهاده است حرام است؟ باز جواب منفی است.
فقط دو مسئله وجود دارد؛ یکی اینکه باید پوشیده باشد و بیرون رفتن به صورت خودنمایی و تحریک‌آمیز نباشد.
و دیگر اینکه مصلحت خانوادگی ایجاب می‏کند که خارج شدن زن از خانه توأم با جلب رضایت شوهر و مصلحت‌اندیشی او باشد. البته مرد هم باید در حدود مصالح خانوادگی نظر بدهد نه بیشتر. گاهی ممکن است رفتن زن به خانه اقوام و فامیل خودش هم مصلحت نباشد. فرض کنیم زن می‏خواهد به خانه خواهر خود برود و فی المثل خواهرش فرد مفسد و فتنه‏انگیزی است که زن را علیه مصالح خانوادگی‏ تحریک می‏کند. تجربه هم نشان می‏دهد که این گونه قضایا کم نظیر نیست. گاهی هست که رفتن زن حتی به خانه مادرش نیز برخلاف مصلحت خانوادگی است، همین که نفس مادر به او برسد تا یک هفته در خانه ناراحتی می‏کند، بهانه می‏گیرد، زندگی را تلخ و غیرقابل تحمل می‏سازد. در چنین مواردی شوهر حق دارد که از این معاشرت‌های زیانبخش - که زیانش نه تنها متوجه مرد است، متوجه خود زن و فرزندان ایشان نیز می‏باشد - جلوگیری کند. ولی در مسائلی که مربوط به مصالح خانواده نیست دخالت مرد مورد ندارد.
سومین ایرادی که بر حجاب می‏گیرند این است که سبب رکود و تعطیل فعالیت‌هایی است که خلقت در استعداد زن قرار داده است.
زن نیز مانند مرد دارای ذوق، فکر، فهم، هوش و استعداد کار است. این استعدادها را خدا به او داده است و بیهوده نیست و باید به ثمر برسد.
اساساً هر استعداد طبیعی دلیل یک حق طبیعی است. وقتی در آفرینش به یک موجود استعداد و لیاقت کاری داده شد، این به منزله سند و مدرک است که وی حق دارد استعداد خود را به فعلیت برساند، منع کردن آن ظلم است.
چرا می‏گوییم همه افراد بشر اعم از زن و مرد حق دارند درس بخوانند و این حق را برای حیوانات قائل نیستیم؟ برای اینکه استعداد درس خواندن در بشر وجود دارد و در حیوانات وجود ندارد. در حیوان استعداد تغذیه و تولید مثل وجود دارد و محروم ساختن او از این کارها برخلاف عدالت است.
بازداشتن زن از کوشش‌هایی که آفرینش به او امکان داده است نه تنها ستم به زن است، خیانت به اجتماع نیز می‏باشد. هر چیزی که سبب شود قوای طبیعی و خدادادی انسان معطل و بی‏اثر بماند به زیان اجتماع است. عامل انسانی بزرگترین سرمایه اجتماع است. زن نیز انسان است و اجتماع باید از کار و فعالیت این عامل و نیروی‏ تولید او بهره‏مند گردد. فلج کردن این عامل و تضییع نیروی نیمی از افراد اجتماع، هم برخلاف حق طبیعی فردی زن است و هم برخلاف حق اجتماع، و سبب می‏شود که زن همیشه به صورت سربار بر مرد زندگی کند.جواب این اشکال آن است که حجاب اسلامی که حدود آن را به زودی بیان خواهیم کرد، موجب هدررفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعدادهای فطری او نیست. ایراد مذکور بر آن شکلی از حجاب که در میان هندی‌ها یا ایرانیان قدیم یا یهودیان متداول بوده است وارد است. ولی حجاب اسلام نمی‏گوید که باید زن را در خانه محبوس کرد و جلوی بروز استعدادهای او را گرفت. مبنای حجاب در اسلام چنانکه گفتیم این است که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع، خالص برای کار و فعالیت باشد. به همین جهت به زن اجازه نمی‏دهد که وقتی از خانه بیرون می‏رود موجبات تحریک مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمی‏دهد که چشم چرانی کند. چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمی‏کند، موجب تقویت نیروی کار اجتماع نیز می‏باشد.
اگر مرد تمتعات جنسی را منحصر به همسر قانونی خود کند و تصمیم بگیرد همین که از کنار همسر خود بیرون آمد و پا به درون اجتماع گذاشت، دیگر درباره این مسائل نیندیشد، قطعاً در این صورت بهتر می‏تواند فعال باشد تا اینکه همه فکرش متوجه این زن و آن دختر و این قد و بالا و این طنّازی و آن عشوه‏گری باشد و دائماً نقشه طرح کند که چگونه با فلان خانم آشنا شود.
آیا اگر زن، ساده و سنگین به دنبال کار خود برود برای اجتماع بهتر است یا آنکه برای یک بیرون رفتن چند ساعت پای آئینه و میز توالت وقت خود را تلف کند و زمانی هم که بیرون رفت تمام سعیش این باشد که افکار مردان را متوجه خود سازد و جوانان را که باید مظهر اراده و فعالیت و تصمیم اجتماع باشند به موجوداتی هوس‌باز و چشم‌چران و بی‏اراده تبدیل کند؟.
عجبا! به بهانه اینکه حجاب، نیمی از افراد اجتماع را فلج کرده است، با بی‏حجابی و بی‏بند و باری نیروی تمام افراد زن و مرد را فلج کرده‏اند. کار زن پرداختن به خودآرایی و صرف وقت در پای میز توالت برای بیرون رفتن، و کار مرد چشم چرانی و شکارچی‏گری شده است.
آری این است زنی که بر اثر به اصطلاح بی‏حجابی «آزاد» شده به صورت نیروی فعال اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی درآمده است! آنکه اسلام نمی‏خواهد این است که زن به صورت چنین موجود مهملی درآید که کارش فقط استهلاک ثروت و فاسد کردن اخلاق اجتماع و خراب کردن بنیان خانواده باشد. اسلام با فعالیت واقعی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی هرگز مخالف نیست. متون اسلام و تاریخ اسلام گواه این مطلب است.در اوضاع و احوال تجددمآبی بی‏منطق حاضر جز در دهات و در میان افراد سخت متدین که اصول اسلامی را رعایت می‏کنند، زنی پیدا نمی‏کنید که نیروی او واقعاً صرف فعالیت‌های مفید اجتماعی یا فرهنگی یا اقتصادی بشود.
آری یک نوع فعالیت اقتصادی رایج شده است که باید آن را ثمره بی‏حجابی دانست و آن این است که بنکدار به جای اینکه بکوشد جنس بهتر و مرغوب‌تر برای مشتریان خود تهیه کند، یک مانکن را به عنوان فروشنده می‏آورد، نیروی زنانگی و سرمایه عصمت و عفاف او را استخدام می‏کند و وسیله پول درآوردن و خالی کردن جیب‌ها قرار می‏دهد. یک فروشنده باید کالا را همان طوری که هست به مشتری ارائه دهد ولی یک دختر خوشگل فروشنده با ادا و اطوار و ژست‌های زنانه و در معرض قراردادن جاذبه جنسی خود مشتری را جلب می‏کند. بسیاری از افراد که اصلًا مشتری نیستند برای اینکه چند دقیقه با او حرف بزنند یک چیزی هم می‏خرند. آیا این فعالیت اجتماعی است؟ آیا این تجارت است یا کلاهبرداری و رذالت؟
می‏گویند زن را توی کیسه سیاه نپیچید. ما نمی‏گوییم زن خود را در کیسه سیاه بپیچید ولی آیا باید طوری لباس بپوشد و در اجتماع عمومی ظاهر شود که برجستگی‌هایش را هم به مردان شهوت‌ران و چشم‌چران نشان بدهد و از آن‏طور که هست بهتر و جاذب‌تر برای آنها جلوه دهد؟ از وسائل مصنوعی در زیر لباس استفاده کند تا چاقی و زیبایی مصنوعی را هم برای فریفتن و دل ربودن مردان بیگانه به مدد بگیرد؟ این مدها و لباس‌های تحریک‌آمیز برای چه به وجود آمده است؟ آیا برای این است که بانوان آن لباس‌ها را برای همسرانشان بپوشند؟! این کفش‌های پاشنه بلند برای چیست؟ جز برای این است که حرکات ماهیچه‏های کفل را به دیگران نشان دهد؟ آیا لباس‌هایی که نازک کاری‏ها و برجستگی‌های بدن را نشان می‏دهد جز برای تهییج مردان و برای صیادی است؟ عملًا غالب خانم‌هایی که از این نوع کفش‌ها و لباس‌ها و آرایش‌ها استفاده می‏کنند، تنها مردی را که در نظر نمی‏گیرند، شوهران خودشان است.
زن می‏تواند در میان زنان و در میان محارم خود از هر نوع لباس و آرایشی استفاده کند اما متأسفانه تقلید از زنان غربی برای هدف و منظور دیگری است.
غریزه خودآرایی و شکارچی‏گری در زن غریزه عجیبی است. وای اگر مردان هم به آن دامن بزنند و مدسازان و طراحان نواقص کار آنان را برطرف کنند و مصلحین اجتماع! هم تشویق کنند.اگر دختران در اجتماعات عمومی لباس ساده بپوشند، کفش ساده به پا کنند، با چادر یا با پالتو و روسری کامل به مدرسه و دانشگاه بروند، آیا در چنین شرایطی بهتر درس می‏خوانند یا با وضعی که مشاهده می‏کنیم؟ اصولًا اگر التذاذهای جنسی و منظورهای شهوانی در کار نیست چه اصراری است که بیرون رفتن زن به این شکل باشد؟ چرا اصرار می‏ورزند که دبیرستان‌های مختلط به وجود آورند؟
من شنیده‏ام در پاکستان معمول بوده است - نمی‏دانم الان هم معمول هست یا نه - که در کلاس‌های دانشگاه بخش پسران و دختران به وسیله پرده‏ای از یکدیگر جدا باشد و فقط استادی که پشت تریبون قرار می‏گیرد مشرف بر هر دو باشد. آیا بدین طریق درس خواندن چه اشکالی دارد؟
یک ایراد دیگر که بر حجاب گرفته‏اند این است که ایجاد حریم میان زن و مرد بر اشتیاق‌ها و التهاب‌ها می‏افزاید و حرص و ولع نسبت به اعمال جنسی را در زن و مرد بیشتر می‏کند. به علاوه، سرکوب کردن غرایز موجب انواع اختلال‌های روانی و بیماریهای روحی می‏گردد.
پاسخ این ایراد این است که درست است که ناکامی، بالخصوص ناکامی جنسی، عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضای غرایز در حدودی که مورد نیاز طبیعت است غلط است، ولی برداشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمی‏کند بلکه بر آن می‏افزاید.در مورد غریزه جنسی و برخی غرایز دیگر برداشتن قیود، عشق به مفهوم واقعی را می‏میراند ولی طبیعت را هرزه و بی‏بند و بار می‏کند. در این مورد هرچه عرضه بیشتر گردد هوس و میل به تنوع افزایش می‏یابد.
غریزه جنسی دو جنبه دارد؛ جنبه جسمانی و جنبه روحی. از جنبه جسمی محدود است. از این نظر یک زن یا دو زن برای اشباع مرد کافی است، ولی از نظر تنوع‌طلبی و عطش روحی‏ای که در این ناحیه ممکن است به وجود آید شکل دیگری دارد که متاسفانه غیرقابل مهار و کنترل است.
این نوع از عطش که «هوس» نامیده می‏شود ارضاء شدنی نیست. اگر مردی در این مجرا بیفتد، فرضاً حرمسرایی نظیر حرمسرای هارون‌الرشید و خسرو پرویز داشته باشد پر از زیبا رویان که سالی یک بار به هریک نوبت نرسد، باز اگر بشنود که در اقصی نقاط جهان یک زیباروی دیگر هست، طالب آن خواهد شد. نمی‏گوید بس است دیگر سیر شده‏ام. حالت جهنم را دارد که هرچه به آن داده شود باز هم به دنبال زیادتر است.
در این گونه حالات، سیر کردن و ارضاء از راه فراوانی امکان ندارد و اگر کسی بخواهد از این راه وارد شود درست مثل آن است که بخواهد آتش را با هیزم سیر کند.اشتباه کرده‏اند کسانی که طغیان نفس امّاره و احساسات شهوانی را تنها معلول محرومیت‌ها و عقده‏های ناشی از آن دانسته‏اند. همان‏طور که محرومیت‌ها سبب طغیان و شعله‏ور شدن شهوات می‏گردد، پیروی و اطاعت و تسلیم مطلق نیز سبب طغیان و شعله‏ور شدن آتش شهوات می‏گردد. امثال «فروید» آن طرف سکه را خوانده‏اند و از این طرف سکه غافل مانده‏اند.