kayhan.ir

کد خبر: ۶۰۹۵
تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۲:۵۳

چون مردم پیام را خوب می‌فهمند!(نکته)

گفته شد من به مذاکره خوشبین نیستم، با این حال اجازه دارند مذاکره کنند. از بدو انقلاب تاکنون این اولین‌بار نیست که امام امت و رهبری انقلاب با بصیرت خود به مسئولین کمک می‌کند و آنان را برای کشف حقایقی که ممکن است از نظرها پنهان مانده باشد به میانه میدان می‌فرستد. اما بر مسئولین است که حرکت در جزئیات را با چشم دوختن به پایان ترسیم شده از سوی رهبر و مقتد‌ای خویش دنبال کنند.

ع-ثقفی
گفته شد من به مذاکره خوشبین نیستم، با این حال اجازه دارند مذاکره کنند. از بدو انقلاب تاکنون این اولین‌بار نیست که امام امت و رهبری انقلاب با بصیرت خود به مسئولین کمک می‌کند و آنان را برای کشف حقایقی که ممکن است از نظرها پنهان مانده باشد به میانه میدان می‌فرستد. اما بر مسئولین است که حرکت در جزئیات را با چشم دوختن به پایان ترسیم شده از سوی رهبر و مقتد‌ای خویش دنبال کنند.
داستان مردم اما چیز دیگری است. مردم گاهی در توارد ایمانی و گاهی در هشیاری انقلابی ملهم از همان ایمان، پیام رهبری را نه با گوش سر که با دل می‌گیرند و بر دیده می‌گذارند. مسئولین صاحب مقام - از رأی همین مردم - اگر در لحظه‌ شنیدن رهنمودهای رهبری، در میان خود و رهبری، دریای مواج نگاه مردم را حائل ببینند، فراموششان نخواهد شد که خود کیستند و اعتبار اقدام از چه و که و برای چه گرفته‌اند؟ و این مردم متفاوت با جهان و لذا رویکرد سیاسی خادمانشان نیز باید متفاوت از رویکردهای سیاسی و گزینه‌های رو و زیر و قبل و بعد از میز سایر مسئولین در جهان باشد.
مردمی که در جهان و انقلابات جهان نظیر ندارند. چنانکه در منابع مربوط به انقلابات دیگر از جمله آثار نویسندگان فرانسوی و روسی، جایگاه مردم غالبا در مرتبه‌ای پایین‌تر از روشنفکران و حتی با درصدی از تحمیق و تحقیر وانمود می‌شود و در آنجا بظاهر این روشنفکرانند که مردم را به مبارزه و حضور تشجیع می‌کنند، و حال آن که در ایران اسلامی کار از اساس چیز دیگری است. این مبارزه و حضور حماسی مردم است که برای صاحبان علم و قلم دستمایه موثر اقدام و خلق آثار است.
قضیه مذاکره هم داستانی از همین دست است. داستان دین و دنیای مردم و آن لحظه نادر و شگرف در جان مردم که پیام دین را گرفته و بنیاد وسوسه‌ها را بر باد می‌دهند. در 22 بهمن سال مذاکره، مردم با حضوری حماسی به میدان می‌آیند که بگویند ما نیز چون رهبرمان به این وسوسه‌ها خوشبین نبوده و از اطمینانی که برخی مسئولین به خود دارند، خشنود نیستیم. ما خشنود نیستیم که بیعت ابدی حضور ما مورد غفلت قرار گیرد، که پیام 22 بهمن، این است که ما به دشمنی دشمن واقفیم و به دوستی‌اش باور نداریم، که اگر نیت دشمن دوستی است، چرا کار او هماره دشمنی است و لاجرم نام او دشمن است؟! و مذاکره با دشمن رجزخوان نیاز به آزمون ندارد. این را هر مبارزی نیک می‌داند.
رهبر صاحب پیام اما، می‌نگرد به اصحاب رزم خویش و تردیدها در جان آنان، او می‌گذارد که سیاهه‌ دشمن بی‌پرچم سپید توسط خیمه خودی بازخوانی و قرائت شود تا مبادا گفته شود جز رزم ‌چاره‌ای هم بود و یا تردید کنند که شاید دشمن از دشمنی دست برداشته بود. این فرصتی است که رهبری نه به دشمن بلکه به دوست می‌دهد تا در برابر وعده‌های چرب دشمن برای ابد آزموده شود. تا دوست خود از دهان دشمن وهن واژه‌ را ادراک کند و بوی تعفن سازش با چنین دشمنی را از نزدیک استشمام نماید. تا نشود که در آینده دوباره به خیال خام دوستی دشمن فریفته گردد و برای مذاکره با او از صفحه کرامت ولایت برگی را ورق زند و سرمایه‌های به دست آمده را در بوته امتحان خام‌اندیشی‌های معمول بگذارد.
حال چرا گاهی چنین می‌شود؟ این خود برمی‌گردد به یک تجربه و تجری پسرانه و یک فرصت و بزرگواری پدرانه در برابر آن؟ آیا داستان ولایت برخی چنین داستانی است؟ روشن است که چنین نیست. در مسئله ولایت ضریب - آری حتی ضریب رضایت - هم تعیین‌کننده است و مردم این را پیشتر و بیشتر از هر که و هر چه در این میانه داعیه‌ای دارد، می‌فهمند و فهمیده‌اند، آن هم تنها و تنها از سر آنکه مردم در رأی ولایت ذوب بوده و داعیه‌ای از این دست ندارند. پیام مردم چنین جنس پیامی است، که باید توسط خادمین آنان نیز فهمیده شود.