kayhan.ir

کد خبر: ۴۵۹۵۳
تاریخ انتشار : ۰۸ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۵
استکبارستيزي و ساده‌زيستي در مکتب امام(ره) (بخش نخست)

ظلم‌ ستيزي الگوي ملت‌هاي استقلال‌طلب(گزارش روز)

گاليا توانگر

معمار کبير انقلاب به تأسي از آموزه‌هاي اسلامي، محيط بين‌الملل را به صورت دوقطبي و برمبناي مواجهه ايدئولوژيک دو جناح مستکبرين و مستضعفين مي‌نگريست و سياست اصلي انقلاب را حول محور تقابل و منازعه آشتي‌ناپذير با کانون‌هاي استکبار جهاني در شرق و غرب و گسست کامل از آنان تعريف مي‌کرد و مي‌فرمود: «من بارها گفته‌ام و در اين روز بزرگ مي‌گويم تا قطع تمام وابستگي‌ها به تمام ابرقدرت‌هاي شرق و غرب، مبارزات آشتي‌ناپذيرانه ملت ما عليه مستکبرين ادامه دارد.» (صحيفه نور، جلد ??، ص ???، مورخه 22 بهمن 1358).
در تاريخ 22 بهمن 1358 امام(ره) رسماً جدايي و عدم تعهد همه‌جانبه نهضت را به ابرقدرت‌هاي مستکبر اعلام نمود و مسير سومي را ترسيم کرد که «صراط مستقيم لاشرقيه و لاغربيه» نام دارد. «اين انقلاب اسلامي يک انقلاب عادي نيست و متکي به هيچ يک از دو قطب شرق و غرب نمي‌باشد. از اين جهت، ويژگي‌هاي خاص خود را داشته و دارد و با پيمودن صراط مستقيمِ «لاشرقيه و لاغربيه» در مقابل هر دو قطب ايستاده است و از هيچ‌يک از قدرت‌هاي افسانه‌اي نهراسيده است که همين موجب پيروزي‌هاي معجزه آسايش گرديد؛ گرچه موجب توطئه‌ها و آتش‌افروزي‌هاي فراوان عليه خودش هم شد، لکن در هيچ مرحله‌اي عقبگرد نکرد.» (صحيفه نور،جلد 19، صفحه 5، مورخه 7خرداد 1363)
امام خميني(ره) خود يكي از اين دشمن‌ستيزان آگاه و بلندآوازه بود كه با تكيه بر روح ذلت‌ناپذيري و ستم‌ستيزي فرياد «هيهات منا الذله» را كه برگرفته از اسلام ناب محمدي(ص) بود سردادند و اين فرياد كه از عمق ايمان او نشأت مي‌گرفت لرزه بر پيكره بيگانگان و بيگانه‌پرستان افكند. از كلام و كلماتش كرامت مي‌باريد و مشعل اميد را در دل‌هاي سرد و فرسوده برمي‌افروخت و همچون اكسيري ناب مس دل‌ها را مبدل به طلاي خالص مي‌ساخت. نهيبش صاعقه‌اي بود براي نوكران استكبار و حركتي پر از جوشش. توكل و تقوايش بارقه‌اي بود براي جذب عدالت‌جويان و رسانيدن آنان به ساحل نجات.آن پير روشن‌ضمير در هر شرايط مناسبي به روشنگري مي‌پرداخت و اهداف شوم دشمنان را برملا مي‌ساخت.
نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي
امام راحل همواره حكومت را براي مردم با مردم و در خدمت مردم مي‌خواستند و تاكيد فراوان بر استقلال و خودباوري داشتند زيرا مهم‌ترين عامل موثر در جهت قطع ايادي شرق و غرب و دستيابي به حاكميت و استقلال چيزي جز خودباوري نيست و اين روحيه وقتي به وجود خواهد آمد كه تحولي عظيم را در جان و درون خود به وجود آوريم. منظور ايشان از استقلال در تمام جنبه‌ها و شئون بود. در عين حال خودباختگي را مانعي در راه استقلال مي‌ديدند و خودباوري و خودكفايي را شرط استقلال حتي استقلال فكري مي‌دانستند.
صادق سليمي‌بني پژوهشگر، نويسنده و استاد دانشگاه امام صادق(ع) در گفت‌و‌گو با گزارشگر کيهان توضيح مي‌دهد: «مکتب سياسي انقلاب اسلامي بر پايه کرامت انسان بنيان نهاده شده است. روشن است وقتي انسان بخواهد حريت و آزادگي خود را حفظ کند، بايد استقلال عملش را در همه عرصه‌ها به منصه ظهور بگذارد. پس ظلم را به هيچ وجه نپذيرفته و عليه آن موضع‌گيري مي‌کند. چرا که اساسا پذيرش ظلم و سکوت در برابر ستم مستکبرين برهم زننده و نفي‌کننده اصل کرامت انساني است. از سوي ديگر با تولد انقلاب اسلامي در عرصه بين‌المللي اينطور منادي آزادي سر داده شد که هيچ دولتي نمي‌تواند خود را برتر دانسته، اراده خود را بر ساير ملت‌ها تسلط داده و در امور داخلي‌شان دخالت کند.»
اين کارشناس مسائل سياسي ضمن بيان اينکه امام(ره) با چنين دولت‌هاي مداخله جويانه‌اي به شدت مخالفت کرده و ستيز مي‌کردند، مي‌گويد: «درربع قرن پاياني قرن بيستم سلسله تحولاتي منجر به پيروزي انقلاب اسلامي شد. امام‌(ره) از همان شروع نهضت انقلاب اسلامي علاوه بر مبارزه با استکبار داخلي مبارزه با استکبار جهاني به‌ ويژه آمريکا را مورد توجه ويژه قرار دادند. به طوري که در سال 1342 و در پي مبارزات بر عليه کاپيتولاسيون اين جمله را بيان فرمودند: «آمريکا از انگليس بدتر، انگليس از آمريکا بدتر، شوروي از همه بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پليدتر.» سياست پايدار «نه شرقي نه غربي» را بنيان نهضت اسلامي دانسته در ادامه با حساسيت بيشتر روي آمريکا تمرکز کردند و فرمودند: «اما امروز سرو کار ما با اين خبيث‌هاست، با آمريکاست. رئيس‌جمهور آمريکا بداند، بداند اين معنا را که منفور‌ترين آدم دنياست پيش ملت ما، امروز منفورترين افراد بشر است پيش ما. ‌آقا تمام گرفتاري ما از اين آمريکا است تمام گرفتاري ما از اين اسرائيل است اسرائيل هم از آمريکاست، اين وکلا هم از آمريکا هستند، اگر نيستند چرا نمي‌ايستند در مقابل داد بزنند؟!» بنابراين رفتار هژمونيک و برتري‌طلبانه آمريکا همان موقع- ابتداي نهضت انقلاب اسلامي-کاملا مشهود و ملموس بوده و هنوز هم تداوم دارد. يکي از افتخارات ملت ايران اين است که در پرونده سياسي خود استکبارستيزي را در عرصه عمل به منصه ظهور گذاشتند و در اين حرکت به تاسي از انديشه‌هاي امام راحل الگويي براي ملت‌هاي آزاديخواه جهان شدند. اين معجزه کلام و انديشه امام(ره) بود که ملت ايران طوري تربيت شدند که علي‌رغم سي‌وپنج سال رويايي با انواع و اقسام توطئه‌ها و نقشه‌هاي شوم استکبار حتي يک قدم هم از مواضع استقلال‌طلبانه خويش عقبگرد نکردند. اين مسير همچنان با ايستادن ملت ايران پشت سر مقام ولايت فقيه و رهبري ادامه دارد.»
تکيه بر توانمندي‌هاي داخلي کليد حل مشکلات
سليمي بني پژوهشگر مسائل سياسي روز ضمن بيان اينکه در مذاکرات اخيرمان با آمريکا رويکرد راهبردي‌مان نرمش قهرمانانه است، توضيح مي‌دهد: «ما از اصول بنيادين و اصلي خود به هيچ وجه فاصله نگرفته و همچنان بر آنها تاکيد و اصرار مي‌ورزيم. بايد هوشيار باشيم که آمريکا تنها به دليل خودبزرگ‌بيني و روحيه استکباري که دارد، به قول‌ها و معامله‌هاي خود اساسا پايبند نيست. اين هم چيزي نيست که يک شبه به درک آن رسيده باشيم، بلکه تجربيات تاريخي‌مان اين نتايج تلخ را پيش رويمان قرار داده است. زماني مي‌توان نتايج بدست آمده از مراوده با آمريکا را تغيير داد که رابطه بر پايه احترام متقابل ايجاد شود. در رفتار آمريکا تغيير و تحولاتي شاهد باشيم مبني بر اينکه واقعيت انقلاب اسلامي  را در عمل درک کرده و به آن پي برده‌اند. آنوقت است که مي‌توانيم تغيير مسير دهيم. اما متاسفانه تاکنون - درهمين مدت کم مذاکرات – شاهد اين بوديم که آمريکايي‌ها در لباس سلطه‌گرايانه هميشگي خود به قول و قرارهايشان پايبند نيستند. اما در پاسخ به انتقاد برخي که مي‌پرسند: چرا اساسا بايد قدم در راه مذاکره مي‌گذاشتيم، مي‌گوييم: اگر اين مسير-مذاکره- را هم امتحان نمي‌کرديم، شايد نسل‌هاي آتي گله مي‌کردند که چنانچه راه مذاکره در پيش گرفته مي‌شد، به حل خيلي از مسائل في‌مابين ايران و آمريکا کمک مي‌شد.حال در عمل مي‌بينيم که آمريکا همچنان بر خلف وعده‌هاي خود اصرار دارد.»  
وي در تکميل صحبت‌هايش مي‌گويد: «اگر رفتار دولت‌هاي آمريکايي را از زمان جنگ جهاني دوم مطالعه کنيم در قبال ملت‌هايي که توانمندي‌هاي خود را انکار و کاملا به آمريکا متکي شدند، درمي‌يابيم که چطور تاکنون استکبار مترصد فرصت‌هاي اينچنيني بوده که به غارت کشورهاي وابسته به خود مشغول شود. ما در مسير استقلال‌طلبيمان راهي نداريم جز اينکه به توانمندي‌هاي داخلي  خودمان تکيه کنيم و راهبرد استراتژيکي اقتصاد مقاومتي را در پيش بگيريم. با وجود همه تحريم‌ها از مسير استقلال‌طلبي هر روز بر توانمندي‌هاي خودي بيفزاييم و مسير پيشرفت را در پيش گيريم.»
فاصله از ساده‌زيستي، دور شدن از خدمتگزاري
انديشه‌هاي استکبارستيزي در وهله اول مبتني بر آموزه‌هاي ديني است. در دين اسلام مقابله با ظالم يک امر واجب لحاظ گرديده است. نفي سلطه هر قدرت بيروني بر امور داخلي يک کشور به طور کلي نفي شده است. مباني فکري امام راحل در حوزه استکبارستيزي نيز از همين منظر بررسي مي‌شود.
سيامک باقري پژوهشگر و کارشناس علوم سياسي توضيح مي‌دهد: «علاوه بر نگاه به مقوله استکبارستيزي از منظر آموزه‌هاي ديني، حضرت امام‌(ره) يک نگاه تجربي و تاريخي هم به اين مقوله دارند. چون کشورمان ايران سال‌ها تحت لواي استکبار بوده و از اين بابت فراوان متضررشده و عقب ماندگي‌هايي را متحمل شده است. اگر کشوري بخواهد مستقل و خوداتکا باشد، بايد توانمندي‌هاي جامعه‌اش را بالا ببرد. اين مهم مستلزم اين است که نفي قدرت سلطه‌جو داشته باشد و با اتکا به پتانسل‌هاي داخلي و در سايه خوداتکايي قدرت‌هاي مادي و معنوي به دست آورد. در ثاني اگر ما خواهان تحقق حکومت عدل امام زمان(عج) هستيم، ابتدا بايد استکبارستيزي را با جديت دنبال کنيم. بايد دانست که پذيرش استکبار چيزي جزدور ماندن از زمان ظهور نيست.»
اين کارشناس مسائل سياسي ضمن توصيف امام راحل به عنوان استکبارستيزترين رهبر جهان، مستحکم کردن قدرت کشور از درون، اتکا به ظرفيت‌هاي دروني و اتکاي جامعه و کشور به خود را راهکارهاي مسلم مقابله با سلطه‌گري و استکبار دانسته و مي‌گويد: «اگر چه بر سر مسائل هسته‌اي به پاي ميز مذاکره رفته‌ايم، اما نبايد تنها به آورده‌هايي که تصور مي‌کنيم از مسير مذاکره حاصل مي‌شوند اکتفا کرده و دلخوش بمانيم. بايد سعي کنيم با تکيه به ظرفيت‌هاي دروني بر قدرت خود بيفزاييم. ضمن اينکه بايد مبنا  و غايت مذاکرات، عزتمندي و اقتدار قرار گيرد.»
اما يکي ديگر از نقاط برجسته  مکتب خميني(ره) ساده‌زيستي ايشان بود که براي همه ملت‌ها در همه دوران‌ها الگو قرار گرفته است.   
باقري توضيح مي‌دهد: «حضرت امام(ره) همواره توصيه مي‌کردند که دولتمردان و کارگزاران ساده‌زيست باشند. هر چه ساده‌زيستي در سبک زندگي مسئولين پررنگتر باشد، زبان و کلام ايشان نيز به همان ميزان نافذتر ومقتدرتر خواهد بود. هر چه زرق و برق  و تجمل‌گرايي در دل کارگزاران بيشتر جا خوش کند، به همان ميزان بايد انتظار زر و زور، ظلم و جور را در جامعه داشته باشيم. در ديدگاه امام‌(ره) برخلاف ديدگاه‌هاي اشخاص معروف جهان که مصرف را سرلوحه سياست‌هايشان قرار داده‌اند، ساده‌زيستي و قناعت را ستوده، مي‌فرمايند: «ساده‌زيستي هر کشوري را از آفت به دور و در مسير پيشرفت هدايت خواهد کرد.» بنابراين ساده‌زيستي براي دولتمردان و کارگزاران از نگاه امام‌(ره) از اهم واجبات است. اين ساده‌زيستي مسئولان است که ايشان را تبديل به خدمتگزار مي‌کند. چنانچه مسئولان از ساده‌زيستي فاصله بگيرند، بدون شک از خدمتگزاري دور خواهند ماند. ساده‌زيستي در سبک زندگي مسئولان سه نتيجه کلي به همراه دارد: «خدمتگزاري، مردم‌سالاري ديني و اقتدار ملي و ديني کشور.»