kayhan.ir

کد خبر: ۴۵۴۵۷
تاریخ انتشار : ۰۳ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۹
درآمدی بر فیلم «هجرت؛ خدایان و پادشاهان»

قرائت اومانیستی هالیوود از زندگی پیامبران الهی

مصطفی انصافی

میل به پرستش پروردگار سبحان از جمله امیال ذاتی همه انسان‌های ساکن در این کره خاکی از دیرباز تا به آینده بوده و خواهد بود و به موازات این علقه، میل به شناخت و آشنایی با انبیاء و پیامبران الهی که در واقع مفسر ادیان و در عین حال حلقه واسط میان انسان و خداوند محسوب می‌شود از علائق همیشگی بشر نیز بوده است.
صنعت سرگرمی ساز هالیوود با اطلاع از این نیاز انسان در ادوار مختلف همواره در تلاش بوده تا با بازنمایی بصری از پیامبران الهی هر روز بر حجم مخاطبان خود بیفزاید. البته ساده انگاری است که بپذیریم اربابان این صنعت سینمایی تنها به خاطر امیال مادی و کسب درآمد بیشتر به سمت تولید و  ساخت آثار سینمایی با موضوع زندگی پیامبران تمایل یافته‌اند چرا که سینما علاوه بر سرگرم سازی، از کارکرد دیگری نیز برخور‌دار است و آن کارکرد همانا مهندسی و کنترل افکار عمومی است.
با نگاهی اجمالی به آثار سینمایی که از آغاز به کار صنعت سینمایی هالیوود در مورد پیامبران ساخته شده به راحتی می‌توان تشخیص داد که سرنوشت و داستان‌های رسولان الهی دستخوش تحریف گشته و اغلب با نگاهی اومانیستی، پیامبران الهی تبدیل به قهرمانان و یا به تعبیر نیچه‌ای تبدیل به «ابر مرد»‌هایی می‌شوند که برای رهایی و آزادی انسان از ظلم و استثمار قیام کرده‌اند.
زنجیره‌ای طولانی از آثار سینمایی پر هزینه‌ای همچون مصائب مسيح (ع)، آخرين وسوسه  مسيح (ع)، مصاحبه با محمد (ص)، فتنه، ده فرمان، ارمیای نبی، کد داوینچی، کتاب آفرینش ... همگی در تلاش‌اند تا نگاه لیبرال دموکراتیک غرب را با چاشنی توراتی به خورد مخاطب دهند تا از این روزنه هم چرخ‌های صنعت سرگرمی‌سازی هالیوود به گردش در آید و هم زمینه برای تسلط هر چه بیشتر غرب بر دیگر جوامع فراهم آید.
در متاخیر‌ترین این روایات هالیوود به گونه سیستماتیک و نظام مند دو اثر سینمایی پر هزینه در مورد حضرت نوح (ع) و در پی آن فیلم «هجرت؛ خدایان و پادشاهان» داستان زندگی حضرت موسی (ع) را روانه گیشه‌ها کرد تا بار دیگر با تحریف دو پیامبر عظیم الشان آب بر آسیاب دین ستیزی دول غربی بریزد.
در روایت «ریدلی اسکات» از حضرت موسی به وضوح می‌توان عنصر قهرمان گرایی اومانیستی لیبرال دموکراتیک را که شاخصه اصلی همه فیلم‌های او از فیلم «بیگانه» گرفته تا «گلادیاتور»، «گنگستر آمریکایی» و «پرومتیوس» را مشاهده کرد.
موسی در روایت انجیلی- توراتی اسکات عاری از معنویت و روحانیت است، او در واقع بیشتر  شخصیت «ماکسیموس» با بازی «راسل کرو» در فیلم گلادیاتور را به ذهن متبادر می‌کند تا یک پیامبر  اولوالعزم الهی. موسی در هیچ یک از سکانس‌های فیلم در حال عبادت و نیایش نیست بلکه حتی او در برابر مشرک بزرگی همچون فرعون «رامسس» نیز سر تعظیم فرو می‌آورد.
فاجعه بارتر از این تصاویر، به تصویر کشیده شدن خداوند سبحان در قالب یک کودک مستبد است. در فیلم «هجرت» موسی با خدا هم ردیف است آنان با یکدیگر نزاع می‌کنند و موسی بر او خشم می‌کند و او موسی را از خود می‌راند حتی در قسمتی به موسی می‌گوید «کسی که فکر می‌کردم نبودی». در هیچ قسمتی از فیلم شخصیت موسی به عنوان پیام آور یکتا پرستی مطرح نمی‌گردد و رسالت موسی به عنوان ماموریتی تحمیلی تلقی می‌گردد و این ویژگی به طرز پر رنگی در فیلم «نوح» آرنوفسکی نیز دیده می‌شود وحدانیت و وحیانیت در روایت سینمای هالیوود از تاریخ ادیان و سرگذشت پیامبران بطور کلی حذف گردیده است.
در واقع ویژگی بازنمایی ریدلی اسکات از حضرت موسی همان ویژگی‌هایی را دارد که در دیگر فیلم‌های تولیدی در مورد انبیاء در هالیوود می‌توان یافت؛ عرفی‌سازی ادیان، تقدس زدایی از شخصیت پیامبران الهی، نهادینه نشان دادن خشونت در مذهب، تمسخر پیامبران، آغشتن خرافات با دین، قهرمان گرایی نیهلیستی یونان مآبانه از جمله مولفه‌هایی است که در این نوع از آثار به راحتی می‌توان رصد کرد.
فیلم اسکات به لطف بودجه 140 میلیون دلاری و جلوه‌های ویژه قدرتمند و بازی‌های باور پذیر بازیگرانی همچون کریستین بیل توانست از اقبال عمومی خوبی برخوردار شود و نگرانی دقیقاً همین جاست که هالیوود به عنوان شیپور فرهنگی لیبرال دموکراسی غرب تمام قد برای آثار سینمایی با موضوع انبیاء الهی هزینه می‌کند در صورتی که این اتفاق در کشورهای مسلمان‌نشین یک رخداد نادر است.
در کنار اهانت دولت‌های غربی، صنعت هالیوود نیز در برهه‌های مختلف با کمک حامیان صهیونیست و ضد دین خود، تقریبا تمامی پیامبران اولوالعزم را زیر سؤال برده و با سناریوهای مختلف چه در قالب انیمیشن و چه در قالب فیلم سینمایی، اهانت‌های مختلفی را نسبت به این فرستادگان الهی روا داشته است.
در واقع در این گونه آثار تلاش شده است از آغاز با مخدوش کردن تاریخچه پیامبری، آنان را از سطح عالمان علوم الهی و مبلّغان شریعت به سطح انسانی عادی تنزّل دهند و بعد از القای این مقدمه، بنابر اهداف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود روایت‌های مختلفی نسبت به پیامبران الهی بیان داشته‌اند که از متن اصلی کتب مقدس دور بوده و حتی ضد آن بوده است.   
در این نوع داستان پردازی‌های هالیوودی جنبه قدسی و آسمانی زندگی پیامبران کم‌رنگ شده است و کارگردان سعی دارد به معجزات شکلی از حوادث طبیعی بدهد. روی‌آوردن سینمای هالیوود به فیلم‌سازی در مورد پیامبران الهی و تعمد و تلاش برای اینکه آنان را قبل از آنکه فرستادگان الهی و حامل پیام وحی باشند، در هیبت قهرمانان تاریخی تصویر نماید می‌تواند نتایج گمراه‌کننده‌ای داشته باشد. این فیلم‌ها نهایت عمل پیامبران را گسترش خونریزی و جنگ بیشتر و تعصبات میان مذاهب معرفی می‌نماید و نه هدایت انسان‌ها درست آنچه گروههای تروریستی ساخته و پرداخته غرب مثل داعش بنام اسلام و دین انجام می‌دهند.
در پایان باید یادآور شد که ریدلی اسکات کارگردان فیلم «هجرت؛ خدایان و پادشاهان»  به اقرار خودش یک فرد بی‌خدا و انسان‌گرا یا اومانیست است و دلیل همه جنگ‌ها و خون‌ریزی‌های تاریخ را تعصبات مذهبی می‌داند. طرف هیچ دین خاصی را نمی‌گیرد و اومانیسم بر فیلم‌هایش حاکم است. با این توضیح می‌توان درک کرد که هدف سازندگان این نوع آثار اعتقادات قلبی و ایمانی نیست بلکه در وهله نخست کسب درآمدهای سرسام آور و در گام بعدی تغییر ایستارهای مردم به سمت فرهنگ لیبرال دموکراتیک و تحریف ارزش‌ها و باورهای مذهبی است.