ادلب؛ از زورآزمایی سیاسی تا آغاز عملیات نظامی
سرنوشت «ادلب» چه خواهد شد؟ آیا ارتش سوریه بالاخره عملیات را آغاز خواهد کرد و یا اینکه، آنکارا به وعدههای داده شده در «توافق ادلب» پایبند خواهد بود؟
سبحان محقق
اشاره
نویسنده مقاله حاضر با تکیه بر واقعیات و تحولات میدانی، در جستوجوی یافتن پاسخ در خور برای این سوال است.
او با اتکاء به نظریه بازیها، احتمال آغاز شدن عملیات آزادسازی ادلب توسط ارتش سوریه را زیاد میداند. با هم این مقاله را مطالعه میکنیم.
سرویس خارجی
در ارتباط با بحران «ادلب»، چرایی شکلگیری این بحران، سئوالات زیادی وجود دارد و این مسئله که سرانجام آن به کجا میانجامد، کارشناسان را به خود مشغول کرده است.
تا همین تابستان گذشته، از نگاه مقاومت و جبهه حامی نظام سوریه، همه چیز به خوبی پیش میرفته و به طور طبیعی، با سقوط مواضع تروریستها در شهر و استان و ادلب، نبرد هفت و نیم ساله علیه تروریسم نیز خاتمه مییافته است. اما، یکباره ارتش سوریه از حرکت ایستاده است و این توقف همچنان ادامه دارد.
البته، همین نگاه را کشورهای حامی تروریسم نیز داشته و دارند؛ آنها هم معتقد هستند که «ادلب» آخرین سنگر مخالفان «بشاراسد» است و اگر این سنگر به دست نیروهای ارتش فتح شود، جنگ داخلی در سوریه نیز پایان مییابد.
به عبارت دیگر، در ارتباط با اهمیت ادلب، همه یک صدا هستند و اگر کل بحران سوریه را مثل یک بازی شطرنج تصور کنیم، همه میدانند که حرکت مهره ادلب، آخرین حرکت بوده و این حرکت کاملا تعیین کننده است؛ این شهر و استان اگر تحت کنترل نیروهای ارتش سوریه درآید، یک پیروزی شیرین نصیب دولت و مردم سوریه میشود، اما، اگر وضعیت به همین صورت فعلی تداوم یابد، مثل یک استخوان در گلو، جبهه مقاومت و حامیان دولت دمشق را آزار خواهد داد و در این میان، یک حالت سوم هم وجود دارد و آن، تبدیل شدن ادلب به مکانی برای تجدید قوای جبهه تروریسم است.
هرچند این جبهه طی دو سال اخیر ضربات سختی را از جانب ارتش سوریه وحامیان این کشور متحمل شده و هرچند میان حامیان تروریستها و حتی خود تروریستها، اختلافات عدیدهای وجود دارد، ولی ادلب حکم مرگ و زندگی را برای همه دارد و خصوصا اینکه تسلط دولت سوریه بر ادلب، برای عربستان و آمریکا و رژیم صهیونیستی، مثل یک کابوس میماند. به همین خاطر، بعید نیست که آنها از این فرصت پیش آمده، بهرهبرداری و تروریستها را مجددا سازماندهی بکنند.
در هر صورت، ادلب در حال حاضر کانون بحران سوریه است و همه قطبها و قدرتهایی که به نوعی در این بحران درگیر هستند، اکنون پیدا و پنهان به ادلب میاندیشند و هر کسی تلاش میکند ماهی خودش را از آن بگیرد.
کانونی شدن ادلب
تا اوایل سال جاری، تحولات سوریه به طور طبیعی، مسیر خودش را طی میکرد؛ نیروهای ارتش و مقاومت پس از تسلط بر شهر «حلب» و نواحی بیابانی شرق سوریه، «غوطه شرقی» را آزاد کردند و سپس، متوجه جنوب شدند و پس از نبردها و پیشرویهای گسترده، استانهای مرزی «السویدا»، «درعا» و «قنیطره» را آزاد کردند. پس از این پیروزیهای بزرگ، «بشار اسد» رئیس جمهوری سوریه اعلام کرد که هدف بعدی ارتش، استان و شهر «ادلب» در شمال خواهد بود. در آن روزها (بهار گذشته) کسی فکر نمیکرد که در ارتباط با عملیات ارتش سوریه در ادلب، جنجال به پا شود. اما این جنجال و جنگ روانی، برنامهای بود که محافل سیاسی و رسانهای غربی- عربی آن را کلید زده بودند. ابتدا گفته شد که فقط ارتش سوریه باید در این عملیات شرکت کند و نیروهای مقاومت نباید ارتش را در ادلب همراهی کنند.
در مرحله بعد، جار و جنجال زیادی در مورد یک کشتار قریبالوقوع در ادلب راه افتاده بود و همه، از جمله دبیر کل سازمان ملل، دولت سوریه را از اجرای عملیات و به اصطلاح، کشتار مردم، برحذر میداشتهاند. در آن زمان هر روز بر حجم این هجمههای روانی افزوده میشد و طبق یک روال همیشگی، مافیان تروریسم، از زبان مردم حرف میزدهاند. آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی در حالی برای مردم ادلب اشک تمساح میریختند که خودشان در غزه و یمن سرگرم کشتار مردم بودند! همزمان با این جنگ روانی، از درون شهر ادلب نیز خبر میرسید که بسیاری از ساکنان شهر برای شروع عملیات ارتش و رهایی از یوغ تروریستها، لحظه شماری میکنند. در این میان، ترکیه به عنوان مخالف عملیات ادلب، سرسختتر از همه ظاهر شد و کار به جایی رسید که برخی از مقامات آنکارا،حمله ارتش سوریه به ادلب را حمله به خاک خود (یعنی ترکیه) دانستند.
بالاخره نیز در اثر این فشارها، دمشق اعلام کرد، به خاطر مسائل انسان دوستانه و حفاظت از جان انسانها، عملیات آزادسازی ادلب را موقتا متوقف میکند.
پس از توقف عملیات، سران سه کشور ایران، روسیه و ترکیه در تهران نشست مشترک برگزار کردند و متعاقب آن، روسای جمهور ترکیه و روسیه در شهر ساحلی «سوچی» با هم دیدار کرده و توافقی را به امضاء رساندهاند که بعدا «توافق ادلب» نام گرفت.
ارادهها و هدفهای متفاوت
توافق ادلب تا حد امکان، شفاف است و بندهای مشخصی دارد که مهمترین آنها، وعده ترکیه به طرف روسی درباره خارج کردن تروریستها و سلاحهای سنگین آنها در حد فاصل میان نیروهای سوری و افراد مسلح در ادلب(بخش غربی استان ادلب) است. این حد فاصل در برخی مناطق، 15 کیلومتر و در مناطق دیگر، تا 20 کیلومتر را دربر میگیرد.
در توافق ادلب، هرچند روسیه به نمایندگی از سوریه و ایران، به حداقلها راضی شد، ولی همین حداقل نیز تا به امروز، تحقق نیافته است.
طبق فرمول توافق ادلب، این استان برای همیشه مثل جزیرهای در درون خاک سوریه باقی میماند و سرنوشت آن به زمان و تحولات آتی سپرده میشد. اما، تاکنون این توافق عملی نشده است و با توجه به توضیحاتی که خواهیم داد، از این پس نیز احتمالا عملی نخواهد شد.
نکته مهم در ارتباط با توافق ادلب، این است که هرچند این توافق، توافق شفافی است، ولی خود ماجرای ادلب در بطن یک ماجرای بزرگتر هفتونیم ساله قرار دارد و در یک کلام، همان ارادهها و قطبهایی که سوریه را به این روز انداختهاند تا به اهداف خود برسند، برای همان ارادهها و قطبها، توافق ادلب در حد یک پل خواهد بود و اگر فکر کنیم که آنها از هدف راهبردی خود(براندازی نظام سوریه) کوتاه آمدهاند، سادهاندیشی کردهایم.
بازبینی بحران سوریه
در حال حاضر دو گره کور در بحران سوریه وجود دارد؛ اول، حضور آمریکا در شمال شرق و شرق و دوم، بحران ادلب.
در ظاهر به نظر میرسد که دمشق و حامیانش مسئله حضور آمریکا را به قضا و قدر سپردهاند و میخواهند که زمان خودش برای این مسئله، یک راه حلی پیدا کند و البته اینکه تا حد این تصور به واقعیت نزدیک است، جای بررسی دارد و در هر صورت، به بحث ما مربوط نمیشود.
برخی کشورها هم مثل انگلیس، فرانسه، آلمان و حتی ترکیه، حضور آمریکا در سوریه را به حضور ایران گره میزنند و به نظر میرسد که این رویکرد در نشست چهارجانبه اخیر اسلامبول، مطرح شده است.
این نشست که با شرکت روسای جمهور روسیه، فرانسه و ترکیه و همچنین صدراعظم آلمان در اوایل ماه جاری برگزار شده بود، هرچند از مذاکرات فیمابین، کسی مطلع نشده است، ولی بر اساس خبرهایی که به بیرون درز پیدا کرده، به استثنای رئیسجمهور روسیه، همه متفقالقول بودهاند که بحران سوریه با خروج آمریکا و ایران از این کشور، حل میشود.
دلایل حضور(مستشاری) ایران و آمریکا در سوریه، کاملا متفاوت است؛ اولی به دعوت میزبان و دومی، سر خود به این کشور آمدهاند. در هر حال، اکنون در جاهایی بر سر ماندن و یا رفتن آمریکا و ایران بحث میشود که هیچیک از مهمانان خوانده(ایران)، ناخوانده(آمریکا) و میزبان(سوریه) حضور ندارند.
با توجه به شرایط موجود، به نظر میرسد که طرفهای اروپایی حامی تروریسم به همراه ترکیه، با تردستی و زیرکی تمام، میخواهند روسیه را متقاعد بکنند که از این به بعد، اروپا، ترکیه و روسیه در ارتباط با حضور نداشتن ایران در سوریه، منافع مشترک دارند؛ اگر ایران در سوریهای که رها شده از تروریسم است، حضور داشته باشد، به طور حتم، «امنیت اسرائيل» به خطر خواهد افتاد و این امنیت، چیزی است که روسیه خود را نسبت به آن متعهد میداند و یا لااقل، نمیخواهد به مسئله اسرائیل و همسایگان ورود پیدا بکند. البته، این نوع نگرش و برداشت را سران اروپا و ترکیه دارند و آنها میخواهند با این برداشت، با روسیه در شرایط کنونی، وارد معامله شوند.
آنها میگویند که اگر ایران برود، زمینههای گشوده شدن هر دو گره بحران سوریه، یعنی حضور آمریکا و مسئله ادلب، فراهم میگردد.
البته، مقامات مسکو میدانند که این ادعا، یک ترفند برای ایجاد شکاف در جبهه حامیان دولت و مردم سوریه است و بسیار بعید است که روسیه در این دام بیفتد.
مقامات روسیه به طور طبیعی، بحران سوریه و ادلب را در قالب جهانی میبینند و به عبارت دیگر، آنها سوریه را یک قطعه از پازل بزرگ روابط میان خود و غرب میدانند و لذا، در مذاکرات خود با ترکیه و اروپاییها، این مسائل را دربرمیگیرند.
وضعیت داخلی ادلب
براساس گزارشها، هماکنون سه میلیون نفر در شهر «ادلب» زندگی میکنند و گفته میشود که حداقل یک میلیون و 500 هزار نفر از مناطق دیگر سوریه، به ادلب آمدهاند. بنابر ادعای نهادهای غربی، در صورتی که ارتش سوریه عملیات آزادسازی «ادلب» را آغاز کند، حدود 700 هزار نفر راهی مرزهای ترکیه خواهند شد.
رسانههای غربی مجموع تروریستهای مسلح در ادلب را 70 هزار نفر ذکر میکنند و میگویند، حدود 10 هزار نفر از آنها، خارجی هستند. شبکه خبری «بیبیسی» به نقل از سازمان ملل، بزرگترین گروه (تروریستی) مسلح در ادلب را «هیئت تحریر شام» اعلام و شمار افراد مسلح آن را 10 هزار نفر ذکر کرده است.
دومین گروه مسلح حاضر در ادلب، گروه تروریستی موسوم به «جبهه آزادیبخش ملی» است که تحت حمایت ترکیه قرار دارد. با این حال، از گروههایی مثل «فیلقالشام»، «ثوارالشام» و «نورالدین زنکی» به عنوان گروههای تحت حمایت ترکیه نام برده میشود. این گروهها تاکنون خمپارهاندازها، تانکها و توپخانه خود را از مناطق کاهش تنش خارج کردهاند. با این حال، گزارشها در این مورد، یکسان نیست و برخی نهادها مثل دیدبان حقوق بشر سوریه که نزدیک به معارضان است، اعلام کرده که هیچ گروه تروریستی از مناطق کاهش تنش خارج نشده است.
در ارتباط با شمار تروریستهای مسلح در کل استان ادلب هم، گزارشهای متفاوتی وجود دارد؛ هرچند رسانههای غربی مدعی هستند که حدود 70 هزار فرد مسلح در ادلب حضور دارند، ولی خبرگزاری جمهوری اسلامی از دمشق براساس برخی آمارها، تعداد تروریستهای مسلح در ادلب را 146 هزار نفر اعلام کرده است.
طبق این گزارش، تروریستهای فوق به 103 گروه تروریستی وابسته بوده و از 60 کشور جهان به سوریه آمدهاند.
پیشبینی براساس نظریه بازیها
مسئله «ادلب» یک سوژه جالب برای تحلیل براساس «نظریه بازیها» است.
در نظریه بازیها نوعی وابستگی متقابل میان بازیگران وجود دارد و تحلیلگر، نوع کنش بازیگران را براساس عقلانیت و منفعت آنان تحلیل میکند. این رفتار منطقی متقابل، میان انسانها به طور معمول وجود دارد.
در هر بازی عناصری مثل تعدادی بازیگر، راهبردهای دراختیار هر بازیگر، ترتیب بازی، ساختار اطلاعاتی و خروجیهای بازی وجود دارد.
اما، نکته مهمی که در ارتباط با نظریه بازیها وجود دارد، انواع بازیها است، که عبارتند از: 1) بازی با حاصل جمع صفر (برد - باخت) و منظور این است که به ازای هر برنده، همواره یک بازنده وجود دارد؛ 2) بازی با مجموع غیرصفر. در این بازی، تصمیمات یک بازیگر ممکن است به نفع همه بازیگران تمام شود و به زبان دیگر، راهبردهایی در این بازی وجود دارد که برای همه بازیکنان سودمند است؛ 3) بازی تعاونی که در آن، امکان سازش و تبانی با دیگران وجود دارد؛ 4) بازی غیرتعاونی. در این بازی امکان سازش و تبانی با دیگر شرکتکنندگان وجود ندارد؛ 5) بازیهای تصادفی که شامل عناصر تصادفی مانند ریختن تاس هستند و 6) بازیهای غیرتصادفی، که دارای راهبردهای صرفا منطقی هستند، مثل بازی شطرنج.
در بحران ادلب عناصر بازی کاملا مشخص هستند، یعنی بازیگران، راهبردهای آنها و ... معلوم هستند. نوع بازی در ادلب نیز به نظر میرسد که «بازی با حاصل جمع صفر» است و این بحران درصورتی حل میشود که یک طرف برنده، و طرف (یا طرفهای) دیگر، بازنده باشند.
اصولا، بحران سوریه به گونهای آغاز شده و تداوم یافته است که نمیتوان آن را در قالب «بازی با مجموع غیرصفر» جای داد؛ در این بازی، حتما یک طرف برنده و طرف دیگر بازنده خواهد بود.
با این مقدمات، میخواهیم ببینیم که بازیگران درگیر در بحران ادلب، براساس عقلانیت و منفعت خود، چه خواهند کرد.
در بحران ادلب دو جبهه حامی تروریسم و مخالف تروریسم، مقابل هم قرار دارند. این عنوان کلی را میتوان به گونهای مبسوطتر، اینگونه توضیح داد؛
1) جبههای که ما آن را حامی تروریسم میدانیم، کشورها و گروههای فرعی زیر را در خود جای داده است؛ آمریکا، کشورهای اروپایی، ترکیه، رژیم صهیونیستی، عربستان و برخی کشورهای کوچکتر دیگر مثل امارات و بحرین.
2) جبهه حامی دولت سوریه شامل نیروهای مقاومت(ایران، حزبالله لبنان) و روسیه.
درصورتیکه بحران ادلب را در قالب (بازی با حاصل جمع صفر) قرار دهیم و اینگونه نیز هست، اتمام کار تروریستها در ادلب، به معنای شکست کل جبهه حامی تروریسم، از آمریکا تا بحرین خواهد بود و البته برای جبهه حامی دولت سوریه نیز یک پیروزی شیرین محسوب میشود. به همین خاطر، جبهه حامی تروریسم جلوی چنین اتفاقی را با تمام وجود خواهد گرفت. اما این جبهه چون میداند که جبهه مقابل بیکار نمینشیند، تمام تلاش خود را به کار خواهد گرفت تا روسیه را به «بازی قابل جمع غیرصفر» متقاعد کند، بدین ترتیب که اگر ایران و آمریکا از صحنه سوریه با هم حذف شوند، سایر کشورها (ازجمله خود سوریه)، از شرایط جدید نفع خواهند برد.
این رویکردی است که این روزها، اتحادیه اروپا و ترکیه به دنبال اجرایی کردن آن هستند، ولی روسیه هم نشان داده است که گول آنها را نمیخورد. مقامات مسکو میدانند که نه اروپاییها و ترکیه آمریکا را قربانی میکنند و نه ایران کشوری است که بتوان در سوریه، روی آن معامله کرد.
لذا براساس نظریهبازیها، وقوع جنگ و شروع عملیات آزادسازی ادلب توسط ارتش سوریه، حتمی به نظر میرسد، و تنها ابهامی که در این میان باقی میماند، زمان آغاز عملیات است.
منبع: خبرگزاریها