پاس گل به دشمن با تحلیل ناقص از وضعیت جمعیتی کشور
* حسین مروتی
محمد میرزایی، استاد جمعیتشناسی دانشگاه تهران و رئیس سابق انجمن جمعیتشناسی، ضمن یادداشتی به تحلیل جمعیتشناختی باخت تیم ملی فوتبال ایران از ژاپن پرداخته است. با نقد بخشی از این نوشته، که هم فال است و هم تماشا، همراه شوید.
میرزایی نوشته است: «بعد از مسابقه فوتبال ایران و ژاپن، برای تعدادی از همکاران و دوستان یادداشتی با این مضمون نوشتم: پیروزی ژاپن برابر ایران، پیروزی منطق و هوشیاری بر احساس و غفلت بود.
پتانسیل فوتبال ایران، کمتر از ژاپن نبود. برخی افراد ناآگاه از علم جمعیت و جمعیت شناسی به دور از معیارهای علمی فرار به جلو کرده و با به کار بردن عباراتی همچون «بحران» و حتی گاهی «سونامی» سعی دارند از مرحله سالخوردگی جمعیت غولی بیشاخ و دم و یا به عبارت سادهتر لولو بسازند. لازم است با اغتنام فرصت نکته مهمی را یادآوری کنم. ژاپن بیش از دو دهه است که وارد مرحله سالخوردگی جمعیت شده و در حال حاضر سالخوردهترین کشور دنیاست و در عین حال از توسعه یافتهترین کشورهای دنیا. در همین دوره سالخوردگی جمعیت، چهار بار قهرمان آسیا شده و با پیروزی منطقی و هوشمندانه برای بار پنجم به فینال رسید... جمعیت کشور ما حدود سال 1430، به آهستگی به مرحله سالخوردگی جمعیت خواهد رسید، یعنی حدود 15 درصد جمعیت، در سنین بالای 65 سالگی قرار خواهند گرفت. مرحلهای که اروپا بیش از 60 سال و ژاپن حدود 30 سال است که به آن رسیدهاند و میبینیم که نه بحران است و نه سونامی! بلکه مرحلهای است که باید با برنامهریزی، آن را مدیریت کرد. با توجه به روندهای جمعیتی و طی شدن مراحل انتقال جمعیتی تا پایان قرن 21، جمعیت همه کشورهای دنیا (حتی کشورهای آفریقایی) به مرحله سالخوردگی خواهد رسید و این اتفاق فی نفسه اتفاق ناگواری نیست، همان طور که هماکنون جمعیت عمده کشورهای پیشرفته جهان در مرحله سالخوردگی است... پیروزی ژاپن سالخورده بر ایران جوان نشان میدهد که سالخوردگی اساسا بحران نیست. مرحلهای است طبیعی. میتوان در عین حال که سالخوردهترین کشور دنیا بود، پیشرفتهترین و پرانرژیترین هم بود.»
و اما چند نکته در پیرامون تحلیل فوق:
میرزایی گفته است که برخی افراد جمعیتنشناس میخواهند با واژگان بحران و سونامی جمعیت، از سالخوردگی جمعیت لولو بسازند.
اما آیا کسانی که عبارت «بحران جمعیت» را به کار برده اند، لزوما همان کسانی هستند که دکتر میرزایی، دون کیشوتوار به آنها میتازد؟!، خیر. جالب است بدانید نخستین کسی که از عبارت بحران جمعیت برای وضعیت جمعیت ایران استفاده کرده است، یک روزنامه نگار غربی به نام مایکل کوک (Michael Cook) بوده است. این فرد، 10 سال قبل یعنی در سال 2009 میلادی در یادداشتی با عنوان «بحران جمعیتی ایران»
(Iran’s demographic crisis) با اشاره به جمعیت بالای جوانان در کشور نوشته است: «تا اواسط این قرن، این جوانان، سالمند خواهند شد و جمعیت در سن کارِ نسبتا کمی برای حمایت از آنها در جامعهای با روابط شدیدا تضعیف شده خانوادگی، وجود خواهد داشت. در واقع در درازمدت، آینده، بسیار تاریک به نظر میرسد. (سؤال حقیقی و) رمز و راز این است که چگونه نخبگان حاکم ایران، برای این مسئله آماده میشوند؟»
همچنین فائزه سامانیان ـ محقق ایرانی الاصل مقیم کره جنوبی ـ نیز 6 سال قبل، در مقالهای با عنوان «بحران خاموش باروری ایران»
(Iran’s silent fertility crisis) مینویسد: نیکولاس ابرشتات و آپورواشاه برخی از پیامدهای تغییرات جمعیتی را برای سالهای آینده دستهبندی کردهاند. در این طبقهبندی، ایران در کاهش باروری رتبه نخست را در میان کشورهای اسلامی دارد. در سال 2030، ایران کمترین درصد از جمعیت 24-15 ساله در جهان اسلام را خواهد داشت، مگر اینکه دولت بتواند با توقف و در واقع معکوس کردن، این جریان را متوقف کند.»
آیا واقعا وضعیت جمعیت کشور
بحرانی نیست؟
پس خوب است دکتر میرزایی بداند که عبارت «بحران جمعیت»، اختراع کارشناسان متعهد جمعیت کشور نبوده است، اما آیا واقعا آنگونه که این فرد میگوید، وضعیت کشور بحرانی نیست؟
میرزایی اذعان میدارد که جمعیت ایران رو به سالخوردگی میرود، اما مدعی است چون همه کشورهای دنیا گرفتار این مسئله خواهند شد، این مسئله بحران نیست؛ یا به قول ضربالمثل شیرین خودمان «عزای عمومی، عروسی است». حالا اگر فرض سالخورده شدن جمعیت تمام کشورهای دنیا (که به دلایل متعدد یک ادعای واهی و بیپایه است)، را بپذیریم آیا دیگر سالخورده شدن جمعیت ما بحران نخواهد بود؟ آیا کشور دچار مصائب کمبود نیروی کار و هزینه سنگین نگهداری از جمعیت بیش از 20 میلیونی سالخوردگان نخواهد شد؟ آیا امنیت کشوری با مختصات ایران، در شرایطی که یک نفر از هر سه نفر جمعیتش بیش از 60 سال داشته باشد، به خطر نخواهد افتاد؟ آیا روند پیشرفت کشور در علم و صنعت و قدرت کند نخواهد شد؟
حقیقت این است که حتی اگر جمعیت تمام کشورهای دنیا سالخورده شود، چیزی از مصیبت این بحران برای ما نمیکاهد. البته که سالخورده شدن جمعیت ایران، لااقل دو تفاوت عمده با سالخوردگی کشورهای اروپایی و ژاپن دارد.
نخست اینکه سالخورده شدن جمعیت در ایران با سرعت فوقالعاده زیادی رخ خواهد داد و بسیار شدید خواهد بود. دکتر حبیباله زنجانی، استاد مطرح جمعیت شناسی کشور در این زمینه گفته است: «با ادامه روال فعلی باروری، بُعد خانوار در حوالی سال 1405، به 3 خواهد رسید و بعد از آن، کاهش شدیدتر خواهد شد و این کاهش شدیدتر به معنی سالخوردگی بسیار شدید جمعیت ایران خواهد بود.»
ناظمی اردکانی رئیسسابق سازمان ثبت احوال کشور نیز در مورد سرعت سالخورده شدن جمعیت کشور گفته بود: «ایران در سرعت رسیدن به مرزهای سالمندی، سومین رتبه جهانی را دارد.»
اما تفاوت مهم دیگری که بین سالخورده شدن جمعیت ایران و کشورهای اروپایی و ژاپن وجود دارد این است که جمعیت این کشورها پس از توسعه یافتگی پیر شد، اما جمعیت ایران پیش از رسیدن به پیشرفت شایستهاش در حال سالخورده شدن است، مسئلهای که تامین هزینههای وحشتناک جمعیت سالخورده را فوقالعاده دشوار میکند.
فیلیپ لانگمن (Philip Longman) جمعیت شناس مطرح آمریکایی در این زمینه گفته است: «هنوز شدیدترین سقوط در باروری و سریعترین نرخهای سالمندی جمعیت، در کشورهای در حال توسعه در حال رخ دادن است؛ جایی که بسیاری از ملل در حال رشد سالمندی هستند، پیش از آنکه ثروتمند شده باشند. ایران (بعد از انقلاب)، به طور کامل دو سوم از سطح باروری خود را کاست (از 6/6 فرزند به ازای هر زن در سن باروری تا 2/1) و اکنون با سطح باروری کمتر از حد جایگزینی، قادر به حفظ جمعیت خود در طول زمان نیز نیست.»
پیشرفت کشورهای توسعه یافته قبل از سالخوردگی جمعیت
این هم که میرزایی نوشته است ژاپن در حال حاضر سالخوردهترین کشور دنیا و در عین حال از توسعه یافتهترین کشورهای دنیا است، یک مغالطه و شیطنت آشکار است. ژاپن و کشورهای توسعه یافته غربی ابتدا به واسطه جمعیت جوانشان به توسعه رسیدند و سپس به دلیل وقوع «انقلاب جنسی» مبتلا به کاهش نرخ باروری شده، جمعیتشان سالخورده شد و این معضل سالخوردگی جمعیت نیز به شدت از رشد اقتصادی این کشورها کاست، در حالی که این مسئله برای کشور ایران روند کاملا متفاوتی را طی کرده است و اساسا هیچ کشوری نمیتواند با جمعیتی سالخورده، به پیشرفت مطلوبش برسد.
باور بحران جمعیت در کشورهای جهان
حال آیا کشورهایی که جمعیتشان سالخورده شده است، نیز مانند دکتر میرزایی معتقدند «سالخوردگی اساسا بحران نیست»؟ آیا آنها هم ایستادهاند به تماشای سالخورده شدن هرچه بیشتر جمعیتشان و اقدامی نمیکنند؟
برای رسیدن به پاسخ این سؤال کافی بود دکتر میرزایی، این زحمت را بر خود هموار کرده، بحران باروری و بحران جمعیت را به انگلیسی در گوگل جستوجو کند. آنگاه متوجه میشد که تا چه حد کشورهای اروپایی و ژاپن، نگران بحران جمعیت هستند. آنگاه میدید که «مرکز جمعیتشناسی و سرمایه اجتماعی جهانی ویتگنشتاین»، بحران جمعیت اروپا را در همین سال گذشته میلادی به بحث گذاشته است.
آن وقت میدید که وبگاه کورا به این سؤال پاسخ داده است که «چرا کاهش جمعیت اروپا بحران است؟
(Why is the declining population in Europe a crisis) آنگاه میدید که روزنامه گاردین در یادداشتی به بحران جمعیت شناختی (demographic crisis) اروپا و ارتباطش با بحران اقتصادی پرداخته است که تیترش هم از این قرار است: «اروپا برای جلوگیری از فاجعه جمعیتی، به بچههای بسیار بیشتری نیاز دارد!»
سایت ژاپن تایمز هم همین چند ماه قبل یادداشتی را منتشر کرد که تیترش این بود: «ما به فهم بحران بودن از کمبود جمعیت نیاز داریم» همین وضعیت بحرانی جمعیت هم بوده است که باعث شده ژاپن به انتصاب «وزیر زاد و ولد» روی بیاورد و کشورهای اروپایی برای مردمشان مشوقهای کلان فرزندآوری در نظر بگیرند، مسائلی که البته بعید است میرزایی از آنها بیخبر بوده باشد.
یک تناقض بیپاسخ
اما بیمایگی متن میرزایی در آن قسمت به اوج میرسد که مینویسد: «پیروزی ژاپن سالخورده بر ایران جوان نشان میدهد که سالخوردگی اساسا بحران نیست!... میتوان در عین حال که سالخوردهترین کشور دنیا بود، پیشرفتهترین و پرانرژیترین هم بود.»
طبق تحلیل این استاد تمام دانشگاه تهران، چون تیم فوتبال یک کشور سالخورده پیشرفته، تیم ملی ایران را شکست داده، سالخوردگی بحران به شمار نمیآید! خب این استاد مبرز، زمانی که تیم ملی فوتبال ایران به عنوان یک کشور جوان غیرپیشرفته! تیم آمریکای توسعه یافته، که میانه سنی جمعیتش قریب به 15 سال بیشتر از ایران بود را شکست داد، کجا بود که یک تحلیل ناب جمعیت شناختی ارائه بدهد و ملت را از نظرات خود مستفیض کند؟!
حقیقتا این استدلال، از یک سو، مرزهای منطق را کیلومترها جابهجا کرده و از سوی دیگر تاریخ تحلیلهای جمعیت شناختی را به قبل و بعد از خود تقسیم نموده است!
حال جالب است بدانیم که میانگین سنی چهار تیمی که در جام ملتهای آسیا به نیمهنهایی راه یافتند از این قرار بوده است: امارات با میانگین سنی 27/65 سال بیشترین میانگین سنی را داشت، رتبه بعد ایران بود با 27/04 سال؛ میانگین سنی تیم ملی ژاپن 26/03 و قطر 24/87 بود. حال اگر ما هم بخواهیم یک تحلیل جمعیت شناختی ارائه بدهیم میتوانیم بگوییم که از این چهار تیم، تیمهای جوانتر به فینال رفتهاند و جوانترین تیم نیز قهرمان شده است!
اشتباه جهت دار
اما آیا تحلیل دکتر میرزایی، صرفا به کمسوادی و بیاطلاعی او بر میگردد؟ توجه به مصاحبههای این فرد نشان میدهد که او همواره به صورت جهتدار، اشتباه میکند.
او در مصاحبهای که نگارنده قبلا نقد کرده است، مدعی شده بود، خشک شدن دریاچه ارومیه و زایندهرود، پیامد رشد جمعیت بوده است! در حالی که کارشناسان مربوطه در این موضوع اجماع دارند که ریشه معضل آب، عدم مدیریت صحیح منابع آبی کشور است. میرزایی در همان مصاحبه گفته بود: «اکنون ما در وضع عروسی جمعیتی قرار گرفتهایم!» نرخ باروری کشور را هم بیش از حد واقع عنوان کرده بود. قبل از آن مصاحبه نیز در ادعایی مضحک گفته بود: «از دید کارشناسی، سالخوردگی جمعیت، شاید یک فرصت باشد تا تهدید!» اخیرا هم در مصاحبهاش رسما گفته است: «مسئولان فکر سالخوردگی جمعیت ایران را نکنند و چالشهای متولّدان این دهه (دهه شصت) را حل کنند!»
تغییر عجیب نظرات
میرزایی در همین تحلیل فوتبالی اخیر هم گفته است که جمعیت کشور به آهستگی به مرحله سالخوردگی خواهد رسید، در حالی که خود او پیش از این مکررا در مقالاتش به سرعت بالای سالخورده شدن جمعیت کشور اذعان کرده بود. به عنوان نمونه میرزایی در مقالهای با عنوان «جمعیتشناسی سالمندان در ایران بر اساس سرشماریهای 1335-1385» که در سال 1386 منتشر شده، آورده است: «با توجه به آهنگ پرشتاب کاهش باروری ایران طی دو دهه اخیر، پیشبینی میشود حرکت به سمت سالخوردگی جمعیت تسریع شود.»
همچنین میرزایی به اتفاق دوستش در «گزارش 10 سال فعالیت جمهوری اسلامی ایران درخصوص اهداف کنفرانس بینالمللی جمعیت و توسعه» که در سال 1383 منتشر شده، نوشته است: «پیشبینیها حاکی است که جمعیت ایران علیرغم تمرکزی که در حال حاضر بر گروههای جوان دارد، به سرعت در مسیر انتقال به سالخوردگی جمعیت قرار گرفته است. علت اصلی این امر، کاهش شدید باروری و تا حدودی هم افزایش امید زندگی در کشور است.»
حال آیا این همه تناقض و پریشانگویی میتواند طبیعی و بیدلیل باشد؟ چرا این فرد و برخی همکارانش، از هر فرصتی برای تقابل با سیاستهای کلی نظام در بحث جمعیت استفاده میکنند؟ از این معبر چه سودی عایدشان میشود؟
امید است که هرچه زودتر، علل پشت پرده اقدامات خرابکارانه این گروه در موضوع جمعیت، برای عموم مردم مشخص شود. خورشید حقیقت، تا ابد پشت ابر نمیماند.