kayhan.ir

کد خبر: ۶۳۶۱۸
تاریخ انتشار : ۳۰ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۲۰
چراتعیین مصادیق جانبازی ابهام دارد؟

اثبات ایثارگری با تنی مجروح وخسته(اجتماعی)


اشاره
ایثار کلمه‌ای پر معناست که در تمام فرهنگ‌ها و ملل مختلف دارای بار ارزشی و معنوی است هرچند در هر جامعه‌ای می‌تواند تعریف مخصوص به خود را داشته باشد.بی شک تمام مردم دنیا برای فردی که در حالت‌های مختلف برای کمک به دیگران یا دفاع از میهن خود یا حین خدمت به مردم و کشورش فداکاری از خود نشان دهد یا در این راه دچار آسیب جسمی، روحی یا بذل جان شود  ارزش و احترام فوق‌العاده‌ای قائل هستند، حال این فرد ایثارگر رزمنده‌ای در میدان جنگ،سرباز یا پلیسی در محل خدمت،آتش نشانی وظیفه شناس یا هر شخص دیگری باشد، مهم عمل اوست که برای مردم کشورش تحسین برانگیز است و به همین دلیل معمولا  هر جامعه‌ای سعی می‌کند به پاس قدردانی و ادای دین به فرزندان فداکار و ایثارگر خود هرآنچه در توان دارد  برای وی یا حتی بازماندگان او در نظر بگیرد و البته باز هم خود را بدهکار می‌داند. در این نوشتار به برخی مشکلات در سر راه قدردانی از ایثارگران میهن‌مان اشاره می‌کنیم.
گفته شد که تشکر و قدردانی از ایثارگران یکی از شاخصه‌های بارز جوامع مختلف می‌باشد و بارها از نمونه‌های آن درکشورهای دیگر شنیده‌ایم که حتی در مواردی رسیدگی و خدمات ارائه شده به این افراد به قدری جامع و کم نظیر است که تعجب بر‌انگیزمی نماید خدماتی که مثلاً به کهنه سربازان باقی مانده از جنگ جهانی دوم داده می‌شود که دیگر از شرح آنها خودداری می‌کنیم.
نکته مهم این است که این قدر دانی‌ها در کشور ما که ارزش‌های الهی و نمودهای ایثارگری در فرهنگ و افکار مردم تنیده و ممزوج است باید رنگ و بویی ویژه و پررنگ‌تری داشته باشد.
وارد آمدن صدمه جسمی حین انجام وظیفه در زمان جنگ یا در یگان‌های نظامی و انتظامی در هر زمان  و مکان موجب می‌شود به پاس قدردانی از جانفشانی و تحمل رنجی که به واسطه انجام وظیفه به فرد مصدوم یا مجروح وارد می‌شود یک سری خدمات هرچند در مواردی ناکافی برای وی در نظر گرفته شود،از قبیل کمک و پیگیری در درمان، تسهیلات رفاهی و خدماتی به روش‌های مختلف.
قهرمانان داستان‌ها شرمنده شدند
پس از وقوع جنگ تحمیلی و سرازیر شدن سیل خروشان جوانان برومند این مرز وبوم برای دفاع از ارزشهای اسلامی و خاک کشور فرصتی پیش آمد تا هرآنچه از نمونه‌های ایثار و از خود گذشتگی در قالب داستان‌ها و افسانه‌ها و شاهنامه شنیده بودیم در ابعادی بسیار وسیع‌تر و عینی ببینیم و شاهد باشیم جوانان ما قهرمانان  بزرگ داستان‌ها و افسانه‌ها را شرمنده کردند و آنچه باعث نصرت و پیروزی ما در برابر دشمن متکی به عداوت فراوان که پشت سر خود حامیان ثروتمند و توانمندی را می‌دید، شد تجربه‌ای نوین از ایثار و بذل جان از سوی رزمندگان و مردم بود که دنیا به چشم دید.
طبیعی است که پس از اتمام دوران دفاع مقدس با جمعیت عظیمی از جامعه ایثارگران روبرو بودیم که هرکدام به نوعی از جان،جسم، خانواده، بهترین سالهای جوانی و عمر و هرآنچه داشتند گذشته بودند و با تنی رنجور و مجروح برگشته بودند و چه جوانانی که بازنگشتند و خانواده آنها عزیزترین دارایی خود را به پای انقلاب و جمهوری اسلامی نثار کردند. انصافاً با تلاش سازمان‌هایی چون بنیاد شهید و ایثارگران خدمات خوبی به این ایثارگران ارائه شد هرچند قطعاً در برابر ایثار آنها چیزی نیست، اما یکی از مشکلاتی که به دفعات متأسفانه به چشم می‌خورد وجود  ایثارگران  و جانبازانی است که به دلایل مختلف نتوانسته‌اند از خدمات هرچند حداقلی در نظر گرفته شده بهره‌مند شوند، دلایلی از جمله نداشتن مدرک  ایثارگری یا نداشتن برگه شرح سانحه جانبازی یا پیگیر نبودن  پرونده‌سازی برای ایثارگری و جانبازی به دلیل همان روحیه ایثار و ازخود گذشتگی و نداشتن توقع برای دریافت خدمات و حال که با افزایش سن و بروز و سخت‌تر شدن عوارض مجروحیت توان رسیدگی شخصی به درد خود را ندارند باید درد اثبات جانبازی و ایثار گری را هم به جان بخرند.
تعیین مصداق جانبازی  افرادی که حین خدمت یا در میدان جنگ  به طرق مختلف دچار مصدومیت یا مجروحیت می‌شوند،  در برخی موارد با مشکلات عدیده  و ابهام رو به رو می‌شود.اما آنچه در برخی موارد به چشم می‌خورد درد مضاعف فرد آسیب دیده  است که به دلایل مختلف باید با تنی مجروح و خسته اقدام به اثبات رابطه مجروحیت و انجام وظیفه کند. نمونه‌های بسیاری از این دست را می‌توان برشمرد که چه افراد آسیب دیده در زمان دفاع مقدس  وچه افرادی که بعد از جنگ تحمیلی حین انجام وظیفه یا خدمت مقدس سربازی دچار مجروحیت و آسیب جسمی شده‌اند برخی به دلیل نداشتن صورت وضعیت سانحه، برخی به دلایل دیگر از خدماتی هرچند اندک که شامل جانبازان می‌شود محروم  می‌شوند.
نمونه‌های زیادی می‌توان برای این مشکل برشمرد از برادر شهیدی که از استان فارس با ما تماس گرفت و از مشکلاتش گفت که پس از مدت‌ها حضور در جبهه حالا دچار بیماری‌ها ی پوستی شده که آن را محصول صدمات دوران جنگ و لطمات شیمیایی می‌داند، او که حال دچار از کارافتادگی شده و درآمدی ندارد باید هزینه تحصیل فرزندش در دانشگاه و هزینه چند میلیونی درمان همسرش را تأمین کند، ولی از این می‌نالد که به دلیل نداشتن شرح سانحه کمیسیون تعیین جانبازی حتی برای رسیدگی به وضع او تشکیل نمی‌شود و انتظارکمک دارد یا خانمی که از پرسنل پزشکی حاضر در جبهه‌ها بوده و به دلیل آتش سوزی مدارکش از بین رفته و الان مانده و اثرات جانبازی اش. سوالی که اینجا مطرح است اینکه زمانی به حضور این افراد در صحنه جنگ نیاز بود و آنها بدون هیچ چشمداشتی در میدان حاضر شدند و سلامتی و عمر خود را نثار کردند،آیا درست است اکنون برای استفاده از کمترین خدمات در به در دنبال جمع کردن مدرک و اثبات ایثار خود باشند؟آیا اگر رزمنده‌ای حتی دچار هیچگونه مجروحیتی هم نشده باشد ولی امروز در گذران زندگی به مشکل خورده به حال خود رها شود؟آیا شرط انصاف است زمانی که کشور به او احتیاج داشت بدون کمترین مدرک و تشریفات در صحنه حاضر شود اما زمانی که او به کمک احتیاج دارد باید از هفت خوان رستم بگذرد؟ امروز حتی برخی ازکسانی که حین خدمت دچار حادثه و مجروحیت شده‌اند نیز در مواردی نمی‌توانند از حقوق و خدماتی که قانون برای قدردانی از آنها در نظر گرفته است بهره مند شوند. بطور مثال  تقی گنجلو اُپراقی جوانی از روستاهای زنجان که سال 84 حین انجام خدمت مقدس سربازی هنگام جابجایی مهمات براثر انفجار ، از ناحیه دو چشم نابینا و دو دست وی از قسمت مچ قطع شده است ولی با داشتن مدارک مختلف جانبازی او از سوی بنیاد شهید تأیید نمی‌شود.
به گوشه‌ای از شرح حال او توجه کنید:
ارتش می‌گوید جانبازی‌، بنیاد شهید قبول نمی‌کند!
«روز بیست و هشتم اسفندماه سال 1384 هنگامی که سرباز بودم حین آموزش «ش م ه»(شیمیایی میکروبی هسته‌ای) بر اثر انفجار شیئی از ناحیه دو چشم نابینا شدم و دو دستم نیز از مچ قطع شد. من از سربازان نیروی زمینی ارتش در شهرستان پیرانشهر بودم.به دنبال این حادثه به بنیاد شهید مراجعه کردم اما کارکنان بنیاد شهید گفتند که ابتدا باید ارتش جانبازی شما را تأیید کند. با مراجعه به سازمان ایثارگران ارتش و کمیسیون‌هایی که داشتند در «شورای عالی کمیسیون 120 ارتش » به عنوان جانباز 96 درصد شناخته شدم اما هنگامی که به بنیاد شهید و امور ایثارگران مراجعه کردم آنها گفتند  که چون این حادثه حین آموزش «ش م ه» برای شما به وقوع پیوسته است، جزو مصادیقی که بتوان آن را جانبازی به شمار آورد، نیست و عملا من به عنوان جانباز به حساب نمی‌آیم.
در دیدار با مسئولان بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران ناکام بودم این درحالی است که پس از فوت مادرم در سال گذشته من دیگر توانایی انجام بسیاری از کارها را ندارم. به عنوان مثال چون دو دستم از مچ قطع شده است حتی توانایی اینکه قاشق را به‌دست بگیرم و غذا بخورم هم برایم مقدور نیست. در سال‌های گذشته که مادرم در قید حیات بود او زحمت می‌کشید و غذا در دهانم می‌گذاشت از طرفی چون نابینا هستم نمی‌توانم کاری انجام بدهم و همین برایم مشکلات بسیاری را بوجود آورده است. به دنبال این موضوع که جانبازی من مورد تأیید بنیاد شهید و امور ایثارگران قرار نگرفت به تهران آمدم و به این نهاد رفتم تا رئیس یا قائم مقام بنیاد شهید را از نزدیک ملاقات کنم اما این درخواست کوچک هم اجابت نشد. حتی التماس هم کردم که بی‌نتیجه ماند.
اگرچه سازمان ایثارگران ارتش ماهانه مستمری به من می‌دهد اما این مبلغ کفاف زندگی مرا نمی‌دهد و از طرفی توانایی انجام هیچ کاری را ندارم. برادرانم هم که در روستا زندگی می‌کنند نیز نمی‌توانند از من نگهداری کنند. امیدوارم این سخنان موجب شود تا مسئولان بنیاد شهید و امور ایثارگران در تهران وقتی را برای ملاقات من با آنها در نظر بگیرند تا بتوانم رودررو مشکلاتم را بگویم یا به پرونده جانبازی‌ام رسیدگی کنند.»حال این نمونه‌ای است که  صاحب پرونده‌با داشتن مدارک مستدل و تأیید شده توسط ارتش نمی‌تواند از خدماتی که به آن نیازمند است بهره ببرد.بازهم سوالی پیش می‌آید،آیا این جوان که با احساس وظیفه برای انجام خدمت وظیفه حاضر شده است و اکنون در دنیای مشکلات به حال خود رها شده است باید مثل خیلی از افراد از انجام خدمت سربازی سرباز می‌زد تا چند سال بعد برای انجام ندادن خدمت تشویق هم شود و برای او امکان پرداخت پول و خرید مدت غیبت و دریافت کارت معافیت فراهم شود؟
اینک روی سخن با متولیان و مسئولان است، در حال حاضر که این اتفاق ناگوار برای این جوان سرباز حین خدمت افتاده، یا کسانی که دچار مجروحیت از زمان دفاع مقدس هستند و نمی‌توانند جانبازی خود را ثابت کنند، اگر جانبازیشان هم پذیرفته نشود و فقط آنها را یک سرباز  یا یک ایثارگر مجروح هم به حساب آوریم یا  رزمندگانی که مجروحیت هم ندارند اما درگیر مشکلات زندگی شده‌اند آیا نباید رفاه وآسایش حداقلی آنها را فراهم کنیم؟