kayhan.ir

کد خبر: ۳۷۴۵۹
تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۸:۵۱
مستنداتی از سیر حوادث و اظهارات و اعترافات متهمان وقایع پس از انتخابات (7)

تقلب چگونه به اسم رمز آشوب تبدیل شد ؟! (پاورقی)

اظهارات متهمین
محمدعلی ابطحی و محمد عطریانفر
در جلسه اول دادگاه
اظهارات متهم محمدعلی ابطحی
سلام علیکم، واقع مسئله این است که دیروز من در این‌جا یک سری صحبت‌هایی داشتم و گفت‌وگوهایی هم در صحبت‌های جناب آقای معاون دادستان مطرح شد که آنها ارائه صحبت‌هایی بود که درست است که با لحن اینکه گویا متهمی چنین حرف‌هایی را زده، مطرح کردند اما تقریبا همه صحبت‌هایی بود که من قبول داشتم و مطرح کرده بودم از موضع اینکه این صحبت‌ها، صحبت‌هایی که به عنوان اتهام علیه من باشد، نبود. یکی دو نفر از دوستان، صبح امروز مطرح شد که اگر دیدگاه‌هایی را دارند که دیدگاه‌ها، دیدگاه‌های عمومی است که راجع به انتخابات که این‌جا می‌توانند بیایند مطرح کنند و دیدگاه‌هایشان را ارائه کنند.
[اسم] من هم جزو آن مجموعه از دوستان پیشنهاد شد که من پذیرفتم که در این‌جا دیدگاه‌هایی را در مورد اصل مسئله انتخابات ارائه بدهم و مسائلی را مطرح کنم که امیدوارم که در یک فرصت کوتاه فقط با اشاره به تیترها و عناوینش من بتوانم اینها را در این جا ارائه کنم و من صحبت‌هایم را از این جا شروع می‌کنم که انتخابات واقعا یک انتخابات فوق‌العاده‌ای بود. 40 میلیون رای مسئله‌ای نبود که به راحتی بتوان از کنارش گذشت. اتفاق بسیار بزرگی بود. برای تاریخ ایران افتخار بزرگی بود. من شخصا خودم شاید جزو معدود کسانی بودم که در جبهه اصلاحات بودم و از نام‌آورانش، شاید تا حدودی بودم ولی با انتخاب آقای موسوی موافق نبودم و از ابتدا در کمپ آقای موسوی فعالیت نمی‌کردم و سال 1384 هم که ایشان از طرف مجمع روحانیون مبارز کاندیدا شدند برای انتخابات، تنها کسی که مخالفت کرد من بودم به دلیل اینکه احساس می‌کردم فرصت زمانی‌ای که جناب مهندس موسوی در سیستم حکومتی تشریف نداشتند این می‌تواند توهمات زیادی را برای آقای موسوی ایجاد کند و آن توهمات می‌تواند آسیب‌ها و مشکلات را برای کشور ایجاد کند که به همین دلیل من در همین انتخابات هم جزو طرفداران آقای موسوی نبودم اما احساس می‌کنم که چند مطلب قابل طرح است که در این جلسه عنوان بکنم، اشاره‌وار ارائه می‌کنم. بخش عمده‌ای از صحبت‌های جناب آقای معاون دادستان را که از ابتدا تا انتها من می‌شنیدم، خوب بحث‌های قابل توجهی بود که مورد قبول بود و شاید بخش‌های زیادی از این چیزی را که من می‌خواستم بگویم در صحبت‌هایشان ارائه فرمودند.
ولی باز هم در عین حال من به آن تیترهایی که تنظیم کردم در همین فرصت کوتاهی که قبل از جلسه به من داده شد در همین فرصت کوتاه بحث‌هایی را مطرح کردند که این‌جا ارائه بکنم.
این انتخابات نه تنها یک انتخابات بلکه به نوعی شاید محدود کردن رهبری باشد
این نوبت انتخابات (خرداد 1388) معتقدم انتخابات خیلی متفاوتی بود. خیلی پرسابقه شد، یعنی انتخاباتی بود که شاید دو سه سال برایش داشت کار می‌شد و  کمتر انتخاباتی این طوری بود که دو سه سال برایش کار شده باشد. جریان اصطلاح‌طلبان اعتقادجدی داشتند که اگر در این انتخابات بتوانند پیروز بشوند، می‌توانند بعد از سه تا انتخاباتی که اصولگرایان (که پیروز آن) بودند شاید به - نوعی طرح اینکه حمایت رهبری هم در پشت این فضاها وجود داشته باشد یک نوعی انتخاباتی باشد، که این انتخابات نه تنها یک انتخابات باشد بلکه به - نوعی شاید محدود کردن رهبری و فضای دیدگاه‌های به اصطلاح اعتقادی که جامعه نسبت به رهبری دارد، اینها را مهار کردن باشد که من می‌توانم به آن اعتراف بکنم که در خیلی از جاها چنین چیزهایی وجود داشت.
پشتوانه خارجی در این انتخابات، به معنای منفی کلمه نمی‌گویم، یعنی در حقیقت رفت و آمدها و دیدگاه‌ها بسیار مهم بود. بخش عمده‌ای از سفرهای جناب آقای خاتمی در دنیا با عنوان سفرهای تبلیغاتی ارائه می شد و تلقی می‌شد که این سفرها بازتاب‌هایش برگردد در داخل و به عنوان کاندیدایی که این کاندیدا در انتخابات آینده به عنوان تنها کاندیدایی که شانس [پیروز شدن داشته باشد برای] اصلاح‌طلبان مطرح بشود، یا حتی حضور بعضی از شخصیت‌های بین‌المللی در داخل ایران، این هم می‌توانست تعیین کننده باشد، و از این جهت [مطلب مهمی بود] رسانه‌ای شدن و سرعت بخشیدن به رسانه.
من این‌جا چون آدم رسانه‌ای هستم دوست دارم به این نکته اشاره کنم که مسئله رسانه الان کاملا متفاوت شده، شاید معاون محترم دادستان به بخش‌هایی از آن اشاره کردند. شاید در ذهن همه ما این باشد که رسانه یعنی یک شبکه‌ای مثل BBC که مثلا چند ماه قبل از انتخابات ایران سازماندهی می‌شود برای انتخابات ایران اما آنها هست ولی یک رسانه‌های بسیار فراگیرتری وجود دارد به نام رسانه‌های مجازی که آن رسانه‌های مجازی سرعت بسیار بالاتری را دارد و مخاطب‌های بسیار بیشتری دارد. آنها همه در این انتخابات از قبل فعال شده بودندو فعالیت بسیار گسترده‌ای داشتند.
تقلب از یک زمانی اسم رمز شورش در ایران شد
اصلی‌ترین اتفاقی که در این انتخابات افتاد که در طول انتخابات هم در زمان برگزاری‌اش و هم‌قبل از انتخابات و هم بعد از انتخابات معنای ویژه‌ای پیدا کرد مسئله تقلب بود. من تقلب را دیروز در بین جمع دوستانی که همین جا بودند با آنها صحبت می‌کردم، با این عنوان شاید طنزآلود مطرح کردم، گفتم که تقلب از یک زمانی اسم رمز شورش در ایران شد. یعنی به جای اینکه تقلب به عنوان یک نگاه کاملا فنی در انتخابات باشد تبدیل شد به اسم شورشی که در آن سازمان‌دهی آرا وجود داشت، در آن فعال شدن نیروها وجود داشت، لشکرسازی برای تقلب وجود داشت در حالی که تقلب لشکرسازی احتیاج نداشت. تمرین پهن شدن مردم در خیابان‌ها برای اولین بار در ایران شکل گرفت. من سال 76 یادم هست همراه جناب آقای خاتمی از به قول خودمان شاه عبدالعظیم[شهرری] راه افتادیم آمدیم تا خیابان پاسداران 2 یا 3 جا جمعیتی در خیابان‌ها متوقف بودند در حالی که این تمرین نگهداری گسترده مردم در خیابان‌ها، اینها از نکات قابل توجهی بود که در چارچوب تقلب خیلی می‌تواند معنا پیدا بکند. ابزار اطلاع‌رسانی بسیار فعال و منظمی که می‌توانست جابه‌جا بکند. خوب، البته بخشی از این موضوع برمی‌گشت به شرایط فنی جامعه که SMS (پیامک)، اینترنت، فیس‌بوک FACE BOOK و ارتباطات دیگر همه اینها می‌توانستند کمک بکنند و شاید این آنچه را جناب آقای معاون دادستان به عنوان انقلاب رنگی مطرح کردند یا انقلاب مخملی مطرح کردند، رنگ مخملی هم به لباسشون هست، این انقلاب رنگی مطرح کردند، من فکر می‌کنم ظرفیتش وجود داشت. من نمی‌دانم واقعاً هدفش وجود داشت یا نیتش وجود داشت یا نه، اما ظرفیت این کار در این اتفاق وجود داشت. این ظرفیت اگر در یک کشور یک کمی ضعیف‌تر از ایران بود واقعاً می‌توانست عمل بکند. شکل ارتباطی که اینها همه با هم پیدا کرده بودند، رنگ سبز شاید به صورت طبیعی یک ارتباط عادی باشد اما بیشتر تبدیل شد به یک رسانه، رسانه‌ای که می‌توانست جاهای مختلف را به همدیگر ارتباط بدهد با هم دیگر شکل بدهد و این به معنای یک اتفاقی که من اگر از آن تقلب را به عنوان اسم رمز شورش یاد می‌کنم به این دلیل است و به همین دلیل هم بلافاصله هنوز ساعت 10 جمعه شب که [پایان] انتخابات شکل نگرفته بود و معنا پیدا نکرده بود و هنوز [نتیجه] انتخابات مطرح نشده بود و عدد و رقم قطعی مشخص نشده بود، اعلام زودهنگام جناب مهندس موسوی به عنوان رئیس جمهور ایران و حتی تبریک جناب آقای خاتمی به ایشان به عنوان رئیس‌جمهور ایران، اینها همه‌اش می‌توانست نشان بدهد که یک نوع تفاوتی در بحث تقلب وجود دارد.
بحث تقلب را که ایشان [مطرح کردند] من یک کمی آن زمان جا خوردم اولش به عنوان یک اتفاق مهم از حرف من صحبت کردند درحالی که حرف درستی بود که من بارها گفتم راجع به مسئله تقلب که تقلب واقعاً در ایران وجود نداشت. من یادم (هست) در انتخابات گذشته اگر دوستان یادشان باشد، فاصله بین جناب آقای کروبی و جناب آقای احمدی‌نژاد که حدود 500 یا 450 هزار (کمتر از نیم میلیون فاصله) بود اما درعین حال آقای خاتمی و وزارت کشور دولت اصلاحات هرچه تلاش کردند کلمه تقلب را برای کمتر از 500 هزار نپذیرفته و نهایتاً آقای خاتمی به عنوان کلمه تخلف از آن یاد کردند و عنوان تقلب را در آن انتخابات با کمتر از 500 هزار گفتند که ما تقلب را نمی‌پذیریم، من تعجب می‌کنم که واقعاً این وضع در ارتباط با 11 میلیون اختلاف این دفعه مطرح می‌شود که تقلب باز هم توسط دوستان ما که باید توی این شرایط 500 هزار رأی اختلاف را به عنوان تقلب نمی‌پذیرفتیم، 11 میلیون، بحث یکی دو تا نیست 11 میلیونه. من این را خدمت دوستان شهادت بدهم شاید من خودم یکی از آن اصلاح‌طلبانی بودم که حداقل هفت، هشت، ده مصاحبه داخلی خارجی کردم راجع به معنای تقلب، قبل از انتخابات. خیلی از دوستان دیگرمان که چه در بازداشت هستند و در این جلسه حضور دارند، یا نیستند بیرون بودند و بازداشت نشدند تقریباً همه ما این‌طور فکر کرده بودیم که تقلب بین یک تا دو میلیون در ایران امکان وجود دارد یعنی در بدترین صورت ما همیشه می‌گفتیم که تقلب بین یک تا دو میلیون وجود دارد و اگر از این یک یا دو میلیون تقلب ما بتوانیم گذر بکنیم قطعاً کاندیدای پیروز، کاندیدای اصلاح‌طلب هست، به خاطر اینکه آرای آقای احمدی‌نژاد محدود هست و مشخص هست هرچه از این آرای دیگران اضافه بشود به سبد اصلاح‌طلبان ریخته خواهد شد و آنچه عملاً دیدیم که نشد شاید علتش این بود که (من این را داخل پرانتز بگویم) واقعاً ما اصلاح‌طلبان خیلی از جاها صداهایی را که باید می‌شنیدیم نمی‌شنیدیم و یا صداهایی را که باید می‌شنیدیم صداهای همه آنهایی نبود که بودند.
بعضی از صداهای بلند را می‌شنیدیم صداهایی که در خیابان بوق داشتند، حرف داشتند، صداهای جامعه متوسط شهری به بالا را خوب می‌شنیدیم اما صداهای عمومی را نمی‌شنیدیم ولی در انتخابات این مسئله وجود نداشت یعنی آن کسی که در خیابان بوق می‌زد در خیابان می‌ایستاد خیابان‌های شهر را، بالای شهر را، در تهران اشغال می‌کرد رأیش به همان اندازه مطرح بود و قابل قبول بود که یک مقنی در کرمان درحال کندن چاه یا یک نفر در شالیزارهای شمال درحال کاشتن برنج بود.
موسوی توهم بزرگی پیدا کرده بود
ما این توهم را معتقدیم توهم بزرگی بود که آقای مهندس موسوی پیدا کردند در مرحله اول به خاطر اینکه احساس کردند که این تقلب به میزان 11 میلیون رأی افراد امکان‌پذیر است. آن جمله‌ای را که از قول شخصی در جلسه مجمع روحانیون مبارز من خواندم در آن جلسه واقعاً این جمله قابل توجه بود، در آن جلسه ما مطرح شد که یکی از اعضای مجمع روحانیون مبارز بحث این را مطرح فرمودند که ما ظرفیت آن‌قدر بالایی داریم که مقام معظم رهبری به آقای مهندس موسوی روز قبلش فرموده بودند که مدارکشان را بروید تحویل بدهید، وقتی گفتند که مدرکشان را تحویل بدهید، گفتند: ما ظرفیت بسیار بالایی از تخلفات را جمع‌آوری کردیم، وقتی آن تخلفات بسیار بالا را مطرح کردند یکی از دوستان ما که قبلاً وزیر کشور بود ایشان گفتند که اگر تمام اینها مورد پذیرش شورای نگهبان قرار بگیرد مثلاً چیزی حدود هفتصدهزار هشتصدهزار نفر رأی خواهد بود و این با تقلب سقفی 11 میلیونی که اتفاق افتاده بود که من نمی‌دانم چرا این اتفاق را نادیده گرفتیم که یکی از توهماتی بود که من این را شاید اولین بار دو ماه سه ماه قبل از اینکه آقای موسوی، با عرض معذرت از ایشان با اینکه برای ایشان احترام قائل هستم، من دو سه ماه قبل از آن در یکی از مصاحبه‌هایم گفته بودم که آقای مهندس موسوی را به یک هندوانه سربسته‌ای تشبیه کرده بودم که معلوم نیست که اگر این هندوانه سرباز بشود معلوم نیست چه اتفاقی می‌افتد. یکی‌اش به خاطر این توهماتی بود که در ذهن ایشان من احساس می‌کردم.
مسئله دوم توهم دیگری که وجود داشت این ظرفیت‌هایی بود که آقای موسوی گمان می‌کردند که ظرفیت‌ها، ظرفیت‌های جدی حمایت از ایشان است درحالی که این ظرفیت‌ها، ظرفیت‌هایی بود که برای حمایت از مهندس موسوی نبود. این ظرفیت‌ها، ظرفیت‌هایی بود که هر کس برای خودش و به خاطر خواسته‌های خودش و به خاطر دیدگاه‌های خودش این ظرفیت‌ها را می‌خواست جدی پیدا کند. بعد از انتخابات روز شنبه یک جلسه مشترکی بین آقایان هاشمی، خاتمی و موسوی برگزار شد که من هم از آن اطلاع داشتم، آقایان در آن‌جا تقریباً هم قسم شدند که پشت همدیگر را خالی نکنند و به همدیگر کمک کنند و در حقیقت تنها نگذارند همدیگر را (درحالی که معلوم نبود که این تنها نگذاشتن برای چه چیزی است یعنی بعد از 11 میلیون رأیی که آن در روز شنبه مشخص شده بود) و حمایت‌های مختلف را انجام دهند. من اعتقادم این است که در آن‌جا این حمایت‌ها هیچ کدام به دلیل حمایت از شخص آقای موسوی نبود، حمایتی بود از یک اتفاقی که هر کسی دلیل خودش را داشت. من با همه ارادتی که خدمت آقای خاتمی دارم و هویتم را از ایشان دارم و هنوز و آینده و گذشته خدمت ایشان بسیار ارادت دارم، آقای خاتمی اتفاقاً به عکس همه اتفاقات را می‌دانست، قدرت کشور را می‌شناخت، قدرت نظامی و انتظامی کشور را می‌شناخت، قدرت رهبری را می‌شناخت، توانایی‌ها و اقتدار رهبری را می‌شناخت، اما درعین حال شاید به خاطر شکستی که در این انتخابات افتاده بود با آقای موسوی همراه شدند که یک نوع معنای خائنانه‌ای برای کشور می‌توانست داشته باشد. کاری که آقای خاتمی کردند، یا از یک طرف آقای هاشمی رفسنجانی هم احساسم این است که قصد انتقام از آقای احمدی‌نژاد در مرحله اول و قصد انتقام از مقام معظم رهبری در مرحله دوم در ذهن آقای هاشمی رفسنجانی بود که اینها دلایلی بود که تبدیل شد به معنای حمایتی که جناب آقای موسوی به عنوان توهم حمایت از خودشان تصور کردند و هر کدام از اینها جداگانه برای خودشان دیدگاهی داشتند. مجمع روحانیون مبارز، چون من عضو مجمع روحانیون مبارز هستم، شاید لازم باشد به این نکته اشاره کنم، مجمع روحانیون مبارز بعد از آن جلسه بلافاصله جلسه تشکیل داده که در جلسه خواستار ابطال انتخابات شد. روزی که مردم تظاهرات غیرقانونی کردند، مجمع روحانیون مبارز، دیگر آن شب به بعد، البته من دستگیر شده بودم ولی اطلاعیه‌هایشان را دیدم، تشکر از مردم کرده بودند که در این تظاهرات غیرقانونی شرکت کرده بودند. درحالی که واقعاً مجمع روحانیون مبارز یک جریانی بود که منتسب به امام بود، منتسب به نظام بود و این انتساب به نظام و امام را لااقل باید پاس می‌داشتند. امامی که می‌فرمایند که حفظ نظام از اوجب واجبات است و امامی که از نماز و روزه، حج، حفظ نظام را واجب‌تر می‌دانند، نمی‌شود جریانی را که اصل نظام را در حقیقت در این ماجرا مورد حمله قرار دادند ما بخواهیم حمایت از آن بکنیم و درعین حال جزئی از حامیان خط امام باشیم.