kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۱۰۰
تاریخ انتشار : ۲۳ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۰:۱۷
یدالله رویایی (4)

براهنی: اشعار رویایی کپی است (پاورقی)


علی قربان‌نژاد
رویایی در تشریح چگونگی شکل‌گیری شعر حجم می‌گوید که «شعر حجم زندگی‌اش را از سالهای 46 و 47 به صورت پراکنده آغاز می‌کند؛ در دلتنگیها و کتابی از پرویز اسلام‌پور، و اولین تظاهر گروهی‌اش در دفترهای روزن (شماره اول و سوم که توسط نگارنده [رویایی] تنظیم شده بود) و در شعرهایی از محمود شجاعی، پرویز اسلام‌پور، بیژن الهی، بهرام اردبیلی و صاحب این قلم [رویایی] به وقوع پیوست که حکایت از حرکتی تازه و متحد می‌کرد اما هنوز نام حجم‌گرایی را با خود نمی‌برد. ادامه این حرکت گروهی با نام حجم‌گرایی اولین بار در شماره دوم دفتر «شعر دیگر» تظاهر کرد و عکس‌العملی که نسبت به این دفتر شد چیزی شبیه سکوت و یا تحسین در گریبان بود...»1  زمانی که وی سلسله اشعاری را تحت عنوان «دریایی‌ها» منتشر کرد بین او و رضا براهنی مجادله قلمی سختی درگرفت. براهنی طی مقالاتی در ماهنامه «جهان نو» و مجله «فردوسی» ترجمه دقیق شعرهای «سم ژون پرس» را درکنار اشعار مجموعه «شعرهای دریایی» گذاشت و تصریح کرد که رویایی این اشعار را کپی کرده و در واقع دزدیده است. براهنی معتقد بود که «اِشکال کار رویایی در این است که مضامین شعرش گاهی متعلق به خودش نیست. و نه فقط مضامین بلکه محتوی و تصاویر شعرش... در شعر رویایی اثر چندان زیادی از محیط نمی‌بینیم. رویایی از نظر محتوی چیزهایی را انتخاب می‌کند که گویی برای خودش قابل لمس نبوده‌اند... منبع الهام او بیشتر کتابهاست نه زندگی...»2 رضا براهنی در جلد دوم کتاب «طلا در مس» ضمن آوردن متنهای فرانسوی و انگلیسی اشعاری از کتاب «چراغهای دریایی» سروده «سن‌ژون‌پرس» و مقایسه آن با اشعار رویایی می‌نویسد:
«از دو سه اشتباه ترجمه‌ای که بگذریم می‌بینیم که متن[شعرهای دریایی]، صد درصد متعلق به سن ژون پرس است و سهم رویایی فقط این بوده است که محتوی، بینش ذهنی و شکل درونی شعر سن ژون پرس را در وزن نیمایی بگنجاند... کار روی در بعضی از شعرهای دریایی، نوعی ترجمه و اقتباس از کتاب «Amers» سن ژون پرس است... بردارید دریایی‌های 7، 8، 12، 14، 21، 22، 23، 24 را که بسیاری از تصویرها و تعبیرهایش از سن ژون پرس است؛ و نیز جمله‌ها و استعارات و تشبیهات دیگری از سایر دریایی‌ها را که محرز است، صد درصد متعلق به سن‌ژون‌پرس هستند»3
«شعر رویایی نوعی ماجراجویی در زبان است نه در روح... رویایی یونسی است که دریا را از پشت شکم نهنگی به نام سن‌ژون‌پرس دیده است و فقط در بعضی شعرها جدار شکم سن‌ژون‌پرس را دریده در دریا غرق شده است...»4 براهنی معتقد است که رویایی در مقدمه کتابش باید چنین می‌نوشت: «من به دریا نیندیشیده‌ام، دریا هم به من نیندیشیده است... قطعاتی از منظومه سن‌ژون‌پرس را گاهی در هم ریخته و گاهی به طور جداگانه، به صورت ترجمه منظوم فارسی درآورده‌ام... و کارم این بوده است که بیشتر به محتوای شعر دیگری فرم خودم را بدهم.»5 از طرفی دیگر براهنی، رویایی را نه از جهت محتوی بلکه از نظر فن شاعری یک رمانتیک می‌داند و «اگر این رمانتیسم در فن شاعری را به شکل مبالغه شده مطالعه کنیم به شعر ناب نمی‌رسیم بلکه به تکنیک ناب می‌رسیم»6 رویایی در پاسخ این شباهت، «طابق النعل بالنعل» را اتفاقی خواند. با همه اینها رویایی آنگاه توانست ترقی پیدا کند که ترویج ابتذال را دستمایه کارهای خود قرار داد. ازجمله شعری که در آن گفته بود:
«از ارتفاع زخم پرواز داشتم
آه ای پروانه سیاه گوشتخوار
مرا به عمق مادگی‌ات دعوت کن.»
رویایی معتقد است که شاعران و نویسندگان باید تابوها را بشکنند و نباید «بیانِ جسم، و زبانِ تن، قربانی چیزی به نام عفت عمومی» شود.7 او معنای دموکراسی را در این می‌داند که «بتوانی از همه جای تن حرف بزنی و یا از همه جای تن بنویسی» و عفت عمومی و اخلاق جامعه را زیر پا بگذاری.8 گویا در پی این است تا خود را به این واسطه در میان اهالی ادبیات به عنوان یک پیشرو در شکستن عرف و اخلاق معرفی کند و کمبودهای شعری خویش و عدم مقبولیتش را جبران نماید. حال آنکه هیچ متنی تنها به واسطه حضور کلمات غریب و نامانوس ارزش شعری پیدا نخواهد کرد بلکه نظام کنار همنشینی کلمات است که منجر به خلق لحظه‌ای بدیع خواهد شد. با این همه رویایی به توجیه تفکر عجیب و غریب خویش می‌پردازد و شعر خوب را چنین ترسیم می‌کند:
«عضو پنهان در تن ارزش شعری دارد. یکه خوردن ما از دیدن آنچه در تن و از تن پنهان می‌کنیم کمتر از دیدن ضلع پنهان در شعر نیست. ما باید بتوانیم تن و تابوهایش را به شعر برسانیم و شعر را به آنچه در طلب آن است – به زیبا – برسانیم. و زیبا در هر متنی اروتیک است. یک نویسش خوب – شعر یا نثر – ما را در تمتع از خودگاه تا مرز انزال می‌برد. و در این معنی، ادبیات اروتیسم است.»9
«برای اینکه بنویسی اول باید بلد باشی تعجب کنی و انسان تنها برهنه که می‌شود عجیب می‌شود... ما در میان ممنوع ماندیم، ما از میان ممنوع گذشتیم. و آنچه داشتیم نداشتیم. به همین جهت‌هاست که ما فروید نداریم، یونگ نداریم[!]...»10