kayhan.ir

کد خبر: ۶۷۷۸
تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۸:۳۹
چرا کودتای مخملی درکیف تکرار شد؟

اوکراین؛ نارنجی 2


جعفر بلوری

اشاره:
به رغم اینکه "ویکتور یانوکوویچ”، رئیس جمهور اوکراین در سال 2010 توانست از طریق یک انتخابات آزاد بر مجریان کودتای رنگی” نارنجی” پیروز شود، اما به نظر می‌رسد  وقوع برخی تحولات در کنار برخی وادادگی ‌‌ها و صد البته
 سوء استفاده غرب از خلأ‌های پیش آمده موجبات احیای انقلاب رنگی به کما رفته نارنجی در این کشور شده است. در این مطلب قصد داریم پس از ارائه گزارشی تحلیلی از تحولات سه ماه گذشته اوکراین، به برخی دلایل اهمیت این کشور برای غرب بپردازیم تا بدین ترتیب، درک چرایی مداخله عریان غرب در امور داخلی این کشور ساده‌تر شود.
سرویس خارجی کیهان


 نوامبر  2013 اعلام شد، عده‌ای از مردم کیف در اعتراض به مخالفت ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهوری اوکراین با امضای توافقنامه تجاری با اتحادیه اروپا، در میدان "استقلال” تجمع کرده و خواستار امضای آن هستند. توافقنامه تجاری  که یانوکوویچ در اجلاس” ویلینوس” و به دلیل گنجانده شدن چند شرط سیاسی در آن از سوی اروپایی ها، هرگز حاضر به امضای آن نشد. اروپایی ‌‌ها طی این شرط، خواستار آزادی یولیا تیموشنکو،  نخست وزیر روی کار آمده از یک کودتای رنگی موسوم به "انقلاب نارنجی” شده بودند که یانوکوویچ در فوریه سال 2010 توانسته بود در یک انتخابات آزاد و قانونی این جریان سیاسی رنگی ساخت غرب را شکست دهد.
اروپا با رهبری و هدایت آمریکا و با سوء استفاده از برخی مشکلات اقتصادی اوکراین، این شروط سیاسی را مقدمه‌ای برای امضای توافقنامه تجاری با اوکراین کرد تا بدین ترتیب مانع از امضای آن شود! در این بین غرب از کارت روسیه نیز بهره جست تا غربگرایان اوکراینی را بیش از پیش علیه دولت خود تحریک کرده باشد.
دخالت ‌‌ها و حمایت‌های غرب از نارنجی ‌‌ها تا آنجا پیش رفت که رهبران سیاسی و مقامات آن‌‌ها مرتب به کیف سفر  می‌کردند و در این سه ماه گذشته هفته‌ای نبود که یکی از مقامات غربی در این جمهوری مهم جدا شده از شوروی حضور پیدا نکند.
البته غرب برای ممانعت از تحریک حساسیت ها، در کنار ملاقات با اپوزیسیون و نارنجی ها، سری هم به رهبران کیف می‌زد و با وعده و وعید، آن‌‌ها را به دادن امتیازات بیشتر تشویق می‌کرد. سفر رهبران اپوزیسیون به اروپا و آمریکا و گرفتن برنامه کاری روی دیگر این پازل بود.  رهبران نارنجی‌های اوکراین در چند نوبت به آلمان و آمریکا سفر کردند تا ضمن دیدار با بالاترین مقامات این کشور‌‌ها دستورات لازم را در عمل به اجرا بگذارند.
در گیرو دار همین حمایت ‌‌ها و دخالت ‌‌ها بود که ناگهان خواسته اپوزیسیون از امضای یک توافقنامه تجاری به برکناری نخست وزیر و برگزاری انتخابات زود هنگام تغییر کرد. بازگشت به قانون اساسی 2004، آزادی بی قید و شرط تیموشنکو، برکناری شهردار کیف، آزادی زندانیان سیاسی .... و در نهایت برکناری شخص رئیس جمهور، خواسته‌هایی بود که در هفته‌های آخر تحولات اوکراین از سوی نارنجی ‌‌ها مطرح و از سوی آمریکا و اروپا با "عنوان خواسته‌های مشروع” حمایت و دنبال می‌شد.
 این خواسته ‌‌ها از سوی اپوزیسیون به شکلی کاملا آشکار و از سوی غربی ‌‌ها به شکل دیپلماتیک مطرح می‌شد، و یانوکوویچ نیز با اعتماد به دوستان غربی، بسیاری از آن‌‌ها را پذیرفت. وی با امضای توافقنامه تجاری با اتحادیه اروپا موافقت کرد. رئیس جمهور خوش خیال اوکراین با استعفای نخست وزیر و کابینه او نیز مخالفتی نکرد و حتی پست نخست وزیری و چند پست مهم دیگر را به نارنجی ‌‌ها پیشنهاد کرد اما ظاهرا دیگر دیر شده بود و غربی ‌‌ها به کمتر از احیای انقلاب به کما رفته نارنجی راضی نمی‌شدند.
یکی از نکات جالب دیگر این تحولات، نقش مزورانه‌ای بود که غربی ‌‌ها در جریان دیدار‌‌ها با مقامات کیف داشتند. آن‌‌ها ضمن معرفی خود به عنوان "میانجی” که قصد آرام کردن اوضاع را دارند، در واقع به دنبال جلب اعتماد رهبران کیف بودند که از قضا موفق به این کار نیز شدند.
به عنوان مثال 28 بهمن ماه سال جاری خبر رسید  دو تن از رهبران اصلی نارنجی‌های اوکراین یعنی «آرسنی یاتسنیوک» و «ویتالی کلیچکو» در برلین با صدراعظم آلمان دیدار کردند که از محتویات این دیدار و گفت‌وگو‌‌ها فقط چند جمله کلی و دیپلماتیک رسانه‌ای شد!  پیش از این دیدار نیز فرستادگان اروپا و تنی چند از سناتورهای با نفوذ آمریکا با سفر به «کیف» راهنمایی‌های لازم را به اپوزیسیون غربگرای این جمهوری مهم اروپایی داده بودند. جالب اینجاست که درست یک روز پس از این دیدارها، مخالفان با تشدید ناآرامی ها، کیف را با یک جنگ تمام عیار خیابانی به آتش کشیدند. شدت ناآرامی ‌‌ها آن قدر زیاد بود که طبق گزارش رسانه ها، فقط در این روز 25 نفر کشته و 361 تن نیز زخمی شدند.
نوبت مجددا به غربی ‌‌ها رسید تا با اعمال تحریم و فشار بر کیف، حاصل اعتماد به غرب را به نمایش بگذارند. غربی ‌‌ها با اعلام این که رهبران فعلی اوکراین به " خواسته‌های مشروع” مردم خود احترام نمی‌گذارند! این کشور را تحریم کردند و پس از نشان دادن چماق، هویج را روی میز گذاشته و طرفین را به مذاکره فراخواندند.
  استفن‌هارپر، نخست‌وزیر کانادا پس از انتشار خبرهایی در باره پناهندگی شماری از نارنجی‌‌‌ها به سفارت این کشور در «کیف» گفت: به شدت از اوضاع حاکم بر این اوکراین نگران است. وی دولت اوکراین را به ارعاب و خشونت علیه مردم خود متهم کرد و خواست طرفین فورا مذاکرات صلح را آغاز کنند. «جو بایدن»، معاون اوباما نیز ضمن ابراز نگرانی از اوضاع اوکراین از رهبران این کشور خواست «به خواسته‌های مشروع» مردم توجه کرده و دستور عقب‌نشینی نیروهای امنیتی را صادر کنند. "جان کری” وزیر خارجه آمریکا نیز ضمن محکوم کردن «خشونت‌های» اوکراین طرفین را به "مذاکره” فرا خواند!
سازمان ملل متحد نیز ضمن ابراز «نگرانی شدید» از آنچه در اوکراین می‌گذرد، از طرفین خواست هر چه سریع تر "مذاکرات” را از سر بگیرند.
فردای همین روز، یانوکوویچ بنا به درخواست سازمان ملل، آمریکا، کانادا و اروپاییان، و در حالی که 30 تن از مقامات بلند پایه خود را در لیست تحریم آمریکا و اروپا مشاهده می‌کرد، "مذاکره” با نارنجی ‌‌ها را آغاز و ضمن دیدار مستقیم و رو در رو با ویتالی کلیتچکو، رهبر نارنجی‌های اوکراین و قهرمان بوکس، توافقنامه صلح را امضا کرد.
درست یک روز پس از امضای این توافقنامه صلح، نارنجی ‌‌ها به ساختمان ریاست جمهوری در کیف حمله ور شده، و در 22 فوریه 2014کودتای خود را تکمیل کردند!
حدود یک هفته قبل از به نتیجه رسیدن کودتا نیز کیف به شکلی دیگر فریب غرب را خورد. باز هم با میانجی گری غربی ها، طرفین توافق کرده بودند، در ازای تخلیه ساختمان شورای شهر(مرکز فرماندهی انقلاب نارنجی ها) از سوی نارنجی ها، کیف تمام افرادی را که از بدو آغاز ناآرامی ‌‌ها دستگیر کرده آزاد کند. در کمتر از 24 ساعت پس از آزادی زندانیان مخالفان مجددا با حمله به این ساختمان، علاوه بر آن شمار دیگری از مراکز دولتی و امنیتی را به تصرف خود درآوردند!
ذوق زدگی غرب
غرب پس از به نتیجه رسیدن کودتای نرم در اوکراین و از این که توانسته بودند این جمهوری مهم اروپایی را از روسیه دور کرده و به غرب نزدیک کنند، چنان ذوق زده شدند که ژست‌های دیپلماتیک نیز نتوانست آن را پنهان سازد. اولین خواسته تک تک رهبران غرب پس از انتشار خبر سقوط اوکراین و فرار یانوکوویچ، تشکیل فوری دولت بود. آن‌‌ها ضمن رد وقوع کودتا در این کشور اعلام کردند، به خواسته‌های مشروع مردم احترام می‌گذارند و از این که خواسته مردم تحقق یافته از آن استقبال می‌کنند.
یولیا تیموشنکو، نخست وزیر سابق نارنجی ‌‌ها نیز ساعاتی پس از آزادی از زندان، قول داد تمام تلاش خود را برای عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا به کار گیرد. تیموشنکو گفت: «اطمینان» دارد که اوکراین عضو اتحادیه اروپا خواهد شد. وی در عین حال از هواداران خود خواست تا تشکیل دولت موقت در خیابان‌‌‌ها بمانند!
کاخ سفید نیز چند ساعت پس از اعلام خبر سقوط دولت اوکراین با صدور بیانیه‌ای خواستار تشکیل فوری یک دولت ائتلافی و برگزاری انتخابات زودهنگام در این کشور شد. در بیانیه  رسمی کاخ سفید حوادثی که در اوکراین رخ داد، به‌عنوان «رویدادهایی که می‌تواند غرب را به اهدافش نزدیک تر کند» معرفی شد.
کاخ سفید نیز در این بیانیه از آزادی یولیا تیموشنکو حمایت کرد.
"کاترین اشتون”، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز به نوبه خود از سقوط دولت قانونی اوکراین حمایت کرد و مانند آمریکایی‌‌‌ها خواستار تشکیل "فوری” دولت شد. وی همچنین از اوکراینی‌‌‌ها خواست از قانون کشورشان پیروی کنند! «ویلیام هیگ»، وزیر خارجه انگلیس، «فرانک والتراشتاین مایر» ‌وزیر خارجه آلمان و «لوران فابیوس»، وزیر خارجه فرانسه نیز از احیای کودتای رنگی در اوکراین حمایت کرده از اینکه رهبر اپوزیسیون از زندان آزاد شده، ابراز خوشحالی کردند.
یک هیئت پارلمانی اروپایی نیز همان عصر روز کودتا (روز شنبه 3 اسفند) راهی کیف شدند تا به گفته خود «بحث درباره ارائه کمک به اوکراین جدید» را بررسی کنند. این هیئت 12 نفره به ریاست «المار بروک»، و «آنا گومز» وارد کیف شد تا بدین ترتیب دستورات بعدی را به نارنجی‌های غربگرا برسانند.
اهمیت اوکراین برای غرب
روسیه، به عنوان کشوری که از شمال تا شرق با اوکراین همسایه است، به رغم این که در نخستین روزهای آغاز ناآرامی ‌‌ها در این جمهوری، تلاش زیادی کرد مانع از نزدیکی اوکراین به غرب شود، در روزهای پایانی کاملا منفعل ظاهر شد. درگیر بودن در میزبانی مسابقات ورزشی مهم و پرهزینه‌ای مثل”سوچی” یکی از دلایلی است که به اعتقاد برخی کارشناسان مانع از ادامه نقش فعال روسیه در تحولات اوکراین شد.  اما در مقابل غربی ‌‌ها دلایل قاطعی برای ورودشان به معرکه اوکراین داشتند که یکی از آن‌‌ها مطرح‌تر نشدن "روسیه” است.
 غربی ‌‌ها خوب می‌دانستند، در صورت نزدیک تر شدن اوکراین به روسیه، نفوذ مسکو بیش از پیش افزایش می‌یافت و این به معنی دورتر شدن این کشور مهم از غرب خواهد بود. دلیل واقعی اشتهای سیری ناپذیر غرب در مقابل امتیازات پی در پی یانوکوویچ نیز به همین جا باز می‌گردد. غربی ‌‌ها حتی پس از گرفتن امتیاز ویژه‌ای مثل پست نخست وزیری، حاضر به توقف فشار‌‌ها به اوکراین نشدند و...
"انرژی”، یکی دیگر از دلایل مهم اهمیت اوکراین برای غرب و روسیه است. در حال حاضر 80 درصد گاز صادراتی روسیه به اروپا و 75 درصد نفت خام وارداتی اتحادیه اروپا از روسیه از طریق اوکراین ترانزیت می‌شود. تلاش‌های غرب برای ایجاد پروژه” ناباکو” که با هدف کمرنگ کردن نقش روسیه در تامین انرژی اروپا صورت می‌گیرد، روسیه را به فکر ایجاد خط لوله جریان شمالی و جنوبی انداخته است. روسیه قصد دارد با استفاده از این خط لوله، بدون نیاز به اوکراین، گاز خود را به اروپا برساند.
در واقع بحران گازی سال‌های اخیر، روسیه را به فکر متنوع‌سازی مسیرهای عرضه‌ گاز طبیعی به اروپا رسانده است. برای حل این مشکلات «گازپروم» روسیه و اتحادیه‌ ایتالیایی «انی» پیشنهاد احداث خط لوله‌ "جریان جنوبی” را مطرح کردند که باید سواحل روسیه در دریای سیاه را با جنوب و مرکز اروپا متصل کند. اما مشکل اصلی مخالفت غربی ‌‌ها با یکه‌تازی مسکو در عرصه‌ گاز است.
مسئله دیگر اهمیت ژئوپلیتیکی اوکراین است. اوکراین برای اروپایی ها، مهم‌ترین کشور اروپای شرقی هم در ابعاد جغرافیای سیاسی و هم در ابعاد اقتصادی است. اهمیت ژئوپلیتیکی اوکراین، به عنوان دومین کشور بزرگ اروپایی، تا بدان‌جاست که برژینسکی از آن کشور به عنوان «ترن سیاست منطقه‌ای پس از گسترش اتحادیه‌ اروپا» یاد کرده است.
 جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ممتاز اوکراین در اروپای شرقی؛ تا آنجا است که بدون نفوذ اتحادیه‌ اروپا اوکراین می‌تواند تبدیل به سدی بزرگ در برابر برنامه‌های درازمدت اتحادیه اروپا در زمینه‌گسترش به سمت شرق شود.
همین ویژگی هاست که اوکراین را به کشوری مهم تبدیل کرده است.
 از همین رو، اوکراین را باید محل تلاقی منافع قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای مثل روسیه، اتحادیه‌ اروپا و آمریکا نامید. در حقیقت، همان‌گونه که از میان رفتن نفوذ روسیه در این کشور موجب کم‌رنگ شدن هویت اروپایی روسیه می‌شود، نرفتن کیف به سمت ساختارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی غربی نیز سبب مسدود شدن نفوذ آمریکا و اتحادیه‌ اروپا در منطقه‌ اروپای شرقی می‌شود.