kayhan.ir

کد خبر: ۱۸۰۱۳
تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۳۹۳ - ۲۲:۱۴

كرامت انساني در قرآن كريم(خوان حکمت)

معاد نظير بحث هاي تاريخ ميلادي و هجري شمسي و هجري قمري نيست كه ما بگوئيم اين صحنه مي رود،در فلان سال معاد رخ مي دهد! معاد وقتي رخ مي دهد كه كِي از بين برود و كجا از بين برود. اين كِي و كجا دو تا سئوال است؛ يكي از زمان است، يكي از زمين؛ هر دو بايد رخت بر بندند. اگر زمين هست و دور شمس مي گردد، اين زمين با حركتش دور خود و دور شمس، زمان را مي سازد، شب و روز مي سازد، تاريخ مي سازد. اگر بساط أرض برچيده شد: وَ الاَرضُ قَبضَتُهُ يُومَ القِيامَه(1)؛ بساط آسمان‌ها برچيده شد: يُومَ نَطوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُب (2)؛ نه كِي داريم، نه كجا!


تبيين چگونگي عذاب الهي براي ظالمان
اين آتش از كجاست؟ فرمود: دفعتاً همين شخص ظالم كه اينجا قرار دارد، گُر مي گيرد. اين مي خواهد فرار كند، نمي تواند! ما كه از جاي ديگر هيزم نمي آوريم، زغال سنگ نمي‌آوريم، مواد تي اِن تي نمي آوريم، نفت و بنزين و گازوئيل نمي آوريم كه آتش دود كنيم: اَمَّا القاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً (3)؛ «حَطَب» يعني هيزم. همين شخص ظالم هيزم جهنّم است، دفعتاً مي بيند گُر گرفته! حالا مي خواهد آتش را خاموش كند،نمي تواند!آتش ‌ها 4 قسم است؛ يك قسمش اصلاً علاج پذير نيست! يك وقتي اتومبيل، خانة، مسكن، مغازه آدم آتش مي‌گيرد؛ آدم بيرون مي آيد، نجات پيدا مي كند. يك وقتي لباس آدم آتش مي گيرد؛ اين لباس را مي كَند، نجات پيدا مي كند. يك وقتي بدن آدم آتش مي گيرد؛ انسان مي ميرد، راحت مي شود؛ امّا چه سازم به ناري كه در دل نشيند!! اگر نارُ اللهِ المُوقَدَه(4) بود، اَلَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الاَفئِدِه(5) بود؛ اين چه كار بكند؟!
فرمود: كجا مي خواهيد برويد؟ اينكه از جاي ديگر نيآمده تا تو فرار بكني! چرا عجله مي كني؟ اگر اين آتش از بيرون بود، راه نجات داشتي؛ امّا الآن درون خودت است! چون نارُ اللهِ المُوقَدَه است، اَلَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الاَفئِدَه است؛ اوّل درون را مي سوزاند، بعد بيرون را؛ بر خلاف نار دنيا! نار دنيا اوّل لباس را مي سوزاند، بعد بدن را مي سوزاند، بعد آسيبي به درون مي رساند. امّا اين آتش از درون شروع مي شود، از بيرون كه نيآمده! اوّل درون را مي سوزاند،بعد بيرون را! نمي شود خاموش كرد، آنوقت كجا آدم مي‌تواند فرار بكند؟!! يك كسي كه خودش گُر گرفته؛ اين كجا مي تواند فرار بكند؟! فرمود: چرا عجله مي كنيد؟ يك وقتي مي بينيد گُر گرفتيد. شما خيال نكنيد مسأله معاد در تاريخ ميلادي و تاريخ هجري شمسي و هجري قمري مي گنجد؛ مدام سئوال مي كنيد كِي، كجا! اگر كِي هست، قيامت نيست؛ اگر كجا هست، قيامت نيست. وقتي كِي و كجا رخت بر بست، يعني زمين و آسمان برچيده شد؛ قيامت ظهور مي‌كند و آتش هم خودتي. اگر نارُ اللهِ المُوقَدَه است، اَلَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الاَفئِدَه؛ اين راه فرار را مي بندد. آخر چرا عجله مي كنيد؟ يك چنين خطري در پيش است. اينكه مي بينيد اينجور ائمه (عليهم‌السَّلام) ضجّه مي زنند و ناله مي كنند، مي دانند آنجا چه خبر است! يك آتشي نيست كه قابل خاموش شدن باشد!
بيان معناي كرامت انساني در قرآن كريم
بيش از 50 آيه در مذمّت انسان است؛ اين ديگر با اُومانيسم و امثال ذلك كاري ندارد. اين بيش از 50 آيه كه در مذمّت انسان است؛از قبيل اينکه انسان قَتُور است (6)، انسان ظَلُوم است (7)، انسان جَهول است (8)، انسان جَزوع است (9)، انسان مَنوع است (10)، انسان هَلوع است (11)، انسان عَجول است (12)؛ امثال ذلك در قرآن فراوان است. همه اين‌ها بر مي گردد به آن بخش اِنّي خالِق‏ٌ بَشَراً مِنْ طِين (13). آن جنبه كرامت انسان به استناد خلافت اوست كه برمي‌گردد به فطرت و روح انسان و نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي(14) و خليفهُ اللّهي بودن اوست. درست است كه فرمود: لَقَدْ كَرَّمنَا بَنِي آدَم (15). در همان آيه كَرَّمنَا بَنِي آدَم، سرّ كرامت انسان، گوهر ذات انسان بِمَا اَنَّهُ انسانٌ نيست؛ سرّ كرامت انسان اين است كه او خليفهُ‌ الله است كه: اِنّي‌جاعِلٌ فِي الاَرضِ خَليفِه (16).
در قرآن دارد:خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الاَرضِ جَميعاً (17)، يا دارد سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّماء (18)؛ آسمان و آنچه در آسمان است مسخّر شما كرده، زمين را براي شما آفريده و شما را مكرّم كرديم؛ اين‌ها بين راه است، نه پايان راه! چرا انسان كريم است؟ چرا موجودات آسمان و زمين براي اوست؟ چرا مسخّر اوست؟ براي اينكه او خليفهُ‌الله است، اِنّي جاعِلٌ فِي الاَرضِ خَليفِه. اگر ذات أقدس إله در زمين خليفه خلق كرد، 3 اصل را از او مي خواهد كه هر كدام از اين اصول 3 گانه طليعه يك رساله يا كتاب است؛ يكي جهان بيني عالمانه و حكيمانه و محققانه، دوّم جهان باني حكيمانه و اَمينانه و عادلانه، سوّم جهان آرائي مهندسانه و حكيمانه و عادلانه؛ 3 اصل را قرآن از انسان خواست تا بشود «خليفه ».
نتيجه تلخ عدم حركت بر مدار خلافت الهي توسط انسان
اگر نان خلافت را خورد، حرمت خلافت را چشيد، هيچ كدام از اين اصول ثلاثه را انجام نداد؛ همين قرآن است مي گويد: كَالاَنعامِ بَلْ هُمْ اَضَلّ (19) ديگر! ديگر اُومانيسم نيست.بنابراين اگر كسي نان خلافت را خورد، به اصطلاح قائم مقام شد، امضاي او خريدار شد؛ بايد حرف مَنوب عنه را بزند، نه حرف خودش را! اگر كسي محترم است، بايد حرف دين را بزند. اگر حرف دين را نزد، مي شود كَالاَنعامِ بَلْ هُمْ اَضَلّ. اگر به فكر خود بود، اگر به فكر راه بندي اين و راه بندي آن بود؛ مي شود شَياطينُ الاِنس(20). اگر به اين فكر بود كه درون خودش را تأمين كند، مي شود كَالاَنعامِ بَلْ هُمْ اَضَلّ؛ كه اَهَمَّتْهُمْ اَنفُسُهُم(21). پس بنابراين بين اُومانيسمي كه آن‌ها مي گويند با اينكه جهان براي انسان خلق شده است، بِينَ‌الحَقِّ وَ الباطِل فرق است! آن كه او اُومانيسم مي‌داند، قرآن مي گويد: كَالاَنعامِ بَلْ هُمْ اَضَلّ. ايني كه مي گويد: سَخَّرَ لَكُم؛ اين‌ها يا انبياء هستند يا معصومين‌اند يا شاگردان اين‌ها هستند  يا علماي عادلند و مانند آن.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه) در جلسه درس تفسير سوره مباركه انبياء در جمع طلاب و فضلاي حوزه علميه قم   ـ  8/8/1389  
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) زمر/ 67                      (2) انبياء/ 104                    (3) جن/ 15
(4) همزه/ 6                     (5) همزه/ 7                        (6) اسراء/ 100
(7) ابراهيم/ 24                 (8) احزاب/ 72                     (9) معارج/ 20
(10) معارج/ 21                (11) معارج/ 19                   (12) اسراء/ 11
(13) ص/ 71                  (14) حجر/ 29  و  ص/ 72      (15) اسراء/ 70
(16) بقره/ 30                 (17) بقره/ 29                      (18) جاثيه/ 13
(19) فرقان/ 44               (20) برداشت از:  انعام/ 112    (21) آل عمران/ 154
خوان حکمت در ماه مبارک رمضان روزهاي زوج منتشر مي‌شود