kayhan.ir

کد خبر: ۱۸۲۴۰۰
تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۲۱:۱۴
تاریخ شفاهی انقلاب به روایت مرحوم حاج حبیب‌الله عسکراولادی - شب‌شکنان

طیب مرداد 32 وطیب خرداد 42


 
  هجرت مراجع وعلما به تهران برای آزادی امام
از علمای بزرگ بلاد بیش از هفتاد شخصیت و تعدادی از مراجع تقلید به تهران مهاجرت کردند. این مهاجرت در تهران یک وضع فوق‌العاده‌ای را ایجاد کرد. این بزرگان در تهران بودند تا وضعیت امام از زندان به حصر تبدیل شد. حضرت امام را از زندان به داوودیه در منزل برادر آقای قمی آوردند و در آنجا نگه داشتند و به دنبال آن از آنجا به قیطریه منتقل کردند و حضرت امام در قیطریه تحت نظر بودند.
در محرم 1342 تعدادی قبل از 15 خرداد دستگیر شدند. مثلا آیت‌الله مطهری و حجت‌الاسلام‌والمسلمین فلسفی و تعدادی از وعاظ را همان شب 15 خرداد در تهران دستگیر کردند. تعدادی از علما مثل آیت‌الله قاضی، آیت‌الله بهاءالدین محلاتی، آیت‌الله قمی و... را نیز در شیراز، تبریز و مشهد دستگیر کردند و به تهران آوردند.
روز 15 خرداد تصمیم نداشتند کسی را دستگیر کنند، فقط درو می‌کردند. چون نمی‌توانستند از ماشین‌ها پیاده شوند از روی ماشین‌ها مردم را می‌زدند. از شب دهم خرداد دستگیری‌ها شروع شد و تعداد زیادی از میدانی‌ها را گرفتند که در میدان میوه‌وتره‌بار امین‌السلطان و میدان‌های جنوب شهر بودند. از جمله آنها طیب حاج رضایی، حاج اسماعیل رضایی و حاج علی نوری دستگیر شدند. اینها در پرونده‌ای به نام 15 خرداد محاکمه شدند. این پرونده با پرونده‌ای که مربوط به ما و تشکیلات‌مان بود و چند وقت بعد از این جریان تشکیل شده بود، ارتباطی نداشت.
کمتر کسی فکر می‌کرد که دستگیری، محاکمه و اعدام طیب جدی باشد. من راجع به دوره زندان طیب اشاره‌ای می‌کنم که او در آن دوره چه تغییر ماهیتی پیدا کرد. در صورتی که او مشهور بود به اینکه آنچه در آن زمان از بدی‌های سیاسی و اخلاقی و اجتماعی وجود داشت، او آن را دارد. اما تغییر ماهیت داد و امام و شهید عراقی در این تغییر ماهیت نقش بسیار زیادی داشتند.
گفت‌وگویی که
 سرنوشت طیب را رقم زد
شهید مهدی عراقی نقل می‌کرد که روز 15 خرداد وقتی من وارد دفتر طیب در میدان امین‌السلطان شدم، دیدم در میدان عده‌ای دارند شعار می‌دهند، اما طیب پشت میزش دست به پیشانی نشسته است. رفتم سلام کردم و گفتم: «طیب خان چیه؟ چرا در فکری؟» گفت:« فکر می‌کنم که چه بکنم». به او گفتم:«آیا روز 28 مرداد هم فکر کردی و حرکت کردی؟ الان مرجع تقلید در خطر است». حرکت کرد و جلو ایوان دفترش آمد و به میدانی‌ها خطاب کرد و سر آنها داد زد که چرا این جا می‌چرخید؟ به خیابان‌ها بروید و آنها هم به خیابان‌ها ریختند.
این‌ها را در محاکمه به سه دسته تقسیم کردند. برای یک دسته مثل طیب به دلیل حضور در صحنه و دسته دیگری مثل حاج علی نوری و حاج اسماعیل رضایی به دلیل وجوهات دادن به امام اعدام در نظر گرفته بودند. از دفاتر حاج اسماعیل رضایی این را پیدا کردند که وجوهات برای امام می‌فرستاده است. البته حاج اسماعیل رضایی درست نقطه مقابل مرحوم طیب، از قبل بسیار آدم شایسته‌ای بود و هیچ سابقه ناجوری نداشت. محاکمه اینها در همان سه دسته انجام شد. برای یک دسته اینها اعدام خواسته بودند و آنها راجدا نگه داشته بودند. دسته‌ای دیگر رئوس میدانی‌ها و یک دسته هم افراد مربوط به آنها بودند.
ماجرای جالبی که
زندانبان طیب برایم گفت
مناسب است ماجرایی را درباره مرحوم طیب عرض بکنم. یک شب در زندان مرا از شکنجه آورده بودند. ماموری که آنجا بود گفت که این‌ها چیزی نیست، حل می‌شود. بعد پنجره رابست و گفت: اما من یک چیزی از طیب بگویم. چند شب قبل از اعدام طیب هیئتی متشکل از چند مامور ساواک و شهربانی به زندان آمدند. آنها به طیب گفتند کار تو تمام شده و اعدام می‌شوی مگر اینکه یکی از این سه کار را انجام بدهی. یا به شاه نامه بنویسی، شاه را به ولیعهد قسم بدهی و بگویی که به خاطر حرکتی که در 28 مرداد کردی تو را ببخشد (علتش هم این بود که طیب برای زایمان فرح یک چراغانی درجنوب تهران کرده بود ). یا اینکه از خمینی تبری بجویی. آن مامور نقل می‌کرد طیب دستش را روی شکمش می‌زد و می‌گفت: «سه ماه است این شکم من از حرام پاک است، دیگر نمی‌خواهم آلوده بشود. اما اینکه می‌گویید از خمینی تبری بجویم، اگر این کار را بکنم خمینی بسیار خوشحال می‌شود که من آلوده به او نسبتی نداشته باشم. اما من خودم را در قیامت بیچاره می‌کنم. کارمن تمام شده و چنین کاری را انجام نمی‌دهم». آن مامور می‌گفت طیب‌گریه می‌کرد و این مطلب را می‌گفت.
بعد از این سخنان آنها چند تا فحش به طیب دادند، چند لگد به او زدند و گفتند: خاک بر سرت. تو همانی نبودی که روز 28 مرداد آن کارها را کردی و الان این طورحرف می‌زنی؟ طیب گفت که 28 مرداد هم یکی از علما به من گفت اسلام در خطر است (اشاره به مرحوم بهبهانی) و مصدق نمی‌تواند در مقابل توده‌ای‌ها بایستد و توده‌ای‌ها مملکت را می‌خورند. من آن روز هم به گفته او حرکت کردم. آن روز هم برای شاه حرکت نکردم، برای او حرکت کردم. اینجا طیب را بیشتر زدند.