ویژگیهای شعر عاشورایی معاصر
ابتدای کربلا غدیر بود
علی خوشهچرخ آرانی
کربلا، نه تنها رستاخیز عشق که بر پادارنده قیامت تاریخی انسانها و رستخیز جان مردم مرده است و به قول محتشم، در کربلا جهان از هم میگسلد و از آسمان خون میبارد و سرادق گردون نگون میشود و انسانها بر صفحه ی هستی، از تأثیر آن، بر پای میایستند.
دیگر بار در گردونه منظم هستی که نشانهای از نشانههای خالق بیمثال است به محرم رسیدهایم؛ موسمی که حسین بن علی (ع)، تمامیدار و ندار، هست و نیست، بود و نبودش را به مسلخ عشق آورد. تا دین جدش رسول خدا (ص) برای همیشه تاریخ یادگار و ماندگار بماند و فریضه امر به معروف و نهی از منکر جاودانه از برادر وفادارش اباالفضل (ع) گرفته تا خواهر همیشه همراهش زینب (س). از جگر گوشه اش علی اکبر (ع) گرفته تا فرزند شش ماهه شیرخواره اش علی اصغر (ع) و...
و به راستی که فقط آسمانیان میدانند که حسین (ع) چه کرد و قلم و بنان و بیان ما دل بستگان و وابستگان به تعلّقات دنیوی را یارای درک و توصیف حماسه حسینی نیست، اما به جهت عشق و ارادت به ساحت مقدس آن امام همام و آن قیام الهی، بسیاری کوشیدند از ابزار هنر و ادب خویش اعم از نگارگری، خطاطی، طراحی و عرصه ی شعر و شاعری استفاده و محبّت و مودّت خود را به درگاه آسمانی او اعلان و ابراز دارند و چه بسیارند هنرمندان و شاعرانی که رمز مانایی و جاودانگی نامشان به واسطه توصیف حماسه عظیم عاشوراست.
بیش از یک هزار و 300 سال است که عاشورا و کربلا را از هر زبانی میشنویم، از منابر، مجالس، محافل ادبی، کتابها و ... ولی گویا هرگز این حماسه رنگ کهنگی و نسیان نمیگیرد و در حقیقت از کلام هر کس که از ستم میخروشد، ندای حسین (ع) میجوشد و فریاد سرخ حسینی به سان پرچمی بر فراز هر قیام ظالمانه در اهتراز است و خواهد بود.
تاریخچه سوگواری ادبی در ایران دیرینه است و هر چند حکیم کسایی مروزی را نخستین آغازگر ادبیات شیعی در شعر فارسی دانستهاند، اما قدیمترین غم سروده مذهبی در توصیف کربلا و کربلائیان در شعر قوامی رازی شاعر شیعی مذهب اوایل قرن ششم هجری نمایان است و بعدها شاعران ناموری همچون ناصر خسرو، عطار نیشابوری، سیف فرغانی، مولانا جلال الدین، خواجوی کرمانی، اوحدی مراغه ای، سلمان ساوجی، ابن حسام خوسفی، جامی، محتشم کاشانی، بابافغانی، اهلی شیرازی، وصال شیرازی، فیاض لاهیجی، صباحی بیدگلی، فدایی مازندرانی، عمّان سامانی، اقبال لاهوری و ... در ذکر مناقب و مراثی و پاسداشت این حماسه اشعاری گران قدر سروده اند؛ امّا این حرکت عالی مذهبی هم چنان از سوی شاعران معاصر ادامه و این قطار با سرعت بیشتری حرکت و به سان خونی در رگهای شاعران حق جو و حقیقت طلب جاری و ساری است با این تفاوت که اگرچه اکثر شعر شاعران گذشته جنبه توصیفی و شرح این رویداد داشت و شاعران دیرین به این واقعه به صورت یک رویداد مجرّد و بدون ارتباط عمیق با تاریخ پرداختهاند، اما در دوره معاصر به تدریج این تفکر میان شاعران ایجاد گردید که به ابعاد سیاسی، اجتماعی و تاریخی حماسه عظیم عاشورا نیز نگاهی ژرف و توأم با امعان نظر داشته باشند.
ابتدای کربلا مدینه نیست، ابتدای کربلا غدیر بود
ابرهای خونْ فشان نینوا، اشکهای حضرت امیر بود
بعد از آن فتوت همیشه سبز، برکت از حجاز و از عراق رفت
هر چه دانه داشتند سنگ شد، پشت هر بهار، صد کویر بود
بعد مکه و مدینه، دام شد، کوفه صرف عیش و نوش شام شد
آفتابِ سربلندِ سایه سوز، در حصارِ نیزهها اسیر بود
الامان ز شام، الامان ز شام، الامان ز درد و غربت امام
شام بیمروّت غریب کش، کاش کوفه ی بهانه گیر بود
هان! هبا شدید، هان! هدر شدید، مردم مدینه! بیپدر شدید
این صدای غربت مدینه بود، این صدای زخمی بشیر بود
کربلا به اصل خود رسیدن است، هر چه میروم به خود نمیرسم!
چشم تا به هم زدم چه دور شد، تا به خویش آمدم چه دیر بود!
علیرضا قزوه
دیگر ویژگی برجسته شعر عاشورایی معاصر، بیان حماسی است، حماسهای که در خور مخاطبان است و شکوهمند و استوار و فاخر، یعنی نه به افراط دور بر میدارد و نه به درّه غلّو میافتد و نه با تفریط باعث بیرقص در معرفت و ناتوانی ذهن میگردد، مثلاً حسن حسینی در شعر «حدیث متواتر باران» تنها با استفاده درست از سه کلمه «پولاد»، «بلند» و «دامنه دار» حماسه را در خون شعر تزریق میکند.
تقصیر از کدام گلو بود؟ / وقتی کنار شریعۀ پولاد، / خطاب به تاریخ/ گلویی تازهتر میشد / و خیمه گاهی بلند / در حریق دامنهدار سکوت / به غارت میرفت ....؟
«تصویر آفرینی و بازنمایی و یادآوری فضای پس از واقعه عاشورا نیز از دیگر ویژگیها و وجوه تمایز شعر عاشورایی معاصر و گذشته است، آن چه در شعر معاصر نمود و نماد بیشتری دارد فضایی ترکیب یافته از خون و ماتم و در عین حال غربتی شکوهمند و همراه با عزت و افتخار است.
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
بشکسته سبو هامان، خون است به دل هامان
فریاد و فغان دارد دردی کش میخانه
هر سوی نظر کردم، هر کوی گذر کردم
خاکستر و خون دیدم، ویرانه به ویرانه
آتش زده در خرمن، وای من و وای من
از خانه نشان دارد، خاکستر کاشانه
ای وای که یارانم، گلهای بهارانم
رفتند از این خانه، رفتند غریبانه
پرویز بیگی حبیب آبادی
دشت خاموش است و صحرا خسته است
ماه گویی بار از این جا بسته است
پس چه شد آن سایهها و بیدها
پس کجا رفتند آن خورشیدها
می وزید از دور عطر پونه شان
خال سبز هاشمی بر گونه شان
بوی روح و بوی معبد داشتند
بوی گیسوی محمّد داشتند
احمد عزیزی
توجه به آخرین روزها و لحظههای حماسی امام حسین (ع) و یارانش نیز از دیگر ویژگیهای شعر معاصر نسبت به شاعران گذشته است و برخلاف شاعر پیشین که با بیانی مستقیم به شرح واقعه پرداختهاند شاعران معاصر کوشیدهاند غالباً از نظر گاه عرفانی و با بیانی غیرمستقیم به تصویر حماسه عاشورا بپردازند موضوعی که در شعر شاعران گذشته عاشورایی فقط در اشعار عمان سامانی و اقبال لاهوری یافت میشود. مثلاً در ابیات زیر ترکیباتی هم چون «هدهد پیر»، «وادی طلب» و شب جاودانگی و واژگانی همچون «حیرانی» و «پریشانی» از واژگان مستعمل در حوزه ادبیات عرفانی است.
شب سکوت، شب جاودانگی در دشت
شب بلوغ، شب عاشقان بیبرگشت
شبی که گر چه همه مژده خطر میداد
دوباره هدهد پیر از خطر خبر داد
که عشق مُردن در وادی طلب دارد
به ماه خیره شدنهای نیمه شب دارد
مرام زندگی عاشقانه حیرانی ست
همیشه عاقبت عاشقی پریشانی ست
حسین دلیری
خوشا از دل نم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
خوشا ز آن عشق بازان یاد کردن
زبان را زخمه فریاد کردن
خوشا از نی، خوشا از سر سرودن
خوشا نی نامهای دیگر سرودن
نوای نی نوای بینوایی ست
هوای ناله هایش نینوانی ست...
چو از جان پیش پای عشق سرداد
سرش برنی، نوای عشق سرداد
به روی نیزه و شیرین زبانی
عجب نبود زنی شکّر فشانی
شگفتا بیسرو سامانی عشق
به روی نیزه سرگردانی عشق
قیصر امین پور
در کنار ویژگیهای یاد شده، از در آمیختگی آرایههای ادبی در شعر عاشورایی معاصر هم نباید غافل شد. در شعر عاشورایی معاصر، شاعر در استفاده از آرایههای ادبی نوجویی میکند و گاهی حتی به هنجارشکنی دست میزند، مثلاً گاهی با تلفیق ایهام تناسب و تلمیح میکوشد از حادثه ای، تصویر بسیار بدیع و شاعرانه میسازد.
ستارهها یک یک / سرخ / سوسو زدند / و با سه شعله/ گلوگاه راه شیری شکافت/ یاد کرد میدانهای نبرد عاشورائیان و شرح حواشی آن میدانها آخرین موضوع شعر عاشورایی معاصر است.
تو آن راز رشیدی / که روزی فرات / بر لبت آورد / و ساعتی بعد / در باران متواتر پولاد / بریده بریده افشا شدی / ... حسن حسینی
آهای فرات / در کنار تو / میدان در آتش خاکستر شود / و تو آرام آرام فرو میریزی / و در بسترت کهکشانی از فرشته پرپر میشود / و تو نرم و سر به زیر / بر پنجره ی پا میگریزی / ... چگونه بر خود نمیپیچی از زخم / چگونه در خود نمیخشکی از شرم؟
مصطفی علیپور
شاعر در ابیات بالا فرات را هدف سرزنش قرار میدهد که نظاره گر تشنه کامی و در عین حال پایمردی حسین بن علی (ع)، و یاران وفادارش همچون ابوالفضل العباس (ع) تا پای جان بود.