جرعه های معرفت - شرح حدیث معصومین(ع) در کلام رهبر انقلاب
شیوه مردمداری پیامبر اکرم(ص)
أَخبَرَنَا ابنِ عَبَّاسٍ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِه) یَجلِسُ عَلَی الأرضِ وَ یَأْکُلُ عَلَی الأرضِ وَ یَعتَقِلُ الشَّاهًْ وَ یُجِیبُ دَعوَهًْ المَملُوکِ عَلَی خُبزِ الشَّعِیرِ.(۱)؛ ابن عبّاس گوید: پیامبر خدا (ص) بر زمین مینشست و بر زمین غذا میخورد و گوسفند به دستشان میگرفت و دعوت بردهای را به نان جوین میپذیرفت.
***
- عَن ابن عبّاس قال: کَانَ رَسُولُ الله(ص) یَجلِسُ عَلَی الأرض؛
]پیامبر] دنبال این نبود که یک فرشی، چیزی داشته باشد؛ در مسجد، در ملاقات با یک نفری که در بین راه با ایشان برخورد میکرد و میخواست دو کلمه حرف بزند، روی زمین مینشست.
- وَ یَأْکُلُ عَلَی الأرض؛
گاهی غذایش را هم همین طور که روی زمین نشسته بود، میخورد. سفرهای بیندازند و آدابی و تشکیلاتی و حالا یک بشقابی، کاسهای، چیزی مثلاً؛ نه، همین طور روی زمین مینشستند و غذای سادهای میل میکردند.
- وَ یَعتَقِلُ الشَّاهًْ؛
گوسفندی فرضاً داشتند، ریسمان گوسفند را دستشان میگرفتند. «یَعتَقِل» از«عِقال کردن» است ، یعنی آن را نگه داشتن، گوسفند را نگه میداشتند. خب، این خلاف شأن است؛ ماها اگر باشیم، حالا یک گوسفندی هم داشته باشیم، در خیابان و کوچه دستمان نمیگیریم. این بزرگوار این کار را میکردند.
- وَ یُجِیبُ دَعوَهًْ المَملُوکِ عَلَی خُبزِ الشَّعِیر؛
گاهی یک غلامی مثلاً نشسته بود یک جایی روی زمین و داشت نان جوی میخورد؛ حضرت عبور میکردند، تعارف میکرد، آقا! بفرمایید؛ حضرت پهلوی او مینشستند. نمیگفتند شأن ما نیست، نمیشود، مناسب نیست.
اینکه ما اینقدر میگوییم و میشنویم که باید مردمی باشیم، یعنی این. مردمی بودن به ادّعاکردن نیست. با مردم، با زندگیِ مردم کنار بیاییم، مثل مردم زندگی کنیم، با طبقات مختلف مردم انس بگیریم. این، معنای مردمی بودن است. بعضی از ماها که حالا معمّم هستیم، اگر مثلاً یک آدم ذیشأنی، آدم محترمی باشد، سلام علیک میکنیم، گرم میگیریم، اگر کاری با ما داشته باشد گوش میکنیم،]بگویند[ آقا! یک استخارهای بکنید، قرآن را درمیآوریم و یک استخارهای برایش [میگیریم]. اگر یک آدم فرودستی باشد، یک آدم مثلاً [سطح] پائینی باشد؛ اعتنا و اهتمامی نمیکنیم! این، خلاف سیره رسول الله است. سیره پیغمبر این است که با فقرا و با ضعفا و مانند اینها کنار میآمد. به شئون ظاهری و آن چیزهایی که به حسب ظاهر موجب جلال و شوکت و این چیزها است، اهمّیّتی نمیداد. وضع زندگی پیغمبر این طور بود؛ این برای ما واقعاً درس است. حالا ما البتّه نه توقّع داریم، نه میشود توقّع داشت که مثل آن بزرگوار یا مثل امیرالمؤمنین رفتار کنیم؛ وضع آنها وضع دیگری است، جایگاهشان جایگاه دیگری است امّا آن را بایستی ملاک قرار بدهیم. آن را مثل یک نشانهای [قرار دهیم]؛ شما فرض کنید از یک دامنه کوهی دارید بالا میروید ، آن قلّه مورد نظرتان است، به قلّه نمیرسید امّا به طرف قلّه میروید، حرکت به آن سمت میکنید؛ باید اینجوری باشد.
شرح حدیث در ابتدای درس خارج فقه، 1398/10/3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱) امالی طوسی، مجلس چهاردهم، ص ۳۹۳؛
*پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب