نگاهی به مستند «تا افق حلب»
رمزگشایی از معمای یک متولد دهه هفتاد
آرش فهیم
مستند «تا افق حلب» به خاطر عنوانش ابتدا یادآور فیلمی درباره وقایع شهر حلب در سوریه است. اما این فیلم در قالب مستند پرتره یا چهره نگار، به روایت زندگی شخصیتی میپردازد که میتوان او را یکی از قهرمانان پنهان و گمنام امروز ایران دانست. شخصیت محوری این فیلم جوانی است دهه هفتادی که مسیر زندگی خود را طوری طی کرد که خیلی زود به جایی رسید که برخی هفتادسالهها هم نتوانستند. داستان این فیلم درباره جوانی زیبارو و با جسم و جثهای کوچک به نام عباس دانشگر است که قهرمان دفاع از حرم و حریم انسانیت در برابر داعش شد.
اغلب فیلمهای مستندی که درباره جبهه نبرد با داعش و تکفیریها ساخته شده، آثاری جنگی هستند. بدون تردید این عرصه دارای رموز و اتفاقاتی گفتنی و مهم است و میتوان درباره ابعاد مختلفش فیلمهای مستند ماندگار و تأثیرگذاری ساخت. اما شگفت انگیزترین جنبه جبهه مقاومت و مدافعان حرم، آدمهایی هستند که به اختیار پا به چنین میدان سهمگینی گذاشتند. نمیتوان این جنگ دفاعی را بدون طلایه دارانش یعنی مدافعان حرم شناخت. همچنانکه دفاع مقدس هشت ساله چنین بود و به همین دلیل هم شهید آوینی در مجموعه مستند «روایت فتح»، به جای بررسی تاکتیکها و تجهیزات و فتح سنگرها، به مردانی میپرداخت که ابتدا قلههای انسانیت و دیانت را فتح میکردند. اما در میان همه مدافعان حرم، دهه هفتادیها حکایت دیگری دارند. همه جذابیت و اهمیت مستند «تا افق حلب» نیز این است که درباره عملیات آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا ازاشغال داعش، روی زندگی و شخصیت جوانترین قهرمان این پیروزی متمرکز شده است.
دهه هفتادیها یکی از معماهای جامعه معاصر ایران هستند؛ نسلی غافل گیرکننده و متفاوت از نسلهای قبل از خود که رسانههای ما هنوز برخوردی موشکافانه با آنها نداشتهاند. بازتاب و بازنمایی این نسل در رسانهها صرفا به بزهکاران و قربانیان محدود شده است. اما سینما و تلویزیون و روزنامههای ما اطلاعات چندانی از روی دیگر این نسل را در اختیار جامعه نگذاشتهاند. این درحالی است که یکی از وظایف رسانهها بیان حقایق مهم اما پنهان از افکار عمومی است. مستند «تا افق حلب» به کارگردانی علی پاجانی از عهده این وظیفه برآمده است.
یکی از ویژگیهای دهه هفتادیهای ایران که محاسبات دوست و دشمن را به هم میریزد، برخورداری از انگیزههای بلند و وسیع، بدون هیچگونه ظاهرسازی است. برخی از آنها بدون هیچ نشانی، همچون عرفا و صالحین زندگی میکنند. اما گاهی موقعیتهایی پیش میآید که این بچههای بزرگ، خود حقیقی خویش را برملا کنند. عرصه دفاع، یکی از میدانهای سخت و خونبار است که فرصتی برای نمایان شدن مردانگی و روح والای جوانانی است که در شرایط عادی شاید چندان جدی گرفته نشوند. فقط مردان و زنانی میتوانند داوطلبانه گام به جبهه رزم بگذارند که از خودشان گذشته و به درکی زیبا و متعالی از حقیقت هستی رسیده باشند. جبهه ایستادگی در برابر هجوم سرسام آور تکفیریها فرصتی برای شکوفایی و خودنمایی دوباره جوانان ایرانی -ازجمله دهه هفتادی ها- شد. عباس دانشگر هم یکی از این افراد است که سوژه این فیلم مستند شده است.
اهمیت ساخت مستند پرتره و زندگی نامه محور درباره شهدای مدافع حرم این است که جوانانی که از همه چیز خود میگذرند و با ادراکی معنوی و دینی و از سر اختیار واشتیاق پا به عرصه جهاد میگذارند، قطعا مراحلی را طی کرده و سلوک خاصی در زندگی شخصی خود داشتهاند که به چنین درجهای میرسند. شهید عباس دانشگر رازهایی در حیات خود داشته که مستند «تا افق حلب» در پی کشف و رمزگشایی از رسیدن او به مقام شهید مدافع حرم است. طبق معمول، اصلیترین ابزار رسیدن به اطلاعات لازم توسط مستندساز، مصاحبه با اطرافیان شهید است. مصاحبههایی که واقعیتهای شگفت انگیزی را از زندگی شهید عباس دانشگر بیان میکنند و مخاطب باید از طریق این سخنان به کشف و شهود لازم درباره تکامل روحی این انسان برسند.
مستند پرتره در عین ساده بودن اما پیچیدگیهایی هم دارد. ساده است چون میتوان با استفاده از چند مصاحبه با اطرافیان و گنجاندن چند عکس یا فیلم شخصی از سوژه، اطلاعات فراوانی را به مخاطب ارائه داد. اما پیچیده است چون مستندساز باید با استفاده از همین مصاحبهها و تصاویر، از حد یک گزارش فراتر برود و با نفوذ در ذهن و روح شخصیت محور، یک «فیلم» بسازد. مستند «تا افق حلب» در مرحله اول موفق است؛ گفت وگوهای بسیار خوبی با افراد گوناگون ازجمله خانواده، اقوام، دوستان، فرماندهان و همرزمان شهیدعباس دانشگر صورت گرفته که اطلاعات مفید و لازمی را درباره ابعاد مختلف این شخصیت در بر دارند. تدوین مصاحبهها نیز به شکلی شسته و رفته انجام شده و نتیجهاش فیلمی با ضرباهنگی متناسب است. اما روایت فیلم در مرحله دوم نتوانسته به یک فرم دراماتیک دست یابد. مثل دوران آغاز ورود شهید دانشگر به دانشگاه که از این شاخه به آن شاخه میرفت و در زمینههای مختلف، ذوق آزمایی میکرد، روایت فیلم نیز در دقایق ابتدایی دچار چنین وضعیتی است و از موضوعی به موضوع دیگر حرکت میکند و اواخر فیلم، همان طور که عباس به آرامش رسید، روایت فیلم نیز ثبات پیدا میکند. یکی از بخشهای فیلم که میتوانست بار مفهومی بیشتری به این فیلم ببخشد، صحنه چتربازی شهید دانشگر بود؛ صحنهای زیبا اما کوتاه که کارکردی در تکمیل صحبتهای مطرح شده در طول فیلم نیافته است و بیشتر جنبه تزیینی دارد. اوائل فیلم گفته میشود که شهید دانشگر، رشته مهندسی نرمافزار در دانشگاه سراسری قبول شده بود، اما اندکی بعد به دانشگاه تربیت پاسداری رفت؛ اینکه آیا این شهید هر دو رشته را با هم ادامه داد یا از مهندس شدن صرف نظر کرد و پاسدار شد، موضوع مهم دیگری بود که در فیلم به آن پرداخته نشده است و بررسی آن میتوانست غنای محتوایی فیلم را افزایش دهد. همچنانکه نام فیلم، چندان گویا و پرجاذبه نیست و همان طور که گفتیم، بیشتر حاکی از یک عملیات یا منطقه جنگی است.
درمجموع، مستند «تا افق حلب» به خاطر تثبیت صادقانه و بیتکلف زندگی و فعالیتهای یک شهید جوان، اثر قابل اعتنا و با ارزشی است.