kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۹۹۶۴
تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۲۰:۱۳
بازخوانی مکتوب مستند « خارج از دید۲ »-3

قطعنامه ۱۹۲۹، دستپخت مشترک نمازی‌ها و سران فتنه




 
 او در گزارشی به مجمع عمومی سازمان ملل تاکید کرد که تحریم‌ها موجب بروز مشکل در رساندن دارو به ویژه برای بیماران سرطانی، دستگاه تنفسی و قلب در ایران شده است و از قِبل این تحریم‌ها مسائل انسانی است که ضربه خورده‌ است.
تحریم دارو و مرگ بیماران ایرانی اما برای دولت اوباما کافی نبود. آمریکایی‌ها روی موضوع دوم مورد بحث با سیامک نمازی متمرکز شدند؛ تحریم بنزین. نمازی که در صنعت نفت ایران دستی داشت، به خوبی می‌دانست که تحریم بنزین ایران را به وضعیت فلج درخواهد آورد. او برای چند و چون مکانیزم این تحریم برنامه‌ای داشت که آن را نیز با مرکز ویلسون در میان گذاشته بود. رئیس‌جمهور آمریکا هم در جریان طرح‌های احتمالی برای تحریم ایران قرار می‌گرفت. به این ترتیب نمازی‌ها توانسته بودند در طراحی شدیدترین تحریم تاریخ علیه ایران، به آمریکایی‌ها یاری برسانند: قطعنامۀ 1929 شورای امنیت.
نمازی‌ها در جهت‌گیری قطعنامه 1929 و تاثیرگذاری بیشتر تحریم‌ها کمک رساندند، اما اصل ایدۀ قطعنامه وقتی به نتیجه رسیده بود که صداهای ناراضی از داخل ایران شنیده شد. صداهایی که بعدها، مایکل لدین، از راست‌گرایان آمریکا، ماهیت آنان را فاش کرد.
مایکل لدین در 13 مرداد 94 مقاله‌ای در فوربس منتشر کرد که نام آن «شومر و اسرار ایران» بود. لدین در این مقاله نوشت: «سناتور چاک شومر، در ارتباطات محرمانه بین دولت اوباما و رهبران اغتشاشات 1388 در ایران، شخصا درگیر بوده است. چاک شومر رفیقی در وال‌استریت داشت که با سبزهای ایران در تماس بود، برای همین به‌عنوان واسطه و پیام‌رسان انتخاب شد. سؤال واضح بود: آمریکا چه باید بکند؟ و چه کاری نباید بکند؟ سبزها هشت صفحه پاسخ نوشتند. نامۀ سبزها امضا نداشت اما تاریخ داشت: سی نوامبر 2009، برابر با 9 آذر 1388.»
لدین در این مقاله ادامه می‌دهد که رهبران جنبش سبز نوشته بودند: «این رژیم عوض شدنی نیست، قابل اصلاح نیست. اما نیروهای خواهان تغییر در ایران هم‌چنان قوی هستند و رهبری قدرتمندی دارند. سران جنبش سبز از اوباما می‌خواهند هیچ توافقی با این رژیم نداشته باشد، زیرا توافق به معنای مشروعیت دادن است. حتی اگر رژیم قول بدهد که برنامۀ هسته‌ای را کنار می‌گذارد دولت اوباما نباید قبول کند، زیرا رژیم به تعهدات خود وفا نمی‌کند.»
به روایت مایکل لدین، این نامه به دست سناتور شومر رسیده‌ بود اما وزارت خارجۀ آمریکا ظاهرا اطلاعی از وصول نامه نداشت. دفتر سناتور شومر هم حاضر نمی‌شد در این‌باره توضیحی بدهد. لدین می‌نویسد شاید سناتور شومر شخصا نامه را به هیلاری کلینتون رسانده باشد.
سناتور چاک شومر و دموکرات‌های کنگره به‌تدریج با مواضع جنبش سبز همراه شده و تصمیم گرفته بودند به سمت گزینۀ تحریم بروند. به‌زودی در فاصلۀ یک ماه سه تحریم پشت سر هم علیه ایران وضع می‌شد.
تحریم اول، که مهم‌تر از همه بود و نیاز به اجماع جهانی داشت تا کلید تحریم‌های بعدی را بزند تحریم ایران در شورای امنیت بود، یعنی قطعنامه 1929. تحریم‌های بعدی که از راه رسیدند، تحریم‌های جامع آمریکا و تحریم‌های اتحادیه اروپا بودند.
حالا با اجرای تحریم‌های همه‌جانبه، به‌خصوص در زمینه بنزین و دارو که با کمک نمازی‌ها انجام شده بود، وضعیت ایران خاص شده بود. به‌غیر از نمازی‌ها، نیروهایی دیگری هم از داخل ایران بودند که برای تاثیرگذاری بیشتر تحریم‌ها به آمریکایی‌ها مشاوره می‌دادند. در سندی که از سنای آمریکا منتشر شده، کاتزمن، از تحلیل‌گران سنا و متخصصین تحریم ایران، از ملاقاتش با یکی از آقازاده‌های ایرانی پرده برمی‌دارد. کاتزمن هر دو ماه یک بار گزارش وضعیت تحریمی ایران را منتشر می‌کرد. گفته می‌شود که این آقازاده ساختار نفت ایران را برای کاتزمن شرح داده و راه موثر تحریم را پیشنهاد داده است. ادعایی که بعدها نیز توسط نیک‌آهنگ کوثر، یکی از نزدیکان این آقازاده، به آن ‌اشاره شده است.
اما ایران از سال 88 خبر داشت که تحریم بنزین در کنگرۀ آمریکا مطرح شده است. از همان زمان، در اوج اغتشاشات، وزارت نفت تیمی برای طرح ضربتی افزایش تولید بنزین تدارک دید تا در صورت قطع واردات بنزین به کشور، شرایط بحرانی نشود. این دوراندیشی جواب داد. در تابستان 1389 بنزین قطع شده بود و مهم‌ترین منبع همین بنزین‌هایی بود که در داخل تولید می‌شد. همزمان غوغای رسانه‌ای علیه بنزین‌های تولید داخل به راه افتاد و دولت متهم به تولید بنزین خطرناک و سرطان‌زا شد. فشار برای این بود که وزارت نفت تولید بنزین را متوقف کند و با تحریم بنزین وضعیت سوخت در داخل کشور بحرانی شود. اما دولت تسلیم فشار نشد. بعدها و پس از پایان دولت دهم، سه وکیل از میرکاظمی وزیر وقت نفت شکایت کردند به این عنوان که او بنزین‌های سمی تولید کرده است. اما این بلواهای رسانه‌ای بدون توجیه علمی نتیجه‌ای نداشت و کشور از بحرانی بزرگ‌تر، بحران پایان سوخت در داخل، نجات پیدا کرده بود.
اما در کنار این تحریم‌های همه‌جانبه که از سال 1389 کلید خورد، مسئلۀ اختلاس و فساد نیز در بوق تبلیغاتی قرار گرفت تا ابعاد نارضایتی‌ها چندبرابر شود. سال 1390 نیز محمودرضا خاوری، مدیر بانک ملی نیز از کشور خارج شد تا بخش دیگری از تحریم‌ها شکل موثر به خود بگیرد.
محمودرضا خاوری متولد 1331 به عنوان اختلاس‌گر سه هزار میلیارد تومانی شناخته می‌شود. وی فوق لیسانس حقوق از دانشگاه شهیدبهشتی و دارای تابعیت کانادا بود و پیشتر در محله‌ای اعیان‌نشین در اونتاریو کانادا عمارتی‌اشرافی خریده بود. او از زمان شاه و در سال 1356 کارشناس قضایی بانک صنعت و معدن بود و در سال 1361 رئیس‌اداره دعاوی همین بانک شد. در دورۀ هاشمی رفسنجانی، عضو هیئت مدیرۀ بانک سپه شد و در دورۀ خاتمی قائم‌مقام مدیرعامل همین بانک. در دورۀ احمدی‌نژاد نیز او در سال بحرانی 1388 رئیس‌بانک ملی شد. او کمی بعد، به اتهام اختلاسی با رقم باورنکردنی سه هزار میلیارد تومان روبرو شد. پس از اتهام اختلاس 3 هزار میلیاردی، خاوری از کشور فرار کرد و به این ترتیب معمای اختلاس را با خود به‌کانادا برد. اما این همۀ داستان نبود.