kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۶۸۹
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۳۹۳ - ۱۸:۱۰
یادی در سالگرد درگذشت بانوی شعر انقلاب

بانویی برای تمام فصول


 سعید محمدی
 سال‌ها با گمنامی در میان ما زیست و  ما تنها او را به کسوت شاعری‌‌اش می‌شناختیم. با آن مرتبه و رتبه بالای ادبی و علمی هیچ گاه به دنبال خودنمایی و هیاهو نبود، که اگر برخی شاعرنماهای امروزی گوشه‌ای از توانایی او را داشتند، گوش فلک را کر کرده بودند. ساده زیست بود و انس عجیبی با قرآن داشت. هنر شعر و ادبش همچون زندگی ساده‌اش رنگ و بوی توحیدی داشت. او نیز از اندک کسانی بود که هنر توحیدی و مذهبی را سرلوحه زندگی هنری‌اش کرده بود. نامش همچون منش و وجودش بود که چه خوش "طاهره” نامیده بودندش. طاهره صفار زاده یگانه شاعر انقلاب که نامش هم ردیف دیگر شاعران بزرگ زن پارسی قرار می‌گیرد اما هیچ گاه شهرت و جایگاه دیگر شاعران زن را پیدا نکرد. کسی که زندگی‌اش را وقف هنر انقلابی و قرآنی کرد. پایه‌گذار شعر مدرن دینی بود و در فضایی که کسی شعر دینی را برنمی‌تابید، او شعر دینی می‌سرود. او در ترجمه ید طولایی داشت و همچنین یک قرآن پژوه برجسته نیز بود.
ساده زیست بود و همیشه از مال دنیا به اندک کفایت می‌کرد. هیچ گاه از جشنواره‌ها جایزه‌ای را نپذیرفت و همیشه در جواب اصرار‌های مکرر برگزار کنندگان جشنواره‌ها می‌گفت:
« در کشوری که هنوز جوان بیکار و مردم فقیر وجود دارند، هزینه برای این جوایز از بیت المال درست نیست.» وی حتی از قبول جایزه چهره ماندگار هم امتناع کرد و قبول جایزه در  جامعه‌ای که با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند را بی‌معنا می‌دانست. به نظر می‌رسد که او هرچه در ایران غریب بود، در دنیا شناخته شده و صاحب احترام بود. او به عنوان برترین زن آسیا و آفریقا برگزیده شد و چندین جایزه بین‌المللی دیگر دریافت کرد. جالب اینکه وجه مالی جوایز را هم به مستمندان می‌بخشید. علی رغم تمکن مالی شوهرش به شدت از تجمل گرایی پرهیز می‌کرد. فکر و ذکرش این بود که کاری برای کمک به دیگران انجام دهد و در راه ادبیات این مرز و بوم خدمت کند. به هر سفری که می‌رفت، از سفر چند روزه شمال تا سفر‌های خارج از کشور، وصیت نامه‌ای تنظیم می‌کرد و تمام اموالش را به فقرا و معلولین می‌بخشید و استفاده اقوام از اموالش را برای فامیل روا نمی‌دانست. همیشه می‌گفت از افتخاراتم این است که حتی یک بار هم به طلا فروشی نرفتم. ساده زیستی اش در عین تمکن مالی بود در غنا فقر ا گزیده بود.  صفارزاده در طول عمر با برکت خویش، هر چه در توان داشت از مادی معنوی خرج فقرا و معلولان و مجروحین و جانبازان انقلاب می‌کرد. با شاگردانش رابطه‌ای عمیق داشت و آنها وی را نه تنها استاد دانشگاه ومعلم خویش، بلکه یار و مشاور در زندگی می‌دانستند.
ملاقات با امام تحولی عظیم در صفار زاده و شعرش پدید آورد که همان‌ها باعث به حاشیه راندنش از سوی محافل مدعی روشنفکری شد. بسیاری از هنرمندان د یگر هم پس از ملاقات با امام دچار چنین تحولی شدند که آنها نیز از سوی مجامع ادبی و شبه روشنفکری طرد شدند. تفکر والای او در هنر انقلاب آنجا بیشتر نمایان می‌شود که ایده تاسیس حوزه هنری را مطرح می‌کند. جایی که بسیاری از هنرمندان انقلابی در عرصه‌های مختلف هنری در آن پرورش می‌یابند. او با تفکر والای انسان‌سازی خود شجره طیبه‌ای را بنا نهاد تا یگانه مرکز هنر انقلابی باشد و خود همواره بر آن نظارت می‌کردو باغبان این درخت رشید بود که در طول 30 و چند سالی که از تاسیس آن می‌گذرد، حرف اول را در هنر انقلاب می‌زند. بسیاری از نام آوران عرصه هنر یا به حوزه هنری وصل بوده  یا در آن حضور داشتند. و همه این‌ها مدیون تفکر انقلابی و دینی صفارزاده است. به حق طاهره صفارزاده را باید الگوی زن انقلابی، اسلامی و ایرانی دانست. او نمونه بارز یک زن هنرمند مسلمان است که هنرش را در خدمت اعتقادات مذهبی و دینی‌اش قرار داد.
ترجمه بخش دیگری از زندگی پربار صفارزاده است که برای بسیاری از ما ناشناخته مانده و بدان توجه خاصی نکرده ایم. یکی از بهترین ترجمه‌های قرآن به زبان انگلیسی حاصل دسترنج صفارزاده است. او شعرهای زیادی را به انگلیسی ترجمه کرده است. تسلط او به زبان انگلیسی تا بدانجا بود که حتی به انگلیسی شعر می‌گفت. او همچنین دارای آثار متعدد خارجی است که تا کنون در کشور توجه خاصی به آن‌ها نشده است. این استاد ادبیات شعر شاگردانش را بی‌هیچ منتی به بهترین شکل ترجمه می‌کرد
بی شک یکی از تاثیر گذارترین افراد در شعر انقلاب را باید صفارزاده دانست. و اینکه امروز شعر انقلاب را دارای یک هویت و شخصیت مستقل است مدیون تلاش‌های او و دیگران است. او  برای شکوفایی شعر بسیار تلاش کرد و شکوفایی شعر بعد از انقلاب حاصل تلاش‌های اوست. شعر انقلاب اکنون از لحاظ فرم و محتوا به یک جایگاه خوبی رسیده و درواقع خود را تثبیت کرده است.
صفارزاده را باید با شاعران برجسته شعر فارسی مانند پروین اعتصامی  مقایسه کرد. پروین در فضای شعرهای عاشقانه مبتذل فارسی به قطعه توجه کرد چرا که غزل با فخامت در آن روزگار دربند مسائل اخلاقی نبود و پروین از این رو قطعه را برای  بیان مسائل اخلاقی برگزید وشعرش را در خدمت اخلاق به کار گرفت. طاهره شعر فارسی، نجابت و اصالت پروین را در شعرش دارد و به آن نجابتِ شعری رنگ و بوی انقلابی را افزوده است و درحقیقت بد نیست بگوییم که صفارزاده پروینی است که دردوران انقلاب ظهور کرده است. صفارزاده با شعرش با استعمار مبارزه می‌کرد همچون پروین که باشعرش با بی‌اخلاقی در ستیز بود.
صفار زاده به واسطه اندیشه مذهبی و هنر توحید اش چه قبل و چه بعد از انقلاب هدف غضب محافل شبه روشنفکری بود. و به واسطه همین اندیشه‌ها او را همواره در حاشیه قرار می‌دادند و سعی داشتند او را نادیده بگیرند. جای تاسف آن است که بعد از انقلاب هم این رویه ادامه داشته است. او پیش از انقلاب هم شاعر انقلابی بود و شعرش را در خدمت انقلاب و ارزش‌های آن قرار داده بود. پس از انقلاب نیز بر عهد خود پایند ماند و برای تعالی شعر انقلاب و هنر توحیدی و انقلابی تلاش کرد. برای مثال شاید اندک کسی بداند که او برای مردم افغانستان شعر سرود و آن را چاپ کرد.
در عرصه دانشگاهی و محیط‌های آکادمیک هم به صفارزاده آن طور که شایسته جایگاه او در ادبیات فارسی است، پرداخته نشده است. او که خود استاد تمام دانشگاه بود، مورد توجه دانشگاهیان نیست. پس از پیروزی انقلاب تنها 500 پایان نامه پیرامون شعر انقلاب نوشته شده است که از این میان تنها 40 پایان نامه مربوط به صفارزاده و آثار اوست. اینجاست که غربت وی در میان اهل دانشگاه هم نمایان می‌شود. البته این واقعه مبارکی است که دانشگاه و اساتید وارد عرصه ادبیات انقلاب شده‌اند اما توقع بسیار فراتر از این اعداد و ارقام است. دانشگاه‌ها باید مظلومیت صفارزاده را در شعر فارسی پایان دهند. سوال اینجاست که چرا محافل علمی و ادبی از او آن‌طور که باید یاد نمی‌کنند. گویی همه دست به دست هم داده‌اند تا وی را به فراموشی بسپارند. این امر نه فقط متوجه دانشگاه‌ها بلکه متوجه مراکزی همچون فرهنگستان ادب فارسی نیز هست.
 باید تلاش کنیم بیش از پیش صفارزاده را به جامعه خود و جهانیان بشناسانیم. در قبال بزرگان خود همواره به این متهم بودیم که مرده پرست هستیم و تا اساتید زنده هستند بزرگداشتی برایشان برگزار نمی‌کنیم. اما جالب است که برای صفارزاده بعد از مرگش هم کاری نکردیم و تا دو سال بعد از رحلتش، خانواده او با هزینه شخصی برای وی بزرگداشت و سالگرد می‌گرفتند که این برخورد با یک شخصیت ملی اصلاً شایسته نیست. حتی در موزه مشاهیر هم تندیسی از وی وجود ندارد. جایی که تندیس پروین و دانشور و  دیگران وجود دارد جای تندیس یادبود صفارزاده خالی است.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی  به عنوان متولی  اصلی فرهنگ در کشور، برای این چهره شایسته فرهنگ ایران اسلامی کاری درخور و شایسته انجام نداده است.  و حتی قدمی هم در این راه برنداشته است. گویی غربت مادر شعر انقلاب پایانی ندارد و مسئولین کارهای مهمتر برای انجام دارند. کارهایی همچون برگزاری مراسم گذر هنر در شیراز که به هتاکی به مقدسات انجامید. هرچه دقت می‌کنیم در یکی دو سال گذشته فلسفه اسلامی بودن وزارت ارشاد را در نمی‌یابیم. البته نباید از وزارتی که مدیرش در مراسم هتاکی به مقدسات حضور دارد توقع داشت که از امثال صفارزاده حمایت کند. آنها همیشه کارهای مهم‌تری از پرداختن به انقلاب و ارزش‌های آن دارند!
بی تردید طاهره صفارزاده را باید برترین و شاخص‌ترین شاعر انقلاب دانست. صفارزاده در جهان شناخته شده است و در همه جا از وی با احترام یاد می‌کنند. بسیاری از هنرمندان و ادیبان دارای یک وجه و جنبه هستند اما صفارزاده دارای وجوه مختلفی است که در هر یک نیز به چهره‌ای شاخص بدل شده است. او دارای فکر و جامعیتی است که به حقیقت در هر کسی یافت نمی‌شود. او زیبا زندگی کرد و به معنای حقیقی کلمه دانشمند بود. نباید تنها به وجه ادبی زندگی وی اکتفا کنیم. بسیاری از جنبه‌های زندگی علمی و هنری وی در دیگران نیست. شاید از همین حیث بتوان وی را برترین چهرۀ زن ادبیات فارسی دانست.