kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۵۹۱۱
تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۲
یادبود شهید حفاظت از نیروگاه؛ حبیب‌الله علیزاده شاهرودی

پسرم مثل حضرت قاسم شهید شد





شاید عده‌ای واژه شهید را مصادف با جنگ بدانند، شاید تصور برخی از شهادت تصویری است از افراد وارسته و عرفانی که دست از دنیا شسته‌اند، آری هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من! شهادت یک موقعیت نیست که به‌صورت تصادفی در آن قرار گرفت، یک مسیر هست که برای آن انتخاب می‌کنی و البته انتخاب می‌شوی! در تمام جوامع هم همین‌طور است عده‌ای برای مردم و حفظ حق و حقیقت و آزادگی از جان می‌گذرند.
نیروی انتظامی ‌خانواده‌ای بزرگ است و در دل خود هزاران هزار جوان غیور و نیروی آماده رزمی ‌و تخصصی‌ تربیت کرده و در انجام وظایف و مأموریت‌های ذاتی خود با برهم زنندگان نظم و امنیت در داخل شهرها و جاده‌ها و مرزها به طور قاطع و جدی مقابله کرده و می‌کنند. نیروی انتظامی ‌در حفاظت از همه جای ایران اسلامی حضور دارد و مأموران خدوم و هوشیار ناجا با تخصص‌ها و مأموریت‌های متعدد مشغول به خدمت شبانه‌روزی و حفظ امنیت در مراکز عمومی و تخصصی و حساس کشورمان هستند، از سدها و مرزها و جاده‌ها تا نیروگاه‌ها و وزارتخانه‌ها و شهرها و روستاها و چه شبکه وسیعی از خدمت‌رسانی و اقتدار افتخار آفرین و چه بی‌ادعا و در این مسیر مخاطراتی را هم متحمل و دفع می‌کنند؛ خباثت دشمنان این آب و خاک گاهی بی‌حد و مرز است و منجر به شهادت دلاور مردان ناجا می‌شود، شهدایی که آنها را کمتر می‌شناسیم و داستان رشادت آنها در روزمرگی‌های زندگی مردم گفت و شنود نشده. شهید حبیب‌الله علیزاده شاهرودی یکی از همین شهدای پرافتخار نیروی انتظامی ‌است و برای دفاع از امنیت توسط ‌اشراری که در منطقه بمپور ایرانشهر برای منفجر کردن نیروگاه کمین کرده بودند به شهادت رسید.
امروز مجالی پیش آمده تا نیم‌نگاهی به زندگی این شهید مدافع حق و حریم سرزمین مادری داشته باشیم.... روایت پیش رو از زبان‌ هاجر سنگی مادر شهید است.
سید محمد مشکوه‌ًْالممالک
به راستی که ‌هاجر سنگی مادر شهید حبیب‌الله علیزاده شاهرودی نمادی از استواری و قدرتمندی زنان ایران اسلامی است و از پسر شهیدش حبیب‌الله علیزاده شاهرودی این‌طور برایمان می‌گوید: پسرم در سال ۵۴ در روستای حسین آزرنگ، شهرستان نیمروز به دنیا آمد و در ۳۳ سالگی توسط ‌اشرار به شهادت رسید. زندگی او همانند تمام بچه‌های روستا سراسر توام با روح لطیف و حق‌طلبی کودکانه بود، همیشه به او افتخار می‌کردم و می‌دانستم فرزند خوبی‌تربیت کردم که باعث غرور و افتخارم می‌شود و می‌تواند به کشور و مردم جامعه خدمت کند. در زمان خردسالی او انقلاب اسلامی به ثمر نشست و او کودکی خود را در دوران دفاع مقدس و جنگ گذراند. مثل همه بچه‌های هم نسل و همه هم دوره‌های خودش و شاید بیش از هر نسلی شجاع و صبور شدند و برای دفاع از کشور داوطلب می‌شدند و شاید برای همین با خوشحالی به نیروی انتظامی ‌رفت.
هر سال 2 بار به زیارت امام هشتم می‌رفت
شهید خوش‌اخلاق و با خانواده بود، با مردم و همکارانش هم با احترام برخورد می‌کرد و من که مادر او هستم جز رفتار و اخلاق حسنه از پسر شهیدم به یاد ندارم. در واقع شخصیت او این‌طور بود و با همه به نیکی رفتار می‌کرد. اهل نماز و روزه و عبادت و مسجد بود، او هر شب به مسجد می‌رفت، اهل رفت و آمد با اقوام و آشناها بود. این ویژگی او پسندیده بود و موجب می‌شد تا از حال و احوال دوستان و آشنایان مطلع باشد و از حال کسی غافل نمی‌شد. او سالی دو بار به حرم امام رضا(ع) می‌رفت و به این کار اهتمام داشت، همچنین زیارت حضرت معصومه و مرقد امام خمینی(ره) از برنامه‌های او بود و با توسل و توکل به ائمه و معصومین اعتقاد قلبی داشت، او همواره در مراسم‌های عاشورا و تاسوعا شرکت داشت و ایمان او حقیقی بود و این ویژگی او بر تمام زندگی‌اش اثر مثبت گذاشته بود.
حبیب‌الله به من و پدرش احترام می‌گذاشت و برای زندگی ما تلاش می‌کرد و از هیچ کاری ابا نداشت و وقتی هم بیمار می‌شدم تماس می‌گرفت و پیگیر حال من می‌شد و می‌گفت که دکتر رفته‌ای یا نه؟ و به معنای واقعی کلمه یک اولاد خلف و مهربان بود و همیشه با محبت و احترام با من و پدرش صحبت می‌کرد.
 خدمت پسرم به مردم باعث افتخار بود
شهید حبیب‌الله علیزاده شاهرودی بعد از اخذ دیپلم وارد نیروی انتظامی ‌شد، او عاشق نیروی انتظامی ‌بود و برای این نظام و امنیت منطقه رفت و من هم مانع او نشدم، می‌دانستم عشق او به کشور حقیقتا از قلبش سرچشمه دارد و اگر مانع او باشم آرام و قراری نخواهد داشت و مطمئن بودم کمک به مردم برایش اولویت دارد. و البته که برای من باعث افتخار بود که فرزندم به وطن خدمت کند. شاید او برای همین هدف مقدس متولد و انتخاب شده بود.
شهادت به دست‌ اشرار
من از جزئیات شهادت و مأموریت و محل خدمت او اطلاعات دقیقی ندارم اما می‌دانم که در روزی که آسمانی شد و افتخار شهادت نصیبش شد، ساعت ۱۱ بود که رفت و ۶ صبح توسط ‌اشراری که در منطقه بمپور ایرانشهر برای منفجر کردن نیروگاه کمین کرده بودند به شهادت رسید. به‌نظر من این مهم‌ترین خواسته او بود که مانع ‌اشرار باشد و حاضر بود در راه این هدف از جان خود بگذرد، چرا که ارزش خدمت به مردم و کشور برایش بسیار بیش از جان خودش بود.
پسرم جوان بود و همسر نداشت، او مانند دو شهید جوان کربلا، حضرت علی اکبر و حضرت قاسم رفت.
کلام آخر!
آنچه از شهید حبیب‌الله علیزاده شاهرودی به یادگار مانده خیرخواهی و وطن‌دوستی است و رشادتی مثال‌زدنی است، امنیت امروز کشور بسیار ارزشمند است و برای هر گوشه آن خون‌ها تقدیم شده که ارزش این فداکاری‌ها را داشته با این وجود شراران و شیطان‌صفتان همواره در کمین نشسته و مترصد فرصت برای وارد کردن ضربه به میهن اسلامی هستند چه نیکوست که قدردان ایثار شهدایی چون شهید حبیب‌الله علیزاده شاهرودی باشیم و نگذاریم روزمرگی‌های زندگی دنیا ما را از یاد آنها غافل کند.