kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۷۰۶۹
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۲۰:۳۳

نجـوم و اثبات وجـود خداوند



  ستارگان، سیاره‌ها، و به‌طور کلی هر آنچه که در آسمان است، بی‌حساب و کتاب و رها نیست بلکه دارای نظم بوده و حرکات و فعل و انفعالات سنجیده‌ای دارند؛ مانند گردش زمین به دور خودش (که علت به‌وجود آمدن شب و روز است) و گردش زمین به دور خورشید (که علت به‌وجود آمدن سال و چهار فصل می‌باشد).
به‌طور کلی علم، محصول نظم است. در بی‌نظمی هیچ علمی به‌دست نمی‌آید. علم طب و پزشکی محصول نظم در بدن انسان است و علم نجوم و هیئت، محصول نظم و انتظام در کرات و اجرام آسمانی است.
اگر بین اجرام آسمانی نظم و انتظام نبود، اغتشاش، تصادف، و برخورد به‌وجود آمده و نتیجه مطلوبی حاصل نمی‌شد. اگر فاصله کنونی بین زمین و خورشید حفظ نمی‌شد و زمین به خورشید نزدیکتر می‌شد، همه‌چیز از شدت گرما می‌سوخت و اگر زمین از خورشید دور می‌شد، انرژی خورشید و گرمای آن خاصیت کنونی را نداشت.
بنابراین با دیدن نظم موجود در هستی، پی به وجود ناظم و خالق عالم قدرتمند باتدبیری می‌بریم که توانسته، چنین نظم و اِتقانی را در هستی (بین کرات آسمانی) به‌وجود آورد. دانشمندان الهی از این استدلال در اثبات وجود خدا، با عنوان «برهان نظم» نام می‌برند. در نوشتار حاضر، به بحث از نجوم و اثبات وجود خداوند متعال می‌پردازیم.
1. شگفتی آسمان و کرات در آن
كانت فيلسوف معروف آلمانى كه از بزرگ­ترين فيلسوفان جهان شناخته شده است جمله‏اى دارد كه همان جمله را بر سنگ لوح قبرش حكّاكى كرده و كنده‏اند و آن اين است: «دو چيز است كه اعجاب انسان را بيش از هرچيز ديگر برمى‏انگيزد: يكى آسمان پرستاره‏اى كه در بالاى سر ما قرار گرفته است و ديگر وجدانى كه در دل ما قرار دارد». هر دوی اينها مورد توجه قرآن است. آسمان بالاى سر ما كه مكرر قرآن ما را توجه مى‏دهد: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ» (آل‌عمران: 3/190). (مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج22 ،ص507)
واژه نجم و نجوم 13 بار در قرآن آمده است. مثال: «پروردگار شما، خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز [شش دوران‏] آفريد. سپس به تدبير جهان هستى پرداخت. با (پرده تاريک) شب، روز را مى پوشاند؛ و شب به‌دنبال روز، به‌سرعت در حركت است. و خورشيد و ماه و ستارگان را آفريد، كه مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشيد كه آفرينش و تدبير (جهان)، از آن او (و به فرمان او)ست! پربركت (و زوال‏ناپذير) است خداوندى كه پروردگار جهانيان است‏».(اعراف- 54)
در تفسير نمونه، ج‏6، ص206 درباره کره زمین و چرخش آن به دور خودش چنین آمده است:
«اگر كسى از بيرون كره زمين ناظر چگونگى حركت آن به دور خود و افتادن سايه مخروطى‌شكل زمين بر روى خودش بوده باشد با توجه به اينكه كره زمين با سرعت سرسام‏آورى به دور خود مى‏گردد چنين احساس مى‏كند كه گويا هيولاى سياه مخروطى‌شكل با سرعت زياد در روى اين كره به‌دنبال روشنايى روز در حركت است، ولى اين موضوع در مورد روشنايى روز صادق نيست، زيرا روشنايى آفتاب در نيمى از كره زمين و در تمام فضاى اطراف پخش است و شكلى به خود نمى‏گيرد. تنها تاريكى شب است كه به‌صورت سايه مخروطى‌شكل همانند يک شبح اسرارآميز غول‏پيكر روى زمين مى‏دود.»
در همان تفسیر درباره ستارگان و عظمت آنها چنین آمده است:
«از آيات قرآن چنين استفاده مى‏شود كه تمام كرات و ثوابت و سياراتى كه ما مى‏بينيم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم ديگر وجود دارد كه از دسترس ديد ما و ابزارهاى علمى امروز ما بيرون است و مجموعا هفت عالم را به‌عنوان هفت آسمان تشكيل مى‏دهند. شاهد اين سخن اينكه قرآن مى‏گويد:  «ما آسمان پایين را با چراغ‌هاى ستارگان زينت داديم. (فصلت: 12). در جاى ديگر مى‏خوانيم: «ما آسمان پایين را با كواكب و ستارگان‏ زينت بخشيديم. (صافات: 6). از اين آيات بخوبى استفاده مى‏شود كه همه آنچه را ما مى‏بينيم و جهان‏ ستارگان را تشكيل مى‏دهد همه جزء آسمان اول است، و در ماوراى آن شش آسمان ديگر وجود دارد كه ما در حال حاضر اطلاع دقيقى از جزئيات آن نداريم. و اما اينكه گفتيم شش آسمان ديگر براى ما مجهول است و ممكن است علوم از روى آن در آينده پرده بردارد، به اين دليل است كه علوم ناقص بشر به هر نسبت كه پيش مى‏رود از عجایب آفرينش تازه‏هايى را به‌دست مى‏آورد، مثلاً علم هيئت هم‌اكنون به‌جايى رسيده است كه بعداز آن، تلسكوپها قدرت ديد را از دست مى‏دهند. آنچه رصدخانه‏هاى بزرگ كشف كرده‏اند، فاصله‏اى به‌اندازه هزار ميليون (يک ميليارد) سال نورى است و خود معترفند كه تازه اين آغاز جهان است نه پايان آن. پس چه مانع دارد كه در آينده با پيشرفت علم هيئت آسمانها و كهكشانها و عوالم ديگرى كشف گردد. بهتر اين است كه اين سخن را از زبان، يكى از رصدخانه‏هاى بزرگ جهان بشنويم. رصدخانه «پالومار» عظمت جهان بالا را چنين توصيف مى‏كند. تا وقتى كه دوربين رصدخانه پالومار را نساخته بودند وسعت دنيايى كه به نظر ما مى‏رسد بيش از پانصدسال نورى نبود، ولى، اين دوربين وسعت دنياى ما را به هزار ميليون سال نورى رساند، و در نتيجه ميليونها كهكشان جديد كشف شد كه بعضى از آنها هزار ميليون سال نورى با ما فاصله دارند، ولى، بعداز فاصله هزار ميليون سال نورى فضاى عظيم، مهيب، و تاريكى به چشم مى‏خورد كه هيچ‌چيز در آن ديده نمى‏شود، يعنى روشنايى از آنجا عبور نمى‏كند تا صفحه عكاسى دوربين رصدخانه را متأثر كند. ولى بدون ترديد در آن فضاى مهيب و تاريک صدها ميليون كهكشان وجود دارد كه دنيايى كه در سمت ما است با جاذبه به آن كهكشان‌ها نگهدارى مى‏شود. تمام اين دنياى عظيمى كه به نظر مى‏رسد و داراى صدها هزار ميليون كهكشان است جز دره‏اى كوچک و بى‌مقدار از يک دنياى عظيم‌تر نيست و هنوز اطمينان نداريم كه در فراسوى آن دنياى دوم دنياى ديگرى نباشد. از اين گفته به‌خوبى برمى‏آيد كه علم هنوز با آن پيشرفت شگفت‏انگيز خود در قسمت آسمانها كشفيات خويش را سرآغاز جهان مى‏داند نه پايان آن، بلكه آن را ذره كوچكى در برابر جهان بس با عظمت، مى‏شمارد.» (ناصر مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج‏1، ص167ـ169؛ به نقل از مجله فضا، شماره 56، فروردين 1351)
2. افلاک و تعداد آن‌ها
فلاسفه قائل شده‎اند که افلاک نُه عدد است. اسامی افلاک عبارتند از:
1. قمر 2. عطارد 3. زهره 4. آفتاب 5. مریخ 6. مشتری 7. زحل 8. در شریعت فلک ثوابت کرسی و 9. فلک اطلس عرش نامیده می‌شود.
امام خمینی(ره) دربارۀ تعداد افلاک و خصوصيات آنها می‌گوید:
«و اما عدد افلاک‏ كليه‏ نُه‌تاست و افلاک جزئيه بسيار است. اولين فلک از افلاک كليه فلک اطلس است كه همان فلک الافلاک بوده و سير شبانه‌روز مربوط به اوست و دوم از آنها فلک ستاره‏هاى ثوابت است و حركت ثوابت به‌گونه‏اى كُند است كه شايد در هر هفتاد سال يک درجه طى مسافت كنند. بنابراين حركت اين فلک در غايت ضعف مى‏باشد و به‌خاطر غايت بطى‏ء بودن حركت ستاره‏هاى مركوز در آن فلک، آنها را فلک ثوابت ناميده‏اند ولى حركت سريعه به فلک اطلس اختصاص دارد. بعداز كره ثوابت، كرات كواكب سبعه سياره است كه عبارت است از: زحل و مشترى و مريخ و شمس و زهره و عطارد و قمر.» (سیدروح‌الله موسوی خمینی، تقريرات فلسفه، ج‏2، ص546ـ547)
3. منافع نجوم
فخر رازی گفته است که منافع نجوم بسیار است:
الف) روشنایی شب.
ب) ستاره‌ها سبب تفاوت فصل‌های چهارگانه می‌شوند. زیراکه آنها اجسام عظیم نورانیه‎اند. در تابستان به آفتاب نزدیک شده و باعث زیاد شدن حرارت هوا می‌شوند مثل آتشی که کسی آن را بر آتش دیگری اضافه کند.
پ) ستاره‌ها رجوم‎اند برای شیاطین یعنی شهاب سوزاننده‎اند برای آنها. زیرا شیاطین مردم را از نور ایمان بیرون می‌برند به‌سویِ ظلمت. در روایت است که جنّ‌ها خبرهای آسمان را می‌شنیدند. پس چون محمّد رسول خدا(ص) مبعوث شد، خداوند عالم آسمان را به تیر شهاب از شیاطین محافظت نمود. پس هریک از شیاطن که نزدیک آسمان رود برای شنیدن، تیر شهاب بر او می‌اندازند برای سوزانیدن او تا آنکه به زمین نرود که به مردم خبر دهد و فتنه کند و ایشان را در شکّ اندازد. و این است مرادِ خداوند متعال که فرموده است {وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّياطين} (ملک: 67/5) یعنی ستاره‌ها را گردانید از برای راندن شیاطین. (علی قنبریان، روزنامه کیهان، «نجوم و افلاک در قرآن و روایات»، ص6)
4. برهان نظم
فلاسفه و متکلمان براهین و استدلالات بسیاری در اثبات وجود خداوند متعال مطرح کرده‌اند؛ مانند: برهان امکان، برهان فطرت، برهان حدوث.
پدیده‌های طبیعی آن‌چنان ساختار، عملکرد، و ارتباط درونی دقیقی را نشان می‌دهند، که بسیاری این فرض را که ورای آنها، یک طراح خلاق وجود دارد، نتیجه‌ای طبیعی، اگر نه اجتناب‌ناپذیر، دانسته‌اند. فلاسفه در قرون متمادی سعی کرده‌اند که این شهود کلی را به شکل برهانی با ساختار منطقی دربیاورند. به مجموعه این استدلال‌ها، برهان نظم گفته می‌شود. به بیان دیگر، اگر به پیرامون خود بنگریم، ناگزیر می‌یابیم که چگونه هر چیزی با عملکردش سازگاری و تناسب دارد. هر چیزی گواهی می‌دهد که از سر تدبیر طراحی شده‌است. به این ترتیب نتیجه می‌گیرند که این مسئله وجود پروردگار را به اثبات می‌رساند. به عبارت دیگر جهان ما نشان‌دهنده وجود نوعی انتخاب است، نه اتفاقی کور و تصادفی. مدافعان برهان نظم، این انتخاب‌کننده را خدا می‌نامند. مدافعان برهان نظم می‌گویند هنگامی که به موجودات عالم (از جمله ستاره‌ها و سیارات در آسمان) می‌نگریم، سازماندهی و برنامه‌ریزی دقیقی احساس می‌کنیم. چنین نظمی تصادفی و خودبه‌خود رخ نمی‌دهد. بنابراین ورای چنین موجودات منظمی، باید ناظم حکیم و علیمی وجود داشته باشد که از سر حکمت و آگاهی آنها را پدید آورده باشد.
برهان نظم دو ویژگی و مزیت دارد:
ویژگی اول: برخی از این استدلالات پیچیده و فنی بوده و احتیاج به بیان مقدماتی دارند. یکی از ساده‌ترین براهین اثبات وجود خداوند و شاید ساده‌ترین آنها، برهان نظم است. عموم مردم، حتی کسانی که سواد خواندن و نوشتن ندارند، به‌راحتی این استدلال را درک می‌کنند و برایشان محسوس‌تر و عینی‌تر بوده و هضمش آسان‌تر است؛ چون این استدلال از راه جهان محسوس و نظم و استحکام در آن، ما را به ناظم و خالق هستی رهنمون می‌کند.
ویژگی دوم: این برهان مانند بسیاری از براهین دیگر تک‌بُعدی نیست بلکه چندبعدی است. بسیاری از استدلالات فقط قادر به اثبات وجود خداوند هستند اما برهان نظم علاوه بر اثبات خدا، برخی از صفات خداوند متعال مانند علم، قدرت، تدبیر و حکمت را نیز به اثبات می‌رساند؛ زیرا نظم موجود در هستی به‌قدری والا بوده و استحکام دارد، که عقل هر ناظری از چنین نظمی، به خالق عالم قادری پی می‌برد.
همچنین برهان نظم دو مقدمه دارد: مقدمه اول محسوس است و مقدمه دوم حکم عقل است:
مقدمه اول: عالَم پیرامون ما نظم دارد (مانند نظم موجود در نجوم). با مشاهدۀ نظم و انتظام در جهان آفاق و انفس، به این نتیجه می‌رسیم که جهان هستی منظم است. این گزاره‌ از راه محسوسات و تجربه به‌دست آمده است.
مقدمه دوم: هر نظمی ناظمی دارد. زیرا وجود نظم بدون ناظم ممتنع است.
نتیجه: جهان هستی ناظم دانای توانایی دارد که چنین نظم و اتقانی را به‌وجود آورده است.
5. استفاده دانشمندان از برهان نظم
دانشمندان بسیاری از برهان نظم برای اثبات وجود خداوند متعال استفاده کرده‌اند. در میان معاصران مرتضی مطهری، جعفر سبحانی و جوادی آملی به تبیین و تشریح برهان نظم پرداخته‌اند. آنها برای تنبه دادن خوانندگان به نظم شگفت‌انگیز جهان آفاقی، مثال‌های بسیاری مطرح کرده‌اند. برهان نظم برخلاف براهین دیگری همچون برهان امکان و برهان حرکت، صرفاً وجود خداوند متعال را اثبات نمی‌کند بلکه از شدت نظم موجود در جهان هستی برخی از صفات الهی مانند: علم و قدرت و تدبیر نیز اثبات می‌شود. دانشمندان به این مطلب توجه داشته و سایر اوصاف الهی مانند قدرت، علم، اراده، و حکمت را ثابت کرده‌اند. وی بعداز شمردن برخی از مصادیق نظم موجود در هستی، نتیجه می‌گیرد که نظم ناظمی دارد قادر، عالم، مرید، و... .
عالمان دینی در بیان برهان نظم به برخی از آیات قرآن و روایات معصومین، که درباره نجوم است و نظمِ در آسمان‌ها و زمین و همچنین آمدوشد منظم شب و روز اشاره کرده‌اند و انسان‌ها را به تفکر در آن‌ها فراخوانده‌اند:
الف) «در آفرينش آسمانها و زمين، و آمدوشد شب و روز، و كشتي‌هايى كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانه‏هايى است (از ذات پاک خدا و يگانگى او) براى مردمى كه عقل دارند و مى‏انديشند».(بقره-164)
ب) «مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‏هاى (روشنى) براى خردمندان است». (آل‌عمران-190)
پ) ابن‌بابویه در «معانی‌الاخبار» از حضرت امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده است که از حضرت سؤال شد از اثبات صانع عالم، فرموده است که: «اَلْبَعْرَهًُْ تَدُلُ‏ عَلَى‏ الْبَعِیرِ وَ الرَّوْثَهًُْ تَدُلُّ عَلَى الْحَمِیرِ وَ آثَارُ الْقَدَمِ تَدُلُّ عَلَى الْمَسِیرِ فَهَیکلٌ عُلْوِی بِهَذِهِ اللَّطَافَهًِْ وَ مَرْکزٌ سُفْلِی بِهَذِهِ الْکثَافَهًِْ کیفَ لَا یدُلَّانِ عَلَى اللَّطِیفِ الْخَبِیر» یعنی هرگاه پشکل شتر دلالت کند بر وجود شتر و پشکل حمار، دلالت کند بر وجود حمار و اثر قدم دلالت کند بر گذشتن صاحب قدم، پس آسمان بلند به این لطافت و زمین در زیر پاها با این هیئت، چگونه دلالت نمی‌کند بر خالق علیم.»(محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج3، ص55.)
یکی از دانشمندانی که در آثارشان به برهان نظم اشاره کرده‌اند، علامه محمدکاظم هزارجریبی است. وی برای تنبه دادن خوانندگان به نظم شگفت‌انگیز جهان آفاقی و جهان انفسی، مثال‌های بسیاری مطرح کرده است. هزارجریبی در ابتدای رساله «منبِّه‌‌المغرورین» و بعد از ذکر مقدمه‌ای، در اثبات اصل وجود خداوند، بدون تصریح به عنوان «برهان نظم» از این برهان استفاده می‌کند و به ذکر آیات، نشانه‌ها و نظم در آفاق و انفس اشاره‌ می‌کند و بعداز شمردن مصادیق نظم، برای تکمیل کردن بحث و تأیید سخنانش، به آیه‌ای از قرآن (بقره: 2/164)  استناد می‌کند:
«پس عقل از ارشاد چون تفکّر نماید به توفیق الهی و به متابعت آثار حجّت‌های او، یقین خواهد کرد بر خود صانعی که نظیر و مانندی نداشته باشد زیرا که هرکه نظر نماید در افعال الهی و آثار محکمه او مانند خلقت آسمان‌ها و زینت آنها به ستاره‌ها و آفتاب و ماه و حرکت کردن آنها و طلوع کردن و غروب نمودن آنها و نظر کند به زمین و آنچه در آنها است از کوه‌ها و معدن‌ها و نهرها و چشمه‌ها و دریاها و درخت‌ها و حیوانات و گیاه‌ها و آنچه در میان آسمان حادث می‌شود و ظاهر می‌گردد از ابرها و بادها [و] باران و برف و رعد و برق و صاعقه‌ها...، هر آینه قطع و جزم خواهد نمود که از برای این آثار محکمه صانعی هست که قادر است بر هر چیز و عالم است به هر چیز و حیّ و مرید و کاره است و کاملی است که هیچ نقصی در او نیست و به هیچ‌چیز محتاج نیست و حکیمی است که هرگز فعل و کار عبث از او صادر نمی‌گردد و نمی‌کند مگر آنچه را که اصلاح بندگان در آن باشد و حقّ‌تعالی معرفت خود را به این طریق در کتاب عزیز اشاره فرمود.» (علی قنبریان، تصحیح نسخه‌های کلامی هزارجریبی و تبیین آرای کلامی ایشان، ص222)